حضرت فاطمه زهرا ( س )
در بعض روايات كلمه ى «جائَتْ» وجود دارد به قرينه اينكه منتهى مى شود به رد فدك، معلوم مى شود حضرت قبل از آنكه قيام علنى بنمايد براى احقاق حق به مسجد آمده اند. و در بعضى روايات «أتَت فاطمه عليه السلام» دارد كه منتهى به احضار شهود مى شود و فدك را به حضرت نمى
مسئله فدك واضح است كه عمر بن عبدالعزيز مى گويد: «من و شما مى دانيم كه فدك در دست فاطمه عليهاالسلام بوده و از حضرت گرفتند»
جبرئيل بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم نازل شد و حضرت را به يك چشم برهم زدن به فدك برد، مردم فدك صدائى چون حمله سپاه دشمن شنيدند، از ترس درهاى شهر را بسته كليدها را به امينى سپردند و خود به كوهها پناه بردند.
ابن واضح مى نويسد: معاويه آن را به مروان هديه كرد تا آنكه خاندان پيامبر را به خشم آورد. (تاريخ يعقوبى: 2/ 223.]، و سپس آن را به پسرش عبدالعزيز داد كه او نيز فدك را به پسرش عمر بخشيد.
كلام حضرت تمام شد: زنان مسلمان با كوله بارى از تأسف از اعمال گذشته و وحشت از حوادث آينده به خانه ها برگشتند، و كلام حضرت را به مردان خود انتقام دادند. زمزمه ها برپا شد خفته ها بيدار شدند اما در چه حد؟ به اين اندازه كه براى عذرخواهى خدمت حضرت آمدند و گفتند
در سنه ى 210 (ه- ق) «مأمون» به حكومت رسيد. عده اى از فرزندان زهرا عليهاالسلام، ادعاى خود مبنى بر اينكه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فدك را به زهرا عليهاالسلام عطاء كرده و بعد از آن حضرت، به آنها ارث مى رسد، نزد او طرح كردند.
او درآمد فدك را در مصالح عامه استفاده مى كرد، اگر چه بعضى نقل كرده اند كه فدك را به حضرت امير عليه السلام و عباس تحويل داده است؛ به شهادت تاريخ حق اين است كه عمر باغهاى اطراف مدينه را بازگرداند اما فدك در تصرف او بود.
عمر با اصحاب خود نشسته و سخن از شعر و شاعران بود، هر يك كسى را به عنوان بهترين شاعر معرفى مى كرد، من وارد مجلس شدم، عمر گفت: بهترين كسى كه جواب اين سؤال را بدهد آمد؛ رو كرد به من و سؤال كرد بهترين شاعر كيست؟ من در جواب گفتم: زهير بن ابى سلمى، گفت: شعرى
آيا به قرآن پشت نموده و عمل به آن را ترك كرديد؛ آنجا كه مى فرمايد: «ارث برد سليمان از داود پيامبر» و چند آيه ى ديگر درباره ى ارث، قرائت كرد و سپس فرمود:
تنها فاطمه عليهاالسلام بود كه مى توانست در آن دوران مخوف، حركتى با اين وسعت انجام دهد. اين بود كه فريادش چون چراغى هدايتگر و رعدى غرّان و شمشيرى برّان، در دنياى اسلام پيچيد و در بين مسلمانان زمزمه هائى بلند كرد! گفتند: «يادگار پيامبر حق دارد» تا جايى كه خ
ـ نه مى توانست بگويد كه فدك از آن آبادى هايى نيست كه بدون نبرد مِلك پيامبر صلى اللّه عليه وآله شده است.
همانا علما از پيامبران ارث مى برند؛ به راستى كه پيامبران دينار و درهم به ارث نگذاشته اند، بلكه علم به ارث گذاشته اند. پس كسى كه از آن برگيرد سهم بسيار برده است(1).
سومين نكته اى كه بايد بررسى شود اين پرسش است كه چرا على عليه السلام در دوران حكومتش فدك را پس نگرفت؟
در پاسخ به اين بخش از نامه كافى است بگوييم كه اين سخن اعتراض به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله است در آنچه فرموده
مطالبى در مورد فدك بررسى و حق مطلب آشكار شد امّا از اشكالات و پرسش هاى نگارنده نامه سه مورد بى پاسخ باقى مانده است كه در اين بخش به آن ها مى پردازيم.
با توجّه به آن چه درباره حديث مذكور بيان شد و رفتارى كه طبق اين حديث از ابوبكر سر زد اين موضوع در چند محور قابل بررسى است:
بررسى مسائل صدر اسلام به طور عام، و مسائل مربوط به پاره تن رسول خدا صلى اللّه عليه وآله، حضرت زهرا عليها السلام به طور خاص همواره مورد اهتمام بزرگان علماى اماميّه بوده و هست، و البتّه ماجراى فدك از حساس ترين آن هاست.
اين شبهه مصداق مثل معروف است كه مى گويند خَسن و خسين هر دو دختران معاويه اند، كه اولاً خسن و خسين نبودند، بلكه حسن و حسين بودند، از آن معاويه نبودند، بلكه از آن على بن ابى طالب بودند و سرانجام پسر بودند نه دختر.
ما می دانیم که نیمی از منافع سالیانه فدک از طریق شمعون رییس یهودی فدک در قبال تامین امنیت منطقه به پیامبر صلی الله علیه و سلم واگذار شده است. خوب زن انسان از آدم ارث می برد