عایشه در صحاح سته: حديث أمّ زرع
قسمت بيست و چهارم - حديث أمّ زرع
بخارى در كتاب النكاح صحيح خود و مسلم در كتاب فضائل الصحابة بعد از باب فضائل عايشه (كه چون اين حديث ربطى به فضيلت كسى ندارد لابد به عنوان تتمه فضائل عايشه آورده است!) حديثى طولانى نقل كرده اند كه مملو از كلمات غير مأنوس بوده و در آن از قول عايشه آمده است كه يازده زن با هم تعهد كردند كه درباره شوهرانشان هر چه هست بگويند و لذا هر يك از آنان در تعريف و يا بدگوئى آنها مطالبى گفتند كه در شرح و معناى بعض از لغات آن بين ادباى مشهور اهل سنت اختلاف است.
تا آنكه نفر يازدهم مى گويد: همسرم ابو زرع است (بايد مى گفت: همسرم ابو زرع بود!) و بعد از وصف او از ام أبي زرع (يعنى مادر شوهر) و ابن أبي زرع (پسر شوهر) و بنت أبي زرع (دختر شوهر) و جارية أبي زرع با همان كلمات نامأنوس سخن گفته و در آخر مى گويد كه روزى ابو زرع بيرون رفت زنى را ديد كه دو پسر داشت و پس از نقل بعض محاسن آن زن مى گويد كه ابو زرع مرا طلاق داد و با آن زن ازدواج كرد و من بعد از او با مرد ديگرى ازدواج كردم. آنگاه بعض صفات همسر جديدش را مى گويد. عايشه پس از نقل اين داستان مى گويد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به من گفت: «كنت لك كأبى زرع لام زرع». يعنى من براى تو مثل ابو زرع براى ام زرع مى باشم(1).
ما كه نفهميديم هدف از نقل اين روايت چه بوده است! يازده زن دور هم نشسته و غيبت شوهرانشان را نموده و اسرارشان را برملا كردند -آن هم با كلماتى نامأنوس- و آيا عايشه در آن جمع حاضر بود؟
اگر بود چرا نهى از منكر نكرد و اگر نبود از كجا آن را دانست؟
و آيا داستان مذكور را براى رسول خدا صلى الله عليه و آله شرح داد كه حضرت آن جمله را فرمود؟
و چرا پيامبر صلى الله عليه و آله به عايشه اعتراض نكرد كه چرا گوش به غيبت دادى؟
نفر يازدهم چرا از شوهر قبلى خود مطالبى گفت و چرا از مادر و پسر و دختر و كنيزش تعريف كرد؟
آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله كه آن جمله را به عايشه فرمود، منظورش آن بود كه من هم مثل ابو زرع كه ام زرع را طلاق داد تو را طلاق مى دهم؟
و اگر محبتهاى ظاهرى مراد آن حضرت بود (از قبيل تأمين غذا و لباس و امثال آن) كه قطعا او عدالت را بين همسرانش رعايت كرده و فرقى بين آنها نمى گذاشت آرى فرق عايشه با ساير همسران پيامبر صلى الله عليه و آله اين بود كه او حضرتش را مى آزرد (و بعد از او حفصة) و ساير زنها يا او را آزار نمى دادند و يا اگر موردى بود به تحريك عايشه انجام مى شد (چنانچه گذشت).
آيا بهتر نيست كه اينگونه روايات از صحيحين زدوده شود تا مثل علامه بزرگوار امينى رحمه الله نگويند كه صحيحين پر است از «سفاسف»(2).
در خاتمه از خداوند بزرگ مى خواهم كه ما را با حقايق اسلام آشنا فرموده و از تعصبات -كه مانع درك حقيقت است- به دور بدارد. بمنّه وكرمه.
قم المشرفة - حرم اهل البيت وعشّ آل محمّد عليهم السلام
حوزه علميه - حسين طيبيان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) الف - صحيح بخارى، ج 7، ص 36 - 34، باب حسن المعاشرة مع الاهل.
ب - صحيح مسلم، ج 4، ص 1901 - 1896، كتاب فضائل الصحابة، باب 14، ح 92.
(2) به هر چيز پست و بى ارزش «سفساف» گفته مى شود و جمع آن «سفاسف» است.
افزودن دیدگاه جدید