مظلومه ی شهیده: استاد قرطبی: اگر شما با ابوبكر بیعت نكنید، من این كار را مى کنم

 مظلومه ی شهیده: استاد قرطبی: اگر شما با ابوبكر بیعت نكنید، من این كار را مى کنم

اكنون مى خواهم به اروپا سفر كنم، من مى خواهم به كشور اسپانیا، شهر قُرطُبه بروم.

شاید بگویى براى چه من هوسِ سفر به اسپانیا كرده ام، من مى خواهم به دیدار علامه قُرطُبى بروم. دانشمندى بزرگ كه سخنانش مورد اعتماد مى باشد. او بیشتر به نام ابن عبدِرَبِّه قُرطُبى مى شناسند.

من به قرن چهارم هجرى آمده ام، در این روزگار، اسپانیا، كشورى مسلمان است و به نام اندلس مشهور است و مسلمانان بر آنجا حكومت مى كنند و نویسندگان و دانشمندان بزرگى در این كشور زندگى مى كنند.

اینجا شهر قرطبه است، شهرى زیبا. رودى بزرگ از این شهر عبور مى كند. من به مسجد بزرگ شهر مى روم، تا به حال مسجدى به این زیبایى ندیده ام، آنجا را نگاه كن، استاد قُرطُبى آنجاست، عدّه اى در آنجا جمع شده اند و او مى خواهد شعر خودش را بخواند. من یادم رفت بگویم كه استاد قُرطُبى شاعر هم مى باشد، شعرهاى او زبانزد همه است.

* * *

گوش كن! استاد قُرطُبى شعر خودش را مى خواند، او در شعر خود از خلفاى اسلام یاد مى كند و آنان را مدح مى كند. استاد از ابوبكر و عُمَر و عثمان یاد مى كند و آنان را سه خلیفه پیامبر معرّفى مى كند. من منتظر هستم تا او از امام على(ع) نیز یاد كند، اهل سنّت امام على(ع) را به عنوان خلیفه چهارم قبول دارند.(1)

من چه مى شنوم؟ استاد قُرطُبى از معاویه به عنوان خلیفه چهارم یاد مى كند، گویا او اصلاً به خلافت امام على(ع) اعتقادى ندارد!

لحظاتى مى گذرد، فرصت پیش مى آید، من جلو مى روم تا از او سؤال خود را بنمایم:

ـ جناب استاد! من در مورد حوادث بعد از وفات پیامبر تحقیق مى كنم، به نظر شما آیا عُمَر قصد آتش زدن خانه فاطمه را داشته است؟

ـ هفته قبل، نوشتن كتاب العقد الفرید را تمام كرده ام. شما بروید آن كتاب را مطالعه كنید.

* * *

كتاب استاد قُرطُبى را باز مى كنم و چنین مى خوانم:

گروهى از مخالفان، در خانه فاطمه جمع شده بودند. ابوبكر به عُمَر دستور داد تا به خانه فاطمه برود و آنان را براى بیعت بیاورد. عُمَر شعله آتشى را در دست گرفت و سوى خانه فاطمه رفت. وقتى عُمَر به خانه فاطمه رسید، فاطمه به او چنین گفت:

اى عُمَر! آیا با این آتش مى خواهى خانه مرا بسوزانى؟

عُمَر در پاسخ گفت:

اگر شما با ابوبكر بیعت نكنید، من این كار را مى کنم.(2)

 

من تعجّب مى كنم، استاد قُرطُبى در اینجا به ماجراى تهدید عُمَر اشاره كرده است، پس چرا آن برادر سُنّى، همه این ماجرا را افسانه مى خواند؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. أحمد بن محمّد بن عبد ربّه، ابن حبیب بن حدیر بن سالم، أبو عمر: الأدیب الإمام، صاحب العقد الفرید، من أهل قرطبة، كان جدّه الأعلى سالم مولىً لهشام بن عبد الرحمن بن معاویة. وكان ابن عبد ربّه شاعراً مذكوراً، فغلب علیه الاشتغال فی أخبار الأدب وجمعها، له شعر كثیر، منه ما سمّاه الممحصات، وهی قصائد ومقاطیع فی المواعظ والزهد، نقض بها كلّ ما قاله فی صباه من الغزل والنسیب. وكانت له فی عصره شهرة ذائعة، وهو أحد الذین أثروا بأدبهم بعد الفقر. أما كتابه العقد الفرید فمن أشهر كتب الأدب... وله أُرجوزة تاریخیة ذكر فیها الخلفاء وجعل معاویة رابعهم، ولم یذكر علیّاً فیهم... الأعلام للزركلی ج 1 ص 207; ابن عبد ربّه العلاّمة الأدیب الأخباری، صاحب كتاب العقد، أبو عمر أحمد بن محمّد بن عبد ربّه بن حبیب بن حدیر المروانی، مولى أمیر الأُندلس هشام بن الداخل الأُندلسی القرطبی، سمع بقی بن مخلّد وجماعة. وكان موثّقاً نبیلاً بلیغاً شاعراً، عاش اثنین وثمانین سنة، وتوفّی سنة ثمان وعشرین وثلاثمئة: سیر أعلام النبلاء ج 15 ص 283; أحمد بن محمّد بن عبد ربّه بن حبیب بن حدیر بن سالم القرطبی، أبو عمر، عالم أدیب شاعر، ولد فی 10 رمضان، وتوفّی فی 18 جمادى الأُولى بقرطبة. من آثاره: العقد الفرید، دیوان شعر، اللباب فی معرفة العلم والاداب، أی آداب الأخلاق وأخبار فقهاء قرطبة: معجم المولّفین ج 2 ص 115; أبو عمر أحمد بن محمّد بن عبد ربّه بن حبیب بن حدیر بن سالم القرطبی، مولى هشام بن عبد الرحمن بن معاویة بن هشام بن عبد الملك بن مروان بن الحكم الأُموی، كان من العلماء المكثرین من المحفوظات والاطّلاع على أخبار الناس، وصنّف كتابه العقد وهو من الكتب الممتعة، حوى من كلّ شیء، وله دیوان شعر جیّد... وكانت ولادته فی عاشر رمضان سنة ستّ وأربعین ومئتین، وتوفّی یوم الأحد ثامن عشر جمادی الأُولى سنة ثمان وعشرین وثلاثمئة، ودُفن یوم الاثنین فی مقبرة بنی العبّاس بقرطبة، وكان قد أصابه الفالج قبل ذلك بأعوام رحمه الله تعالى. والقرطبی بضمّ القاف وسكون الراء المهملة وضمّ الطاء المهملة وفی آخرها الباء الموحّدة، هذه النسبة إلى قرطبة، وهی مدینة كبیرة من بلاد الأُندلس، وهی دار مملكتها...»: وفیات الأعیان ج 1 ص 110; أحمد بن محمّد بن عبد ربّه بن حبیب بن حدیر، أبو عمر الأُموی، مولى هشام بن الداخل عبد الرحمن بن معاویة الأُندلسی القرطبی، صاحب كتاب العقد فی الأخبار والاداب، وكان أدیب الأُندلس وفصیحها، مدح ملوك الأُندلس، وكان صدوقاً ثقةً متصوّفاً دیّناً رئیساً: تاریخ الإسلام للذهبی ج 24 ص 221; ابن عبد ربّه: أحمد بن محمّد بن عبد ربّه بن حبیب بن حدیر بن سالم، مولى هشام بن عبد الرحمن بن معاویة الأُموی، مولده سنة ستّ وأربعین ومئتین، وتوفّی سنة ثمان وعشرین وثلاثمئة، عن إحدى وثمانین سنة وثمانیة أشهر وثمانیة أیّام، كنیته أبو عمر، قال الحمیدی: من أهل العلم والأدب والشعر، وهو صاحب كتاب العقد فی الأخبار، مقسّم على عدّة فنون، وسُمّی كلّ باب منه على نظم العقد، كالواسطة والزبرجدة والیاقوتة والزمرّدة، وما أشبه ذلك...: الوافی بالوفیات ج 8 ص 8.

2. الذین تخلّفوا عن بیعة أبی بكر علیّ والعبّاس والزبیر، فقعدوا فی بیت فاطمة، حتّى بعث إلیهم أبو بكر عمر بن الخطّاب لیخرجهم من بیت فاطمة، وقال له: إن أبوا فقاتلهم. فأقبل بقبس من نار على أن یضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمة فقالت: یا بن الخطّاب! جئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم أو تدخلوا فیما دخلت به الأُمّة. فخرج علیّ حتّى دخل على أبی بكر فبایعه: العقد الفرید ج 3 ص 63.

افزودن دیدگاه جدید