اسناد هجوم به خانه وحی طبق منابع اهل سنت: 4. ابن قتيبه دينوري

اسناد هجوم به خانه وحی طبق منابع اهل سنت: 4. ابن قتيبه دينوري 

4 . ابن قتيبه دينوري (212-276هـ) :

 

وإن أبا بكر رضي الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بيعته عند علي كرم الله وجهه ، فبعث إليهم عمر ، فجاء فناداهم وهم في دار علي ، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب وقال : والذي نفسه عمر بيده . لتخرجن أو لأحرقنها علي من فيها ، فقيل له : يا أبا حفص ، إن فيها فاطمة ؟ فقال : وإن

 

في رواية أن عمر جاء إلى بيت فاطمة في رجال من الأنصار ونفر قليل من المهاجرين .

الامامة والسياسة - ابن قتيبة الدينوري ، تحقيق الشيري - ج 1 - ص 30 .

ابي بکر به دنبال عده اي که حاضر نشده بودند با او بيعت کنند بود همان افرادي که نزد علي ( عليه السلام ) تجمع کرده بودند ، لذا عمر را به دنبال آنها فرستاد عمر سر رسيد آنان را صدا كرد، ولى آنها اعتنايى نكرده و از خانه خارج نشدند. عمر هيزم خواست و گفت:

و الذى نفس عمربيده لتخرجنّ او لاحرقنّها على من فيها .

به همان خدايى كه جان عمر در دست اوست، سوگند ياد مى كنم كه بيرون بياييد و گرنه خانه را با كسانى كه در آن هستند آتش خواهم زد. به عمر گفتند: اى اباحفص! فاطمه(عليها السلام) در اين خانه است. عمر پاسخ داد: باشد!!

 

در روايت ديگري آمده است : عمر با عده زيادي از انصار و افراد کمي از مهاجرين درب خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها آمده بود .

 

«ابن قتيبه» مى افزايد:

 

... فاطمه(عليها السلام) چون صداى آن ها را شنيد ، با صداى بلند ندا كرد:

 

يا ابت يا رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب و ابن ابى قحافه ... .

الامامة و السياسة، ابن قتيبه، ج1، ص 30 .

اى پدر! اى رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)! ما پس از تو چه (ظلم ها) كه از (عمر) بن خطاب و (ابوبكر) ابن ابى قحافه ديديم...

انتساب كتاب الإمامة والسياسة به ابن قتيبه :

برخي از وهابيون ، در انتساب كتاب الإمامة والسياسة به ابن قتيبه اشكال مي كنند و از اين طريق مي خواهند رواياتي را كه وي در كتابش آورده و حقايقي را كه آشكار كرده است ، از اعتبار بيندازند . كه در جواب مي گوييم :

 

اولاً : اين كتاب بارها با نام مؤلف آن «ابن قتيبه دينورى» در مصر و ساير كشورها چاپ شده و حتي چندين نسخه خطى از اين كتاب در سراسر دنيا ؛ از جمله در كتابخانه هاى مصر ، پاريس ، لندن ، تركيه و هند موجود است ؛

 

ثانياً : بسيارى از علماى اهل سنت ؛ حتي از علماء و بزرگان معاصر آن ها ، به تأليف اين كتاب و صحت انتساب آن به ابن قتيبه تصريح داشته و در نقل روايات تاريخى به آن استناد كرده اند . ما به جهت اختصار به اسامي چند تن از بزرگان اهل سنت اشاره مي كنيم :

 

1. ابن حجر هيثمى در كتاب تطهير الجنان و اللسان .

تطهير الجنان و اللسان ، ابن حجر هيثمى ، ص72 .

2 . ابن عربى متوفاى 543 هـ در كتاب «العواصم من القواصم» ضمن نقل مطالبى از اين كتاب به صحت انتساب آن به «ابن قتيبه» تصريح دارد.

العواصم من القواصم، ابن عربى، ص248.

3 . نجم الدين عمر بن محمد مكى مشهور به «ابن فهد» در كتاب «اتحاف الورى باخبار ام القرى» در ذكر حوادث سال 93 هـ مى نويسد :

 

و قال ابومحمد عبدالله بن مسلم ابن قتيبة في كتاب الامامة و السياسة...»

اتحاف الورى باخبار ام القرى، ابن فهد، حوادث سال 93 ه .ق .

و سپس حكايت دستگيرى «سعيدبن جبير» را به نقل از آن كتاب ذكر مى كند .

 

4 . قاضى ابوعبدالله تنوزى معروف به «ابن شباط» در كتاب «الصلة السمطيه» .

الصلة السمطيه، ابن شباط، فصل دوم، باب 34 .

5 . تقى الدين فاسى مكى در كتاب «العقد الثمين» .

العقد الثمين ، تقى الدين فاسى مكى ، ج6 ، ص72.

6 . شاه سلامة الله در كتاب «معركة آراء» .

معركة الآراء ، شاه سلامة الله ، ص126 .

7 . جرجى زيدان در كتاب «تاريخ آداب اللغة العربية» مى نويسد :

 

الامامة و السياسة، هو تاريخ الخلافة و شروطها بالنظر الى طلابها من وفاة النبى الى عهد الامين و المأمون، طبع بمصر سنة 1900 و منه نسخ خطية في مكتبات باريس و لندن .

تاريخ آداب اللغة العربية، جرجى زيدان، ج2، ص171.

8 . فريد وجدى در كتاب «دايرة المعارف القرن العشرين» مى نويسد:

 

اورد العلامة الدينورى في كتابه الامامة و السياسة...

دايرة المعارف القرن العشرين، فريد وجدى، ج2، ص754.

و باز در جايى ديگر مى نويسد :

 

... كتاب الامامة و السياسة لابى محمد عبدالله بن مسلم الدينورى المتوفى سنة 270 ه .

همان ، ص749 .

ثالثاً : عده اى از بزرگان اهل سنت عليرغم قبول صحت انتساب اين كتاب به « ابن قتيبه » و تأييد حقايق تلخ و ناگوارى كه در آن از تاريخ صدر اسلام نقل شده ، بر او ايراد گرفته اند كه چرا وى به وظيفه پرده پوشى و سانسور حقايق و تحريف تاريخ عمل نكرده است ! آن ها اظهار داشته اند كه او نيز همچون ديگران مى بايست از نقل اين حقايق خوددارى مى كرد !!

 

ابن عربى در كتاب العواصم من القواصم اظهار مى دارد :

 

و من اشد شيئ على الناس جاهل عاقل او مبتدع محتال. فاما الجاهل فهو ابن قتيبة فلم يبق و لم يذر للصحابة رسماً في كتاب الامامة و السياسة ان صحّ عنه جميع ما فيه .

العواصم من القواصم ، ابن عربى ، ص248 .

از سخت ترين و ناگوارترين امور در جامعه ، يكى انديشمند ناآگاه و ديگرى بدعت گذار حيله گر است ؛ اما انديشمند ناآگاه همچون ابن قتيبه است كه در كتاب «الامامة و السياسة» رسم [پرده پوشى ] را در مورد صحابه مراعات نكرده ؛ البته اگر نسبت همه کتاب به او صحيح باشد ( و از پسرش نباشد ، که در اين صورت اشکال بر پسر او وارد است ، زيرا بسياري از روايات از پسر او نقل شده است ) .

 

البته روايت پسر او از او اشکالي ندارد ، زيرا در کتاب احمد بن حنبل بيشتر روايات را پسر او از وي نقل مي کند .

 

شايان ذكر است كه اهل سنت معتقدند بر مورخان و محدثان واجب است تا در هنگام مواجهه با اخبار مربوط به رفتارهاى سوء صحابه سكوت ، كتمان و پرده پوشى كنند .

 

ابن حجر هيثمي مي نويسد :

 

صرح ائمتنا و غيرهم في الاصول بأنه يجب الامساك عمّا شجر بين الصحابة.

پيشوايان ما و ديگر فِرَق تصريح دارند كه بر همگان واجب است تا از نقل مشاجرات و درگيري هاى ميان صحابه اجتناب كنند .

وقتى خوددارى از نقل مشاجرات صحابه واجب باشد ، اجتناب از نقل ظلم ها و تعديات و صدماتى كه به حضرت على ، صديقه شهيده و ساير اهل بيت (عليهم السلام) روا داشته اند در نزد آن ها به طريق اولى واجب است .

 

ابن حجر هيثمى سپس در مورد «ابن قتيبه» و كتابش اظهار مى دارد :

 

... مع تأليف صدرت من بعض المحدثين كابن قتيبه مع جلالته القاضيه بأنه كان ينبغى له ان لايذكر تلك الظواهر، فإن أبى الاّ أن يذكرها فليبين جريانها على قواعد اهل السنة...

الصواعق المحرقة ، ص93 .

نظر به كتاب هايى كه بعضى از محدثان والامقام همانند ابن قتيبه [در حوادث صدر اسلام ] نوشته اند ، شايسته اين بود كه وى از ذكر جزييات حوادث اجتناب مى نمود ، و چنانچه ناچار از نقل آن ها بوده ، مى بايست جريان اين حوادث را مطابق قواعد اهل سنت تعديل و تبيين مى نمود.

 

ابن حجر ، حتى سكوت و اجتناب را هم كافى نمى داند ؛ بلكه توصيه به «تحريف» و «تعديل» حوادث تاريخى مى كند!

 

آيا شما از اين پيشنهاد و توصيه «ابن حجر» چيزى جز «جواز تحريف تاريخ» استنباط مى كنيد ؟

افزودن دیدگاه جدید