چاره اي براي فرج... عملی همانند عمل قوم یونس
بسم الله الرّحمن الرّحیم
چرا از رفتارهای مثبت اقوام گذشته عبرت نگیریم؟
امیرالمؤمنین علیه السّلام در بخشی از خطبه قاصعه (خ 192) فرمودند:
«...از حالات زندگى فرزندان اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر، فرزندان اسراييل «يعقوب» (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد، راستى چقدر حالات ملّتها با هم يكسان، و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است!»
به این بخش از ماجرای عبرت انگیز قوم یونس توجّه کنید:
یونس پیامبر پس از گذشت سی سال دعوت به یکتاپرستی و ناامید شدن از ایمان مردم، عاقبت قومش را نفرین کرد و آنها را از نزول عذاب قطعی خداوند در روز موعود (چهارشنبه برابر با نیمه شوّال) خبر داد و آنگاه از میانشان بیرون رفت. در این مدّت دعوت، فقط دو نفر به او ایمان آوردند. یک عابدی بود به نام تنوخا که او همراه یونس نیز از شهر بیرون رفت و دیگر عالم باایمان و حکیمی به نام روبیل که او در شهر توقف كرد و به امید نجات قوم، میان آنها ماند. روز موعود از همان بامداد آثار و علائم عذاب هويدا شد و ابرى كه در او پاره هاى آتش بود، اطراف شهر را احاطه كرد و همه در و ديوار آنها سياه شد.
روبيل با صداى بلند فرياد زد: اى مردم! من شخص مهربانى هستم نسبت به شما و خیرتان را می خواهم. بدانيد يونس شخص راستگویي است و ما هرگز از او دروغی نشنيدهايم. اينها همه علامت عذابست! برويد و يونس را پيدا كنيد؛ اگر هنوز در ميان ما باشد، مطمئن باشید كه اينها عذاب قطعی نیست؛ و اگر رفته باشد؛ بدانيد عذاب قطعی خداوند است. مردم رفتند و جستجو كردند؛ ولی او را نيافتند. آنگاه نزد روبيل آمدند و گفتند: اى روبيل! تو مرد دانشمند و صلاح جوئى هستى، آنچه صلاح مي دانى، امر کن تا انجام دهیم.
روبيل گفت: من يونس را براى آن طلب مي كردم تا به او ايمان آوريد و خداوند اين عذاب را بردارد؛ اكنون كه او رفته و غايب است، خداى او که هست! اوّلا، بايد شما ردّ مظالم كنيد و اگر كسى از شما سنگى از مال ديگرى برداشته و در بنائى بكار برده، آن سنگ را به صاحبش برگرداند! پس از آن بيائيد جمع شويم و پيش از طلوع آفتاب به صحرا رويم. تمام اهل شهر از زن و مرد، پير و جوان، بزرگ و كوچك، بيرون رفتند و حيوانات را نيز بيرون بردند.
روبيل دستور داد بزرگان لباس پلاس بپوشند و كودكان را از مادرانشان جدا كنند و با صداى بلند خدا را با اين كلمات بخوانند: «يا حىّ يا قيّوم يا حىّ حين لا حىّ يا يُحيى الموتى يا حىّ لا اله الا أنت» و گفتند: پروردگارا ما ظلم و ستم كرديم! پيغمبر تو را تكذيب نموديم! به سوى تو آمدهايم و طلب آمرزش مي كنيم! اگر ما را نيامرزى و توبه مان را نپذيرى همانا از زيانكاران خواهيم بود، اى ارحم الراحمين! ببخش ما را و از گناهمان درگذر!
آنقدر ناله و زارى نمودند تا آفتاب غروب كرد. هنگام غروب آفتاب غضب پروردگار فرو نشست و دعا و توبه آنها پذيرفته شد. وحى رسيد به اسرافيل که به زمين فرود آى و عذاب مرا از قوم يونس برگردان و برطرف نما، چرا که آنها توبه كردند و بسوى ما بازگشتند. اسرافيل عرض كرد: پروردگارا عذاب آنها را احاطه نموده و نزديك است هلاك شوند. به كدام محل عذاب را برگردانم. پروردگار فرمود: به فرشتگان امر كردم كه نازل نكنند عذاب را تا امر و عزيمت من دوباره به آنها برسد. اسرافيل به زمين فرود آمد و برگردانيد عذاب را به جانب كوههاى موصل و آنها مبدل به آهن شدند! وقتى قوم يونس مشاهده كردند که خداوند عذاب را از آنها برطرف نمود، پس به منازل خود بازگشتند و حمد سپاس پروردگار را بجای آوردند. ( تفسير جامع، ج3، ص: 239 )
فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آَمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آَمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ مَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ. (یونس98) چرا هیچ شهری از شهرها که بر ایشان عذاب فرستادیم، ایمان نیاوردند در زمانی که ایمان به حالشان سود بخشد؛ مگر قوم یونس که چون ایشان ایمان آوردند، عذاب مذلّت و خواری در زندگانی دنیا را از ایشان برداشتیم و برطرف نمودیم و آنان را تا هنگام اجلشان - از نعمات دنیوی- بهره مند ساختیم؟
راستی ما چه از قوم یونس کمتر داریم؟ آیا عذابها و بلاهایمان کمتر و سبکتر از آنان است؟ مگر نه این است که مصیبت و بلای پیامبر ما از تمام پیامبران پیشین خود بیشتر بوده و بیشترین سختی و آزار را دیده است؟ (ما أوذِیَ نبیٌّ بمثلِ ما أوذِیتُ: هیچ پیامبری به اندازه من اذیّت نشده است!)
پس به همان نسبت مصیبت و بلای دوستداران و پیروان او از سایر اقوام گذشته بیشتر است. مسلّماً هر چه دوستی و وابستگی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله بیشتر باشد؛ سختی و بلا و مصیبت وارد شده به ایشان و خودمان را بیشتر احساس خواهیم کرد.
علاوه بر این آیا از وقوع بلاها و عذابهای آخرالزمان بی خبر و ناآگاهیم؛ در حالی که پیشگویی ها و هشدارهای پیامبر خدا را در این باره بارها و بارها شنیده ایم و اغلب آنها را هم دیده ایم!؟ آیا عالمان حکیم و با تقوا در میانمان نیست که راهی برای نجاتمان تدبیر کنند؛ آنچنانکه عالم قوم یونس، برای قوم خویش تدبیر کرد؟ آیا واسطه ها و شفیعان ما نزد خداوند کمتر و پایین تر از واسطه های آن قوم است؟ آنان اشک و ناله ی کودکان بیگناه و پریشانی و بی قراری احشام و حیوانات را واسطه قرار دادند تا رحمت خداوند را جلب نمایند؛ آیا اضطرار و پریشانی زینب کبری علیها السلام کم از اضطرار و پریشانی آنان دارد؟ آیا فریاد العطش کودکان در کربلا کمتر از فریاد کودکان قوم یونس است؟ آیا استغاثه ی فاطمه زهرا علیها السلام بین در و دیوار کوچکتر از استغاثه ی زنان و مادران آن قوم است؟
انواع عذابها و بلاها و ظلمها و ستمها بر سرمان سایه افکنده و بناست روز به روز هم بیشتر شود و همه جا پر از ظلم و جور گردد؛ ولی چرا تاکنون اقدامی همچون اقدام قوم یونس برای رفع آنها نکردیم!؟
آیا برای یکدل شدن و اقدام هماهنگ بهانه و مناسبت کم داریم؟ محرّم، فاطمیّه، ایّام حج، زیارت قبور ائمّه علیهم السلام، رمضان و شبهای قدر، تمام اعیاد و وفیات، جمعه ها و اوقات نماز جماعت و ...
آیا برای عرض حاجت و ندبه و اشک و ناله به درگاه الهی، نسخه های مؤثّر از ادعیه و ختوم و نذورات و توسّلات و اذکار مأثور کم داریم؟
آیا واقعاً نمی توانیم همچون قوم یونس در یک اقدام جمعی از شهرها بیرون رویم و در میان بیابانها و کوه ها پراکنده شویم و از تعلّقات شهرنشینی و مظاهر سرگرم کننده دنیا برای یک روز هم که شده دل بکنیم و ندبه سر دهیم و ضجّه بزنیم و توبه کنیم و دست به دعا برداریم و ملتمسانه رفع کلّی بلاها و عذابها را بخواهیم و فرج مولای غریب شرید طرید خود را از خداوند کریم مسئلت نماییم؟ از چه واهمه داریم؟
نکند از رحمت خداوند نا امیدیم! که این کفر است و بزرگترین گناه! « و لا تَیأسوا من رَوح الله إنّه لا یَیأس من رَوح الله إلاّ القومُ الکافرون - یوسف87» یعنی از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند. نکند از نیشخند نامحرمان می هراسیم! یا نسبت به محرمان دلسرد و ملول گشته ایم! یا کسب و کار و شغل و مقام و مال و منال دنیا به حدّی چشم و دلمان را پر کرده که دیگر درد و رنج و عذاب دوران غیبت را وجدان نمی کنیم! یا ...
هر چه باشد؛ ولی این را یقین داریم که ابلیس لعین با هر نوع اقدامی که باعث شود ذره ای امر فرج و ظهور شتاب گیرد، مخالف است. چرا که روز ظهور و فرج نهایی، روز نابودی و مرگ اوست! پس او با هر بهانه ای که شده، نمی گذارد اقدام مؤثّر و همّت بلندی در این زمینه صورت پذیرد. با وعده های فریبنده و وعیدهای واهی ما را سست و بی همّت می کند و امور دیگر را در نظرمان مهم تر می سازد.
راستی اقدامی شبیه عمل قوم یونس، چقدر از اقدام جمعی مردم در روز طبیعت که همه به قصد تفرّج و رهایی از نحوست سیزده!!! از شهر بیرون میروند؛ کمتر و بی ارزشتر قلمداد می شود؟!
چگونه است که در این روز خاص، یک وفاق جمعی پدید آمده است؟
کدام عالم حکیمی به این کار فرمان داده است؟
مردم از چه عذاب و بلای قطعی و حتمی فرار می کنند و چگونه از شهرنشینی فاصله می گیرند و به دامن طبیعت پناه می برند؟!
امّا چرا همین مردم از عذابها و بلاهای قطعی و حتمی آخر الزمان نمی گریزند؟
گویا اصلاً آنها را نمی بینند و هشدارها را باور نکرده اند.
«ألم یَأنِ لِلَّذین ءامَنوا أن تَخشَع قلوبُهم لِذکرِ الله و ما نَزَلَ مِن الحَق - حدید16» آیا هنوز وقت آن نرسیده که اهل ایمان دلهایشان برای ذکر خدا و سخن حق خاشع شود؟ شگفتا، گویی روی سخن در این آیه ما نیستیم؛ بلکه فقط قوم یونس و قوم موسی بوده اند! قوم موسی هم پیش از این، روزی به خود آمدند و دلهایشان به ذکر خدا نرم شد و چهل بامداد به درگاه الهی ندبه و ناله سردادند تا امورشان اصلاح گردد. عاقبت گره از کارشان گشوده شد و خداوند از باقیمانده عذاب و بلای مقدّر آن قوم نیز صرف نظر نمود و فرجشان با ظهور حضرت موسی فرا رسید. آیا می شود که امر فرج مولای ما هم با بشارت ظهورشان به زودی فرا رسد و خداوند از باقیمانده عذاب و بلای غیبت درگذرد؟
البته که می شود؛ ولی گویی همّت جمعی می طلبد و اقدامی همچون اقدام قوم یونس یا قوم موسی! تا امروز که آنها نشان دادند از ما با عرضه تر و زرنگ تر بودند!!
افزودن دیدگاه جدید