هیچکس نیست که دستی به دعا بردارد
هیچکس نیست که دستی به دعا بردارد
یا که باری ز سر شانهی ما بردارد
هرکه زخمی به تن از خیبر و خندق دارد
آمده تا که از این خانه دوا بردارد
حُرمت خانهی ما حُرمت بیتالله است
فاطمه با پدرش شأن برابر دارد
آنقدر زود درِ خانه پر از آتش شد
که نشد صاحب این خانه عبا بردارد
پسری شد سپر و مادری از پا افتاد
فضه آمد که مگر فاطمه را بردارد
سورهی کوثر حیدر سر راه افتاده
کاش پا از سرِ قرآنِ خدا بردارد
با پرِ زخمیِ خود راهِ سپاهی را بست
که علی را ببرد خانه و یا ... بردارد
سروده ی محمد بختیاری
افزودن دیدگاه جدید