قطرهی 77 از کتاب هزار و یک قطره در رفع خشکسالی ایران از طریق غیرعادی در عرض چند ماه به کمک اسماء الله- بحث ربا قسمت چهارم، حکمت احکام
بسمالله الرحمن الرحیم
قطرهی 77 از کتاب هزار و یک قطره در رفع خشکسالی ایران از طریق غیرعادی در عرض چند ماه به کمک اسماء الله- بحث ربا قسمت چهارم، حکمت احکام
در قطرههای قبل توضیح دادیم ما نتوانستیم الگوی کسب ثروت حلال را بدست آوریم لذا مبتلا به ربا شدیم و ربا جنگ باخداست و در این زمان سه بلا به جامعه ما رسیده عذاب بالای سر و پایین پا و عذابهای اجتماعی، اگر میخواهیم مشکلات حل شود یکی از آن کارها پایان دادن به ربا است و راهکار عملی برای حل مشکلات من جمله ربا و بر طرف کردن عذاب از جامعه، آب رسانیِ سریع و مبارزه با منکرات است
ادامهی بحث: سؤال این است چرا ربا حرام است، با اینکه در بعضی از حالتهای ربا اصلاً ضرر محسوسی هم متصور نیست مثلاً اگر یک میلیارد تومان بدهد و یک تک تومانی ربا بگیرد، در اینجا باز هم ربا حرام است و طبق فتوای فقها باید تعزیر شود و در بار چهارم به فتوای جمیع فقها ربا دهند کشته میشود و البته ربا دهند و گیرنده و کمککننده و شاهد و ... همه مرتکب حرام شدهاند و ربا از گناهان کبیره و است و او علناً اعلام جنگ باخدا نموده است، آیا در ایران ربا داریم؟ جواب مثبت است، چرا تا کنون حکم ربا را در حق آنان اجرا نکردهایم؟آیا یک نفر تا کنون به خاطر ربا کشته شده است؟ چرا در جایی که قاتلی را دستگیر میکنیم او را قصاص میکنیم ولی در مورد ربا که محارب باخدا و رسول است این حکم را جاری نمیکنیم؟ مگر حکومت اسلامی مأمور به برپایی احکام نمیباشد؟ چگونه توقع داریم جامعهای که در جنگ باخداست خدا آن جامعه را کمک کند؟ چگونه دعا در این جامعه قبول شود؟ ربا شکمها را مملو از حرام میکند، چگونه در شکمی حرام جای دارد دعایش بالا رود؟ آیا در جامعهی ربوی نماز قبول است؟ آیا در این جامعه اوجب واجبات این نیست که در برابر ربا و اصحاب ربا قیام نمود؟ آیا سکوت در برابر این منکر خانمانسوز حرام نیست؟ جواب اینکه چرا ربا حرام است و سؤالهای مشابه که از علت احکام سؤال میشود این است که: چون خداوند از طریق اهلبیت فرموده حرام است لذا حرام است، ما در احکام و علل احکام چرا نداریم، بله شما میتوانید سؤال کنید چرا خدا هست؟ چرا خدا یکی است؟ چرا اهلبیت معصوم هستند؟ و... ولی وقتی عقاید با دلیل و استدلال اثبات شد در احکام جای سؤال و چون و چرا نیست، وقتی طبابت یک طبیب و تخصص او اثبات شد دیگر از چرایی نسخه او سؤال نمیکنیم، ما در عقاید که ریشه و اصل است سؤال میکنیم و جواب یقینی میشنویم، ولی در احکام اثبات میکنیم که هم سؤال نمیتوان کرد و کسی هم که بخواهد در علل احکام وارد شود و از عقل خود علت تراشی کند حتماً به انحراف میرود، ما نه علت احکام را میدانیم و نه میتوانیم علت را کشف کنیم و آن کس که این کار را کند حتماً به گمراهی میرود، البته اگر اهلبیت ع مطلبی در مورد علت احکام بیان داشته باشند میپذیریم ولی آنچه مشهود است آنچه اهلبیت ع بیان فرمودهاند علت تامه نبوده و چه بسا حکمت باشد و اصولاً قبول احکام بدون دانستن علت آن نشانهی ایمان است و اصلاً اسلام یعنی همین، تسلیم محض بودن، ولی باز هم بیان میکنم ما در اعتقادات اثبات میکنیم که در احکام نباید سؤال کرد، چرا که اصلاً شاید یک حکم تنها برای سنجش ایمان باشد و علت آن حکم در این است که مقدار ایمان سنجیده شود، از باب نمونه ابراهیم نبی مأمور میشود پسر معصوم و بیگناه خود را سر ببرد، خوب این چه حکم و چه مأموریتی است؟ اسماعیل علی نبینا و آله و علیهم السلام چه گناهی کرده است؟ خدا چرا این حکم را میدهد؟چرا باید مقداری گندم را برای خدا آتش زد(در جریان پسر حضرت آدم)؟چرا باید خضر آن بچه را بکشد؟ مگر بچه چه گناهی کرده است؟ بالفرض که این بچه بخواهد در آینده منحرف بشود، آیا مگر غیر از این است که آمدهایم در این دنیا امتحان شویم؟ و بدانیم اگر قرار باشد در مورد احکام اجازهی سؤال داشته باشیم و تا جواب قانعکننده پیدا نکنیم آن حکم را قبول نکنیم هیچ حکمی در اسلام باقی نمیماند چون در تمامی احکام اسلامی میتوان اشکال وارد کرد و به یقین نرسید، جواب یک چیز است، ما در علل احکام تسلیم هستیم، عقل ما کوتاهتر است از اینکه علل احکام را بفهمد، چون عصمت و برتری اهلبیت برای ما به صورت یقینی اثباتشده در این مسائل تنها سمعا و طاعتا میگوییم، میشنویم و اطاعت میکنیم و سؤال نشانهی ضعف در عقاید است، متأسفانه از این دست سؤالها بسیار است که تماماً نشانهی ضعف در عقاید میباشد، چرا ربا حرام است؟ چون امام معصوم فرموده و جای هیچ چون و چرایی هم ندارد، اگر کسی در احکام باز هم سؤال دارد و چون و چرا میکند بحث در عصمت میشود نه در علت احکام، باید بگوییم در عصمت بحث بسیار است، آن کس که عصمت را شفافتر و عمیق تر فهمیده ایمان بیشتری دارد، ما در ضمن آیات 31 و 32 سورهی فاطر اثبات نمودیم که عصمت مراتب دارد، مراتب پایین آن که شامل عصمت در فعل و فکر است شامل حال تمامی شیعیان است چه شیعیان قبل از بعثت پیامبر و چه شیعیان بعد از بعثت پیامبر، که قرآن میفرماید ان من شیعته لابراهیم تاکید میکنم شیعیان نه مانند ما که از مراتب پایین محبین هستیم، و اجمال آنچه در آن آیات بیان کردهایم این است که اصطیفنا و اورثنا الکتاب و عبادنا تدل علی عصمتهم و مکان ثم تدل علی انهم بعد الرسول لا انبیاء قبل و ظالم تدل علی انهم غیر اهل البیت لانهم لیسوا بظالم و هم لیسوا بمقتصد بل سابق و هم لیسوا بسابق لانهم اصل الخیر لا سابق بالخیرات و آیتین فی وصف الشیعه نسبهم الی انفسهم لشده التقیه و تحیر العقول من مقاماتهم و لا مجال لمعرفتهم الا ان نقول اکبر من ان یوصف و هم اسماء الله – تم، فتامل- اگر عصمت را قبول نکنیم و یا زیر سؤال ببریم هیچچیزی قابلاثبات نخواهد بود او میتواند تمام دین را زیر سؤال ببرد، حتی کتاب خدا، به دلیل اینکه شاید کسی بگوید انبیاء همیشه راست گفتند الا آنجا که گفتند خدا این مطلب و این کتاب را نازل کرده و اصل کتاب و خدا را زیر سؤال ببرند، اگر عصمت انبیاء و ائمه زیر سؤال برود تقریر و کلام و سیره و همه چیز زیر سؤال میرود، چرا که دائماً این سؤال پیش میاید، آیا او در این گفته و در این فعل و ... اشتباه کرد و یا نه؟ دروغ گفت یا نه؟ (نعوذ بالله)و بدانیم زیر سؤال بردن عصمت از خطرات بزرگی است که منجر به انکار کل دین میشود، اگر عصمت قبول نشود، شما سؤال میکنید این امری که شما بیان کردهاید اَ من الله او منک، این از خدا بود یا از جانب تو، پیامبر چه جواب میفرماید، جواب میفرماید من الله، دوباره سؤال پیش میاید این جواب اَ من الله او منک، پیامبر جواب میدهد من الله، حال سؤال میکنیم اثبات کن من الله بوده، خدا چگونه با شما سخن گفت که ما نشنیدیم؟ او میخواهد بفرماید من معجزه دارم و خدا این معجزه را داده است، شخص میگوید این معجزه از طرف خدا نیست بلکه از قوای نفس شماست، خوب چه جواب داده شود، جواب این فرد تنها یک چیز است، او باید نفرین کرد و سورهی تبت و سال سائل و سورهی فیل را در حق او اجرایی کرد تا به چشم خود ببیند امن الله بوده یا نه؟ این شخص از عقل بهره ندارد و استدلال برای عاقل است، او باید حقیقت را ببیند و بچشد شاید دریابد که بعضاً اهل جهنم در جهنم هم دچار توهمات هستند، زیر سؤال بردن عصمت اهلبیت ع زمینهی زیر سؤال بردن خدا میباشد، کسی که بگوید همه چیز را میتوان نقد کرد حتی امام معصوم را، او با این جمله اولاً خود را باطل کرده چرا که آیا همین جمله را میتوان نقد کرد یا خیر؟ اگر نمیشود نقد کرد متن آن جمله خود جمله را باطل کرده چرا که یک چیز که غیرقابل نقد باشد را پیداکردهایم و آن همین جمله است، اگر میشود نقد کرد باز هم خود جمله خود را باطل کرده است چون نتیجه این میشود که بعضی چیزها را نمیشود نقد کرد، ثانیاً: او با این جمله ادعا کرده من معصوم هستم و دلیل عصمت او این است که جملهای گفته که احتمال اشتباه هم در آن نیست، ثالثاً: اگر همه چیز را میتوان نقد کرد ما چرا خدا و کتاب خدا و احکام را نقد نکنیم و همه میدانیم که اگر این باب باز شود چیزی از دین باقی نمیماند و در کوچکترین مسائل دینی و احکام صدها سؤال بیجواب میتوان طرح کرد، اگر عرب جاهلی میگوید ا من الله او منک، من در دو راهی هستم که این سؤال را پای نافهمی آن عرب بگذارم یا اینکه این عرب را الگو قرار دهم و من هم به خودم اجازه نقد رسولالله و ائمه معصومین را بدهم؟ آیا مگر سیره و فعل تمامی کسانی که با رسولالله بودند برای ما حجت است؟ اگر اینگونه است خوب در جایی هم به پیامبر خدا (نعوذبالله) گفتند هذیان میگوید، پس ما هم اجازه داریم بگوییم اینها هذیان است، اگر در یک مورد جای نقد باشد خوب در همه جا جای نقد است، پس در این صورت ما همه چیز را نقد میکنیم حتی جایی که بیان شده باشد من الله است پس اهل بیت ع باید جواب دهند تا درستی مطلب اثبات شود و همه میدانیم اگر کسی اینگونه پیش برود حتی اگر معجزه هم بارها دیده شود باز میتواند با بهانهی دیگری آن را رد کند، از این خوف دارم که اینگونه کلمات منجر شود که حتی رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم زیر سؤال برده شود و قبل از ما شیعیان، برادران اهل سنت در برابر این انحراف عقیدتی موضعگیری کنند، این انحراف بسیار خطرناک است، لذا در مسئلهی چرایی احکام ما اعتراف به نادانی خود میکنیم که این از عقل است نه از چیز دیگری، ما برای احکام علت نمیتراشیم که منع شدهایم و گمراهی است و منجر به تعطیلی دین میشود که هر علتی که بتراشیم در مورد دیگر با استثناء مواجه میشویم که در این صورت یا باید حکم اول را یا حکم دوم را باطل کنیم درحالیکه در دو حکم صحیح است، البته اگر حکمتی بیان شده باشد بیان میکنیم و حکمت غیر از علت است، شاید ما برای یک حکم هیچ دلیل عقلی پیدا نکنیم باز هم آن حکم را قبول میکنیم، سؤال میکنم چرا روزه روزهی آخر ماه مبارک واجب و روزهی اول شوال حرام است، اگر آخر ماه رمضان را بخوریم حرام انجام دادهایم و مستحق آتش و اگر اول شوال را روزه بگیریم حرام است و مستحق آتش، مگر روز با روز چه فرقی دارد؟ سؤال دیگر طبق فتوای یک فقیه امروز آخر رمضان است پس باید روزه بگیرد، طبق فتوای فقیه دوم امروز اول شوال است و نباید روزه بگیرد، چه باید کرد؟ باید هر مکلف طبق فتوای مجتهد خود عمل کند، سؤال چگونه دو فتوای مخالف یکدیگر و دو مکلف به دو تکلیف مخالف و حکم واقعی چیست؟ جواب اینگونه سوالها را باید در عقاید داد و تا زمانی که عقیده درست نشود هزاران سؤال اینچنینی میباشد، متأسفانه جامعهی ما از نظر عقاید ابتدایی میباشد و از این جهت ضررهای بیشماری بر جامعه وارد میشود تا جایی که بعضاً عالمی که خود را مجتهد میداند و گرفتار این شبهات است و بجای اینکه از جامعه رفع شبهه کند خود شبهات ضد دینی را نشر میدهد، اعاذنا الله، بنده فکر میکنیم امروز پایهی اصلی دین نشان گرفتهشده و حوزه که متکفل دین است مأمور است به این شبهات پاسخ محکم بدهد که پاسخ به این شبهات بیشباهت به پاسخ حضرت امام ره در کتاب کشفالاسرار به نوشتهجات علیاکبر حکمی زاده که در اسرار هزارساله نوشته است نیست، بله امام درس را تعطیل نمود و پاسخ داد و آن پاسخها بود که سرچشمهی تحولی عظیمتر بود، باید حوزه در این لحظات حساس که جامعه گرفتار بلای خشکسالی است به فریاد جامعه برسد و با علوم خود جامعه را نجات دهد که در غیر این صورت خوف این است که خشکسالی همه چیز را خشک کند حتی حوزه را که نمونهی آن در سالهای 1304 تا 1320 در ایران دیدهشده، اما تنها از باب اینکه جامعه مبتلا به این است که حکمتی برای احکام بیان شود ما با اعتراف به اینکه نمیدانیم حکمت چیست مطالبی را بیان میکنیم، چرا شخص ربا میدهد؟ دلیل واضح است به دست آوردن سود بیشتر با زحمت کمتر، سؤال اگر شخص میتوانست با پولی که در اختیار دارد سود بیشتری ببرد آیا ربا میداد؟ جواب واضح است اگر راهی برای سود بیشتر داشت هیچگاه ربا نمیداد، سؤال چرا شخص ربا میگیرد؟ جواب شخص نیازمند است و گرفتار و مجبور به ربا گرفتن شده است تا دردی از او درمان شود، خوب با این تصویر: آیا امکان دارد در این جامعه هم ربادهنده سود کند و هم ربا گیرنده بتواند سود را پرداخت کند و هم مشکل مالی را بر طرف کند؟ جواب واضح است ربا گیرنده نهایت کاری که بتواند انجام دهد این است که با فعالیت خود بتواند تنها سود ربادهنده را پرداخت کند و هیچگاه نمیتواند سود بیشتری به دست آورد تا هم سود را پرداخت کند و هم سودی ببرد، در این وضعیت ربا گیرنده چه میکند، او که مجبور است هم سود پرداخت کند و هم سود ببرد مجبور میشود متوسل به حیلهها و مفاسد اقتصادی شود، او وارد احتکار میشود، جنس و مبلغ کار خود را افزایش میدهد و برای جبران کسری خود به جامعه فشار میآورد این فعل او در جامعه باعث میشود که سلسلهوار جامعه وارد تورم شود شغلهای مشابه او نیز افزایش قیمت پیدا میکند و به تمامی شغلها سرایت میکند، در حالی غافل از این هستند که افزایش قیمت و خدمات یک نفر منجر به تورم کاذب و بالا رفتن قیمت همه چیز میشود و اول ضرر کننده خود ربادهنده و ربا گیرنده و تمامی افراد جامعه هستند که در برابر این منکر خانمانسوز سکوت کردهاند، اینجاست که ربا گناه کبیره است و حداکثر در بار چهارم مرگ و اعدام برای آنان ثابت است، ربا امنیت اقتصادی همهی افراد جامعه را به خطر میاندازد، عاقبت ربا گیرنده این است که او هیچگاه نمیتواند هم سود را بدهد و هم سودی ببرد او زحمت بیهوده کشیده، کارکرده و سود خود را به شخص دیگر داده و برای خودش جز تلاش بیهوده چیزی باقی نماینده است، او هیچ چیزی به دست نمیآورد در این حال یا سریعاً توبه میکند و دندان طمع را میکند و یا ادامه میدهد و هر چه بیشتر کار میکند هیچ سودی حاصل نمیشود، آخر کار این شخص به جنگ و دعوا با ربادهنده کشیده میشود، بسیار دیدهشده که علت قتل به خاطر ربا بوده است، شما حساب کنید یک نفر در جامعه شب تا صبح و صبح تا شب کار کند و از نظر مالی هیچ تغییری نکند و بلکه هر روز بدهکار تر شود، این شخص حتماً دیوانه میشود، آیهی کریمه میفرماید: الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَوا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَـنُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوُا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَوا وَ أَحَلَّ اللَهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الربا کسانی که ربا میخورند، بر نمیخیزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان او را با مَسّ و برخورد خود شديداً زده باشد. (همچون مجنوني كه جنون او را بگيرد و بر زمين بخورد و سپس بلند شود و برخيزد) اين حال و کیفیت در ربا خورندگان به سبب آن است كه ميگويند:(توجیه ربا)بيع و خريد و فروش هم مثل ربا است؛ در حالی که خداوند بيع را حلال كرده و ربا را حرام نموده است. بحث حکمت در ربا ادامه دارد
شیخ علی بهرامی نیکو (هُدهُد) – سایت: tvshia.com- تلگرام:@hodhodbashid –ارتباط با ادمین:@hodhodbash اینستاگرام:tvshia – 09198844798
افزودن دیدگاه جدید