مظلومه ی شهیده: علامه اندلسی: من چنین و چنان خواهم كرد
به قرن پنجم هجرى مى آیم، در كشور اندلس هستم، مى خواهم به دیدار علامه اندُلسى هم بروم، همان كه به نام «ابن عبدالبُر» مشهور است.
علامه اندلسى، دانشمند بزرگى است و لقب «شیخ الاسلام» را به او داده اند، او مكتب فكرى بزرگى را تأسیس نمود و همه به سخنانش اعتماد دارند. جالب است بدانید كه او در مورد زندگى یاران پیامبر كتاب ارزشمندى نوشته است.
من مى خواهم با او دیدارى داشته باشم، او اكنون در حال درس دادن است، شاگردان زیاد در كلاس درس او نشسته اند.
گوش كن! او براى شاگردان خود سخن مى گوید:
«بدانید كه بعد از پیامبر، مقام ابوبكر و عُمَر از همه مسلمانان بالاتر است. روز قیامت همه امّت اسلام براى حسابرسى حاضر مى شوند، آن روز، اعمال نیك ابوبكر و عُمَر از دیگران بیشتر خواهد بود».
من با شنیدن این سخن تعجّب مى كنم، ابوبكر و عُمَر قبل از اسلام، سالیان سال، بت پرست بودند، امّا على(ع) حتّى براى لحظه اى هم بت نپرستید، حال چگونه مى شود كه اعمال نیك عُمَر و ابوبكر از على(ع) بیشتر باشد؟ پیامبر در جنگ خندق فرمود:
«اى مردم! بدانید كه ضربتِ على(ع)، نزد خدا بالاتر از عبادت همه جنّ و انس است».
به هر حال، علامه اندُلسى عقاید خودش را دارد، او از دانشمندان اهل سنّت است. صلاح نیست كه من در اینجا با او در این موضوع وارد بحث بشوم.
صبر مى كنم تا سخنان علامه تمام شود، در فرصت مناسب جلو مى روم، سلام مى كنم و سؤال خود را مى پرسم:
ـ جناب علامه! من شنیده ام كه گروهى از مسلمانان بعد از وفات پیامبر با ابوبكر بیعت نكردند.
ـ آرى! آن ها مى خواستند اتّحاد مسلمانان را برهم بزنند.
ـ آیا درست است كه عُمَر به خانه فاطمه(س) آمد و او را تهدید كرد؟
ـ آرى! من این مطلب را در كتاب خود نوشته ام. شما كتاب «استیعاب» را بخوان.
* * *
در كتاب علامه اندُلسى چنین مى خوانم:
«مردم با ابوبكر بیعت كردند، امّا على از بیعت كردن با ابوبكر خودارى كرد به خانه اش رفت. یك روز، عُمَر على را دید و به او گفت: چرا از خانه بیرون نمى آیى و با ابوبكر بیعت نمى كنى؟
على گفت: من قسم خورده ام تا زمانى كه قرآن را به صورت كامل جمع آورى نكرده ام، جز براى نماز، از خانه ام خارج نشوم... مدّتى گذشت، به عُمَر خبر رسید كه یكى از یاران على به خانه على مى رود. اینجا بود كه عُمَر نزد فاطمه آمد و گفت:
اى دختر پیامبر! ما به تو و پدر تو احترام مى گذاریم. به من خبر رسیده است كه یاران على در خانه تو جمع مى شوند، به خدا قسم اگر آنان یك بار دیگر به اینجا بیایند، من چنین و چنان خواهم كرد». (الاستیعاب، ج 3 ، ص 974)
من با خود مى گویم كه عُمَر تصمیم داشت چه كارى انجام بدهد؟ چرا علامه اندلسى، سخن عُمَر را آشكارا بیان نمى كند، چرا فقط كلمه «چنین و چنان» را آورده است؟
آیا علامه اندُلسى این گونه مى خواهد مظلومیّت فاطمه(س) را رقم بزند؟ چرا او مثل بسیارى از نویسندگان اهل سنّت، تلاش مى كند همه حقیقت را نگوید؟
به هر حال، از سخن علامه اندُلسى مى توان فهمید كه عُمَر فاطمه(س) را تهدید كرده است.
افزودن دیدگاه جدید