اسناد هجوم به خانه وحی طبق منابع اهل سنت: 5. محمد بن جرير طبري

 اسناد هجوم به خانه وحی طبق منابع اهل سنت: 5. محمد بن جرير طبري

5 . محمد بن جرير طبري (310هـ) :

عن زياد بن كليب قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علىّ و فيه طلحة و الزبير و رجال من المهاجرين فقال:

واللّه لأحرقنّ عليكم أو لتخرجنّ إلى البيعة»، فخرج عليه الزبير مصلتاً بالسيف فعثر فسقط السيف من يده فوثبوا عليه فأخذوه.

تاريخ الطبرى ، ج2 ،  ص443.

عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى كه گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان كرد و گفت:

به خدا سوگند خانه را به آتش مى كشم مگر اينكه براى بيعت بيرون بياييد. زبير از خانه بيرون آمد در حالى كه شمشير كشيده بود، ناگهان پاى او لغزيد و شمشير از دستش افتاد، در اين موقع ديگران بر او هجوم آوردند و شمشير را از دست او گرفتند.

 

بررسي سند روايت :

طبري ، روايت را با اين سند نقل مي كند :

حدثنا ابن حميد ، قال : حدثنا جرير ،عن مغيرة ، عن زياد بن كليب .

حميد بن محمد :

مزي در تهذيب الكمال در ترجمه وي مي نويسد :

 

و قال عبد الله بن أحمد بن حنبل : سمعت أبى يقول : لا يزال بالرى علم ما دام محمد بن حميد حيا .

عبدالله فرزند احمد بن حنبل مي گويد: از پدرم شنيدم که مي گفت : تا زماني که محمد بن حميد زنده بود ، علم در ري باقي بود .

قال عبد الله : حيث قدم علينا محمد بن حميد كان أبى بالعسكر فلما خرج قدم أبى و جعل أصحابه يسألونه عن ابن حميد ، فقال لى : مالهؤلاء يسألونى عن ابن حميد .

 

قلت : قدم ها هنا فحدثهم بأحاديث لا يعرفونها . قال لى : كتبت عنه ؟ قلت : نعم كتبت عنه جزءا . قال : اعرض على ، فعرضتها عليه ، فقال : أما حديثه عن ابن المبارك و جرير فهو صحيح ، و أما حديثه عن أهل الرى فهو أعلم .

 

و نيز مي گويد : وقتي که محمد بن حميد به نزد ما آمد ، پدرم در لشکرگاه بود ؛ و وقتي که او رفت پدرم به شهر بازگشت ؛ پس شاگردان او در مورد ابن حميد از او سوال کردند ؛ پدرم به من گفت : چه شده است که ايشان در مورد ابن حميد از من سوال مي کنند ؟ گفتم : به اينجا آمده بود و براي ايشان رواياتي نقل کرد که ايشان تاکنون نشنيده بودند ؛ پدرم گفت : از او چيزي نوشته اي ؟ پاسخ دادم : آري ؛ يک دفتر از او روايت نوشته ام ؛ گفت : بياور تا آن را ببينم ؛ و وقتي ديد گفت : روايت او از ابن مبارک و جرير صحيح است ؛ و اما روايت او از اهل ري ، خود او داناتر است (من در اين زمينه اطلاعي ندارم)

و قال أبو قريش محمد بن جمعة بن خلف الحافظ : قلت لمحمد بن يحيى الذهلى : ما تقول فى محمد بن حميد ؟ قال: ألا ترانى هو ذا أحدث عنه .

... به محمد بن يحيي ذهلي گفتم : نظر تو در مورد ابن حميد چيست ؟

 

پاسخ داد : آيا نديده اي که من از او روايت مي کنم ؟

 

قال : و كنت فى مجلس أبى بكر الصاغانى محمد بن إسحاق ، فقال : حدثنا محمد بن حميد . فقلت : تحدث عن ابن حميد ؟ فقال : و ما لى لا أحدث عنه و قد حدث عنه أحمد بن حنبل و يحيى بن معين .

... در مجلس ابوبکر صاغاني محمد بن اسحاق بودم ؛ پس گفت : محمد بن حميد براي ما روايت کرد که ...؛ به او گفتم از ابن حميد روايت مي کني ؟ گفت : چه ايرادي دارد وقتي احمد بن حنبل و يحيي بن معين از او روايت نقل کرده اند ؟

و قال أبو بكر بن أبى خيثمة : سئل يحيى بن معين عن محمد بن حميد الرازى فقال : ثقة . ليس به بأس ، رازى كيس .

... از يحيي بن معين در مورد او سوال شد ؛ در پاسخ گفت : مورد اطمينان است و ايرادي در او نيست ، زيرک و از اهل ري است .

و قال أبو العباس بن سعيد : سمعت جعفر بن أبى عثمان الطيالسى يقول : ابن حميد ثقة ، كتب عنه يحيى و روى عنه من يقول فيه هو أكبر منهم .

تهذيب الكمال ، ج25 ، ص100 .

... از جعفر بن عثمان طيالسي شنيدم که مي گفت : ابن حميد مورد اطمينان است ؛ يحيي از او روايت کرده است و کسي از او روايت کرده است که از مشهور است از همه ايشان ( روات ) بزرگتر است ( احمد بن حنبل) .

جرير بن عبد الحميد بن قرط الضبي :

وي از راويان صحيح بخاري و مسلم است و در وثاقت وي شك و شبهه اي نيست . مزي در تهذيب الكمال در ترجمه وي مي نويسد :

 

و قال محمد بن سعد : كان ثقة كثير العلم ، يرحل إليه .

 

و قال محمد بن عبد الله بن عمار الموصلى : حجة كانت كتبه صحاحا .

تهذيب الكمال ، ج4 ، ص544 .

محمد بن سعد : او مورد اطمينان و داراي علم زيادي بود که مردم به سوي او سفر مي کردند .

 

... او حجت بود و همه کتاب هايش صحيح .

 

مغيرة بن مقسم ضبي :

وي نيز از راويان بخاري و مسلم است . مزي در تهذيب الكمال در باره وي مي گويد :

 

عن أبى بكر بن عياش : ما رأيت أحدا أفقه من مغيرة ، فلزمته .

 

و قال أحمد بن سعد بن أبى مريم ، عن يحيى بن معين : ثقة ، مأمون .

 

قال عبد الرحمن بن أبى حاتم : سألت أبى ، فقلت : مغيرة عن الشعبى أحب إليك أم ابن شبرمة عن الشعبى ؟ فقال : جميعا ثقتان .

 

و قال النسائى : مغيرة ثقة .

تهذيب الكمال ، ج28 ، ص400 .

ابو بكر عياش : كسي را داناتر از مغيره نديدم که بخواهم با او همراه شوم .

 

يحيي بن معين : او مورد اطمينان و امين است .

 

ابن ابي حاتم : از پدرم سوال کردم که آيا روايت مغيره از شعبي براي تو دوست داشتني تر است يا روايت شبرمه از شعبي ؟ گفت : هر دو مورد اطمينانند.

 

نسايي : مغيره مورد اطمينان است.

زياد بن كليب :

وي نيز از راويان صحيح مسلم ، ترمذي و ... است . مزي در تهذيب الكمال در ترجمه وي مي گويد :

قال أحمد بن عبد الله العجلى : كان ثقة فى الحديث ، قديم الموت .

و قال النسائى : ثقة .

و قال ابن حبان : كان من الحفاظ المتقنين ، مات سنة تسع عشرة و مئة .

تهذيب الكمال ، ج9 ،  ص506 .

 

عجلي : او در روايت مورد اطمينان بود ولي زود از دنيا رفت .

نسايي : او مورد اطمينان است .

ابن حبان : او از حافظان ثابت قدم بود ، در سال 109 از دنيا رفت .

افزودن دیدگاه جدید