قبر تو مستور ماند/شعر شهادت حضرت زهرا(س)
قبر تو مستور ماند
اى حرم خاص خداوندگار
دست خداوند، ترا پرده داراُمِّ اَب و، بضعه ى خير الانام
مادر دو رهبر صلح و قيامخوانده خدا، عصمت كبرى ترا
گفته نبى، اُمِّ ابيها تراچيست حيا؟ ريشه ى دامان تو
كيست ادب؟ بنده ى فرمان تووقت خوشت، وقت مناجات توست
شاد، پيمبر ز ملاقات توستكس نبرد راه به سامان تو
جز پدر و همسر و يزدان توهم ز پى عرض ادب، گاه گاه
يافته جبريل در آن خانه، راهمكتب تو، مكتب صدق و صفا
خانه ى تو، گلشن مهر و وفانيست عجب گر به چنين مكتبى
تربيت آموخته، چون زينبىاى پدرت رحمةُ للعالمين
مرحمتى كن به منِ دلْ غمينمنكه ز احسان تو شرمنده ام
دست به دامان تو افكنده امقدر تو يا فاطم! نشناختند
بر حرم حرمت تو، تاختندتا كه صنم جاى صمد نصب شد
حق تو و همسر تو غصب شدحاصل آن طرح كه بس شوم بود
تو و محسن مظلوم بود قتلشد سبب قتل تو بى اختلاف
ضرب در و، ضربت سخت غلافاى شده محروم ز ارث پدر
عالم و آدم ز غمت خونْ جگرعصمت يزدانى و، معصومه يى
زوج تو مظلوم و، تو مظلومه يىداغ غمت بر دل رنجور ماند
قدر تو و قبر تو، مستور ماندفاطمه! اى آنكه خرد مات توست
چشم (مؤيّد) به كرامات توستسید رضا مؤید
پا به پاى اشك
بر ديده ام، كه موج زند قطره هاى اشك
اى كاش بوده جلوه رويت به جاى اشك!
بعد از غروب ماه رخت، خانه ام پدر!
ماتم سراى دل شد و خلوت سراى اشك
دود دلم ز سينه برآيد به جاى آه
خون دلم ز ديده بريزد به جاى اشك
وقتى كه همرهان ز برم پا كشيده اند
اشكم انيس گشته، بنازم وفاى اشك
روز و شبم كه مى گذرد با هزار درد
پيوند مى زنند به هم دانه هاى اشك!
تا نخل سايبان مرا قطع كرده اند
هر روز مى روم به «اُحُد» پا به پاى اشك!
سید رضا مؤید
افزودن دیدگاه جدید