طلاق و ازدواج در زمان جاهلیت چگونه بود؟

استاد شهید مطهری در مورد ازدواج در عصر جاهلیت می نویسد: در جاهلیت عرب، چهار نوع زناشویی وجود داشته است. یک نوع همان است که امروز معمول و جاری است که مردی به وسیلۀ پدر دختر از دختر خواستگاری می کند و پس از تعیین مهر با او ازدواج می کند و فرزندی که از آن دختر پیدا می شود؛ از لحاظ تعیین پدر تکلیف روشنی دارد.
نوع دیگر این بوده که مردی در خلال ایام زناشویی با زنی، خود وسیلۀ زناشویی او را با مرد دیگری برای یک مدت محدود فراهم می کرده است تا از او برای خود نسل بهتری به وجود آورد. به این ترتیب که آن مرد از زن خود کناره گیری می کرد و زن خود را توصیه می کرد که خود را در اختیار فلان شخص معین بگذارد و تا وقتی که از آن مرد آبستن نمی شد؛ به کناره گیری خودش ادامه می داد. همین که روشن می شد آبستن شده؛ با او نزدیکی می کرد. این کار را در مورد کسانی می کردند که آن ها را برای تولید فرزند از خود، شایسته تر می دانستند. و در حقیقت این کار را برای بهبود نسل و اصلاح نژاد انجام می دادند. این نوع زناشویی را - که در واقع زناشویی در خلال ایام زناشویی دیگر بود - «نکاح استبضاع» می نامیدند.
نوع دیگر زناشویی این بود: گروهی که عده شان کمتر از ده نفر می بود با یک زن معین رابطه برقرار می کردند. آن زن آبستن می شد و فرزندی به دنیا می آورد. در این وقت آن زن همۀ آن گروه را نزد خود دعوت می کرد و طبق عادت و رسم آن زمان، آن مردان نمی توانستند از آمدن سرپیچی کنند. همه می آمدند. در این هنگام آن زن هر کدام از آن مردان را که خود مایل بود به عنوان پدر برای فرزند خود انتخاب می کرد و آن مرد حق نداشت؛ از قبول آن فرزند امتناع کند. به این ترتیب آن فرزند، فرزند رسمی و قانونی آن مرد محسوب می شد.
نوع چهارم این بود که زنی رسماً عنوان «روسپی گری» داشت. هر مردی - بدون استثنا - می توانست با او رابطه داشته باشد. این گونه زنان معمولًا پرچمی بالای خانۀ خود می زدند و با آن علامت شناخته می شدند. اینچنین زنان پس از آن که فرزندانی به دنیا می آوردند؛ همۀ مردانی را که با آن ها ارتباط داشتند؛ جمع می کردند و آنگاه کاهن و قیافه شناس می آوردند.
قیافه شناس از روی مشخصات قیافه رأی می داد که این فرزند از آن کیست و آن مرد هم مجبور بود؛ نظر قیافه شناس را بپذیرد و آن فرزند را فرزند رسمی و قانونی خود بداند.
همۀ این زناشویی ها در جاهلیت وجود داشت، تا خداوند محمد صلی الله علیه و آله را به پیغمبری برگزید و او همۀ آن ها را جز آنچه اکنون معمول است از میان برد». [1]
در پاره ای از موارد مهریۀ یک زن را ازدواج زن دیگری قرار می دادند. مثلًا برادری، خواهر خود را به ازدواج شخصی در می آورد؛ در مقابل این که آن شخص خواهر خود را به ازدواج وی درآورد. در حقیقت مهریۀ هر یک از دو زن همین بود؛ و به آن در اصطلاح «نکاح شِغار» می گفتند.[2]
البته موحدانی که به دین حنیف حضرت ابراهیم علیه السلام بودند مثل خاندان پیامبر برای ازدواج، عقد و خطبه داشتند؛ که در جریان ازدواج حضرت محمد صلی الله علیه و آله با حضرت خدیجه علیها السلام اتفاق افتاد.

طلاق در عصر جاهلیت:
دو روش برای طلاق داشتند یکی ظهار و دیگری ایلاء بود.
1- «ظِهار» در جاهلیت نوعی طلاق بوده است به این ترتیب که زوج به زوجه می گفت: «انْتِ عَلَی کظَهْرِ امّی» یعنی تو نسبت به من مانند پشت مادرم هستی. و همین کافی بود که زوجه، مطلقه شناخته شود. اسلام آن را تغییر داد. از نظر اسلام «ظهار» طلاق نیست؛ ولی اگر کسی چنین کاری کند باید کفّاره دهد و تا کفاره نداده است؛ نزدیکی با آن زن بر او حرام است. کفّاره ظهار، آزاد کردن یک بنده است. اگر ممکن نشد؛ دو ماه متوالی روزه گرفتن و اگر ممکن نشد؛ شصت مسکین اطعام کردن.[3]
ظهار، در زمان جاهلیت، طلاق و موجب حرمت ابدی بود. ولی شرع اسلام حکم آن را تغییر داد و آن را موجب تحریم زوجۀ مظاهره و لزوم کفاره به برگشتن، قرار داد.[4]
2- «ایلاء» در لغت مطلق سوگند را می گویند و در شرع(قرآن و سنت) در سوگند یاد کردن به ترک وطی زوجۀ دائمی مدخول بها، زیاده از چهار ماه به عنوان اضرار به زوجه استعمال شده است.
و منقول است که در زمان جاهلیت ایلاء به منزلۀ طلاق بود. لکن اسلام آن را منسوخ و محکوم به حکم علی حده گردانید».[5]
از روایات فهمیده می شود که در دوران جاهلیت، زنان، عده طلاق نگه می داشتند. «امام باقر علیه السلام در جواب راوی که می پرسد: اگر زنی در عده طلاق، ازدواج کرد حکمش چیست؟ می فرماید: اگر در عدّۀ طلاقی که شوهرش حقّ رجوع به زن دارد؛ ازدواج کرده است، باید زن سنگسار شود. ولی اگر در عدّه ای که شوهرش حقّ رجوع ندارد؛ ازدواج کرده، باید که زن حدّ زناکار و غیر محصن بخورد و اگر در عدّه پس از مرگ شوهرش، پیش از تمام شدن چهار ماه و ده روز، ازدواج کرده است، سنگسار شدن برای زن نیست و بر او صد تازیانه است. پرسیدم: اگر این کار از وی بر پایۀ جهالت بوده است؛ نظر شما چیست؟ حضرت فرمود: هیچ زنی از زنان مسلمان امروز نیست، مگر این که می داند که باید پس از طلاق و مرگ، عدّه نگه دارد و زنان جاهلیت نیز با این قضیه آشنا بودند. پرسیدم: اگر می دانسته که باید عده نگه دارد؛ ولی نمی دانسته که چه اندازه است؟ حضرت فرمود: اگر می دانسته که عدّه نگه داشتن بر او لازم است؛ دیگر حجت بر وی تمام است؛ باید بپرسد تا بداند».[6]

[1] مطهری، مرتضی، فقه و حقوق(مجموعه آثار)، ج ‌19، ص 301‌.
[2] منتظری، حسینعلی، معارف و احکام بانوان، ص 248.
[3] مطهری، مرتضی، فقه و حقوق(مجموعه آثار)، ج ‌20، ص 107‌2.
[4] تحریر الوسیلة(ترجمه، ج ‌3، ص 633‌).
[5] جرجانی، تفسیر شاهی، ج ‌2، ص 506.
[6] بروجری، آقا حسین طباطبایی، منابع فقه شیعه، ج ‌30، ص 717‌.

افزودن دیدگاه جدید