وصیت هایی طلایی برای خوشبخت شدن
کسانی که در زمان امامان معصوم علیهم السلام می زیستند و از مقام علمی و معنوی آن حضرات آگاه بودند گاهی که توفیق دیدار نصیبشان می شد از امام تقاضا می کردند تا آنها را به پند و اندرز و یا توصیه ای بهره مند سازد. خوشبختانه برخی از این توصیه ها از کوران حوادث به سلامت گذر کرده و با تلاش و رنجی که علمای گذشته متحمل شده اند اکنون در میراث روایی ما به چشم می خورند.
آنچه در ادامه می آید برخی از توصیه های امام صادق علیه السلام است که در زمانها و شرایط مختلفی برای افراد گوناگون بیان شده است. اختصاصی نبودن این توصیه ها به فرد یا زمان خاصی، سبب می شود تا همه آنها برای تمام کسانی که خواهان رسیدن به کمالات انسانی و قرب الی الله هستند مفید و راهگشا باشد.
توصیه اول
مردی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: به من توصیه ای کنید. امام صادق علیه السلام به او فرمودند: لَا یَفْقِدُكَ اللَّهُ حَیْثُ أَمَرَكَ وَ لَا یَرَاكَ حَیْثُ نَهَاكَ «جایی که امر خدا حاضر است تو غایب نباش و در جایی که نهی خدا حاضر است تو غایب باش.»
معنای این سخنِ کوتاه و سراسر حکمت و اندرز؛ انجام تمام واجبات و ترک تمام محرمات است. اگر خداوند در زمین و زمانی کاری را بر انسان واجب کرده است؛ مبادا به بهانه هایی که شیطان به ذهن او می اندازد از انجام آن، شانه خالی کرده و میدان اطاعت و بندگی را ترک کند.
و اگر خداوند از کاری نهی کرده و آن را حرام دانسته است؛ مبادا فریب وسوسه های شیطان را خورده و روح پاک خود را به آن آلوده کند؛ بلکه تلاش کند که خداوند بصیر هیچگاه او را در صحنه های گناه نبیند.
بعد از این سخن آن مرد به حضرت عرض کرد: بیش از این مرا توصیه کنید. امام علیه السلام فرمود: «لَا أَجِدُ» ؛ یعنی من بیش از این سراغ ندارم.[1]
توصیه دوم
ابو بصیر می گوید: خدمت امّ حمیده (همسر امام صادق علیه السلام و مادر امام کاظم علیه السلام) رسیدم که عزادار امام صادق علیه السلام بود. او گریست و من به گریه او گریستم. بعد به من گفت: اگر امام صادق علیه السلام را در لحظات پایانی عمر شریفش می دیدی رخداد شگفت انگیزی را مشاهده می کردی. آن حضرت در لحظات آخر چشم گشود و فرمود: اجمَعوا لی كُلَّ مَن بَینی وَ بَینَهُ قَرابَةٌ ؛« تمام کسانی را که نسبتی با من دارند جمع کنید.»
همسر امام ادامه داد: ما همه را جمع کردیم. آنگاه امام نگاهی به آنها کرد و فرمود: إنّ شفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلاة ؛شفاعت ما به کسانی که نماز را سبک می شمردند (نماز در نظرشان مهم نیست) نمی رسد.[2] «استَخَفَّ به» یعنی «أَهانه»[3] ؛ به او بی احترامی کرد و به او اعتنایی نکرد. از این معنا روشن می شود مَستَخِفّ بالصلاة یعنی کسی که نماز در نظر او اهمیتی ندارد از این رو رفتار توهین آمیزی با نماز دارد؛ یا نماز نمی خواند و یا اگر می خواند در برپایی آن رفتاری مناسب با شان و جایگاه نماز از خود بروز نمی دهد؛ تاخیر همیشگی نماز از اول وقت به آخر وقت را می توان یکی از مصادیق این استخفاف نماز به شمار آورد.
در هر صورت امام صادق علیه السلام در لحظات پایانی عمر خود که افراد مهمترین سخنان خود را بر زبان جاری می کنند فرمود: شفاعت ما اهل بیت کسانی را که نماز نمی خوانند و یا به نماز بی احترامی می کنند شامل نمی شود.
توصیه سوم
سفیان ثوری در دیداری با امام صادق علیه السلام به ایشان عرض می کند: یا ابن رسول اللَّه به من توصیه ای بفرمایید. امام فرمود: یا سُفیانُ، لَا مُرُوءَةَ لِكَذُوبٍ وَ لَا أَخَ لِمُلُوكٍ [لِمَلُولٍ] وَ لَا رَاحَةَ لِحَسُودٍ وَ لَا سُۆْدُدَ لِسَیِّئِ الْخُلُق. «سفیان! کسی که اهل دروغگویی است انسانیت ندارد و کسی که صاحب قدرت است [و ظالم]؛ همدل و همراهی ندارد. کسی که حسود است روی آرامش را نمی بیند و کسی که بد اخلاق است هرگز به شرافت و بزرگی[4] نمی رسد.»
سفیان تقاضای توصیه بیشتری می کند و حضرت هم ادامه می دهد: یا سُفیانُ، ثِقْ بِاللَّهِ تَكُنْ مُۆْمِناً وَ ارْضَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَكَ تَكُنْ غَنِیّاً وَ أَحْسِنْ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرْتَهُ تَكُنْ مُسْلِماً وَ لَا تَصْحَبِ الْفَاجِرَ فَیُعْلِمَكَ مِنْ فُجُورِهِ وَ شَاوِرْ فِی أَمْرِكَ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل. «سفیان! به خداوند اعتماد کن تا در زمره مومنان قرار گیری. به آنچه خدا برای تو مقدر کرده راضی باش تا بی نیازی را احساس کنی. با کسانی که در همسایگی تو هستند حُسن همجواری را رعایت کن تا بشود تو را مسلمان خواند. با کسی که اهل گناه است نشست و برخاست نکن که اگر کردی تو را گناهانش مطلع ساخته [در نتیجه تو را با گناه آشنا و مأنوس می سازد.] و در کارهای خود با کسانی مشورت کن که خداترسند. یعنی به حلال و حرام الهی توجه دارند.»
دوباره سفیان تقاضای توصیه بیشتری می کند و حضرت هم ادامه می دهد: یا سُفیانُ، مَنْ أَرَادَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ غِنًى بِلَا مَالٍ وَ هَیْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَلْیَنْقُلْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَتِه. «سفیان! اگر کسی بی آنکه صاحب بستگانی به نام باشد دنبال جایگاه و مقبولیت اجتماعی بود و بی آنکه مالی داشته باشد به دنبال بی نیازی از مردم بود و بی آنکه صاحب قدرتی باشد به دنبال این بود که دیگران از او حساب ببرند؛ خود را از ذلتی که معصیت خدا ایجاد می کند رها کرده و با انجام طاعت و بندگی خدا، خود را عزیز گرداند.»
باردیگر سفیان تقاضای توصیه بیشتری می کند و حضرت هم ادامه می دهد: سفیان! پدرم که سلام خدا بر او باد ... به من فرمود: یَا بُنَیَّ مَنْ یَصْحَبْ صَاحِبَ السَّوْءِ لَا یَسْلَمْ وَ مَنْ یَدْخُلْ مَدَاخِلَ السَّوْءِ یُتَّهَمْ وَ مَنْ لَا یَمْلِكْ لِسَانَهُ یَنْدَمْ. «پسر عزیزم! کسی که با انسان بد نشست و برخاست کند اخلاق و ایمان او سالم نمی ماند. کسی که وارد مکانهایی شود که به بدی شهرت دارند متهم به آن بدی می شود و کسی که کنترل زبانش را در اختیار نداشته باشد مرتب پشیمان می شود.»
آنگاه دو بیت شعر خواندند به این معنی: زبانت را به گفتن سخن نیكو عادت بده تا برای تو سود داشته باشد؛ چرا که زبان به هر چه که پیوسته مشغول باشد عادت می کند. او موظف است هر روشی را که تو به او آموخته ای اجرا کند؛ خیر باشد یا شر؛ پس ببین که او را چگونه (و به چه) عادت داده ای[5]
توصیه چهارم
دو نفر از اصحاب امام صادق علیه السلام به نامهای یحیی و اسحاق نقل می کنند که امام همواره ما را به دو ویژگی توصیه می کرد و می فرمود: عَلَیْكُمْ بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ، فَإِنَّهُمَا مِفْتَاحُ الرِّزْقِ. «مراقب باشید که همیشه راست بگویید و در ادای امانت کوتاهی نکنید خواه آن امانت برای انسانی پاک باشد خواه برای انسانی گنهکار. بی هیچ شک و تردیدی این دو کار، کلید گنجینه رزق و روزی هستند.»[6]
کسانی که در کسب و کار و یا حتی زندگی روزمره خود از روی عمد و آگاهی اهل دروغ گفتن به دیگرانند و یا در امانتهای مردم که پیش آنهاست کوتاهی کرده و یا خیانت می کنند بنابر همین روایت نورانی درِ رزق و روزی پاک الهی به رویشان بسته می شود.
توصیه پنجم
مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: مرا توصیه ای کنید. حضرت فرمودند: أعِدَّ جِهازَكَ وَ قَدِّم زادَكَ لِطولِ سَفَرِكَ وَ كُن وَصِیَّ نَفسِكَ وَ لا تَأمَن غَیرَكَ أن یَبعَثَ إلَیكَ بِما یُصلِحُكَ. «وسایل سفرت را آماده کن و آنچه را که برای یک سفر طولانی به آن نیاز داری پیش از رفتنت بفرست و خودت کارهای خودت را به عهده بگیر و به دیگری دل نبند که بیاید و کارهای خیری که تو نیاز داری برایت انجام دهد.»[7]
کسب رضایت خدا و خلق خدا با ادای حق الله مانند نماز و روزه و خمس و سایر عبادات فوت شده و نیز ادای حق الناس مانند بدهکاری های مالی و آبرویی از مهمترین وسایلی است که آماده ساختن آنها قبل از سفر آخرتی که زمان و مکان معلوم نیست بر ما لازم است.
زاد و توشه این سفر هم تقواست[8] که محل جمع آوری آن در این دنیاست و محل ذخیره ساری آن سرای باقی.
دلخوش بودن به دیگران هم در این امور کار شایسته ای نیست؛ چرا که هیچکس دلسوزتر از خود انسان به خودش نیست.
پی نوشت:
1.السرائر 3/650
2.لمحاسن 1/80 ؛ امالی صدوق (ره)، ص572
3.لسان العرب 9/80
4.سُۆْدَد یا سُۆْدُد (به زبان قبیله طیء) از ریشه ساد یسود سیادة به معنای مجد و شرف است که سَیّد هم از همین ریشه است. مجمع البحرین 3/73
5. الخصال 1/169
6.امالی طوسی(ره)، ص676
7. همان، ص355
8. 197/ بقره
امید پیشگر
منبع:تبیان
افزودن دیدگاه جدید