آیا ماجرای غدیر حقانیت شیعه را اثبات می کند؟

دلایل بسیاری بر حقانیت شیعه اقامه گردید از جمله اینكه بیشتر اندیشمندان اهل سنت قبول دارند كه حدیث «مَن كنتُ مولاه فهذا علی مولاه»[۱] مربوط به امام علی(ع) است. علامه امینی اسامی سی تن از محدثان اهل سنت را آورده است كه این حدیث را ذكر كرده و آن را مربوط به

دلایل بسیاری بر حقانیت شیعه اقامه گردید از جمله اینكه بیشتر اندیشمندان اهل سنت قبول دارند كه حدیث «مَن كنتُ مولاه فهذا علی مولاه»[۱] مربوط به امام علی(ع) است. علامه امینی اسامی سی تن از محدثان اهل سنت را آورده است كه این حدیث را ذكر كرده و آن را مربوط به امام علی(ع) دانسته اند.[۲] برخی از مفسران اهل سنت در هنگام تفسیر آیه ۶۷ مائده «یا ایّها الرّسول بَلِّغ ما أنزل إلیك...» یادآورد شده اند كه شأن نزول آن امام علی(ع) بوده و حدیث «من كنت مولاه...» در جریان غدیر بیان شده است. سیوطی در الدرالمنثور،[۳] ابوالحسن واحدی نیشابوری،[۴] حافظ حكانی،[۵] شهاب الدین آلوسی،[۶] ابن صباغ مالكی[۷]، قاضی شوكانی[۸] و ... تصریح كرده اند كه این آیه و حدیث مذكور مربوط به حضرت علی(ع) است. از این جهت برخی از دانشمندان اهل سنت با شیعیان اختلاف ندارند. اختلاف آنان در معنای ولایت و پیام حدیث «من كنت مولاه...» ظهور می كند.

اهل سنت باور دارند كه حادثه عظیم و تاریخی غدیر و سخنان پیامبر اكرم(ص) صرفاً به معنای لزوم "محبت و دوستی" حضرت علی(ع) است و هیچ دلالتی بر امامت و زمامداری و لزوم پیروی از ایشان ندارد و یا اگر روایت به امامت امام علی(ع) دلالت دارد، دلالت صریح و روشن نیست. دلیل آن است كه ولایت چند معنا دارد و یكی از معانی آن دوستی است. بنابراین تا زمانی كه به این معنا قابل حمل است، نمی توان به معنای دیگر آن تمسك جست. بر این اساس حدیث غدیر در صدد بیان لزوم محبت به علی(ع) است، نه زمامداری حضرت.

در برابر اهل سنت شیعیان باور دارند كه ماهیت حادثه غدیر و سخنان پیامبر(ص) نصی صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علی(ع) است. و قراین و شواهد به گونه ای است كه هرگز نمی توان آن را تنها به دوستی و محبت تفسیر كرد. كه به برخی از آن ها اشاره می شود:
۱ـ لغت شناسان لفظ "ولی" را به معنای سرپرستی، عهده داری امور، چیرگی و رهبری معنا كرده اند. راغب اصفهانی می نویسد: ولایت یعنی یاری كردن، زمامداری و حقیقت آن سرپرستی است.[۹]
ابن اثیر می نویسد: «ولیّ یعنی یاور، و هر كس امری را بر عهده گیرد سپس می افزاید: از همین قبیل است حدیث "من كنت مولاه فعلیٌ مولاه" و سخن عمر كه به علی(ع) گفت: "تو مولای هر مؤمن شدی" یعنی ولیّ مؤمنان گشتی.»[۱۰]
صاحب صحاح اللغه[۱۱] و مقایس اللغه نیز "ولیّ" را به معنای سرپرستی دانسته اند.[۱۲] بر این اساس نگرش بعضی از اندیشمندان اهل سنت (كه ولایت را تنها به معنای دوستی معنا كرده اند) قابل قبول نیست.

۲ـ اگر معنای "ولیّ" به معنای دوست و دوستی باشد، عاقلانه نیست كه پیامبر اسلام(ص) بیش از یكصد هزار نفر را در هوای گرم و در وسط بیابان های خشك و سوزان متوقف سازد تا به مردم بگوید: «هر كه من دوست او هستم، علی هم دوست او است و او را دوست بدارد»، زیرا دوستی مسلمانان با یكدیگر یكی از بدیهی ترین مسایل اسلامی است كه از آغاز اسلام وجود داشته و بارها پیامبر(ص) مردم را به دوستی امام علی(ع) فرا خوانده بود.[۱۳]

۳ـ خطاب تند و قاطع خداوند در آیه بلاغ بیانگر آن است كه حادثه غدیر صرفاً اعلام دوستی علی(ع) نبوده است. مسئله آن قدر اهمیت داشت كه خداوند خطاب به پیامبرش وحی می كند كه اگر آن را ابلاغ نكنی، رسالت الهی را انجام نداده ای! خداوند فرمود: «... و إنْ لم تفعل فما بلغت رسالته»[مائده/۶۷]

۴ـ خداوند در آیه ۶۷ مائده به پیامبرش دلداری می دهد: «والله یعصمك من النّاس؛[۱۴] خداوند تو را از خطرات احتمالی مردم نگاه می دارد». آیا این مسئله نشان نمی دهد كه مأموریت، مسئله مهمی بوده است كه پیامبر(ص) بیم آن داشته که برخی بر اثر هواهای نفسانی به مقابله برخاسته و توطئه كنند؟ آنچه كه موجب خطر برای پیامبر(ص) به حساب می آمد، طرح ولایت و رهبری امام علی(ع) بود، نه دوستی حضرت ، مضافاً بر این كه بارها پیامبر از محبت امام علی(ع) سخن گفته بود و بیان آن، چالش های جدی را در پی نداشت.

۵ـ بعد از آن كه پیامبر(ص) علی(ع) را به عنوان رهبر تعیین كرد، مردم با علی(ع) بیعت كردند. ابوبكر و عمر نیز به علی(ع) تبریك گفته، با حضرت بیعت كردند و گفتند: تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی.[۱۵]
نكته قابل دقت آن است كه همه حاضران، از خطابه پیامبر مسئله "امامت" علی(ع) را فهمیدند، از این رو با او بیعت كرده و برخی از آنان در ستایش علی(ع) شعر سرودند. حسان بن ثابت انصاری از پیامبر(ص) اجازه گرفت و اشعار زیبا سرود:

«قــم یــا علـــی فــإنّنـــــی رضیتُك من بعدی اماماً و هادیاً؛[۱۶] ای علی، برخیز، خرسندم كه تو امام و هادی بعد از من باشی.»

۶) بعد از آن كه پیامبر(ص) علی (ع) را به عنوان زمامدار معرفی كرد، این آیه نازل شد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ‏لَكُمُ الْإِسْلَمَ دِيناً؛[۱۷] امروز آیین شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم». بعد از نزول آیه پیامبر فرمود: "خداوند بزرگ است؛ همان خدایی كه آیین خود را كامل و نعمت خود را بر ما تمام كرد و از نبوّت و رسالت من و ولایت علی پس از من راضی و خشنود گشت".[۱۸] به رغم آن كه محبت علی(ع) جایگاه بلند دارد و یكی از نشانه های ایمان است؛ لیكن آیه دلالت ندارد كه مسئله بالاتر از محبت است. آیا فقط با دوستی حضرت علی(ع) (نه رهبری او) دین كامل شد و خداوند اسلام را پسندید؟ اگر مسئله فقط محبّت بود، در این باره قبلاً آیه نازل شده و از این جهت نقصی در دین نبود، زیرا آیه «قُلْ لَّا  أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى‏ »[۱۹] قبلاً نازل گشته بود. بر این اساس آیه اكمال دین پیام دیگری دارد.

با توجه به دلایل فوق جانشینی بلافصل علی(ع) قطعی است و عدم قبولی ولایت امام علی(ع) به عنوان جانشین بلافصل پیامبر ریشه در عوامل دیگر دارد.
یكی از عوامل مهم در مخالفت با ولایت امام علی(ع) دنیاگرایی و حُبّ ریاست بود. آنانی كه سقیفه را تشكیل دادند و سفارش پیامبر را نادیده گرفتند، بر آن بودند كه خود به قدرت برسند. و حضرت علی (ع) در مسجد به پیمانی که آن ها در کعبه بسته بودند، اشاره می کنند و هیچ کدامشان منکر نمی شوند. بنیانگذاران سقیفه می دانستند كه علی(ع) لایق ترین فرد برای رهبری جهان اسلام است، ولی آنان با انحراف امامت و خلافت، زمینه مخالفت های عقیدتی و سیاسی بعد از خود را فراهم كردند. شكل گیری سقیفه موجب شد كه در حوزه اندیشه سیاسی این نگرش به وجود آید كه پیامبر(ص) امر امامت را به مردم واگذار كرده و كسی را بعد از خود به عنوان جانشین منصوب ننموده است. برخی از اندیشمندان اهل سنت آگاهانه و یا ناآگاهانه عملكرد بنیانگذاران سقیفه را معیار قرار داده و در صدد برآمدند حدیث "من كنت مولاه..." را توجیه كنند. البته برخی از عالمان سنت بر اساس تعصبان مذهبی به مخالفت رهبری علی(ع) برخاسته و حدیث غدیر را توجیه كرده اند. عده ای نیز با انگیزه های دیگر، ولایت امام علی(ع) را قبول نكردند

[۱]. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۱ به بعد.
[۲]. علامه امینی، ج ۱، ص ۱۹۶ ـ ۲۰۹.
[۳]. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۶۳۶.
[۴]. اسباب النزول، ص ۱۵۰.
[۵]. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۸۸.
[۶]. روح المعانی، ج ۶، ص ۱۷۲.
[۷]. فصول المهمه، ص۲۷.
[۸]. فتح الغدیر، ج ۳، ص ۵۷.
[۹]. المفردات، ص ۵۷۰.
[۱۰]. النهایه، ج ۵، ص ۲۲۷.
[۱۱]. الصحاح فی لغه العرب، ج ۶، ص ۲۵۲۸.
[۱۲]. معجم مقایس اللغه، ج ۶، ص ۱۴۱.
[۱۳]. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۶.
[۱۴]. فروغ ولایت، ص ۱۳۵.
[۱۵]. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۲.
[۱۶]. همان.
[۱۷]. مائده (۵) آیه ۳.
[۱۸]. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۲.
[۱۹]. شوری (۴۲) آیه ۲۳.

 

افزودن دیدگاه جدید