شعرهدهد : یاد در - شعر فاطمیه با محوریت در درب خانه

من ز آن آتش در سوختم و نیست شدم

السلام علی الشهداء و الصدیقین و اللعنه علی الظالمین من الازل الی الابد

من ز آن آتش در سوختم و نیست شدم

دست بسته به خدا شیر زمینگیر شدم

کعبه بودم ولی آن روز سپاه فیلان

همچو نمرود و تو آسیه، منم چون طوفان

دست من بسته و دستت که به خون آلوده

رد خونت به خدا تا دم آن در مانده

در نگو دربدریم ز همان در بوده

آه مادر مصیبت زهمان در بوده

ای برادر تو کجا بودی و تنها مادر

عین دروازه ساعات تماشا مادر؟

در میان همه ی همهمه های تاریخ

مادرم یاد شتر کردو گریست

آه مادر شتری نعره زدآتش به زمین پیدا شد

جمع فیلان ز ابابیل ز هم ویران شد

نار نمرود نشد کارگر ابراهیم

سحر فرعون نشد مانعش از غرق آبی

پس چه شد سامری شیطانی

دست هارون ببست آن جانی؟

 آتش از آتش آن در بگریخت

سگ نگو خوک نگو بد ابلیس

تو که هستی که ز ابلیس فروتر باشی؟

جرات سوختن درب پیمبر باشی

جمله ظلمت همگی پیرو و تو در صدری

به روی سینه ی هارون تویی بنشستی؟

به شب حادثه چون بز باشی

به روز صلح تو غران باشی

آتش یوم بلا کارتو بود

هتک حرمت شدن دخترکان کار تو بود

ظلم هر ظالم جانی به همه دورانها

بود از آتش افروخته بر آن درها

هدهد ای نامه رسان بردنیا

بازگو شرح در سوخته را

آتش درب رسیدش غزه

سامریان ز پی یک نقشه

وعده داد از پس علو کبری

بعثت باس شدیدا کبری

بلعمیان به فرعون بسته

موسی ایستاده او ننشسته

یک عصا کارگر فرعون شد

یک عصا آن کند آنچه آن شد

آری این شب گذرد روز آید

وقت معلوم قریبا آید

روز ، معلوم کند کی چه کسیت

جمعه ی عاشر فرد قمریست

به سه روز است بسان شب قدر

که یکی رفت و دوتایی ماندست

وعده ی بیست و پنج از چه بود؟

قبل از آن وعده که قدس آزاد است
https://eitaa.com/hodhodkashkol

افزودن دیدگاه جدید