تحقیق جامع در رابطه با موقعیت اجتماعی زن در عصر جاهلیت
وضعيت زن و خانواده در عصر جاهلي
خانواده اساسيترين و كهنترين ركن جوامع بشري و حد فاصل بين فرد و جامعه است كه گذشته از نقش استمرار نسلها، آموزش و پرورش، تربيت، تكامل و سعادت افراد جامعه را به عهده داشته و سرنوشت آنان را رقم ميزند. صاحب نظران، تعريفهاي گوناگوني از خانواده بيان كردهاند كه هر تعريف به يكي از ابعاد خانواده اشاره دارد. در يك تعريف ميتوان خانواده را از عموميترين سازمانهاي اجتماعي دانست كه بر اساس ازدواج يك مرد و دست كم يك زن شكل ميگيرد و در آن مناسبات خوني يا اسناد يافته (پذيرش فرزند) به چشم ميخورد و كاركردهاي گوناگون شخصي، جسماني، اقتصادي، تربيتي و جز اينها را بر عهده دارد.1
در حقيقت، خانواده واحد بنيادين جامعه و كانون اصلي رشد و تعالي انسان است. بيشك، زن يكي از مؤثرترين اعضاي خانواده است كه بيشترين سهم اداره داخلي اين واحد اجتماعي به عهده اوست. ميتوان گفت كه زنان در تربيت و تكامل آحاد اجتماع، اساسيترين نقش را ايفا ميكنند.
بررسي جايگاه زن و خانواده در جامعه صدر اسلام و مطالعه اصلاحات پيامبر اكرم(ص) در اين زمينه ميتواند افق روشنتري را براي جويندگان حقيقت آشكار سازد.
اخبار عصر جاهلي، بيشتر در قالب اشعار و برخي از گزارشهاي پراكنده و ضمن آياتي از قرآن كريم به ما رسيده است. شايد با استفاده از منابع موجود به سختي بتوان تصويري دقيق و سخني قاطع از ابعاد مختلف جامعه جاهلي، از جمله شئون مختلف زن و خانواده ارائه كرد، به ويژه اينكه توجه نويسندگان و مورخان اسلامي بيشتر به ثبت تحولات و مسائل سياسي جامعه و نقل اخبار پادشاهان و حكمرانان و نخبگان بوده تا حفظ اخبار اجتماعي و گزارش از زندگي عمومي مردم. اما همين اخبار پراكنده و گزارشهاي اندك، سرمايه ارزشمندي براي ترسيم وضعيت زن و خانواده در عصر جاهلي است، به خصوص كه آيات قرآن كريم براي توصيف آن دوران، معياري قطعي است.
با مطالعة آثار انديشمندان و صاحبنظران در تاريخ جاهليت، درباره اوضاع زن و خانواده، به دو رويكرد ميرسيم. گروهي معتقدند كه زن در عصر جاهلي، جايگاه ممتازي داشت، با آزادي و شرافت زندگي ميكرد و با استقلال رأي و اراده، نقش فعال و تأثيرگذاري در خانواده و جامعه ايفا ميكرد و ـ برخلاف آنچه پنداشته ميشود اوضاع او روشن و مناسب بود.2 بازگشت نسب برخي از قبائل به زنان، شهرت بسياري از بزرگان و مشاهير عرب با نام مادرانشان، مشاوره با زنان در امور جنگي و پذيرش امان دادن زنان به جنگجويان دشمن، از دلايل عمده اين رويكرد است.3 البته شايد رمز انتساب فرزندان به مادران، شيوع ازدواجهاي اشتراكي و وجود زنهاي چند شوهر باشد نه احترام و پاسداشت زنان. شواهد ديگر هم وقايع اتفاقي و كمنظيرند كه نميتواند ملاك صدور چنين حكم كلي در مورد جايگاه زن در عصر جاهلي شود.
گروه ديگر كه شمارشان بيشتر است، با استفاده از اخبار تاريخيِ متعدد، گزارش تاريك و اسفباري از اوضاع زن و خانواده در عصر جاهلي ارائه ميدهند. كراهت از دختران و زنده به گور كردن آنها، انواع ازدواجهاي ظالمانه، عدم حق انتخاب در ازدواج، محروميت از ارث و به ارث رفتن زن مانند ديگر كالاها، نمونهاي از شواهد اين گروه است كه در آينده، بيشتر به آن ميپردازيم.
به نظر ميرسد آيات قرآن كريم رويكرد دوم را تأييد ميكند. در اين آيات يا به طور مستقيم اوضاع نابسامان زن در جاهليت بيان شده و يا ضمن بيان برخي از احكام، به اين وضعيت آشفته اشاره شده است. در اين فصل به طور مكرر از اين آيات بهره ميبريم.
اكنون به اجمال اوضاع زن و خانواده در عصر جاهلي را توصيف ميكنيم.
الف) جايگاه و شأن زن در جاهليت
مرد در جاهليت، صاحب اختيار خانواده و به تعبيري گوياتر، مالك خانواده بود و بر زن و فرزندان حق حيات داشت. در جاهليت، زن در رديف ساير انسانها قلمداد نميشد، بلكه انسان درجه دو محسوب ميشد. گفته خليفه دوم در مورد وضعيت زنان در جاهليت گواه خوبي است. او اعتراف ميكند كه زنان در جاهليت هيچ به حساب نميآمدند: «كنا في الجاهلية لانعد النساء شياًء».4 بر اساس روايتي، اعراب زنان را همچون كالايي ميشمردند كه (اگر از خود پسري نداشت) پس از مرگ شوهر، در شمار ديگر اموال و ثروت شوهر، به پسر شوهر از زنهاي ديگر منتقل ميشد.5 فرزندان نيز در بسياري از موارد از حقوق انساني محروم بودند. به عنوان نمونه در جريان جنگ بَسوس، داحِس، غَبراء و ايام الفِجار، پدران، فرزندان خود را نزد دشمنان به رهن ميگذاشتند كه در بيشتر اوقات موجب كشته شدن آنها ميشد.6 در فرهنگ جاهلي پسران چون در آينده به جنگجويان و مدافعان قبيله تبديل ميشدند بر دختران كه وقت جنگ جز سنگيني، مزاحمت و بيآبرويي هنگام اسارت، چيز ديگري نداشتند، ترجيح داشتند.7 دختران مورد كراهت و در مرتبه پايينتري از پسران قرار داشتند. جالب اينكه، خود زنان هم اين انديشه را پذيرفته بودند. وقتي از زني در مورد بهترين زنان سؤال ميشود ميگويد: بهترين زن كسي است كه پسري در شكم، پسري در بغل و پسري كه پشت سرش راه ميرود، داشته باشد.8
نمونههاي فراواني از اين كراهت در منابع جاهليت وجود دارد، از جمله وقتي شخصي به نام ابيحمزه، دختردار ميشود خانه را ترك كرده و نزد همسايگان ميرود. همسرش چنين ميسرايد:
ما لا بي حمزة لا يأتينا
غضبان الا نلد البنينا
يظل في البيت الذي يلينا
تا لله ما ذلك في ايدينا
ابا حمزه را چه شده كه به خانه همسايه رفته و به سراغ ما نميآيد. او از اين عصباني است كه ما پسر به دنيا نياوردهايم. به خدا سوگند كه اين امر در دست ما نيست.9
ب) ظلمهاي اجتماعي به زنان
نفرت داشتن از دختران گاهي به زنده به گور كردن آنها منجر ميشد. البته در ميزان شيوع اين زشتي اختلاف است؛ برخي آن را نادر10 و برخي در بيشتر قبايل شايع ميدانند. [11 تصريح قرآن كريم به اين عمل زشت و تكرار آن، نشاني از سنگيني اين مسئله است:
و هنگامي كه به يكي از آنها بشارت دهند دختر نصيب تو شده، صورتش (از ناراحتي) سياه ميشود و به شدت خشمگين ميگردد. به خاطر بشارت بدي كه به او داده شده از قوم و قبيله خود متواري ميگردد (و نميداند) آيا او را با قبول ننگ نگهدارد يا در خاك پنهانش كند؟ آگاه باشيد كه بد حكم ميكنند. (نحل: 58 ـ 59)
و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود به كدامين گناه كشته شدند؟(تكوير: 8 ـ 9)
قيس بن عاصم در برابر پيامبر اكرم(ص) اعتراف ميكند كه تمامي دختران خود را زنده به گور كرده، حتي دختري را كه با ترفند مادر تا چند سالگي زنده بوده، به رغم التماسهاي دختر، زير خاك دفن كرده است. پيامبر با چشمان اشكبار ميفرمايد به درستي كه اين قساوتي آشكار است.12
علل چنين عمل ضد انساني، غيرت و تعصب شديد و ترس از بيآبرويي هنگام اسارت زن و دختر، ترس از فقر، عيوب ظاهري و جسمي دختر ذكر شده است.13 البته عامل اقتصادي و فرار از فقر، مهمترين عامل بوده كه قرآن نيز به آن اشاره ميكند: «و فرزندانتان را از ترس فقر نكشيد ما آنها و شما را روزي ميدهيم مسلماً كشتن آنها گناه بزرگي است». (اسراء: 31)
با اين همه، گروهي بودند كه با خريدن دختر از پدرش مانع چنين كاري ميشدند. صعصه بن ناجيه جدّ فرزدق 280 دختر را از مرگ نجات داد. 14
ج) ازدواج و طلاق در جاهليت
مطالعة ازدواجهاي عصر جاهلي كه اولين گام تشكيل خانواده است، ملاك خوبي در بررسي وضع خانواده در آن دوران است. بايد دانست كه مردم عرب در دوران پيش از اسلام در كنار تمام «جاهليت»ها به آيين و عرفي نيز پايبند بودند، چنانكه ايشان در همان دوران، ازدواج با شماري از زنان را حرام ميدانستند كه اسلام نيز حرمت آن را امضا و تقرير نمود. شكل اصلي و رايج ازدواج در ميان اقوام عرب، همانند اين روزگار ازدواجي به نام بعوله «پيوند زناشويي» بوده كه در شكل عادي آن بر سه عنصر خواستگاري، مهريه و عقد تكيه داشت.15 بديهي است كه رواج اين گونه زناشويي بيانگر آن است كه در آن دوران، نه تنها در امر ازدواج هرج و مرج نبوده، بلكه رسم و مرامي استوار در ميان بوده است. 16
غير از ازدواج بعوله گونههاي ديگري از ازدواج نيز گزارش شده است كه جواد علي در كتاب المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام به بررسي آن پرداخته است. 17 نكاح ضيزن (همان نكاح مقت در اصطلاح مسلمانان)، نكاح متعه (ازدواج مدتدار) نكاح بدل، نكاح شغار، نكاح استبضاع و... ازدواجهايي است كه در جاهليت مرسوم بود.18
البته گروهي از نويسندگان، برخي از اين ازدواجها را ازدواج اصطلاحي ندانسته و آن را بيشتر، مفاسد اخلاقي و جنسي محسوب كرده و مدعي شدهاند كه نزد خود عرب جاهلي نيز غير مرسوم بود.19 گفتهاند شيوه زندگي عرب جاهلي كه هميشه همراه با جابهجايي و عدم ثبات بوده است، به شيوع چنين وصلتهاي زودگذر منجر شده است.20 برخي نيز با استفاده از آيه 23 سوره نساء «حرام شده است بر شما مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمّههايتان و...» گفتهاند به ظن قوي چنين ازدواجهايي در جاهليت وجود داشته كه اسلام دست به تحريم آن زده است.21 در پاسخ گفتهاند كه آيه در صدد بيان و شمارش ازدواجهاي حرام است نه حكايت و ابطال ازدواجهاي قبل از ظهور اسلام.22 علامه طباطبايي ضمن تفسير آيه، به وجود برخي از اين ازدواجها در جاهليت تصريح ميكند. 23 جواد علي ميگويد وجود چنين ازدواجهايي در جاهليت، امري عجيب و غريب نيست، گرچه ازدواج با مادر را از اين امر استثنا كرده است.24 شايد بتوان از جملههايي كه مرد در مسئله ظهار عنوان ميكرده كه: «ظهرك كظهر امي»، تنفرعرب جاهلي را از ازدواج با محارم، به ويژه مادر فهميد.
در جامعه جاهلي، بيشتر مرد از حق انتخاب همسر برخوردار بود و زن كمتر در اين باره نقشي ايفا ميكرد. چنانكه حق اول نسبت به هر دختر، براي پسر عموي او بود و اگر پسرعمو به ازدواج با دختر تصميم داشت، ديگران حق پيشقدمي نداشتند. 25 البته به مرور اين ازدواجهاي داخلي براي كسب شرافت و كمال بيشتر، جاي خود را به ازدواجهاي خارجي (ازدواج با زنان قبايل ديگر) ميداد. 26 تعدد زوجات در جاهليت هيچ محدودهاي نميشناخت و اين در حالي بود كه برقراري عدالت بين ايشان هيچ لزومي نداشت و هر كدام كه نزد مرد، محبوبتر بود، وضع بهتري داشت.27
طلاق در دست مرد بود و به آساني انجام ميگرفت. در بيشتر موارد از روي غضب و جهالت و به قصد انتقامجويي يا تنبيه زن يا قبيله او تحقق مييافت. 28 زن پس از طلاق، حق ازدواج با مرد ديگري را نداشت، چون تعصب افراطي مرد اجازه نميداد همسر سابق خود را با مرد ديگري ببيند. از اين رو در مواردي هنگام طلاق به طور رسمي چنين حقي براي مرد لحاظ ميشد. البته در مواردي با گرفتن مالي به ازدواج همسر سابق خود با مرد ديگر رضايت ميداد. [29 عدم محدوديت طلاق نيز ابزاري در دست مرد به منظور آزردن زن بود؛ يعني قبل از اتمام عده رجوع ميكرد و دوباره طلاق ميداد و زن را در بلاتكليفي قرار ميداد.30 البته گاهي برخي از زنان كه از شرافت و منزلت بالايي داشتند، از همان ابتدا شرط ميكردند كه طلاق به دست خودشان باشد و شوهر نيز قبول ميكرد.31 جالب اينكه روش اين طلاق غير كلامي بود و زن فقط با تغيير ورودي خيمه، مرد را از تصميم خود مطلع ميساخت.32
در جاهليت، زن حايض از خانواده طرد ميشد؛ نه با او همغذا ميشدند و نه حاضر بودند با او در خانهاي بمانند. اين عمل متأثر از فرهنگ يهود بوده است.33
د) فساد اخلاقي در جاهليت
به گفتة جواد علي زنا نزد مردم جاهلي مرسوم بود و مردان به طور علني مرتكب آن ميشدند و نه تنها عيب محسوب نميشد كه به آن افتخار نيز ميكردند و آن را نشانة مردانگي ميدانستند. آنان زنايي را عيب ميدانستند و بر آن عقاب ميكردند كه مرد غريبهاي با زني بدون اجازه شوهرش همبستر شود. واداشتن كنيزان به زنا و بهرهكشي جنسي از آنان (اجاره دادن كنيران به ديگران) نيز اگر با اجازه صاحبان آنان بود، عيبي نداشت. 34 البته در تعريف زنا و تعيين حد و مرز آن با ازدواجهاي جاهلي ديدگاههاي متفاوتي هست.35
گفتني است كه ما در تبيين وضعيت اجتماعي زنان به مظاهر ديگري از فساد اخلاقي مربوط به زنان اشاره خواهيم كرد. همچنين يادآوري اين نكته خالي از لطف نيست كه بسياري از رسوم و سنتهاي جاهلي به طور عام در تمام جزيرةالعرب و بين تمام قبائل رايج نبود، بلكه برخي به قبايل خاص يا زمان و مكان خاصي اختصاص داشت.36
2. وضعيت اجتماعي زن در عصر جاهلي
آنچه از مطالعه منابع تاريخ جاهلي به دست ميآيد عدم منع زن از حضور او در اجتماع است. آنان كم و بيش در عرصههاي اجتماعي حضور داشتند. البته ميزان مشاركت ايشان در اين عرصهها، به شأن و منزلت آنان كه در موقعيت خانوادگي يا ثروت يا امتياز خاص ريشه داشت، وابسته بود؛ هر چه از شأن و رتبه بالاتر و نفوذ بيشتري برخوردار بودند، مشاركت بيشتري داشتند.
مشاركت اجتماعي زن در جاهليت به شكل رويهاي عام و فراگير نبود و شايد همة زنان از چنين حقي برخوردار نبودند.37 اما آنچه دقت بيشتري ميطلبد مطالعه وجود يا عدمِ ضوابط و شرايط در حضور اجتماعي زن در عصر جاهلي است. در واقع به اين سؤال بايد پاسخ داد كه آيا در جاهليت بين زن و مرد در تعاملات اجتماعي حريمي بود يا خير؟ يا به عبارت ديگر آيا حضور اجتماعي زنان در عصر جاهلي تابع ضوابط و قوانيني بود يا خير؟
همانگونه كه محققان اشاره كردهاند تلاش براي پيدا كردن مشي و رويه واحد در شئون اجتماعي در دوران جاهلي، سخت و بينتيجه است.38 تعاملات اجتماعي و آداب و رسوم، شهر، به شهر، بلكه قبيله به قبيله و حتي در يك قبيله واحد، مختلف و متنوع بود. براي نمونه، چگونگي حضور زن در محيطهاي اجتماعي از نظر نوع پوشش، متفاوت بود. در قبيلهاي زن با كمترين لباس نزد مردان حاضر ميشد و از آنان پذيرايي ميكرد و در قبيلة ديگر زن هنگام خروج از منزل از پوشش كامل استفاده ميكرد و تا بازگشت به خانه از آن جدا نميشد.39 از اين رو ما پوشش را به عنوان يكي از شاخصههاي حضور اجتماعي زنان در جاهليت بررسي ميكنيم.
شواهد متعدد حاكي از اين نكته است كه زنان در جامعه عرب قبل از اسلام براي حضور در اجتماع، از پوشش مناسب و مطلوب برخوردار نبودند. 40 تنوع لباس و زينت زنان ارتباط مستقيم با محيط اجتماعي و طبيعي آنان داشت. در شهرها كه اختلاطِ بين دو جنس بيشتر و پر دامنهتر بود، لباسها متنوعتر و جذابتر بود و زينت بيشتري وجود داشت، اما در زندگي صحرايي كه چنين نبود، پوشش زنان سادهتر و يكدست بود، به ويژه اينكه آنان براي فرار از آسيبهاي طبيعي از پوشش بيشتري استفاده ميكردند. شرايط سخت صحرا زنان باديهنشين را مجبور به پوشاندن سر و صورت ميكرد، همانگونه كه مردان نيز چنين ميكردند.41 به رغم وجود واژهها و اصطلاحات متعدد كه به وجود اصل پوشش و انواع آن دلالت دارد،42 برخي گفتهاند: پوشاندن سر و صورت نزد زنان جاهلي، خلاف رويه بود و زنان بدون حجاب در جامعه ظاهر ميشدند. [43 جاحظ ميگويد: بين زنان و مردان جاهليت، حجابي نبود و آنان به سهولت با هم معاشرت و گفتوگو ميكردند و نگاه به همديگر هيچ عار و ننگ نبود. جالب اينكه او ريشه عشقهاي آتشين عرب جاهلي را همين آزادي در معاشرت ميداند.44 پوشش آنان به گونهاي بود كه مواضع مهيج و فتنهانگيز مانند گردن و سينه نمايان بود.45
از ديگر شواهد بيانضباطي در روابط زن و مرد در دوران جاهلي، طواف برهنه زنان دور خانه خداست. دربارة ريشه اين عمل، اختلاف است. برخي ريشه آن را به نزاع بين زن و شوهري ميدانند كه شوهر شرط جدايي از همسر را طواف برهنه زن در خانه خدا قرار داد كه بعدها مرسوم شد. 46 برخي نيز آن را ناشي از مبالغه در عبوديت و خارج شدن از لباسهايي كه در آن مرتكب گناه شده بودند دانستهاند. [47 برخي گفتهاند ترفند قريش در نيازمند كردن حجاج در اخذ لباس از اهل حرم، در شيوع اين رسم جاهلي بيتأثير نبوده است.48 ولي آنچه مسلم است اينكه موسم حج در جاهليت به فصلي براي عرضه زنان بر مردان تبديل شده بود. برخي از زنان به قصد دلربايي از مردان، به صورت عريان طواف ميكردند تا خواستگار مورد نظرشان پيدا شود. اختلاط، بيبند و باري و شهوتراني به حدي بود كه شاعرِ هوسبازِ اموي، عمر بن ربيعه، در شعري حسرت آن روزها را ميبرد و آرزوي بازگشت آن ايام و طوافها را ميكرد:
ليت ذا الحج كان حتماً علينا
كل شهرين حجة و اعتمارا49
«اي كاش آن حج بر ما واجب ميشد در هر دو ماه، چه حج و چه عمره».
مضمون اشعار تشبيب50 در ديوان اشعار جاهلي، بازتاب بيانضباطي در روابط زن و مرد در اين دوران است. در اين اشعار، شاعر به توصيف هوسآلود از زنان جامعه خود پرداخته و زيباييهاي آنان را ترسيم ميكند. علت اين امر گاهي انتقام از زن در ردّ عشق يا هوسبازي شاعر و گاهي تقاضاي مادر با هدف يافتن خواستگار بوده است.51
به طور قطع، شيوع عمل ننگين زنا و ديگر روابط جنسي مردود در جاهليت، نتيجه روابط بيضابطه زن و مرد و نشانه عدم حريم مناسب بين ايشان است. اما آنچه از قرآن فهميده ميشود خودآرايي، خودنمايي و جلوة زيباييها در زنان جاهلي براي مردان است كه قرآن از آن به «تَبَرُّجَ الجاهليه» ياد كرده است. (احزاب: 33)
3. وضعيت اقتصادي زن در عصر جاهلي
منابع تاريخي در كنار محروميتهاي فراواني كه زن در جاهليت دچار آن بود، دو محروميت مالي را گزارش كردهاند؛ محروميت از ارث و مهريه كه از بارزترين محروميتهاي اقتصادي زنان در آن دوران است.
گرچه بحثكردن از ارث در رديف مباحث حقوقي قرار دارد، اما از آنجا كه ارتباط مستقيم با وضعيت مالي و اقتصادي دارد، در بحث اقتصادي زن به آن ميپردازيم.
قاعده كلي در ميراث نزد مردم جاهلي اين بود كه فقط مردان كه جنگجويان قبيله بودند، ارث ميبردند و زنان و كودكان از ارث محروم بودند. 52 اخبار تاريخي در محروميت زن از ارث، متفاوت و مضطرب است. به رغم گزارشهاي فراوان از اين محروميت، نقلهايي هم وجود دارد كه به ارثبري زنان دلالت دارد. جواد علي در كتاب خود چنين نتيجه ميگيرد كه حرمان زن از ارث در بيشتر مناطق جزيرةالعرب شايع بوده و در بعضي مناطق، برخي از زنان بهرهمندي از چنين حقي مشاهده ميشود. 53 گفتهاند اولين كسي كه در جاهليت براي زنان ارث قرار داد عامر بن جيثم بن غنم بود.54 مردم جاهلي به علت شركت نداشتن زنان در جنگ و عدم جلب منافع اقتصادي به سوي قبيله، آنان را از اين حق محروم ميكردند. قبل از نزول آيات ميراث، مردي طبق سنت جاهلي همسر و دخترِ برادر ميتِ خود را از ارث محروم كرده، خود اموال برادر را تصاحب كرد. زن نزد رسول اكرم(ص) شكايت كرد و برادر در توجيه كار خود نزد رسول خدا، همين دلايل را مطرح كرد. 55 جالب اينكه در كنار اين بيعدالتي آشكار، بيگانگاني چون همپيمان و فرزندخواندة ميت، از او ارث ميبردند. [56 اين در حالي بود كه زنِ پدر در كنار محروميت از ارثِ خود، به ارث ميرفت و در شمار اموال ميت به حساب ميآمد. او در ابتدا به اموال پسر بزرگ منتقل ميشد و در صورت عدم تمايل پسر بزرگ به ملكيت او، نوبت به پسران ديگر ميت ميرسيد.57
جلوة ديگر محروميت مالي زن، عدم مالكيت نسبت به مهريه بود. پدر يا ولي امر او مهريه را تصاحب كرده و چيزي به زن نميرسيد. اگر هم مهريه را به زن ميدادند در مقابل مخارجي كه براي خريد جهيزيه انجام ميگرفت از او پس ميگرفتند. 58 از ابتداي تولد دختر، به پدرش تبريك ميگفتند كه «هنيئاً لك النافجه؛ عامل زياد كننده ثروت بر تو مبارك باد». پدر در عوضِ مخارج بزرگ كردن دختر، مهر او را بخشي از ثروت خود قرار ميداد. اين پول به مرور وسيلهاي براي تفاخر شد و پول بيشتر نشانه بزرگي و مطلوبيت بيشتر زن بود.59
آنچه مسلم است اينكه نميتوان اصل مالكيت زن را در جاهليت نفي كرد. برخي در توضيح آيه 19 سوره نساء «حلال نيست براي شما كه از زنان از روي اكراه ارث ببريد». گفتهاند در جاهليت، مرداني به طمع تصاحب اموال زن با او ازدواج ميكردند و بدون رعايت حقوق و ارتباط زناشويي، او را نگاه ميداشتند تا بميرد و اموالش را مالك شوند.60 اين خود نشانه اصل مالكيت زن است. شاهد ديگر گزارشهايي از تجارت زنان در جاهليت است كه از مشهورترين آنان حضرت خديجهƒ است.61 از طرفي گزارش شده كه شوهر پس از مرگ همسر خود مهريهاي را كه پرداخته بود از تركة زوجه خود مسترد ميكرد.62 بنابراين، معلوم ميشود زن مالك اموالي بوده كه شوهر چنين عمل ميكرد.
اشتغال و كسب زنان در جاهليت را نميتوان عام و فراگير دانست. در آن جامعه، مانند ديگر جوامع انساني، مردان به سبب برخورداري از ويژگيهاي جسمي و روحي، در عرصه اقتصادي حرف اول را ميزدند. علاوه بر اين، شواهد تاريخي هم مؤيد اين سخن است. مردم جاهلي در توجيه محروميت زنان از ارث، عدم كسب و درآمدزا نبودن زن را يكي از دلايل ميدانستند. 63 در عين حال، گزارشهايي از انواع مشاغل زنان در جاهليت وجود دارد. قبل از بيان مشاغل درآمدزا، كار زن را در خانه بيان ميكنيم.
زنان در جاهليت مانند ديگر جوامع، مسئول اداره امور خانه بودند. شعر عرب جاهلي اين مسئله را تأييد ميكند. مشاغل خانگي، چون پخت نان، نظافت، خياطي، اصلاح خيمه و تربيت فرزندان به عهده آنان بود. [64 همچنين در امور ديگر چون دامداري، شيردوشي، تهيه آب و جمعآوري هيزم با ديگران مشاركت داشتند.65
از مشاغل خارج خانه زنان در جاهليت، گزارشهاي پراكندهاي موجود است. تجارت يكي از شغلهايي است كه در جاهليت، برخي از زنان انجام ميدادند. معروفترين آنان خديجهƒ همسر پيامبر اكرم(ص) است. او تاجر و صاحب سرمايه بود كه مردان را براي تجارت استخدام كرده، به كار ميگرفت. وي پس از شنيدن آوازة امانتداري و صداقت رسول الله(ص)، ايشان را به همكاري دعوت كرد. [66 از ديگر زناني كه نام او جزء تجار مكه آمده، زني به نام ام شَيبه، دختر ابيطلحه است.67 برخي از زنان نيز به فروشندگي مشغول بودند. عطرفروشي زني به نام حَولاء، دختر تَويت در منابع تاريخي گزارش شده است. [68 زني ديگر به نام مِنشم در مكه عطر ميفروخت. جنگجويان قبل از جنگ، خود را با عطرهاي او معطر ميكردند. اين كار آنقدر رواج يافت كه كمكم به ضربالمثل تبديل شد و وقتي ميگفتند از عطر مِنشم استفاده كردند، يعني آماده نبرد شدند. 69پيامبر اكرم(ص) هنگام هجرت، به خيمه زني به نام ام مَعبَد خُزاعيه رفتند كه مواد غذايي ميفروخت. پيامبر از او گوشت و خرما طلب كرد.70
قابلگي و پرستاري از ديگر مشاغل زنان جاهلي بود.71 زنان در برخي از صنايع نيز سررشته داشتند. زني به نام ردينه به اسلحهسازي اشتغال داشت. نيزههايي كه او ميساخت از جهت كيفيت مشهور بود. 72 كهانت در ميان زنان جاهلي جايگاه خاصي داشت. طريفه و زبرا از مشهورترين اين زناناند.73 آرايشگري نيز از مشاغلي بود كه زنان بسياري به آن مشغول بودند. برخي از اين زنان پس از اسلام به پيامبر اكرم(ص) مراجعه كرده و احكام شغل خود را جويا شدند.74 از ديگر مشاغل، نوحهگري و مديحهسرايي بود كه زنان در آن حضوري پررنگ داشتند. مشهورترين اين زنان در جاهليت، خنساء بنت عمرو بود. عمر رضا كحاله با استفاده از منابع متعدد توضيحات مفيدي در اين زمينه ارائه داده است.75
از ديگر مشاغل رايج آن زمان دايگي، شيردهي و حضانت كودكان بود. زنان بسياري بودند كه به عنوان كسب، نگهداري و پرستاري اطفال را به عهده ميگرفتند. مردم جاهلي نيز براي بالا رفتن خصلتهاي والا، به ويژه فصاحت، بلاغت و جنگآوري، فرزندان خود را به دايههاي باديهنشين ميسپردند. مشهورترين آنان حليمه سعديه بود كه دايگي و شيردهي پيامبر اكرم(ص) را به عهده داشت.76
از جلوههاي تأسفبار اشتغال زنان، كسب جنسي آنان است. 77 برخي، كنيزان خود را به منظور جلب منافع اقتصادي مجبور به زنا كرده،78 كنيزانِ خود را در اختيار ديگران قرار داده و در مقابل، پول به جيب ميزدند. آيه 33 سوره نور «كنيزان خود را براي دستيابي شما به متاع ناپايدار زندگي دنيا مجبور به خود فروشي نكنيد به خصوص اگر خودشان ميخواهند پاك بمانند». در تحريم همين امر نازل شد. البته گويا اين نوع كسب، مختص كنيزان نبوده است، بلكه هنگام قحطي و فقر برخي از شوهران، با در اختيار قرار دادن همسران خود كاسبي ميكردند. 79طبري ميگويد: زناني بودند معروف به «اصحاب الرايات» كه از اين راه كاسبي ميكردند. برخي از مسلمانان بيبضاعت، به طمع درآمد اين زنان، تصميم به ازدواج با ايشان داشتند كه پيامبر اجازه ندادند و اين آيه را قرائت كردند: «مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نميكند و زن زنا كار را جز مرد زناكار يا مشرك به ازدواج خود در نميآورد و اين كار بر مؤمنان حرام شده است».(نور: 3)80
4. وضعيت سياسي زن در عصر جاهلي
همانگونه كه گفتيم زن جايگاه والايي نداشت و از بسياري از حقوق انساني خود محروم بود. زن جنس درجه دو و در خدمت منافع قبيله و مردان آن قبيله بود. مشاركت سياسي آنان در اين عصر با توجه به همين اصل كلي قابل تبيين است. زن در جنگهاي مردم جاهلي كه از اركان زندگي آنان به حساب ميآمد، عاملي انگيزهساز و مهيج براي نبرد بود. جنگجويان براي فرار از ننگ اسارتِ زنان و دختران خود نبرد ميكردند و دشمن نيز به طمع اسير كردن آنان شمشير ميزد. اسارت زنان، عامل هجو و عدم آن عاملي براي تفاخر آنان بود. يكي از افتخارات قريش اين بود كه هيچ زن قريشي به اسارت نرفته بود.81 قبل از اين گفتيم كه يكي از دلايل زنده به گور كردن دختران را فرار از ننگ اسارت آنان در جنگها گفتهاند.
فرماندهان جنگي كه از اين روحيه خبر داشتند، زنان و دختران جنگجويان را در جنگها به همراه ميآوردند تا براي حفظ آبروي خود هم كه شده تمام تلاششان به كار برند. زنان با سرودن اشعار و نواختن دف، مردان را به مقاومت و مبارزه فرا ميخواندند. در جنگ احد چنين بود و زنان با زدن دف، اين اشعار را تكرار ميكردند:
نحن بنات الطارق
ونبسط النمارق
ان تقبلوا نعانق
ان تدبروا نفارق82
يعني ما دختران طارقيم. روي فرشهاي گرانبها راه ميرويم. اگر رو به دشمن كنيد، با شما همبستر ميشويم و اگر پشت به دشمن نماييد و فرار كنيد، از شما جدا ميشويم.
در يكي از جنگهاي عرب جاهلي با سربازان كسراي ايران، همين كه عربها مشرف به شكست شدند، زني از زنان قبيله براي تهييج مردان حمايل شتران را پاره كرد و زنان از شترها سقوط كردند. اين وضع رقتبار، انگيزه جنگجويان را برانگيخت.
صفيه، دختر ثعلبه برخاست و ريسمانها را بريد و زنان از روي شتران به زمين افتادند. مردان اين صحنه را كه ديدند چنان به جنگيدن و مبارزه كردن تحريك شدند كه گويي اميد و علاقهاي به زنده بودن ندارند...83
در جنگ حنين نيز زنان جاهلي با همين هدف در جنگ حضور يافتند.84 در جنگ احد پرچم مشركان به طور دائم به زمين ميخورد تا اينكه عمره، دختر علقه حارثيه پرچم قريش را به دست گرفت و مشركان براي حفظ او تلاش مضاعف كردند و پرچم به زمين نخورد. حسان بن ثابت در هجو مشركان اينگونه سرود:
فلولا لواء الحارثيه اصبحوا
يباعون في الاسواق بيع الجلائب85
اگر پرچم دختر حارثيه نبود، هر آينه (شكست خورده و ) در بازار برده فروشها فروخته ميشدند.
سرودن اشعار حماسي و تشجيع جنگجويان به نبرد يا هجو دشمنان، از جلوههاي حضور زن جاهلي در عرصههاي سياسي بود. در جنگ احد هند با هدف تضعيف روحيه مسلمانان، اشعاري سروده و ميگويد:
نحن جزيناكم بيوم بدر
و الحرب يوم الحرب ذات سعر
همانا پاسخ شما در برابر روز بدر را داديم و آتش جنگ در روز جنگ، شعله ميكشد.
اروي، دختر حارث بن عبدالمطلب هم از جبهه مسلمانان در پاسخ او ميگويد:
يا بنت وقّاع عظيم الكفر
خزيت في بدرٍ و غير بدر86
اي دختر سرآمدكفر و فتنه، تو در بدر و غير بدر خوار و زبون هستي.
در مواقعي دشمن با هدف تضعيف روحيه، به سرودن اشعار هجو در مورد زنان و دختران رقيب ميپرداخت. در يكي از جنگهاي بين اوس و خزرج، حسان بن ثابت چنين ميكند و در جواب قيس بن عظيم با همان وزن و قافيه، همسر حسان را هجو ميكند. 87 كعب بن اشرف نيز پس از جنگ بدر در قصيدهاي زنان مسلمان را هجو كرد. يكي از دلايل قتل او توسط مسلمانان همين مسئله بود.88
برخي پناه دادن زنان و پذيرش آن از سوي مردان را از مصاديق حضور زن در عرصه سياست دانستهاند. صفيه، دختر ثعلبه به زني فراري از اردوگاه سربازان كسراي ايران پناه داد. قبيله او از اين كار حمايت كرد و چند دوره جنگ با ايرانيان را به جان خريد.89 اگر چه اين حمايت، برخاسته از تعصبات جاهلي بود، ولي ميتواند شاهدي بر حضور سياسي زن باشد. در موردي ديگر، از پذيرش امان سبيعه، دختر عبد شمس و خماعه، دختر عوف بن محلِّم گزارش شده است. البته كساني كه در امان اين زن قرار گرفتند بعدها مورد هجو و تمسخر ديگران قرار گرفتند كه خود نشانگر استثنايي و نادر بودن چنين امري است.90
5. وضعيت فرهنگي زن در عصر جاهلي
براي شناخت جايگاه زن در دوران جاهلي، آشنايي با جايگاه علم و فرهنگ در اين عصر ضروري است. علم و فرهنگ در جامعه جاهلي اهميتي نداشت.
فقدان خواندن و نوشتن در آن جامعه، خود دليل روشني بر بيبهره بودن آنان از فرهنگ و دانش است.91 در سخني از امام علي(ع) آمده است كه هنگام بعثت پيامبر اكرم(ص) كسي از عرب كتاب نميخواند92 عرب جاهلي از علم و ميراث مكتوب، محروم بود.93 شمار آشنايان به خواندن و نوشتن در قريش را هنگام بعثت نبوي، هفده نفر گفتهاند.94 گفتهاند كه كتابت نزد عرب عيب و عار تلقي ميشد.95 برخي با استناد به وجود واژههايي چون، كتاب، قلم، مداد، صحف، لوح، قرطاس و... در متون تاريخي و آيات قرآني، وجود گسترده خواندن و نوشتن و آشنايي عرب با اين مفاهيم را ثابت كردهاند،96 ولي محققان اين ادعا را با نصوص تاريخي و قرآني معارض دانسته، ادلهاي بر ردّ آن آوردهاند. 97 البته با قبول دوري جامعه جاهلي از علم و فرهنگ ميتوان جلوههاي كمرنگي از اين مقوله را در زندگي عرب قبل از اسلام يافت. زني به نام شفاء را جزء آشنايان به كتابت در دوران جاهلي دانستهاند.98
شعر و خطابه يكي از جلوههاي اصلي فرهنگ دوران جاهلي است. شعر سرايي نزد عرب، رونق خاصي داشت. آنان ابعاد مختلف زندگي خود را به شعر در ميآورند. تفاخر به قبيله و گذشتگان، تمسخر و هجو رقيب، ياد جنگهاي قبيله و خاطرات آن و معاشقه با محبوب، از رايجترين مضامين اشعار جاهلي است. قبايل مختلف با عرضه شعراي خود در مجامع عمومي، مثل حج و بازارها از جمله بازار عكاظ به بهرهمندي خود از چنين شعرايي افتخار ميكردند. 99 شاعران نيز شعر را وسيله كسب و درآمد خود قرار داده بودند.100 جاحظ كاسبكاري شاعران را عاملي براي گرايش مردم به خطابه و رويگرداني آنان از شعر ميداند. 101 براي جواب به اين سؤال كه آيا شعر، نشانه بلوغ و رشد فرهنگي جامعه جاهلي است يا نه، بايد به محتواي آن نگريست. اشعار جاهلي فاقد مضامين بلند معنوي و روحي است و بيشتر، طبيعت، جنگها، افتخارات واهي، عيبهاي رقيب و اوصاف ظاهري زن و معشوقه را توصيف ميكند.102
زنان جاهلي در اين عرصه، فعال بودند به گونهاي كه نام برخي از آنان جزء مشاهير شعر جاهلي ذكر شده است. خنساء كه در سرودن شعر شهرت دارد، در بازار عكاظ هشت اشكال به يكي از شعرهاي شاعر مشهور عرب، حسان بن ثابت وارد كرد.103 زني ديگر به نام امجندب كه همسر شاعر معروف، امرؤالقيس بود، به سبب توانايياش در عرصه شعر، داورِ انتخابِ بهترين اشعار ميشود. او در داوري بين شعر شوهر خود و شاعري ديگر به نام علقه، شعر علقه را انتخاب ميكند.104
بيشتر اشعار زنان جاهلي در رساي پدر، برادر و شوهر يا ديگر بزرگان قبيله بوده. اشعار خنساء در رساي دو برادرش، شهرت خاصي داشت.105 دختران عبدالمطلب نيز به درخواست پدر قبل از مرگش در رساي او فيالبداهه شعر سرودند. 106 نمونههاي فراواني از اشعار رثاي زنان را ميتوان در كتاب شاعرات العرب في الجاهليه و الاسلام مطالعه كرد.107
گفتيم كه يكي از مضامين رايج شعر جاهلي، مقوله زن و معشوقه است. دلبستگي شاعر جاهلي به زن، بيشتر گرايشي جسماني و شهواني داشت.108 شاعر به توصيف جسم زن پرداخته، هيچ عضو او را فراموش نميكرده. همچنين زن در شعر جاهلي به گونهاي توصيف شده كه فقط در پي شهوت و مال است.109
جواد علي كه بيشتر در صدد پررنگ نشان دادن علم و فرهنگ و ادب در عصر جاهلي است، خطابه را يكي از وجوه اين فرهنگ دانسته، پس از شمردن نام بسياري از خطباي جاهلي از زني به نام هند الاياديه دختر خس بن حابس ياد ميكند. 110 آلوسي در كنار هند الاياديه از جمعه دختر حابس، صحر دختر لقمان، خضيله دختر عامر و حذام دختر ريان نام برده، آنان را از فصيحان و حكيمان دوران جاهلي ميداند.111 البته برخي جمعه، دختر حابس را همان هند الاياديه ميدانند.112
نتيجه
درباره وضعيت زن در عصر جاهلي دو رويكرد متفاوت وجود دارد. برخي معتقدند زنان عصر جاهلي، جايگاه ممتازي داشتند و صاحب آزادي و شرافت و استقلال رأي و اراده بودند. حضور فعال زنان در عرصههاي مختلف اجتماعي و اقتصادي، بازگشت نسب برخي قبايل به زنان، شهرت بسياري از بزرگان به نام مادرانشان، مشاوره با زنان در امور نظامي و اعطاي امان به دشمن و پذيرش اين امانها از سوي قبايل، از جمله شواهد تاريخي بر جايگاه ممتاز زنان در جاهليت است. رويكرد دوم، معتقد است كه زنان در عصر جاهليت وضعيت اسف باري داشتند. نگاه تحقيرآميز و غير انساني به زنان و انسان درجه دوم شمردن آنها، كراهت از دختران و زنده به گور كردن آنها، انواع ازدواجهاي ظالمانه، عدم آزادي انتخاب در ازدواج، فراگير بودن فساد اخلاقي و مفاسد جنسي در زنان و محروميتهاي فراوان اجتماعي و اقتصادي، از جمله مظاهر اين وضعيت اسف بار به شمار ميآيد. بسياري از آيات قران كريم و رواياتي كه از پيشوايان دين در دست است و احكام فراوان فقهي كه اسلام براي بهبود وضعيت زنان در نظر گرفته، رويكرد دوم را تأييد ميكند.
البته حضور اجتماعي زنان تابع هيچ ضابطه و قانوني نبود. بيحجابي، خودآرايي و خود نمايي، اختلاط زنان و مردان و سوژه قرار گرفتن زنان براي شاعران مبتذل سرا، از ويژگيهاي حضور اجتماعي زنان جاهلي بود. محروميت از حق ارث و مهريه و به ارث رفتن زن پس از مرگ شوهر نيز از جمله ظلمهاي اقتصادي فراگير در عصر جاهلي بود. در عين حال، زنان در اين دوره به مشاغلي نظير مشاغل خانگي (پخت نان، نظافت، اصلاح خيمه، تربيت فرزند، نگهداري دام، شير دوشي، تهيه آب و...)، تجارت، قابلگي و برخي صنايع دستي مثل اسلحهسازي و كهانت و نوحهگري ميپرداختند.
مهمترين جلوه حضور سياسي زنان در جاهليت، حضور آنها در جنگها بود. با توجه به حساسيت شديد عرب نسبت به اسارت رفتن زنان در جنگها، از زنان به عنوان ابزار جنگ رواني در تهييج و تحريك سپاهيان بهره ميگرفتند. زنان با سرودن اشعار و دف زدن، سپاهيان را به مقاومت فرا ميخواندند.
جامعه جاهلي فاقد فرهنگ و تمدن و علم و دانش بود تا آنجا كه شمار افراد با سواد بسيار اندك بوده و تنها ميراث فرهنگي جاهليت را شعر تشكيل ميداد كه آن هم غالباً بر محور عشق، جنگ و تفاخرات قبيلهاي دور ميزد و از حكمت و معنويت تهي بود. كه در ميان شاعران عصر جاهلي نام چند زن نيز به چشم ميخورد.
بنابراين ميتوان گفت كه وضعيت زن در عرصههاي خانوادگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي در عصر جاهلي نابسامان، ظالمانه و تاريك بود، و يكي از تحولات اساسي اسلام را بايد در اصلاح جايگاه و موقعيت انساني و اجتماعي زنان دانست.
منابع
آلوسي، سيدمحمود، روح المعاني، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415 ق.
آمنة فتنت مسكه برّ، واقع المرأة الحضاري في ظل الإسلام، بيروت، الشركة العالميه للكتاب، 1996م.
أمل نصير، صورة المرأه في الشعر الاموي، بيروت، المؤسسة العربيه، 2000م.
ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، مصر، دار احياء الكتب العربيه، چ دوم، 1967ق.
ابن اثير، علي بن ابي الكرم محمد بن حمد شيباني، اسد الغابة في معرفة الصحابة، بيروت، دار الفكر، 1409.
ابن عبد ربه الاندلسي، العقد الفريد، به تحقيق علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1409ق.
ابن عبد ربه، اخبار النساء في العقد الفريد، به جمع و شرح عبد مهنا و سمير جابر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق.
ابن كثير، اسماعيلبن عمر، البداية و النهاية، بيروت، دار احياء التراث العربي و مؤسسه التاريخ العربي، بيتا.
ابن هيثم اصفهاني، ابو الفرج عليبن الحسين، الأغاني، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
ابنطيفور، احمد بن ابيطاهر، بلاغات النساء، نجف، حيدريه، 1361ق.
ابنهيثم اصفهاني، ابو الفرج عليبن الحسين، اخبار النساء في كتاب الأغاني، جمع و شرح عبدالامير مهنا، بيروت، مؤسسه الكتب الثقافية، 1413ق.
يعقوبي، احمد بن اسحاق، تاريخ اليعقوبي، بيروت، دار صادر، بيتا.
ابوجعفر محمدبن حبيب البغدادي، المحبّر، بيروت، دار الافاق الجديدة، بيتا.
ابي عبدالله محمدبن اسماعيل بن ابراهيم، صحيح بخاري، بيروت، دارالفكر، 1401 ق.
احمد امين سليم، جوانب من تاريخ و الحضارة العرب في العصور القديمة، الاسكندريه، دار العرفه، 1995م.
احمد امين، فجر الاسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، چ يازدهم، 1975م.
احمد بن عبدالوهاب النويري، نهاية الارب في فنون العرب، تحقيق مفيد قميحه، بيروت، دار الكتب العلميه، 1424ق.
بلاذري، ابو الحسن، فتوح البلدان، به تحقيق رضوان محمد رضوان، بيروت، دار الكتب العلميه، 1398ق.
ترمانيني، الزواج عند العرب في الجاهلية و الإسلام، دمشق، طلاس، بيتا.
الجاحظ، عمربن محمد، رسائل، به تحقيق عبدالسلام هارون، بيروت، دار الجميل، 1411ق.
جاحظ، عمربن بحر، البيان و التبيين، بيجا، دار احياء التراث العربي، 1967م.
جعفريان، رسول، تاريخ تحليلي اسلام، سيره رسول خدا، قم، دليل، 1380ش.
جمشيدي، اسدالله، «تاريخچه حجاب در اسلام» تاريخ در آينه پژوهش، ش 7، پاييز 84 ، ص 158 ـ 143.
جواد، علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الإسلام، بيروت، دار العلم للملايين و بغداد مكتبة النهضه، ج دوم، 1976.
دينوري، عبدالله بن مسلم بن قتيبه، غريب الحديث، به تحقيق عبدالله الجبوري؛ بيجا، دار الكتب العلمية، 1408ق.
رشيدرضا، محمد، تفسير المنار، مصر، دار المنار، چ سوم، 1367ق.
زمخشري، محمودبن عمر، الكشاف عن حقائق التنزيل، تهران، آفتاب تهران، بيتا.
زهير صعب، تطور بني الأسرة العربية، بيجا، الأنماء العربي، بيتا.
سالاريفرد، محمدرضا، خانواده در نگرش اسلام و روان شناسي، تهران، سمت، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چ پنجم، 1384.
سالم، عبدالعزيز، تاريخ العرب قبل الاسلام، الاسكندريه، مؤسسه شباب الجامعه، بيتا.
سعد زغول عبدالحميد، في التاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت، دار النهضة العربيه، بيتا.
شوقي ضيف، تاريخ الادب العربي، العصر الجاهلي، مصر، دار المعارف، چهارم، بيتا.
صالح احمد العلي، محاضرات في تاريخ العرب، موصل، دار الكتب للطباعة و النشر، چ دوم، 1981م.
طباطبائي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، الأعلمي للمطبوعات، چ دوم، 1393ق.
طبري، محمدبن جرير، تاريخ الطبري، به تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، چ دوم، بيتا.
طبري، محمدبن جرير، جامع البيان في تأويل القرآن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1420ق.
عبدالملك بن هشام، السيرة النبويه، به تحقيق مصطفي السقاو...، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
عبدالهادي، عباس، المرأة و الأسرة في حضارات الشعوب و انظمتها، دمشق، طلاس، 1987.
عسقلاني، احمد بن علي بن حجر، الإصابة في تمييز الصحابة، به تحقيق عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق.
عسكري، سيدمرتضي، احاديث امالمؤمنين عايشه، قم، مجمع العلمي الاسلامي، 1418 ق.
عمر فروخ، تاريخ الجاهلية، بيروت، دار العلم للملايين، 1984م.
عيني، ابومحمد محمود بن احمد، عمدةالقاري، بينا، داراحياء التراث العربي، بيتا.
فاضل الأنصاري، العبوديه، الرق و المرأه، دمشق، الأهالي، 2001م.
انصاري، فاضل، العبوديه، الرق و المرأه، دمشق، الأهالي، 2001م.
قرطبي، ابي عمر يوسف بن عبدالله بن محمد، الجامع لأحكام القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
كحاله، عمررضا، أعلام النساء في عالمي العرب و الاسلام، بيروت، مؤسسة الرسالة، چ چهارم 1402ق.
كليني، محمدبن يعقوب، كافي، تحقيق علياكبر غفاري، تهران، دارالكتب الاسلامي، 1367
محمد الحسون و ام علي مشكور، اعلام النساء المؤمنات، بيجا، نشر أسوه، 1411ق.
محمد بن سعد، الطبقات الكبري، بيروت، دار بيروت و دار صادر، 1377ق.
منتظري مقدم، حامد، «گونههاي ازدواج در عصر جاهلي»، تاريخ در آينه پژوهش، ش 8، زمستان 84، ص 127 ـ 155.
هادي العلوي، فصولٌ عن المرأة، بيروت، دار الكنوز الادبيه، 1996.
هاشمي، عبدالمنعم، الخنساء ام الشهداء، بيروت، دار و مكتبة الهلال، 1412ق.
يموت،بشير، شاعرات العرب في الجاهلية و الإسلام، به تحقيق عبدالقادر محمد مايو، سوريه، دار القلم العربي، 1419ق.
..............................................................
1. محمدرضا سالاري فرد، خانواده در نگرش اسلام و روان شناسي، ص 12 ـ 13.
2. سعد زغلول عبدالحميد، في التاريخ العرب قبل الاسلام، ص308 / احمدامين سليم، جوانب من تاريخ و الحضارة العرب في العصور القديمة، ص254 / هادي علوي، فصول عن المرأة، ص32 / صالح احمدعلي، محاضرات في تاريخ العرب، ص140.
3. عبدالهادي عباس، المرأه والاسره في حضارات الشعوب و أنظمتها، ج 1، ص372.
4. بخاري، صحيح بخاري، ج6، ص69.
5. كليني، الفروع من الكافي، ج6 ، ص 406 / مهدي پيشوايي، تاريخ اسلام، ص 48.
6. عمر فروخ، تاريخ الجاهليه، ص155.
7. عبدالعزيز سالم، تاريخ العرب قبل الاسلام، ص395 و 397.
8. احمد امين سليم، جوانب من تاريخ و حضارة العرب في العصور القديمه، ص253.
9. عمربن محمد جاحظ، البيان و التبيين، ج1، ص163 و ج3، ص250.
10. عمر فروخ، تاريخ الجاهلية، ص157.
11. عبدالعزيز سالم، تاريخ العرب قبل السلام، ص399 / ابولفرج اصفهاني الاغاني، ج12، ص144 / سيدمرتضي عسكري احاديث امالمؤمنين عايشه، ج1، ص30.
12. ابوالفرج علي بن هيثم اصفهاني، اخبار النساء في کتاب الاغاني، ص46.
13. عبدالعزيز سالم، تاريخ العرب قبل الاسلام، ص397 و398 / عمر فروخ، تاريخ الجاهليه، ص154 / سعد زغلول عبدالحميد، في التاريخ العرب قبل الاسلام، ص309 / قرطبي، الجامع لحكام القرآن، ج7، ص96: «انه کان من العرب من يقتل ولده خشية املاق، کما ذکره الله عزوجل وکان منهم من يقتله سفهاًً بغير حجة منهم في قتله وهم ربيعة ومضر وکانوا يقتلون نباتهم لاجل الحميه ومنهم من يقول الملائکة نبات الله فالحقوا البنات بالبنات».
14. احمد بن عبدالوهاب نويري، نهايه الارب في فنون العرب، ج 3، ص 127.
15. حامد منتظري مقدم، «گونههاي ازدواج در عصر جاهلي»، تاريخ در آينة پژوهش، ش 8، ص129.
16. همان، ص128.
17. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج5، ص534 ـ 539.
18. ما به تعريف اجمالي اين ازدواجها با استفاده از جواد علي، کتاب المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 534ـ539) بسنده ميکنيم:
نکاح ضيزن: وقتي شوهرِ زني از دنيا ميرفت، پسر بزرگ آن مرد، زن پدر خود را تصاحب ميکرد يا با او ازدواج ميکرد يا مانع ازدواج او ميشد تا زن بميرد و ميراث او را تصاحب کند. مگر اينکه زن فديهاي ميداد و خود را خلاص ميکرد. قرآن کريم در آيه 22 سوره نساء اين ازدواج را تحريم کرد: «ولا تنکحوا ما نکح آبائکم من النساء الا ما قد سلف».
نکاح متعه: همان ازدواج مدتدار است که با انقضاي مدت وصلت نيز منتفي ميشود. اين نوع ازدواج هنگام ظهور اسلام مرسوم بود و اسلام نيز آن را تأييد كرد، اما خليفه دوم آن را تحريم كرد. البته شيعه همچنان آن را جايز مي داند. در اين ازدواج به طور معمول فرزندان به مادر نسبت داده ميشدند.
نکاح بدل: در اين ازدواج، دو مرد همسران خود را بدون مهر، مبادله ميکردند.
نکاح شغار: در اين ازدواج، مردي دختر خود را بدون مهر به ازدواج مرد ديگري در ميآورد به شرطي که او نيز چنين کند.
نکاح استبضاع: در اين نوع ازدواج، مرد همسر خود را به همبستري با بزرگان و شجاعان ميفرستاد و خود از او دوري ميکرد تا آثار حمل در وي ظاهر ميشد. مهمترين انگيزه اين عمل را انتقال اوصاف نيک مثل شجاعت و کرم به فرزندان گفتهاند.
نکاح رهط: در اين ازدواج، گروهي از مردان (کمتر از ده نفر) با رضايت زن همگي با وي نزديکي ميکردند. پس از وضع حمل، زن فرزند را به يکي نسبت ميداد و او نيز بايد ميپذيرفت.
نکاح با زنان صاحب رايه: در گزارش تاريخي آمده است که برخي از زنان فاجر، پرچمي مخصوص بر در خانهشان نصب ميکردند که خود نشانه آن بود که هر مردي ميتواند با آن زن، آميزش کند.
نکاح مضامده: معاشرت و نزديکي زن با غير همسر خود که بيشتر در ايام قحطي رخ ميداد و شوهر همسر خود را در اختيار مردي متمول قرار ميداد تا از تنگدستي نجات يابد.
نکاح مخادنه: در اين ازدواج، زن و مرد پس از انتخاب يکديگر با هم دوستي، رفت و آمد و نزديکي ميکردند و اگر فرزندي به دنيا ميآمد زن اعلام ميکرد که براي فلان کس است، سپس مرد، زن را به ازدواج خود در ميآورد. اين نکاح در اسلام به نص قرآن « نساء، 25» تحريم شد.
نکاح با أمه (کنيز): در اين ازدواج، مرد پس از نزديکي با کنيز خود يا کنيز شخص ديگر و وضع حمل کنيز با او ازدواج ميکرد و آن کودک را به فرزندي ميپذيرفت.
19. عمر فروخ، تاريخ الجاهليه، ص156.
20. عبدالهادي عباس، المرأه و الاسرة في حضارات الشعوب و انظمتها، ج1، ص358.
21. آلوسي، روح المعاني، ج2، ص461.
22. آلوسي، عمدة القاري، ج2، ص100.
23. سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص265.
24. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج5، ص544.
25. عبدالهادي عباس، المرأه والاسراه في حضارات الشعوب و انظمتها، ج1، ص366.
26. زهير صعب، تطور بني الاسرة العربيه، ج1، ص41.
27. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج5، ص547.
28. محمد رشيدرضا، تفسير المنار، ج2، ص381.
29. همان، ص552.
30. همان، ص553 / البته برخي محققان، عده طلاق را از ابتکارات اسلام ميدانند و ميگويند قبل از آن، زنان چنين عدهاي نميگرفتند (محمدهادي معرفت، «زن در نگاه قرآن و در فرهنگ زمان نزول(2)»، پژوهشهاي قرآني، ش 27 و 28، ص32).
31. محمد بن حبيب بغدادي، المحبر، ص398.
32. ابوالفرج اصفهاني، الأغاني، ج16، ص102.
33. قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج3، ص81.
34. جواد علي، المفصّل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج5، ص560.
35. حامد منتظريمقدم، «گونههاي ازدواج در عصر جاهلي»، تاريخ در آيينه پژوهش، ش 8، ص152.
36. جوادعلي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص526.
37. آمنه فتنت مسكه برّ، واقع المرأه الحضاري في الاسلام، ص140.
38. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج5، ص526.
39. فاضل انصاري، العبوديه، الرق و المرأه، ص250.
40. اسد الله جمشيدي، «تاريخچه حجاب در اسلام»، تاريخ در آيينه پژوهش، ش 7، ص147.
41. أمل نصير، صورة المرأه في الشعر الاموي، ص105.
42. فاضل انصاري، العبوديه، الرق و المرأه، ص251.
43. عبدالله عفيفي، المرأة العربيه في ضلال الاسلام، ص120.
44. جاحظ، رسائل، ج2، ص148.
45. زمخشري، الکشاف عن حقايق التنزيل و...، ج3، ص62.
46. جاحظ، رسائل، ج2، ص150.
47. فاضل انصاري، العبوديه، الرق و المرأه، ص253.
48. قرطبي، الجامع لأحکام القرآن، ج7، ص189.
49. فاضل انصاري، العبوديه، الرق و المرأه، ص253.
50. شعرها و ترانههاي عاشقانه، غزلسرايي در ستايش و توصيف معشوق و شرح عشق به او.
51. فاضل انصاري، العبوديه، الرق و المرأة، ص220.
52. محمدبن حبيب بغدادي، المحبر، ص324.
53. جوادعلي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 563.
54. محمدبن حبيب بغدادي، المحبر، ص324 ـ 336.
55. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج5، ص566.
56. همان، ص567.
57. همان، ص563.
58. همان، ص531.
59. ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص382 / ابن قتيبه دينوري، غريب الحديث، ج1، ص255.
60. گروه محققان، زن در فرهنگ اسلامي، ص203 / البته بيشتر مفسران شأن نزول آيه را به ارث رفتن زن دانستهاند.
61. طبري، تاريخ الطبري، ج2 ، ص280.
62. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج5، ص531.
63. همان، ص566.
64. علي هاشمي، المرأه في الشعر الجاهلي، ص63 / جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج4، ص616.
65. زهير صعب، تطور بني الاسرة العربيه، ص54.
66. طبري، تاريخ الطبري، ج2، ص280.
67. همان، ج3، ص17.
68. ابن اثير، اسد الغابه في معرفة الصحابه، ج6، ص75 / ابن حجر عسقلاني، الاصابه في تمييز الصحابه، ج8، ص94.
69. محمد رضا كحاله، اعلام النساء، ج5، ص111 به نقل از ميدان، مجمع الامثال.
70. ابن سعد، الطبقات الکبري، ج8، ص288.
71. عمر رضا كحاله، اعلام النساء، ج1، ص254.
72. همان، ص447
73. به نقل از: ابن اثير، اللباب. بلوغ الارب، ج3، ص283 و 288.
74. ابن حجر عسقلاني، الاصابه في تميز الصحابه، ج8، ص390.
75. عمر رضا كحاله، اعلام النساء، ج1، ص360.
76. ابن هشام، السيرة النبوية، ج1، ص185.
77. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج5، ص561.
78. محمدبن حبيب بغدادي، المحبر، ص340.
79. ترمانيني، الزواج عند العرب في الجاهليه و الاسلام، ص22 و23.
80. طبري، جامع البيان في تأويل القرآن، ج10، جزء18، ص93.
81. سعد زغلول عبدالحميد، في التاريخ العرب قبل الاسلام، ص310.
82. طبري، تاريخ طبري، ج2، ص510.
83. بشير يموت، شاعرات العرب في الجاهليه و الاسلام، ص24.
84. ابن كثير، البدايه و النهايه، ج4، ص369.
85. ابنهشام، السيره النبويه ، ج3، ص29.
86. ابن طيفور، بلاغات النساء، ص28 و 29.
87. أمل نصير، صورة المرأه في الشعر الاموي، ص284؛ از ديوان شعر قيس بن خطيم به تحقيق ناصرالدين الاسد.
88. طبري، تاريخ الطبري، ج2، ص488.
89. بشير يموت، شاعرات العرب في الجاهليه و الاسلام، ص12 ـ 17.
90. ابوالفرج اصفهاني، الاغاني، ج22، ص275 ـ279.
91. احمد امين، فجر الاسلام، ص29.
92. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج2، ص189.
93. احمد امين، فجر الاسلام، ص29.
94. بلاذري، فتوحالبلدان، ص457.
95. رسول جعفريان، تاريخ تحليلي اسلام سيره رسول خدا(ص)، ص137.
96. جوادعلي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 8، ص252.
97. رسول جعفريان، تاريخ تحليلي اسلام، سيرة رسول خدا(ص)، ص211ـ210.
98. بلاذري، فتوح البلدان، ص458.
99. يعقوبي، تاريخ اليعقوبي، ج1، ص262.
100. آلوي، بلوغ الارب، ج3، ص151.
101. جاحظ، البيان و التبيين، ج1، ص241.
102. رسول جعفريان، تاريخ تحليلي اسلام، سيرة رسول خدا، ص215.
103. ابوالفرج اصفهاني، الاغاني، ج15، ص54.
104. عبدالله عفيفي، المرأه العربيه في ظلال الاسلام، ص173.
105. عبدالمنعم هاشمي، الخنساء ام الشهداء، ص35.
106. ابن هشام، السيرة النبوية، ج1، ص178.
107. بشير يموت، شاعرات العرب في الجاهلية و الاسلام، ص40، 47 و 56 ـ 57.
108. شوقي ضيف، تاريخ الادب العربي، ص214.
109. همان، ص212.
110. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج8، ص790.
111. آلوسي، بلوغ الارب، ج1، ص338 ـ 343.
112. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج8، ص791.
محمد جواد واعظي- موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (رح)
افزودن دیدگاه جدید