هفت حق مسلمان بر مسلمان دیگر
متن روایت
روایتی را مرحوم کلینی در كافي نقل کرده است؛
«عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ بُكَيْرٍ الْهَجَرِيِّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ(ع) قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ قَالَ لَهُ سَبْعُ حُقُوقٍ وَاجِبَاتٍ مَا مِنْهُنَّ حَقٌّ إِلَّا وَ هُوَ عَلَيْهِ وَاجِبٌ إِنْ ضَيَّعَ مِنْهَا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ وِلَايَةِ اللهِ وَ طَاعَتِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لِلّهِ فِيهِ مِنْ نَصِيبٍ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هِيَ قَالَ يَا مُعَلَّى إِنِّي عَلَيْكَ شَفِيقٌ أَخَافُ أَنْ تُضَيِّعَ وَ لَا تَحْفَظَ وَ تَعْلَمَ وَ لَا تَعْمَلَ قَالَ قُلْتُ لَهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ قَالَ أَيْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ تَكْرَهَ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ وَ الْحَقُّ الثَّانِي أَنْ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَ تَتَّبِعَ مَرْضَاتَهُ وَ تُطِيعَ أَمْرَهُ وَ الْحَقُّ الثَّالِثُ أَنْ تُعِينَهُ بِنَفْسِكَ وَ مَالِكَ وَ لِسَانِكَ وَ يَدِكَ وَ رِجْلِكَ وَ الْحَقُّ الرَّابِعُ أَنْ تَكُونَ عَيْنَهُ وَ دَلِيلَهُ وَ مِرْآتَهُ وَ الْحَقُّ الْخَامِسُ أَنْ لَا تَشْبَعَ وَ يَجُوعُ وَ لَا تَرْوَى وَ يَظْمَأُ وَ لَا تَلْبَسَ وَ يَعْرَى وَ الْحَقُّ السَّادِسُ أَنْ يَكُونَ لَكَ خَادِمٌ وَ لَيْسَ لِأَخِيكَ خَادِمٌ فَوَاجِبٌ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَكَ فَيَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَصْنَعَ طَعَامَهُ وَ يُمَهِّدَ فِرَاشَهُ وَ الْحَقُّ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّ قَسَمَهُ وَ تُجِيبَ دَعْوَتَهُ وَ تَعُودَ مَرِيضَهُ وَ تَشْهَدَ جَنَازَتَهُ وَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ حَاجَةً تُبَادِرُهُ إِلَى قَضَائِهَا وَ لَا تُلْجِئُهُ أَنْ يَسْأَلَكَهَا وَ لَكِنْ تُبَادِرُهُ مُبَادَرَةً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ وَصَلْتَ وَلَايَتَكَ بِوَلَايَتِهِ وَ وَلَايَتَهُ بِوَلَايَتِكَ»(الکافی، ج 2، ص170، ح 2)
معلی بن خنیس گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ فرمود: مسلمان هفت حق واجب دارد که کلا بر گردن مسلمان دیگر واجب است و اگر در مورد هر یک از آنها کوتاهی کند، از ولایت و طاعت خدا خارج شده، و برای خدا در او نصیبی نخواهد بود، گفتم: فدایت گردم، آن حقوق چیست؟ فرمود: ای معلی! من به تو علاقه مندم، می ترسم آنها را ضایع کنی (درباره آنها کوتاهی کنی) و آنها را رعایت نکنی، و یادگیری و انجام ندهی، گفتم: لا قوه الا بالله (برای انجام دادن آن از خدا کمک می خواهم)
فرمود: آسان ترین این حقوق آنست که هر چه را برای خود دوست داری، برای او هم دوست بداری، و آنچه را برای خویش نمی پسندی برای او نیز نپسندی.
حق دوم اینکه: از خشمگین کردن او اجتناب کرده و برای خشنود کردن او بکوشی، و از دستور او اطاعت کنی.
حق سوم اینکه: با نیروی انسانی و مال و زبان، و دست و پایتاو را یاری نمایی.
حق چهارم اینکه: همچون چشم، از او مراقبت کرده، راهنما و آئینه (حق نمای) او باشی.
حق پنجم اینکه: در صورتی که او گرسنه، تشنه و برهنه است، تو سیر و سیراب و پوشیده نباشی (و از آب و نان و لباست او را نیز بهره مند سازی.)
حق ششم اینکه: اگر تو پیشخدمتی داری و برادرت ندارد، واجب است که پیشخدمت خود را نزد او بفرستی تا لباسهایش را بشوید، و غذایش را بپزد، و رختخوابش را مهیا سازد.
حق هفتم اینکه: قسم او را قبول کنی، و دعوتش را بپذیری، و اگر مریض شد به عیادت او بروی، و پس از مرگ او بر جنازه اش حاضر شوی، و اگر فهمیدی که مشکلی دارد و نیازمند است، برای رفع مشکلش بشتابی تا مجبور نشود که برای آن از تو کمک بخواهد (یعنی قبل از اینکه مجبور به استمداد شود، به یاری او بشتابی)، اگر به این وظایف عمل کردی، ولایت و دوستی خود را به دوستی او، و دوستی او را به دوستی خویش پیوند زده ای (و دوست واقعی خواهد بود.)
افزودن دیدگاه جدید