نقش علي(ع) در زندگي پيامبر(ص)

زمانى که علي”ع” ديده به جهان گشود، بيش از سى سال از عمر پيامبر”ص” نگذشته بود و پيامبر”ص” در چهل سالگى به رسالت مبعوث گرديد.
على “ع” در اين دوره حساس شکل‌گيرى شخصيت و دوره پذيرش تربيتى و روحى او بود، در خانه آن حضرت محمد “ص” و تحت تربيت او بسر مى‌برد. مورخان اسلامى در اين زمينه مى‌نويسند:يک سال قحطى بزرگى در مکه رخ داد، در آن زمان ابوطالب عموى پيامبر “ص” داراى عائله زياد و هزينه سنگينى بود، حضرت محمد “ص” به عموى ديگر خود “عباس” که از ثروتمندترين افراد بنى‌هاشم بود، پيشنهاد کرد که هر کدام از ما يکى از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببريم تا فشار مالى ابوطالب کم شود، عباس موافقت کرد و هر دو نزد ابوطالب رفتند و موضوع را با او درميان گذاشتند. ابوطالب با اين پيشنهاد موافقت کرد. در نتيجه عباس “جعفر” و حضرت محمد”ص”، “علي” را به خانه خود برد.
على “ع” همچنان در خانه آن حضرت بود، تا آنکه خداوند او را به نبوت مبعوث فرمود و على عليه السلام او را تصديق کرد و از او پيروى نمود. پيامبر اسلام”ص” پس از گرفتن على “ع” فرمود: همان را برگزيدم که خدا او را براى من برگزيد.
اگرچه ظاهر جريان اين بود که به زندگى ابوطالب در سال قحطى کمک کند، ولى هدف نهايى چيزى ديگرى بود و آن اينکه علي”ع” در دامان پيامبر تربيت و پرورش پيدا کند و از اخلاق کريمه او پيروى نمايد. امير مومنان”ع” در نهج‌البلاغه در اين مورد مى‌فرمايد:“همه شما از موقعيت و نزديکى من با رسول گرامى “ص” آگاهيد، او مرا در آغوش خود بزرگ کرد ومن خردسالى بودم که مرا به سينه خود مى‌چسباند و رختخواب مرا در کنار خود پهن مى‌کرد. من بوى خوش آن حضرت را استشمام مى‌کردم و هر روز از اخلاق او چيزى مى‌آموختم.”
رسول خدا”ص” در روايات بسيارى علاقه خود را نسبت به علي”ع” با تعبيرهاى گوناگونى ابراز داشته است، مانند:
“من احب عليا فقد حبنى و من ابغض عليا فقد ابغضني.”
هرکه على را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هرکس على را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است. يا اينکه فرموده: “هذا على بن ابى طالب لحمه و دمه دمي.” اين على ابن ابيطالب است، گوشت او گوشت من و خون او خون من مى‌باشد.
علي”ع” در غار حرا
حضرت محمد”ص” پيش از آنکه به رسالت مبعوث شود، سالى يک ماه در غار حرا به عبادت مى‌پرداخت و در اين مدت اگر تهيدستى نزد وى مى‌رفت، به او طعام مى‌داد و وقتى که ماه به پايان مى‌رسيد و مى‌خواست به خانه برگردد، ابتدا به مسجدالحرام مى‌رفت و هفت بار يا هر قدر که خدا مى‌خواست، خانه خدا را طواف مى‌کرد و سپس به منزل خود باز مى‌گشت.
قرائن نشان مى‌دهد که حضرت محمد”ص” با عنايت شديدى که نسبت به على “ع” داشت، او را در آن يک ماه همراه خود به حرا مى‌برد.
وقتى که فرشته وحى براى نخستين بار در همان غار بر حضرت محمد”ص” نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، علي”ع” در کنار آن حضرت بود و آن روز از همان ماهى بود که حضرت محمد”ص” براى عبادت به کوه حرا مى‌رفت.
علي”ع” در خطبه “قاصعه” در اين باره مى‌فرمايد:
“پيامبر هر سال در کوه حرا به عبادت مى‌پرداخت و جز من کسى او را نمى‌ديد...هنگامى که وحى بر آن حضرت نازل شد، صداى ناله شيطان را شنيدم، به رسول خدا عرض کردم: اين ناله چيست؟ فرمود: اين ناله شيطان است و علت ناله‌اش اين است که او از اينکه در روى زمين اطاعت شود، نااميد گشته است. آنچه را من مى‌شنوم تو نيز مى‌شنوى و آنچه را مى‌بينم تو نيز مى‌بيني، جز اينکه تو پيامبر نيستي، بلکه وزير(من) و بر خير و نيکى هستي.
ابن ابى الحديد معتزلى در شرح نهج‌البلاغه مى‌نويسد:
“در کتاب صحاح روايت شده است که وقتى جبرئيل براى نخستين بار بر پيامبر”ص” نازل گرديد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، علي”ع” در کنار پيامبر بود.”
از امام صادق”ع” نقل شده است که فرمود:
“علي”ع” پيش از رسالت پيامبر اسلام”ص” همراه آن حضرت نور نبوت را مى‌ديد و صداى فرشته را مى‌شنيد. پيامبر اسلام”ص” به او فرمود: اگر من خاتم پيامبران نبودم، تو شايستگى مقام نبوت را داشتي، ولى تو وصى و وارث من، سرور اوصيا و پيشواى پرهيزگاران هستي.”
از بعثت تا هجرت پيامبر”ص” به مدينه
دومين قسمت از زندگانى حضرت علي”ع” از نظر زمانى سيزده سال مى‌شود. اين بخش شامل يک سلسله خدمات و مجاهدات درخشان و اقدامات بزرگ وبرجسته علي”ع” در راه پيشرفت اسلام مى‌باشد، که در تاريخ اسلام نصيب کسى جز او نشده است.
علي”ع” نخستين مردى بود که به رسول خدا”ص” ايمان آورد
بر طبق نقل مشهور که در حدود هفت حديث از علماى اهل سنت و ديگران نقل شده علي”ع” نخستين مردى بود که به رسول خدا ايمان آورد! و اين بيت از علي”ع” نقل شده است که فرمود: سبقتکم الى الا الاسلام طراغلاما ما بلغت اوان حلمي
ترجمه: از همه شما زودتر ايمان آورده و به اسلام سبقت گرفتم. در حالى که پسرى بودم که هنوز به حد بلوغ نرسيده بودم.
سلمان فارسى روايت مى‌کند که پيغمبر”ص” فرمود:
اول هذه الامه وردوا على الحوض اولها اسلاما على بن ابيطالب
اول کسى که از امت اسلام بر حوض کوثر به خدمت رسول اکرم وارد مى‌شود آن کسى است که قبل از همه اسلام آورد و او على بن ابيطالب است و باز سلمان روايت کرده که در وقتى که مى‌خواست عقد ازدواج فاطمه را با علي”ع” ببندد، به فاطمه فرمود:
زوجتک سيدا فى الدنيا و الاخره و انه اول اصحابى اسلاما
علي”ع” وارد خانه محمد”ص” شد ديد پيغمبر”ص” در حال نماز است و خديجه به او اقتدا کرده چون نماز تمام شد، پرسيد: اين عمل چيست. رسول الله”ص” گفت:‌اين رويه دين خدا مى‌باشد که مرا براى خود برگزيد و مبعوث گردانيد که دعوت کنم مردم را به سوى خداى واحد به عقيده توحيد و نبوت و از بت‌پرستى منع کنم.على عليه السلام پرسيد تا ديروز اين سخن را نشنيده بودم پيغمبر فرمود: اين وحى آسمانى است که امروز بر قلب من وارد شده، على عليه السلام آمد و با پيغمبر”ص” نماز خواند. دانشمندان و محدثان نقل مى‌کنند:حضرت محمد”ص” روز دوشنبه به نبوت مبعوث شد و علي”ع” فرداى آن روز (سه شنبه) با او نماز خواند. علي”ع” خود در خطبه قاصعه در اين باره مى‌فرمايد: در آن زمان، اسلام در خانه‌اى نيامده بود. مگر خانه رسول خدا”ص” و خديجه و من سومين نفر بودم، نور وحى و رسالت را مى‌ديدم و بوى نبوت را استشمام مى‌کردم...ابن هشام مورخ مشهور متوفى به سال 218 که قديمى‌ترين مورخ اسلام و اهل تسنن خوانده مى‌شود، در تاريخ خود “سيره پيغمبر”ص” تحت عنوان “على بن ابيطالب” اولين جنس مذکر است که اسلام آورد، مى‌نوسيد: “محمدبن اسحاق (سرآمد مورخين اسلام) نوشته است: نخستين کسى که از جنس مردان به پيغمبر”ص” ايمان آورد و با وى نماز گزارد و او را در آنچه خدا بر وى نازل کرده بود، تصديق نمود على بن ابيطالب (رضوان الله و سلامه عليه) بود، او در آن موقع ده ساله بود. از جمله نعمت‌هايى که خدا به على‌بن ابيطالب ارزانى داشت، اين بود که وى قبل از اسلام در دامان پيغمبر پرورش يافته بود.
حامى وجانشين پيامبر”ص”
پيامبر به مدت سه سال، از دعوت عمومى خوددارى مى‌ورزيد و تنها در تماس‌هاى خصوصى با افرادى که زمينه پذيرش را در آنها احساس مى‌کرد، آنها را به اسلام دعوت مى‌کرد.
پس از سه سال فرشته وحى نازل شد و فرمان خدا را ابلاغ کرد که پيامبر دعوت همگانى خود را از طريق دعوت خويشان و بستگان آغاز نمايد، فرمان خدا چنين بود:
“بستگان نزديک خود را از عذاب الهى بيم ده و پر و بال مهر و مودت خود را بر سر افراد با ايمان فرو گستر (نسبت به آنان ابراز علاقه و محبت کن) پس اگر با تو از در مخالفت وارد شوند بگو من از کارهاى (بد) شما بيزارم.”
لذا پيامبر به علي”ع” دستور داد که چهل و پنج نفر از شخصيت‌هاى بزرگ بنى‌هاشم را براى ضيافت و ناهار دعوت کند و غذايى از گوشت همراه با شير آماده سازد.
مهمانان همگى در وقت معين به حضور پيامبر”ص” شتافتند و پس از صرف غذا “ابولهب”‌عموى پيامبر با سخنان سبک خود مجلس را از آمادگى براى طرح سخن و تعقيب هدف، انداخت و مجلس بدون اخذ نتيجه به پايان رسيد و مهمانان پس از صرف غذا و شير، خانه رسول خدا را ترک گفتند و پيامبر”ص” تصميم گرفت که فرداى آن روز، ضيافت ديگرى ترتيب دهد و همه آنها را جز ابولهب به خانه خود دعوت نمايد. باز على عليه السلام به دستور پيامبر”ص” غذا و شير آماده نمود. از شخصيت‌هاى برجسته و شناخته شده بنى‌هاشم براى صرف ناهار و استماع سخنان پيامبر دعوت به عمل آورد، مهمانان همگى باز در موعد مقرر حضور بهم رسانيدند.
پيامبر”ص” پس از صرف غذا سخنان خود را چنين آغاز کرد:
“هيچ کس از مردم براى کسان خود چيزى بهتر از آنچه من براى شما آورده‌ام، نياورده است. من خير دنيا و آخرت براى شما آورده‌ام. خدايم به من فرمان داده که شما را به توحيد و يگانگى وى و رسالت خويش، دعوت کنم. چه کسى از شما مرا در اين راه کمک مى‌کند تا برادر و وصى و نماينده من در ميان شما باشد؟” او اين جمله را گفت و مقدارى مکث نمود، تا ببيند کداميک از آنان به نداى او پاسخ مثبت مى‌دهد؟ در اين موقع سکوتى مطلق آميخته با بهت و تحير بر مجلس حکومت مى‌کرد و همگى سر به زير افکنده و در فکر فرو رفته بودند.
ناگهان علي”ع” که سن او در آن روز از پانزده سال تجاوز نمى‌کرد، سکوت را در هم شکست و برخاست و رو به پيامبر”ص” کرد و گفت:‌
“اى پيامبر خدا من تو را در اين راه يارى مى‌کنم”، سپس دست خود را به سوى پيامبر دراز کرد تا دست او را به عنوان پيمان فداکارى بفشارد. در اين موقع پيامبر دستور داد که علي”ع” بنشيند. بار ديگر پيامبر گفتار خود را تکرار نمود، باز علي”ع” برخاست و آمادگى خود را اعلام کرد. اين بار نيز پيامبر به وى دستور داد بنشيند. در مرتبه سوم نيز، مانند دفعات پيشين کسى جز على برنخاست و تنها او بود که بپا خاست و پشتيبانى خود را از هدف مقدس پيامبر اعلام کرد. در اين موقع پيامبر”ص” دست خود را بر دست علي”ع” زد و جمله تاريخى خود را در مجلس بزرگان بنى‌هاشم درباره على عليه السلام بيان نمود و گفت: “هان اى خويشاوندان و بستگان من! على عليه السلام برادر و وصى و خليفه من در ميان شما است.”
علي”ع” در بستر پيامبر”ص” مى‌خوابد
در شب پنج‌شنبه اول ماه ربيع (سال چهاردهم بعثت) رسول خدا”ص” از مکه بيرون رفت و در همان شب علي”ع” در بستر رسول خدا بيتوته کرد و اين شب را که علي”ع” در بستر پيامبر”ص” براى نجات آن حضرت از مرگ حتمى در تاريخ اسلام به ليله المبيت معروف است، که اين نمونه بارز عشق او به حقيقت و جانبازى در راه هدف است، عشقى که از درون سرچشمه گرفته و هدف را در نظرش بالاتر از جانش قرار داده است. جانبازى اميرالمومنين”ع” به اندازه‌اى ارزش داشت، که خداوند آن را جانبازى در راه کسب رضايت الهى ناميده است.
“و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله روف بالعباد.” (برخى از مردم با خدا معامله نموده و جان خود را براى رضايت خدا، از دست مى‌دهند خدا به بندگان خود مهربان است.) و در همين شب بود که رسول خدا”ص”، علي”ع” را به کعبه برد و على پا بر شانه رسول خدا نهاد و بت‌ها را واژگون ساخت.
از هجرت تا درگذشت پيامبر”ص”
علي”ع” فواطم را به مدينه آوردطبق دستور رسول خدا”ص”، علي”ع” پس از هجرت پيامبر”ص”‌سه روز در مکه ماند. تا بدهى‌هاى رسول خدا”ص” و امانت‌هايى را که نزد آن حضرت بود به صاحبانش برگرداند و سپس فاطمه زهرا(س) و مادر خود فاطمه بنت اسد و فاطمه بنت “زبير بن عوام”‌را برداشته به قصد هجرت به سوى مدينه و ملحق شدن به رسول خدا”ص” حرکت کرد. چند مرد و زن نيز همراه آن حضرت بوده‌اند. از مجموع روايات استنباط مى‌شود که علي”ع” در اين مسافرت زحمات فراوانى را متحمل گرديد وحتى با دشمنان اسلام و با يک گروه هفت نفره درگير شده و ناچار به جنگ و زد و خورد گرديد که يکى از آن هفت نفر به نام “جناح” که از وابستگان قبيله “حارث بن اميه” بود، کشته و شش نفر ديگر فرار کردند.
و علي”ع” آن شب را در محلي، به نام “ضجنان”‌توقف نمود و روز بعد با همراهان خود به سوى مدينه حرکت کرد.
بناى مسجد مدينه و فضيلتى از علي”ع”
پيامبر”ص” نخستين کارى که پس از ورود به مدينه انجام داد، ساختن مسجدى بود که زمين آن را خريدند و ساختمان مسجد را در آنجا بنا کردند و همه مسلمانان حتى خود پيامبر”ص” در ساختن آن شرکت کردند.
ساختمان مسجد به پايان رسيد. در اطراف مسجد، خانه‌ پيامبر و اصحاب وى قرار داشت و هر کدام از خانه‌ها درى به مسجد داشتند. ناگهان دستورى از طرف پروردگار جهان رسيد که: تمام درهاى خصوصى که از خانه‌ها به مساجد باز مى‌گرديد، بسته شود جز در خانه علي”ع”.
اين عمل سر و صدايى در ميان برخى به وجود آورد. رسول خدا”ص” خطبه‌اى خواند و فرمود: من از جانب خود، هرگز دستور باز ماندن و بسته شدن درى را نداده‌ام، بلکه دستورى بود از طرف خدا.
علي”ع” برادر پيامبر”ص”
اخوت اسلامى و پيوند برادرى از اصول اجتماعى آئين اسلام است. پيامبر اسلام به صورتهاى مختلف و گوناگون در ايجاد واستوار ساختن اين پيوند، کوشش نموده است. از آن جمله پس از ورود به مدينه تصميم گرفت ميان مسلمانان مهاجر و انصار پيمان برادرى منعقد سازد، به اين منظور روزى در اجتماع مسلمانان بپا خواست و فرمود: “تاخوا فى الله اخوين اخوين”: در راه خدا، دو تا دو تا برادر شويد. آنگاه مسلمانان دو به دو دست يکديگر را به عنوان برادرى فشردند و بدين ترتيب وحدت و همبستگى بين آنان استوارتر گرديد
البته در اين پيمان نوعى هماهنگى و تناسب افراد با يکديگر از نظر ايمان و فضيلت و شخصيت اسلامى رعايت مى‌شد. اين معنا با دقت در وضع و حال افرادى که با هم برادر شدند به خوبى روشن مى‌گردد. پس از آنکه براى هر يک از حاضران برادرى تعيين گرديد، علي”ع” که تنها مانده بود با چشمان اشکبار به حضور پيامبر عرض کرد: بين من و کسى پيوند برادرى برقرار نساختي. پيامبر فرمود: تو برادر من در دو جهان هستى و آنگاه بين خود و علي”ع” عقد برادرى خواند. اين موضوع ميزان عظمت و فضيلت علي”ع” را به خوبى نشان مى‌دهد.
منبع:روزنامه رسالت يكشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۵● شماره ۶۰۳۲

منبع سایت پژوهشکده باقر العلوم

افزودن دیدگاه جدید