حب دنیا در نگاہ حضرت علی ع
1 ـ دلیل نکوهش و مذمت
الدنیا محل الآفات1
دنیا محل آسیبهاست.
فبئست الدار لمن لم یتهمها و لم یکن فیها علی وجل منها.2
بد سرایی است برای کسی که به آن بدگمان نبوده و هنگام اقامت در آن از خطرش خوف و ترس نداشته است.
آن چه در این باب، مهم است فهم دنیای مذموم است تا انسان طالب آخرت، از آن دوری جوید. دنیا به معنای اعم آن، به خودی خود نه پسندیده است و نه ناپسند. اگر در امور مشروع و در راه جلب رضایت پروردگار بلندمرتبه به کار رود، نیک، پسندیده و ممدوح، و اگر در امور نامشروع و غیرمعقول به کار رود، زشت، ناپسند و مذموم خواهد بود.
دنیا وسیلهی امتحان و آزمایش انسان است. چنان چه وسیلهی کسب معنویات باشد، پسندیده و اگر خود، هدف و منظور واقع شود، ناپسند و مذموم است.3
علامه مجلسی میگوید:
دنیای نکوهیده مرکب است از اموری که انسان را باز دارد از اطاعت خدا و دوستی او و تحصیل آخرت. پس دنیا و آخرت باهم متقابلند.
هرچه باعث رضای خدای سبحان و قرب او شود از آخرت است گرچه به حسب ظاهر از دنیا باشد، مثل تجارت و زراعت و صنعتی که مقصود از آنها معیشت عیال باشد برای اطاعت امر خدا، صرف کردن آنها در مصارف خیریه، کمک کردن به محتاجان و صدقات. اینها همه از آخرت است، گرچه مردم آن را از دنیا دانند. ریاضتهای ساختگی و کارهای ریاکارانه گرچه با تزهد و انواع مشقت باشد، از دنیاست؛ زیرا سبب دوری از خدا شود و قرب به سوی او نیاورد، مثل اعمال کفار و مخالفان.4
انسان به طور فطری، حیات را دوست دارد و مقصود از نکوهش دنیا، نکوهش حیات و علاقههای طبیعی و فطری انسان نیست. بلکه مقصود، نکوهش علاقهای قلبی است که موجب اسارات انسان به دست دنیا میشود و این امر مذموم را در اسلام عبادت دنیا مینامند.5
علت بحث دنیا و مذمت آن در نهج البلاغه
چرا در کلمات امیرالمؤمنین علیهالسلام به این مطلب توجه بسیار شده است؟ این یک امر تصادفی نیست بلکه به سلسله خطرهای عظیمی که در دوران خلافت خلفای راشدین به دلیل نقل و انتقال مال و ثروت متوجه جهان اسلام گردیده بود، مربوط میشود. حضرت علی علیهالسلام چون این خطرها را لمس میکرد، با آنها به مبارزه برخاست؛ مبارزهای عملی با منطق و بیانی آشکار که در سراسر نهجالبلاغه منعکس است.
در این دوران، مسلمانان به پیروزیهای بسیاری دست یافتند که این مسأله، مال و ثروت فراوانی را به جهان اسلام سرازیر کرد. این ثروت به جای مصرف شدن در امور عمومی بیشتر در اختیار افرادی خاص قرار گرفت و این افراد به ثروت بیشماری رسیدند (به ویژه در زمان عثمان). این گونه بود که دنیاپرستی و رفاهزدگی در جامعهی اسلامی شیوع یافت و اخلاق اجتماعی مسلمانان به انحطاط گرایید.
مذمت دنیا هرگز متوجه جهان آفرینش نیست؛ زیرا همه چیز بر پایهی خیر، حکمت و حسن و غایت آفریده شده است.
الذی أحسن کل شیء خلقه6
همان کسی که هرچیزی را که آفریده است، نیکو آفریده.
ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت7
در آفرینش آن بخشایشگر هیچ گونه اختلاف [و تفاوتی] نمیبینی.
این که در مذمت دنیا اشاره شد، علاقه به دنیاست. منظور از علاقه هم تمایلات طبیعی و فطری نیست، بلکه مقصود، وابستگی به امور مادی و دنیوی و در اسارت آنها بودن است که خود، توقف، رکود، سکون، نیستی و باز ایستادن از حرکت و پرواز است و دنیاپرستی نام دارد. اسلام با دنیاپرستی مبارزه میکند؛ زیرا با نظام تکاملی آفرینش معارض است و مبارزه با آن، هم گامی با ناموس تکاملی آفرینش به شمار میرود.8
پس تعلق و وابستگی به دنیا و استحاله شدن وسیله به هدف مذموم میباشد و این خطرنـاکترین بیمـاری و مهمترین آفتی است که نهج البلاغه نسبت به آن هشدار میدهد.9
2 ـ دنیا و فراموشی مرگ
من أحب الدنیا ذهب خوف الاخره من قلبه10
هرکس دنیا را دوست بدارد و ترس از آخرت از قلبش رخت بر میبندد.
ایها الناس ان أخوف ما أخاف علیکم اثنان: اتباع الهوی و طول الامل فاما اتباع الهوی فیصد عن الحق، و أمّا طول الامل فینسی الاخره11
ای مردم! ترسناکترین چیزی که از ابتلای شما به آن میترسم، دو چیز است. پیروی از هوای نفس و آرزوی بیشمار.
اما پیروی از هوای نفس، شخص را از راه حق باز میدارد و آرزوی بیحساب، آخرت را از یاد میبرد.
جملهی «دلم خواست کردم» از آن جملههایی است که موجودیت آدمی را ویران میکند و ریشهی اصول و قوانین مبتنی بر حق و حقیقت را به آتش میکشد. درهای بیدرمان بشر که سرتاسر تاریخ ما را فرا گرفته است، میکروبی جز هواهای نفسانی ما ندارد. ریشهی اصلی ستم و تجاوزها، هواپرستی است.12
برخی گفتهاند: سبب درازی آرزو حب دنیاست؛ زیرا وقتی انسان با دنیا انس گرفت و به لذتهای آن عادت کرد، جدایی و دوری از دنیا برایش سنگین است و دوام آن را دوست دارد.
بنابراین به مرگ که جدا کنندهی او از دنیا است، نمیاندیشد و از مرگ غافل میشود؛ زیرا وقتی انسان چیزی را دوست دارد، نمیخواهد آن را از دست بدهد. بدین ترتیب انسان خودش را برای مرگ آماده نمیکند تا اینکه ماهها و سالها میگذرد و پیر میشود. در پیری نیز سرگرمیها و وابستگیهای دنیایی، او را از توبه و ندامت باز میدارد تا اینکه مرگ او را در مییابد. این گونه است که انسان غافل بعد از مرگ به حسرت و ندامت دچار میشود و این، همان خسران مبین است.
تؤمل فی الدنیا طویلاً و لا تدری
اذا جن لیلها تعیش الی فجر فکم من صحیح مات من غیر علة
و کم من مریض عاش دهر الی دهر13 آرزوی دراز در دنیا دارد و نمیداند که هنگامی که سیاهی شب فرود آید تا صبح بیشتر در حیات نیست. چه بسیار انسانهای تندرستی که بدون علت مردند و چه بسیار بیمارانی که روزگار درازی در این دنیا زیستند.
اگر کسی را در دنیا از مرگ ایمنی بودی آن کس رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود که از فرزندان آدم هیچ کس آن تقرب و منزلت نزد خدا نداشت، با این وصف فرمود: هیچ کس در جهان جاویدان نیست.
ای قوم! از این سرای حوادث گذر کنید
خیزید و سوی عالم علوی سفر کنید این سرای فانی است. نگرید تا دل در آن نبندید و آرامگاه نسازید. مسکین آدمی که پیوسته نظارهی مرگ دیگران میکند و پندارد که همیشه ناظر مرگ دیگران است و خود نخواهد مرد.14
3 ـ بیوفایی دنیا
کم من واثق بالدنیا قد فجعته15
چه بسار کسانی که به دنیا اطمینان کردند و از آن ضربه خوردند.
أما بعد، فانّ الدنیا أدبرت و اذنت بوداع و انّ الاخره قد اقبلت و اشرفت باطلاع16
(پس از ستایش خداوند) دنیا پشت گردانده و وداع میکند. آخرت روی آورده و اشراف آگاهانه دارد (آخرت نزدیک و آشکار شده است).
حضرت در خطبهی دیگری دربارهی بیوفایی دنیا و آمدن مرگ هشدار میدهد و میفرماید:
بندگان خدا! بدانید شما و آن چه در آن هستید از (کالاها، ساختمانها و آرایشهای) این دنیا، در راه کسانی میباشید که پیش از شما گذاشتهاند. عمرشان از شما درازتر و شهرهاشان آبادتر و اثرهایشان مهمتر بود.
اینک صداهاشان خاموش شده (سخن نمیگویند)، بادهاشان خوابیده (کبر و نخوتشان از بین رفته) اندامشان پوسیده، شهرهاشان خالی ماند، و آثارشان نابود گشته است.17
در این دنیا، قدرتها، جابهجا؛ شیرینیها، تلخ و ناگوارا؛ طعامها، زهرآگین و اسباب، سست و ناپایدار است.
آری این است شناسنامهی دنیا؛ دهها تمدن در طول تاریخ پدید آمدند، سرکشیدند، سپس چنان رو به زوال رفتند که گویی نه تمدنی وجود داشت و نه تمدن سازی.
هزاران جامعه در پهنای بستر گیتی بروز کردند و سرکشیدند و چنان به خود بالیدند که گویی نه تنها به مردم حکومت میکردند، بلکه دامنهی
سلطه و اقتدارشان حتی بر قوانین جاری در عالم هستی حاکمیت داشته است...
زیانبارترین صدمهای که این به خود بالیدنها بر مغز و روان آن مستان خود باخته وارد میآورد، همانا کوری مهلک بود که حتی دگرگونی و تحول روزگاران را که روشنترین پدیدهی این دنیاست، نمیدیدند که اگر سلطهها دایمی بود، نوبت به آنان نمیرسید.18
حضرت علی علیهالسلام در این باره میفرماید:
رب مستقبل یوما لیس بمستدبره، و مغبوط فی اول لیله قامت بواکیه فی آخره.19
بسا روآورنده به روز که پشت بر آن نکند (اجل او را به شب مهلت ندهد) و بسا کسی که بر (خوشی) او غبطه بردند در اول شب و در آخرش، گریه کنندگان بر او برخاستند.
4 ـ زشتی دنیا
بئست الدّار الدّنیا20
بد سرایی است دنیا.
حضرت علی علیهالسلام میفرمایند:
دنیا سرایی است که (اهل) آن را غم و اندوه فرا گرفته و به مکر و دغا شهرت یافته است. همواره بر یک حال باقی نمیماند و آمدههای در آن سالم نمانند. حالات آن گوناگون و نوبتهایش در تغییر است (گاهی نعمت دهد، گاه زحمت رساند) خوشی در آن (پیروی از خواهشهای نفس) نکوهیده است و آسودگی در آن یافته نمیشود. اهلش در آن هدفهای تیر بلا هستند که دنیا تیرهای خود را به جانب ایشان میافکند و به مرگ نابودشان میکند.21
در خبر است که فردا در انجمن رستاخیز و عرصهی هولانگیز محشر، دنیا را بیاورند به صورت پیرزنی آراسته. گوید: بارخدایا! امروز مرا جزای کمترین بندهای از بندگان خود کن. از درگاه خداوند متعال فرمان آید کهای ناچیز خسیس! من راضی نباشم که کمترین بندهی خود را چون تویی جزای وی دهم.
آن گاه فرماید: ای دنیا! خاک شو و نیست شو. چنان نیست شود که هیچ جای پدید نیاید.22
آگاه باشید دنیا به زن فاجرهای ماند که خود را (به مردان) نشان داده روی بگرداند و به اسب سرکشی ماند که هنگام حرکت توقف کند و فرمان نبرد. دروغ گوی بسیار خیانتکار، و ستیزهگر ناسپاس، و بسیار جفاکار منحرف شونده (از راه حق) و بسیار دوری کننده (از راه راست) و نگران و درهم است. روش آن، منتقل شدن (از حالی به حالی و از شخصی به شخصی) و جای پای آن، متحرک و غیرثابت و ارجمندی آن، زبونی و سعی و کوشش آن، بازی و شوخی، و بلندی آن، پستی است. سرای گرفتن مال و تاراج کردن و تباه ساختن است.23
کالای جهان حطام تبخیز وباست
بر صاحب خود غم است و اندوه و بلاست
دوری کن از این چراگه زهرآلود
دل بر کن و آسوده زی و بیتش و دود
هرکس که غنیتر است، محتاجتر است
آسودهتر آن کس که زدنیا بِدَر است
هر دیده که از زیور آن شد روشن
در عاقبتش کوری آن مستیقن24
دنیا مانند آب دریاست
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
مثل الدنیا کمثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان أزداد عطشا حتی یقتله.25
دنیا مانند آب دریاست که هرچه شخص تشنه از آن بیشتر بیاشامد، تشنگیاش بیشتر میشود تا او را بکشد.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به بزغالهی گوش بریدهای که مرده و در زبالهدان افتاده بود، گذر کرد. به اصحاب فرمود: این چند میارزد؟ گفتند:
اگر زنده بود، شاید یک درهم ارزش نداشت. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود:
والذی نفسی بیده الدنیا اهون علی الله من هذا الجدی علی اهله.26
سوگند بهآن که جانم در دستاوست! دنیا نزد خدا، از این بزغاله نزد اهلش پستتر است.
حضرت علی علیهالسلام دربارهی زشتی دنیا میفرماید:
سلطانها دول، و عیشها رنق، و عذبها اجاج و حلوها صبر، و غذاؤها سمام و اسبابها رمام.27
سلطنت و ریاست دنیا گردنده است و خوش گذرانی آن تیره است (با کدورت). آب پاکیزهی آن شور و ناگوار است و شیرینی آن مانند شیرهی درخت بسیار تلخ است و طعام آن زهرهایی است کشنده. وسایل و اسباب آن (چیزهایی که به آن دلبستگی دارند) مانند ریسمانهای پوسیده و تکه تکه شده است.
5 ـ عاقبت کار دنیا
اَلدُّنیا خُسران28
دنیا زیان است.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
مَثَل دنیا مانند گیاه زمین است که به آبی که آن را از آسمان فرستادیم آمیخته شد (از آن نشو و نما کرد) پس بامداد (روز دیگری) آن گیاه خشک گردید به گونهای که بادها آن را پراکنده میسازند و خداوند بر همه چیز قادر و تواناست.29
دنیا انسان را خوار و ذلیل میکند:
کم من واثق بها قد فجعته، و ذی طمأنیته قد صرعته و ذی ابهّة قد جعلته حقیرا، و ذی نخوه قد ردّته ذلیلاً.
حیّها بعرض موت، و صحیها بعرض سقم ملکها مسلوب و عزیزها مغلوب، و موفورها منکوب و جارها محروب.30
چه بسیار است کسی که به دنیا اعتماد و دلبستگی داشته و دنیا او را دردمند میسازد و چه بسیار است کسی که به دنیا اطمینان داشته و دنیا او را بر خاک میاندازد و چه بسیار است کسی که بزرگ مرتبه بوده و دنیا او را کوچک و پست میگرداند و چه بسیار است کسی که دارای افتخار و خودخواهی است و دنیا او را ذلیل و خوار میسازد.
زندهی آن به سوی مرگ و تندرست آن به سوی بیماری رهسپار است. پادشاهی آن از دست رفته و ارجمند آن، زیردست و ثروتمند آن به نکبت رسیده و مال همسایهی آن (ساکنان دنیا) غارت شده است.
شادیهای دنیا محدود است و امن و امانش در برهههایی محدود
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد میدارد که بر بندید محملها31
این که این دنیا بسیار زیانبار است، از آن رو است که نخستین ضرر اقبال به این دنیا، این است که با فریبندگیهایش نمیگذارد آدمی به حقایق و واقعیات مربوط به پدیدهی فریبنده بیندیشد و مصالح و مفاسد آن را خوب درک کند.
از سوی دیگر، گذشت زمان موجب کاهش سالیان عمر و از دست رفتن قدرتها و امتیازها میباشد، بدون این که در برابر آن چه از دست داده است، چیزی به دست آورد.
شگفتیهای دنیا در همین است که وقتی چیزی از مردم میگیرد، آن چه به عنوان عوض میدهد، کم ارزشتر است.32
امام علی علیهالسلام در نامهای به اسود ابن قطبه؛ سردار سپاه حلوان مینویسد:
واعلم ان الدنیا دار بلیه لم یفرغ صاحبها فیها قط ساعة إلا کانت فرغته علیه حسره یوم القیمه.33
و بدان که دنیا سرای گرفتاری است و آدمی هرگز در آن ساعتی آسوده نبوده است، مگر آن که آسودگی آن ساعت در روز قیامت موجب اندوهش میگردد.
امام علی علیهالسلام دربارهی پایان کار دنیا نیز میفرمایند:
خداوند را فرشتهای است که هر روز فریاد میکند: بزایید برای مردن و جمع کنید برای از بین رفتن و بسازید برای ویران گشتن.
6 ـ دار غرور و فریب
الدُّنیا مَعدنُ الشَّرِّ وَ مَحَلُّ الْغُرُور34
دنیا مکان شرّ و بدی است و جایگاه فریب است.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید:
[دنیا] فریبندهای است که نیست میشود و روشنی است که پنهان میگردد و سایهای است که زایل میشود و تکیهگاهی است که رو به خرابی میرود. اثبات و قراری برای آن نیست.
هرگاه کسی که از آن دوری میکرد و به آن دل نمیبست، به آن انس گرفت و مطمئن گردید، دنیا مانند اسب یا شتر، با پای خود به او لگد میافکند (تا او را به زمین بزند) دنیا او را با دامهای خود شکار میکند و با تیرهایش، هلاک میسازد. دنیا ریسمانهای مرگ (بیماریهای گوناگون و سختیها) را به گردن مرد میاندازد و او را به خوابگاه تنگ (قبر) و بازگشتگاه ترسناک (آخرت) و دیدن جایگاه همیشگی (بهشت یا دوزخ) و جزای کردار (نیک یا بد) میکشاند.35
و همین گونه است رفتار دنیا با کسانی که در آینده میآیند و جانشین پیشینیان هستند. مرگ از هلاک کردن باز نمیایستد و بازماندگان از ارتکاب گناه دست باز نداشته، پشیمان نمیشوند و از رفتار گذشتگان پیروی میکنند و پی در پی میگذرند تا در پایان، به فنا و نیستی منتهی میشوند.36
«غرور حائل» یعنی این که با زینتها و زیورهایش، آدمیان را فریب میدهد و این توهّم را در آنان پدید میآورد که دوام و ثبات دارد.
«سناد مائل» نیز تکیه گاهی است که غافلان به آن تکیه دارند؛ تکیه گاهی که ثبات و قرار ندارد.37
غرّارة غرور ما فیها، فانیه فان من علیه، لاخیر فی شیء من ازوادها الاالتقوی.38
بسیار فریبندهای است که هرچه در آن است، میفریبد و فناپذیری است که هرکه در آن هست، نابود میشود. خیر و نیکویی در هیچ یک از توشههای آن نیست مگر در تقوا و پرهیزگاری.
غرور به معنای هرچیزی است که آدمی را فریب میدهد مانند مال، جاه و جلال، شهوت و قدرت و ثروت. برخی غرور را به شیطان تفسیر کردهاند و این بدان جهت است که او خبیثترین فریب دهندگان است. بعضی دیگر نیز آن را به دنیا تفسیر کردهاند.39
تمثیل به مار
مثل الدنیا کمثل الحیّة لیّن مسّها و السّمّ الناقع فی جوفها، یهوی الیها الغر الجاهل و یحذرها ذواللّب العاقل.40
داستان دنیا چون داستان مار است که دست بر آن بکشی نرم است، ولی در اندرونش زهر کشنده دارد. فریب خوردهی نادان به سوی آن میرود و خردمند دوراندیش از آن دوری میگزیند.
بدان که دنیا معشوقهای است فتّان و ر عنایی است بیسامان. دوستی است بیوفا، دایهای بیمهر و دشمنی پرگزند. هرکه را بامداد بنوازد، شامگاه بگدازد. هرکه را یک روز به شادی دل بیافروزد، دیگر روزش به آتش غم و اندوه بسوزد.
وگر رنگی زگلزار حدیث او ببینی تو
به چشم تو همه گلها که در باغ است خارستی
این زندگانی فانی و بازیچه، در چشم کسی نیک آید که از زندگانی خوش و پاکیزه و پرمهر خبر ندارد.41
امام علی علیهالسلام در وصف دنیا میفرماید:
الدنیا تغرّ و تضرّ و تمرّ، انّ اللّه سبحانه لم یرضها ثوابا لأولیائه، ولا عقابا لأعدائه.42
دنیا فریب میدهد و زیان میرساند و میگذرد. خداوند سبحان راضی نگشت که آن را پاداش دوستان خود و کیفر دشمنانش قرار دهد.
هی الدنیا تقول بملاء فیها
جذار جذار من بطشی و فتکی ولا یغررکم طول ابتسامی
فقولی مضحک و الفعل مبکی
آن دنیاست که به گروهی که در آن هستند میگوید:
برحذر باشید و بپرهیزید از سختگیری و بر وفق مراد بودن من. طولانی بودن لبخند من شما را نفریبد؛ زیرا گفتار من، خنده آور و کردار من، گریهآور است.43
7 ـ دنیای فانی
غایَةُ الدُّنیا الفَناءُ44
غایت دنیا فناست.
حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
آگاه باشید! دنیا رو به فنا و نیستی نهاده و درگذشتش را اعلام کرده است. خوشی آن باقی نمیماند و به تندی رو بر میگرداند. ساکنان خود را به فنا و نیستی میکشاند و همسایگان را بهسوی مرگ میراند. شیرینیهای آنبهتلخی مبدل شده وصافیهایآنتیره گردیدهاست.42
از این دنیا باقی نمانده مگر ته ماندهای (چند روزی) مانند ته مانده آب در مشک کوچک یا باقی نمانده از آن مگر جرعهای مانند جرعهی مَقْلَة (سنگریزه)43، پس تشنه (ی دنیا که مدت کمی از عمرش باقی مانده) اگر بمکد آن ته مانده را (به دنیا دل بسته از آخرت چشم پوشد) تشنگی او برطرف نشود (بهرهای که در نظر دارد، به دست نیاورد).44
با وجود این که همهی مردم میدانند زندگی آدمی فانی و پایانپذیر است، اصرار قرآن، احادیث و نهج البلاغه دربارهی فنای حیات و زوال دنیا برای چیست؟ باید گفت قدرت تحرک حیات و شیرینی آن و نیروی فرار از آلام و مرگ به قدری در انسانها قوی است که اعتقاد به مرگ در مقابل حیات رنگ میبازد و قدرت و لذت بسیار نیرومند تحرک حیات علم به مرگ را به شک و تردید نزدیک میکند.
حضرت علی علیهالسلام دربارهی فنای دنیا میفرماید:
پس دنیا سرای نابود شدن و رنج و تغییر حالات و عبرتهاست. از جمله اسباب فنا و نیستی آن است که روزگار تیرش را به چلهی کمان نهاده است؛ تیرهای آن به خطا نمیرود و زخمهایش مداوا نمیشود. این تیر، مرگ را به زنده، بیماری را به تندرست و سختی و ناجوری را به رستگار میاندازد. خورندهای است که سیر نمیشود و نوشندهای است که عطشش فروکش نمیکند.45
انسان در این دنیا به چه چیزی میتواند تکیه کند که او را از فنا و نابودی نجات بدهد؟ به طول زندگانی؟! مگر آنان که پیشتر آمدند و رفتند، عمرهایی طولانی نداشتند؟ آنانی که نیرومند بودند و فریب دنیا را خوردند و آنگاه تسلیم مرگ شدند و راه سفری را در پیش گرفتند که نه توشهای برای آن اندوخته بودند و نه مرکبی داشتند که بر آن سوار شوند و آن سفر طولانی را سپری کنند.46
خلاصه و جمع بندی
1 ـ دنیا به معنای اعم آن، به خودی خود نه پسندیده است و نه ناپسند. اگر در امور مشروع و در راه جلب رضایت پروردگار بلندمرتبه به کار رود و وسیلهی کسب معنویات باشد، نیک، پسندیده و ممدوح و اگر در امور نامشروع و غیرمعقول به کار رود و خود، هدف و منظور واقع شود، زشت، ناپسند و مذموم خواهد بود.
2 ـ پیروی از هوای نفس، آدمی را از راه حق باز میدارد.
ـ آرزوی بیحساب، آخرت را از یاد میبرد.
3 ـ در این دنیا قدرتها، جابهجا، شیرینیها، تلخ، گوارا، ناگوار، طعامها، زهرآگین و اسباب آن، سست و ناپایدار است.
4 ـ دنیا سبب فراموشی مرگ میشود.
5 ـ دنیا را به آب دریا تشبیه کردهاند که هرچه شخص تشنه از آن میآشامد، تشنگیاش بیشتر شود تا او را بکشد.
6 ـ دنیا را از نظر پستی، به بزغاله گوش بریدهی مرده تشبیه کردهاند که از آن هم پستتر است.
7 ـ اهل دنیا را غم و اندوه فرا گرفته است.
ـ به مکر و دغل شهرت یافته و خوشی در آن نکوهیده است و آسودگی در آن یافت نشود.
ـ اهلش آماج تیرهای بلا هستند.
ـ شیرینی آن، تلخ، آب پاکیزهی آن، شور و ناگوار و طعام آن زهرهایی است کشنده.
8 ـ آدمیان را میفریبد و این پندار را به وجود میآورد که دوام و ثبات دارد.
ـ تکیه گاهی است که ثبات و قرار ندارد.
9 ـ هم چون مار است که ظاهری نرم و اندرونی زهرآلود و کشنده دارد.
10 ـ عاقبت دنیا زوال و فنا است.
___________________________________________________________________________________________
پی نوشت :
1ـ غرر الحکم، ج 1، ص 153.
2ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبهى 110، فراز 19.
3ـ موازنه اسلامى بین دنیا و آخرت، صص 121 ـ 251.
4ـ اربعین حدیث، ص 117.
5ـ تصنیف نهجالبلاغه، ص 885.
6ـ سجده، 7.
7ـ ملک، 3.
8ـ سیرى در نهج البلاغه، صص 264 ـ 265 تلخیص.
9ـ همان، صص 270 ـ 272 تلخیص.
10ـ بحارالانوار، ج 78، ص 315.
11ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبهى 42، فراز 1.
12ـ ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 9، صص 273 ـ 291 تلخیص.
13ـ ترجمه و شرح نهج البلاغه.
14ـ تفسیر ادبى و عرفانى کشف الاسرار، صص 173 ـ 174 تلخیص.
15ـ غررالحکم، ج 4، ص 551.
16ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبهى 28، فراز 1.
17ـ همان، خطبهى 217، فراز 3 و 4.
18ـ ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 248.
19ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 372.
20ـ غرر الحکم، ج 3، ص 258.
21ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبهى 217، فراز 1 و 2.
دار بالبلاء محفوفه، وبالغدر معروفه، لاتدوم احوالها، و لاتسلم نزالها، احوال مختلفه، و تارات متصرفه، العیش فیها مذموم، والامان منها معدوم. و انما اهلها فیها اغراض مستهدفه، ترمیهم بسهامها و تفنیهم بحمامها.
22ـ تفسیر کشف الاسرار، ج 2، صص 220 ـ 221.
23ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبهى 233، فراز 8.
الاوهى المتصدیه العنون، والجامحه الحرون، و المائنه الخوون والجهود الکنود، و العنود الصدود، والحیود المیود، خالها انتقال، و وطأتها زلزال و عزها ذلّ، و جدّها هزل، و علوها سفل، دارحرب و سلب و نهب و عطب.
24ـ تفسیر کشف الاسرار، ج 2، صص 220 ـ 221.
25ـ اصول کافى، باب ایمان و کفر، ص 205.
26ـ همان، ج 3، باب ایمان و کفر، ص 196.
27ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبهى 110، فراز 10.
28ـ غررالحکم، ج 1، ص 55.
29ـ «لاتعدوا اذا تناهت الى امنیة أهل الرّغبه، فیها و الرّضابها أن تکون کما قال اللّه تعالى: کما انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشیما تذروه الریاح، و کان الله على کل شى مقتدرا»، 45.
30ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبهى 110.
31ـ حافظ شیرازى.
32ـ ترجمه و شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 248.
33ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، نامهى 59، فراز 3.
34ـ غررالحکم، ج 1، ص 383.
35ـ غرور حائل، وضوء افل، و ظلّ زائل و سناد مائل. حتى اذا أنس نافرها و اطمان ناکرها قمصت بأرجلها، و قنصت باحبلها و أقصدت باسهمها و أعلقت المرء أوهاق المنیّه قائده له إلى ضنک المضجع و وحشه المرجع و معاینه المحل و ثواب العمل و کذلک الخلف یعقب السلف: لاتقلع المنیّه اختراما و لایرعوى الباقون احتراما یحتذون مثالاً و یمضون أرسالاً الى غایه الانتها و صیّور الفناء.
36ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبهى 82، فرازهاى 6، 7 و 8.
37ـ منهاج البراعه، ج 5، ص 357.
38ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبهى 110، فراز 7.
39ـ تفسیر المیزان، ج 16، ص 372.
40ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 115.
41ـ تفسیر ادبى و عرفانى کشف الاسرار، ج 2، ص 217.
42ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 407.
43ـ شرح نهج البلاغه، مولى فتح الله کاشانى، ج 3، ص 466.
44ـ غررالحکم، ج 4، ص 370.
45ـ ألا و انّ الدنیا قد تصرمت، و اذنت بانقضاء، و تنکّر معروفها، و أدبرت حذّاء، و هى تحفز بالفناء سکّانها، و تحدو بالموت جیرا نها و قد امّر منها ما کان حلوا، و کدر منها ما کان صفوا.
فلم یبق منها الاسمله کسمله الاداوه، او جرعه کجرعه المقله، لو تمززها الصدیان لم یقنع.
46عادت عرب بر این است چون تشنگان در بیابان اندک آبى یابند سنگ ریزه در ظرفى ریخته آنقدر آب بر آن بریزند که آن سنگریزه را بپوشاند پس هر یک آن مقدار آب را براى رفع تشنگى بیاشامد و به این طریق آب اندک را میان خود تقسیم کنند و آن سنگریزه را مقله گویند.
47ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبهى 52، فراز 1 و 2.
48ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبهى 113، فراز 10.
ثم ان الدنیا دار فناء، و عنا و غیر، و عبر، فمن الفناء ان الدهر موتر قوسه، لاتخطىء سهامه، و لا توسى جراحه، یرمى الحى بالموت، والصحیح بالسقم، و الناجى بالعطب، اکل لایشبع، و شارب لاینقع.
49ـ ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 248.
منبع : کتاب "سـرای گذر (دنیا از منظر امام علی علیهالسلام)"
افزودن دیدگاه جدید