ابوهریره شکم پرست: خورشت معاويه چرب تر و خوشمزه تر است و نماز پشت سر علي برتر.

چهره پنجم: منبع روايات اخلاقي

 کسي که بسياري از روايات او در کتب اهل سنت، منبع اخلاقيات ايشان است؛ در صحيح بخاري اولين روايتي که در زمينه اخلاق به آن استشهاد شده است روايت ابوهريره است:

 

حدثنا عبد الله بن محمد قال حدثنا أبو عامر العقدي قال حدثنا سليمان بن بلال عن عبد الله بن دينار عن أبي صالح عن أبي هريرة رضي الله عنه عن النبي صلى الله عليه وسلم قال الإيمان بضع وستون شعبة والحياء شعبة من الإيمان

صحيح البخاري ج1 12 ش 9

 

از ابوهريره از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت شده است که فرمودند: ايمان شصت و چند شاخه دارد و حياء از شاخه هاي ايمان است.

و اين وضعيت تا آخر صحيح بخاري ادامه دارد.

 

در اين زمينه ابن کثير مي گويد:

وقد كان أبو هريرة من الصدق والحفظ والديانة والعبادة والزهادة والعمل الصالح على جانب عظيم

البداية والنهاية ج8 ص110

 ابوهريره از جهت راستي و حفظ و ديانت و عبادت و زهد و کار نيک بر جايگاهي بزرگ بود!!!

 

چهره ششم: شخصي با رفتار ناشايست:

پرخوري و شکم بارگي:

شيخ المضيرة = سرور خورشت ماست و گوشت !!!

 

محمود ابو ريه کتاب خويش را در مورد ابوهريره به اين نام، نامگذاري کرده است؛ و علت اين نامگذاري آن است که ثعالبي در کتاب خويش «ثمار القلوب» در ضمن شمردن اوصاف صحابه، به اين مطلب اشاره مي کند که ابوهريره در بين ايشان به شيخ مضيرة معروف است:

شيخ المضيرة: كان أبو هريرة رضى الله عنه على فضله وأختصاصه بالنبى صلى الله عليه وسلم مزاحا أكولا...

وعن أبى رافع قال كان أبو هريرة رضي الله عنه ربما دعانى إلى عشائه فيقول دع العراق للأمير فانتظرنا فإذا هو ثريد بزيت

وكان يدعى الطب فيقول... وأطيب اللحم الكتف وحواشى فقار العنق والظهر

وكان يديم أكل الهريسة والفالوذج ويقول هما مادة الولد وكان يعجبه المضيرة جدا فيأكل مع معاوية فإذا حضرت الصلاة صلى خلف على رضى الله عنه فإذا قيل له في ذلك قال مضيرة معاوية أدسم وأطيب والصلاة خلف على أفضل

وكان يقال له شيخ المضيرة وقيل فيه:

وتولى أبو هريرة عن نصر  على ليستفيد الثريدا

ولعمرى إن الثريد كثير   للذى ليس يستحق الهبيدا

ثمار القلوب في المضاف والمنسوب ص111 ثعالبي ش159

سَروَر خورشت گوشت و ماست: ابوهريره رضي الله عنه با همه فضيلت هايش و نزديکيش به رسول خدا، شوخ و پر خور بود...

 

از ابو رافع روايت شده است که ابوهريره گاهي اوقات من را به شام دعوت مي کرد و مي گفت: عراق را براي واليش بگذار (يعني بگذار غذايم را بخورم و کاري به سياست نداشته باش) پس منتظر مي مانديم و غذا را که آبگوشتي چرب بود مي آوردند.

 

و ادعا مي کرد که طبابت مي داند !!! و مي گفت: خوشمزه ترين گوشت، گوشت کتف است و نيز راسته

 

و هميشه هريسه و فالوده مي خورد و مي گفت که اين دو سبب توليد فرزند است؛ و خوردن مضيره او را به شگفت مي آورد؛ و آن را همراه با معاويه مي خورد؛ و وقتي که هنگام نماز مي شد در پشت سر علي نماز مي خواند و وقتي از او علت اين کار را مي پرسيدند پاسخ مي داد: خورشت معاويه چرب تر و خوشمزه تر است و نماز پشت سر علي برتر.

 

و به او، شيخ مضيره مي گفتند؛ و در مورد او سروده اند که:

ابوهريره دست از ياري علي کشيد

تا از خورشت استفاده کند

و قسم به جانم کسي که لياقت هندوانه ابو جهل (تلخ ترين ميوه) را ندارد

آبگوشت از سر او هم زياد است!!!

 

نماز پشت سر علي و غذا سر سفره معاويه:

وكان يصلي خلف علي ويأكل على سماط معاوية ويعتزل القتال ويقول الصلاة خلف علي أتم وسماط معاوية أدسم وترك القتال أسلم

شذرات الذهب ج1 ص64

 

او پشت سر علي نماز مي خواند و بر سر سفره معاويه غذا مي خورد و از جنگ کناره مي گرفت و مي گفت: نماز پشت سر علي کامل تر است و غذاي سر سفره معاويه چرب تر، و دوري از جنگ براي حفظ جان بهتر !!!

 ابوهریره شکم پرست: خورشت معاويه چرب تر و خوشمزه تر است و نماز پشت سر علي برتر.

بهترين سوارکاران: روغن سوار بر خرما !!!:

محمود ابو رية در دو کتاب خويش (أضواء علي السنة المحمدية ص 199 و شيخ المضيرة أبوهريرة ص58) از کتاب خاص الخاص ثعالبي ص 43 از ابوهريره روايت مي کند که گفت:

 

ما شممت رائحة أطيب من رائحة الخبز الحار، وما رأيت فارسا أحسن من زبد على تمر

هيچ بويي بهتر از بوي نان تازه احساس نکرده ام و هيچ سوار کاري بهتر از روغن سوار بر خرما نديده ام !!!

 

 

 

واي بر من از شکمم:

 او بسيار پر خور بود و به دور خانه مي گرديد و مي گفت: واي بر من از شکمم!!!

 او بسيار پر خور بود و به دور خانه مي گرديد و مي گفت: واي بر من از شکمم!!!

 

حدثنا أحمد بن جعفر بن حمدان ثنا عبدالله بن أحمد بن حنبل حدثني أبي ثنا أبو عبيدة الحداد ثنا عثمان الشحام أبو سلمة ثنا فرقد السبخي قال كان أبو هريرة يطوف بالبيت وهو يقول ويل لي من بطني إذا أشبعته كظني وإن أجعته سبني

حلية الأولياء ج1 ص382

الزهد لابن حنبل ج1 ص178

 

ابوهريره دور خانه مي چرخيد و مي گفت: واي بر من از شکمم؛ اگر او را سير کنم دل درد مي گيرم، و اگر او را گرسنه نگاه دارم به من فحش مي دهد !!!

 

دعاي ابوهريره:

زمخشري در ربيع الابرار از ابوهريره نقل مي کند که مي گفت:

اللهم ارزقني ضرسا طحونا ومعدة هضوما ودبرا نثورا

ربيع الأبرار ج 2 ص 680.

تاج العروس ج14 ص176 به نقل از ربيع الأبرار

 

خدايا به من دنداني بده که بتواند غذا را آسياب کند و معده اي که بتواند غذا را هضم کند و پشتي بده که بتواند به راحتي غذا را دفع کند!!!

 ابوهریره شکم پرست: خورشت معاويه چرب تر و خوشمزه تر است و نماز پشت سر علي برتر.

کارگري براي غذاي شکم:

حدثنا أبو عمر حفص بن عمرو ثنا عبد الرحمن بن مهدي ثنا سليم بن حيان سمعت أبي يقول سمعت أبا هريرة يقول نشأت يتيما وهاجرت مسكينا وكنت أجيرا لابنة غزوان بطعام بطني...

سنن ابن ماجه ج2 ص817 ش 2445

 

در حال يتيمي بزرگ شدم و در حال فقر هجرت کردم؛ و در مقابل غذاي کارگري دخترغزوان را مي کردم...

 

سرگرداني به خاطر گرسنگي:

عن أبي هريرة قال خرجت يوما من بيتي الى المسجد لم يخرجني إلا الجوع

الطبقات الكبرى ج4 ص329

الخصائص الكبرى ج2 ص84

 

از ابوهريره روايت شده است که گفت: روزي از خانه به سمت مسجد رفتم و چيزي جز گرسنگي من را بيرون نياورد.

 

رفتارهاي بچه گانه، مضحک و رفتار هاي متکبرانه:

وروى عفان عن حماد بن سلمة عن ثابت عن أبي رافع قال كان مروان ربما استخلف أبا هريرة على المدينة فيركب حمارا قد شد عليه برذعة وفي رأسه خلبة من ليف فيسير فيلقى الرجل فيقول الطريق الطريق قد جاء الأمير وربما أتى الصبيان وهم يلعبون بالليل لعبة الغراب فلا يشعرون بشئ يلقى نفسه بيهم ويضرب برجليه فيفزع الصبيان فيفرون

 المعارف ص 278 - ربيع الأبرار ج2 ص 700  الطبفات الکبري ج 4 ص 336

 

مروان گاهي ابوهريره را جانشين خويش در مدينه قرار مي داد؛ پس در اين هنگام سوار بر الاغي مي شد که بر روي آن رو اندازي انداخته بود بر سر خويش دستاري از ليف خرما مي بست و به راه مي افتاد؛ پس مردمان را مي ديد و مي گفت: راه را باز کنيد؛ امير آمده است؛ و گاهي در شب وقتي کودکان بازي کلاغ مي کردند به نزد ايشان مي آمد اما ايشان نمي فهميدند؛ پس ناگهان خود را بين ايشان مي انداخت و با پاهايش (بر زمين) مي زد؛ پس کودکان مي ترسيده فرار مي کردند!!!

 

ابن کثير نيز اين مطلب را نقل کرده اضافه مي کند:

ويضرب برجليه، كأنه مجنون، يريد بذلك أن يضحكهم، فيفزع الصبيان منه

ناريخ ابن كثير ج 8 ص 113

با پاهايش چنان به زمين مي زد انگار که ديوانه است و مي خواست ايشان را بخنداند؛ اما کودکان مي ترسيدند.

 

وروت الرواة أن أبا هريرة كان يؤاكل الصبيان في الطريق، ويلعب معهم

وكان يخطب وهو أمير المدينة، فيقول: الحمد لله الذي جعل الدين قياما، وأبا هريرة إماما، يضحك الناس بذلك.

 وكان يمشى وهو أمير المدينة، فيقول: الحمد لله الذي جعل الدين قياما، وأبا هريرة إماما، يضحك الناس بذلك.

 وكان يمشى وهو أمير المدينة في السوق، فإذا انتهى إلى رجل يمشى أمامه، ضرب برجليه الأرض، ويقول: الطريق الطريق ! قد جاء الأمير ! يعنى نفسه.

شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 4 ص69

 

روايت شده است که او با بچه ها در راه غذا مي خورد و بازي مي کرد؛ و وقتي که در مدينه امير شد سخنراني مي کرد و مي گفت: خدا را شکر که دين را استوار ساخت و من را امام کرد !!! و بدين وسيله مردم را مي خنداند و نيز در هنگام امارتش بر مدينه راه مي رفت و همين را مي گفت؛ و در بازار راه مي رفت و وقتي به کسي مي رسيد که جلوي او راه مي رود با پايش به زمين مي زد و مي گفت: راه را باز کنيد؛ امير آمده است - و مقصودش خودش بود -

 

خواندن اشعار سخيف در نزد رسول خدا:

وعن العجاج أنه سأل أبا هريرة ما تقول في هذا

طاف الخيالان فهاجا سقما  خيال سلمى وخيال تكتما  قامت تريك رهبة أن تصرما  ساقا بخنداة وكعبا أدرما

فقال أبو هريرة كنا ننشد هذا على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم فلا يعيبه

مجمع الزوائد ج8 ص128

 

از ابوهريره پرسيدند در مورد اين شعر چه مي گويي؟

دو خيال دور سرم گرديدند و براي بيمار کردن من هجوم آوردند

 

فکر به سلما و ياد تکتم (نام دو زن)

آنقدر که به تو ترس از پاره شدن قلبت را نشان مي دهد

 آن دو همچنان زني مهروي که خود را نشان مي دهد، با قدم هاي کوچک براه مي افتند

ابوهريره گفت: ما اين شعر را در زمان رسول خدا (ص) مي خوانديم و ايشان به اين شعر اشکالي نمي گرفتند!!!

 

بد دهاني و جسارت به صحابه براي گرفتن پول:

ابوهريره و مروان:

 أخبرنا أبو عبد الله الحسين بن عبد الملك أنبأ أبو طاهر بن محمود أنا أبو بكر بن المقريء نا الخضر بن داود نا احمد بن داود السلمي نا أبو بكر البكراوى عن يحيى ابن سعيد الأنصارى عن سعيد بن المسيب قال كان أبي هريرة يسب مروان فإذا أعطاه سكت.

تاريخ مدينة دمشق ج67 ص374

 

ابوهريره به مروان فحش مي داد ولي وقتي که مروان به او پول مي داد ساکت مي شد !!!

 

ابوهريره و معاويه:

 

وعن سعيد بن المسيب أن أبا هريرة رضي الله عنه كان إذا أعطاه معاوية سكت وإن منعه وقع فيه إحياء علوم الدين ج2 ص136 رجوع کنيد به معرفة الثقات عجلي ج1 ص405 و تاريخ مدينة دمشق ج67 ص373 و سير أعلام النبلاء ج2 ص615

 

 ابوهريره وقتي معاويه به او پول مي داد ساکت بود و وقتي که پول نمي داد از او بدگويي مي کرد.

افزودن دیدگاه جدید