اصحاب در صحاح: ناگفته هایی از اصحاب
7. ناگفته هايي از أصحاب
در ابتداي اين نوشتار گذشت كه أصحاب چگونه رفتاري داشتند و حتّي بعض از آنان رسول خدا صلي الله عليه و آله را آزار مي دادند. حال با نگاهي ديگر و از زاويه اي ديگر به آنان مي نگريم:
الف ـ مهاجر و انصار مشغول دنيا بودند
بخاري مي نويسد كه مهاجرين سرگرم خريد و فروش در بازار و انصار هم سرگرم رسيدگي به اموال و دارائيشان بودند.(3)
او در ابتداي همين باب (باب الحجّة علي...) از قول عمر نقل مي كند كه او چون مشغول خريد و فروش در بازار بود نمي دانست كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در مورد اجازه خواستن چه فرموده است، كه ما در بررسي خلفا در صحاح آن را بيان كرديم.
بيهوده نيست كه رسول خدا صلي الله عليه و آله ما را به أصحاب ـ كه از سنّت، به خاطر مشاغل دنيوي، كم اطلاع بودند ـ ارجاع نفرمود، بلكه سفارش نمود كه به اهل بيت آن بزرگوار رجوع كنيم، و اگر همه مسلمانان هم اكنون به اين سفارش آن حضرت عمل كرده و احكام اسلام و سنّت نبي مكرّم صلي الله عليه و آله را از خاندان پاك و مطهّر آن بزرگوار بگيرند، آب را از سرچشمه نوشيدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) ج 4، ص 8 ـ 77.
(2) ر.ك: سنن ترمذي، ج 3، ص 589، كتاب البيوع، باب 59، ح 1295، وسنن ابن جامه، ج 2، ص 1121 و 1122، كتاب الاشربة، باب 6، ح 3380 و 3381.
(3) جلد 9 صحيح، ص 133، كتاب الاعتصام بالكتاب والسنّة، باب الحجّة علي من قال انّ احكام النبي صلي الله عليه و سلم ...
«... وَكَانَ الْمُهَاجِرُونَ يَشْغَلُهُمُ الصَّفْقُ بِالأَسْوَاقِ، وَكَانَتِ الأَنْصَارُ يَشْغَلُهُمُ الْقِيَامُ عَلَي أَمْوَالِهِمْ...».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ب ـ بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله أصحاب متفرّق شدند
أبيّ بن كعب مي گويد: «كنّا مع رسول اللّه صلي الله عليه و سلم وانّما وجهنا واحد، فلمّا قبض نظرنا هكذا وهكذا».
در روايت بعد آمده است كه مردم بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله به تدريج از مسير اصلي خارج شدند تا در زمان عثمان كه: «... وكان عثمان بن عفّان فكانت الفتنة فتلفّت الناس يمينا وشمالاً».(1)
ج ـ آنكه خودكشي كرد از أصحاب بود
سهل بن سعد مي گويد: يكي از أصحاب در غزوه اي به شدّت تلاش مي كرد و پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «من احبّ أن ينظر إلي الرجل [رجل] من اهل النار فلينظر إلي هذا...». مي گويد: يك نفر او را تعقيب كرد. ديد او مجروح شده و بعد از آن خودكشي كرد و رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «... وانّما الأعمال بالخواتيم».(2)
ما نيز معتقديم كه هر كه ـ صحابي و غير صحابي ـ بر ايمان خويش ثابت ماند و از طواغيت پيروي نكرد و مخصوصا در راه محبّت اهل بيت عليهم السلام ـ كه سفارش پيامبرشان بوده است ـ پابرجا بوده و نه تنها به جنگ آنها نرفت، بلكه آنان را همراهي كرده و دست از ياريشان برنداشت، چنين شخصي سعادتمند مي باشد و إلاّ از كساني است كه عاقبت به خير نشد.
د ـ وصيّت زبير در روز جمل
بخاري در ضمن تقريبا دو صفحه نقل مي كند كه زبير در روز جمل به فرزندش چنين وصيت مي كند:
«... يا بني انّه لا يقتل اليوم إلاّ ظالم أو مظلوم وانّي لا اراني إلاّ سأقتل اليوم مظلوما...».
يعني امروز كسي كشته نمي شود مگر آنكه يا ظالم است و يا مظلوم و من خود را مي بينم كه مظلوم كشته مي شوم.
قبل از آنكه دنباله آنچه را كه بخاري نقل كرده بياوريم لازم مي دانيم به آنچه كه زبير ادّعا كرده حاشيه اي بزنيم:
1. آقاي زبير! چرا بعد از آنكه با اميرالمؤمنين عليه السلام در مدينه بيعت كردي آن را شكستي؟
2. چرا حال كه بيعت را شكستي به جنگ آن حضرت رفتي؟
3. چرا حال كه خواستي به جنگ آن بزرگوار بروي همسر رسول خدا صلي الله عليه و آله را كه مأمور به نشستن در خانه بود و نه فرماندهي جنگ، با خود همراه كردي؟
4. اگر مي دانستي كه مظلوم كشته مي شوي چرا از ميدان جنگ گريختي؟
5. تو كه ـ به قول خودت ـ براي انتقام خون عثمان قيام كردي، مگر قاتلان عثمان در بصره بودند كه در آنجا كشتار به راه انداختي؟
6. اگر تو مظلوم كشته مي شوي ظالم در اين وسط كيست؟
7. اگر اعتقاد داري كه اميرالمؤمنين عليه السلام و پيروان او ـ كه بسياري از آنان از أصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله بوده اند، مخصوصا دو آقاي جوانان اهل بهشت در ميانشان مي درخشيدند ـ العياذ باللّه، ظالم مي باشند، چرا با ظلم در نيفتادي تا آنكه يا ظلم را نابود كني يا در اين راه شهيد شوي؟!
8. آيا از اين همه برنمي آيد كه قيام تو و رفيقت طلحه براي دنيا و مقام بوده است؟ آيا براي كسي در اين باره شكّي باقي مي ماند؟
البته از بخاري كه مادح ابن ملجم را مورد وثوق قرار داده و از او حديث نقل مي كند ـ يعني عمران بن حطّان ـ و از إمام صادق عليه السلام حتّي يك حديث هم در تمامي صحيح خود نقل نمي كند، تعجّبي نيست كه چشمش را بسته و هر مطلبي را به عنوان روايت صحيح در كتابش بنويسد هر چند كه نه با عقل سليم همخواني داشته باشد و نه با قرآن و نه با سنّت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) سنن ابن ماجه، ج 1، ص 523، كتاب الجنائز، باب 65، ح 1633.
معني جمله أوّل: ما با رسول خدا صلي الله عليه و آله بوديم و هم وحدت داشتيم و چون حضرتش وفات يافت به اين سو و آن سو متوجّه شديم. معني جمله دوم:... تا در زمان عثمان كه فتنه برپا شد و مردم به چپ و راست منحرف گشتند.
(2) صحيح بخاري، ج 8، ص 155، كتاب الدعوات، باب العمل بالخواتيم.
معني دو جمله چنين است: 1. هر كه دوست دارد كه مردي از اهل دوزخ را ببيند به اين شخص بنگرد.
2. همانا اعمال به خاتمه آن بستگي دارد. (خداوند عاقبت ما را به خير ختم بفرمايد).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آري، او در ادامه مي نويسد كه زبير دينار و درهمي از خود باقي نگذاشت مگر زمينهائي كه يكي از آنها بيشه اي بود و 11 منزل در مدينه و 2 منزل در بصره و منزلي در كوفه و منزلي نيز در مصر. (كاش همه فقرا چنين بودند!)
او بعد از نقل بدهكاري هاي او و اينكه بيشه او را چه كساني و به چه مبلغ خريدند، مي گويد:
«فَكَانَ لِلزُّبَيْرِ أَرْبَعُ نِسْوَةٍ، وَرَفَعَ الثُّلُثَ، فَأَصَابَ كُلَّ امْرَأَةٍ أَلْفُ أَلْفٍ وَمِائَتَا أَلْفٍ، فَجَمِيعُ مَالِهِ خَمْسُونَ أَلْفَ أَلْفٍ وَمِائَتَا أَلْفٍ».(1) يعني زبير 4 زن داشت كه پس از رفع ثلث به هر يك از آنان يك ميليون و دويست هزار رسيد (معلوم نكرد كه اين مقدار درهم يا دينار!) پس همه مال او پنجاه ميليون و دويست هزار بود.
(ظاهرا رياضيّات او ضعيف بود زيرا با حساب فوق مجموع مال او پنجاه و هفت ميليون و ششصد هزار مي شود!). خدايا ! از اين نوع بي پولي ها نصيب همه فقرا بگردان. آمين!
أسماء ـ دختر أبي بكر و همسر زبير ـ مي گويد: «تزوّجني الزبير وماله في الأرض من مال ولا مملوك ولا شيء غير ناضح وغير فرسه...» يعني زبير با من ازدواج كرد در حالي كه نه مالي داشت و نه مملوكي و نه چيز ديگري غير از يك شتر آبكش و يك اسب. او در ادامه مي گويد: كارهاي منزل و بيرون با من بود، مخصوصا سخت ترين كار كه رسيدگي به امور مربوط به اسب بود، تا آنكه پدرم خادمي برايم فرستاد. (و در حديث دوم مسلم آمده است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله برايش خادمي فرستاد و بعيد نيست كه همين صحيح باشد چه آنكه ـ همانطور كه گذشت ـ أبو بكر نه مالي داشت و نه اهل انفاق بود. ر.ك: به نوشتارمان «ابوبكر در صحاح» و «مناظره دو عالم اهل سنّت»). گويي مرا آزاد كرد.(2)
سؤال ما اين است كه او اين همه ثروت را از كجا به دست آورده بود؟ او اين همه منزل را براي چه خريداري كرد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) جلد 4 صحيح، ص 108 ـ 106، فضل الجهاد والسير، باب بركة الغازي في ماله حيّا وميّتا مع النبي صلي الله عليه و سلم وولاة الأمر.
(2) الف ـ صحيح بخاري، ج 7، ص 45، كتاب النكاح، باب الغيرة.
ب ـ صحيح مسلم، ج 4، ص 1716 و 1717، كتاب السلام، باب 14، ح 34 و 35.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آيا اين پيروي از سنّت است؟ (علامه اميني(ره) در ج 8 الغدير، ص 3 ـ 282 از طبقات ابن سعد و مروج الذهب مسعودي نقل مي كند كه زبير در مصر و اسكندريه و كوفه زمينهائي داشت و هزار اسب و هزار بنده و هزار كنيز از او باقي ماند!)
ه ـ كعب بن مالك و دو رفيقش
كعب بن مالك يكي از كساني است كه در بيعت عقبه شركت داشت. مي گويد كه غير از غزوه بدر در همه جنگها حاضر بودم امّا در غزوه تبوك جزء كساني بودم كه همراه پيامبر صلي الله عليه و آله نرفتم. آنها بيش از 80 نفر بودند و چون پيامبر صلي الله عليه و آله به مدينه برگشت به دروغ عذرهايي آوردند و آن حضرت نيز از آنان پذيرفت و براي آ نها طلب مغفرت كرد ولي من و دو نفر از كساني كه در غزوه بدر شركت داشتند به نامهاي «مرارة بن ربيع عَمري» و «هلال بن اميّة واقفي» حقيقت را گفته و رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز به جرم تخلّف از جنگ دستور به قطع مراوده با ما را صادر فرمود. اين امر 50 روز متوالي ادامه داشت. تا آنجا كه كسي جواب سلام ما را نمي داد و پس از 40 روز دستور رسيد كه همسران ما نيز بايد از ما كناره گيري كنند. آن دو نفر بدري در خانه نشسته و فقط مي گريستند ولي من بيرون آمده و در مسجد و نماز جماعت شركت مي كردم تا سرانجام خداوند با نزول آيات 117 تا 119 از سوره توبه دستور عفو از ما را صادر فرمود و براي آنان كه با دروغ خود را تبرئه كرده بودند با آيات 95 و 96 از همان سوره آبرويشان را برد و ما از اين جهت خوشحال بوديم كه راست گفته و آبرويمان با پذيرش توبه محفوظ ماند.
اين داستان را بخاري در ضمن بيش از 5 صفحه و مسلم در حدود 8 صفحه نوشته اند.(1)
در بررسي اين داستان به اين نكات برمي خوريم:
1. بيش از 80 نفر از أصحاب با دروغ خود را تبرئه كردند. بنابراين، نمي توان به همه أصحاب اعتماد كرد زيرا احتمال مي رود كه هنگام برخورد با مشكلي دروغ بگويند. غير از آنكه در جنگ شركت نكردند.
2. دو نفر از بايكوت شده ها بدري بودند. بنابراين، نمي توان پذيرفت كه هر كس كه در جنگ بدر شركت داشت هر عملي كه انجام دهد اهل بهشت است چنانچه در نوشتارهاي قبل گذشت.(2)
3. اين واقعه در غزوه تبوك، يعني سال نهم هجري، اتّفاق افتاد. بنابراين، تا سال نهم هجري عدّه اي از أصحاب ـ به نصّ سوره توبه ـ منافق بودند. آيا باروكردني است كه در مدّت باقي مانده از عمر رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ـ يكسال و اندي ـ همه اين منافقين نه تنها دست از نفاق برداشتند بلكه عادل گشتند؟ (چنانچه اهل سنّت چنين اعتقاد دارند).
قضاوت با اهل انصاف.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) الف ـ صحيح بخاري، ج 6، ص 9 ـ 3، مغازي، باب غزوه تبوك.
ب ـ صحيح مسلم، ج 4، ص 28 ـ 2120، كتاب التوبة، باب 9، ح 53.
بعض از فرازهاي داستان مزبور چنين است:
«... قَالَ كَعْبُ بْنُ مَالِكٍ لَمْ أَتَخَلَّفْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فِي غَزْوَةٍ غَزَاهَا قَطُّ... وَلَقَدْ شَهِدْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم لَيْلَةَ الْعَقَبَةِ... وَمَا أُحِبُّ أَنَّ لِي بِهَا مَشْهَدَ بَدْرٍ وَإِنْ كَانَتْ بَدْرٌ أَذْكَرَ فِي النَّاسِ مِنْهَا... وَصَبَّحَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم قَادِمًا... جَاءَهُ الْمُخَلَّفُونَ... وَكَانُوا بِضْعَةً وَثَمَانِينَ رَجُلاً... فَذَكَرُوا لِي رَجُلَيْنِ صَالِحَيْنِ قَدْ شِهِدَا بَدْرًا.... فَلَبِثْنَا عَلَي ذَلِكَ خَمْسِينَ لَيْلَةً فَأَمَّا صَاحِبَي فَاسْتَكَانَا وَقَعَدَا فِي بُيُوتِهِمَا يَبْكِيَانِ... حَتَّي إِذَا مَضَتْ أَرْبَعُونَ مِنَ الْخَمْسِينَ وَاسْتَلْبَثَ الْوَحْي إِذَا رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم يَأْتِينِي فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم يَأْمُرُكَ أَنْ تَعْتَزِلَ امْرَأَتَكَ... فَأَرْسَلَ إِلَي صَاحِبَي بِمِثْلِ ذَلِكَ... فَلَبِثْتُ بِذَلِكَ عَشْرَ لَيَالٍ فَكَمُلَ لَنَا خَمْسُونَ لَيْلَةً مِنْ حِينَ نُهِيَ عَنْ كَلاَمِنَا... قَالَ - فَآذَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم النَّاسَ بِتَوْبَةِ اللَّهِ عَلَيْنَا حِينَ صَلَّي صَلاَةَ الْفَجْرِ فَذَهَبَ النَّاسُ يُبَشِّرُونَنَا...».
(2) صحيح بخاري، ج 8، ص 72.
«اِعْمَلُوا ما شِئْتُمْ فَقَدْ أَوْجَبْتُ لَكُمُ الْجَنَّة». يعني: (خداوند به اهل بدر خطاب مي كند كه ) آنچه خواهيد انجام دهيد كه من تحقيقا بهشت را براي شما واجب كردم.
افزودن دیدگاه جدید