اصحاب در صحاح: شیطان، ابوهریره را فریب می دهد...

اصحاب در صحاح: شیطان، ابوهریره را فریب می دهد...

ب ـ شيطان أبوهريره را مي فريبد

أبوهريره مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مرا به نگهداري زكات رمضان مأمور كرد. در اين هنگام يكي آمد و شروع به برداشتن از آن اموال كرد. من او را گرفتم و گفتم: به خدا قسم ترا نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي برم.

او گفت: من محتاجم و عيالوار و نياز شديد دارم. او را رها كردم. صبح كه شد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: اي أبو هريره! اسير تو چه كرد؟

گفتم: يا رسول اللّه! او از احتياج زيادش و نيز از عيالوار بودنش شكايت كرد. منهم به او رحم كرده و رهايش نمودم.

حضرت فرمود: او به تو دروغ گفت و به زودي برمي گردد. فهميدم كه او برمي گردد. در كمين او بودم كه آمد و شروع به برداشتن از اموال كرد. او را گرفتم و گفتم: حتما ترا نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي برم.

او گفت: مرا رها كن كه من محتاجم و عيال وار؛ ديگر برنمي گردم. منهم به او رحم كرده و رهايش نمودم. صبح كه شد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به من گفت: اسيرت چه كرد؟

گفتم: يا رسول اللّه! از حاجت شديد و عيالوار بودنش شكايت كرد. منهم به او رحم كرده و رهايش نمودم.

حضرت فرمود: او به تو دروغ گفت و باز هم برمي گردد. براي بار سوم در كمين نشستم. آمد و از آن مال شروع به برداشتن كرد. او را گرفتم و گفتم: حتما ترا نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم خواهم برد. اين بار سوم است كه مي گويي برنمي گردم و برگشتي.

گفت: مرا رها كن به تو كلماتي مي آموزم كه خدا ترا بدان فايده مي دهد.

گفتم: آن چيست؟

گفت: وقتي به رختخواب رفتي آية الكرسي بخوان كه تا صبح از جانب خدا نگهباني براي تست و شيطان به تو نزديك نمي شود. منهم او را رها كردم. چون صبح شد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: ديشب اسيرت چه كرد؟

گفتم يا رسول اللّه! او كلماتي به من آموخت كه خداوند بدان وسيله مرا فايده مي رساند و لذا او را رها كردم.

فرمود آن كلمات چه بود؟ گفتم: (جريان را شرح داد كه ما ديگر تكرار نمي كنيم)

«فقال النبي صلي الله عليه و سلم اما انّه قد صدقك وهو كذوب. تعلم من تخاطب منذ ثلاث ليال يا أبا هريرة؟

قال: لا.

قال: ذاك شيطان».(1)

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: او با آنكه بسيار دروغگو مي باشد ولي در اين مورد به تو راست گفت. آيا دانستي كه در اين سه شب با چه كسي صحبت داشتي؟

گفت: نه.

فرمود: آن شيطان بود.

 

آنچه كه در اين داستان لازم به دقّت است اين است:

1. أبوهريره وظيفه داشت اموالي را كه مربوط به فقراي مسلمين است حفظ كند. دزدي شبانه بدان دستبرد مي زند و او به قول خودش رحم كرده و با او كاري ندارد. اگر او واقعا يكي از محتاجان هم بود نبايد جدا از ديگران سهمي بردارد آنهم شبانه و همچون دزدان.

 

2. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به أبوهريره دو بار فرمود كه او دروغ مي گويد ولي او حرف دزد را پذيرفت و حرف رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را ناديده گرفت. اين است معني ايمان أبو هريرة.

 

3. أبوهريره نتوانست امانت اموال زكات فطره را نگه دارد چگونه مي توان در امانت احاديث رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به او اعتماد كرد؟

 

4. أبوهريره به راحتي فريب شيطان را خورد. آيا مي توان پذيرفت كه او ديگر تا آخر عمر گوش به حرف شيطان نداده و فريب نخورده است؟

افزودن دیدگاه جدید