آيه "7" سوره انبياء ميگويد: از اهل ذکر سؤال کنيد؛ اهل ذکر علماي یهود و نصاری هستند و معنای تصديق و تأييد اهل کتاب است و تصدیق پیامبر صلی الله علیه و آله را منوط به تأیید او از طرف آنها کرده است؛ پس تصدیق اهل کتاب باید پیشتر و مقدم بر تصدیق پیامبر انجام
آيه "7" سوره انبياء ميگويد: از اهل ذکر سؤال کنيد؛ اهل ذکر علماي یهود و نصاری هستند و معنای تصديق و تأييد اهل کتاب است و تصدیق پیامبر صلی الله علیه و آله را منوط به تأیید او از طرف آنها کرده است؛ پس تصدیق اهل کتاب باید پیشتر و مقدم بر تصدیق پیامبر انجام شود!
پاسخ :
نقد و بررسی:
ذکر چیست و اهل ذکر کداماند؟
"وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَک إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ." و نفرستادیم پیش از تو مگر مردانی را که به آنان وحی میکردیم؛ پس اگر نمیدانید از اهل ذکر بپرسید.
معناي ذکر
ذکر در لغت به معناي آگاهي و اطلاع است.1 راغب اصفهانی در مفردات ميگويد: ذکر دو معنا دارد؛ گاهي به معناي حفظ و گاهي به معناي يادآوري. يادکردن، گاهي با زبان است، گاهي به قلب و گاهي با هر دو. هم چنين گاهي بعد از نسيان است و گاهي در ادامه ذکر.2 در قاموس "ذکر" به معناي حفظ شيء آمده است. "ذکر" ضد نسيان است.
ذکر در قرآن
واژه ذکر در قرآن، با عنایت به همان معنای لغویاش، در مصادیق فراوانی به کار رفته است. گاهی مقصود مطلق یاد خداست، گاهی قرآن، گاهی تورات، گاهی نماز، گاهی... در همه این مصادیق، وجه مشترک، همان مفهوم آگاهی، یادکردن و هوشیاری است. مثلا اگر به تورات یا قرآن یا نماز، ذکر گفته شده است به سبب این است که اینها مایه ذکر خدا و آگاه شدن آدمی از حقایق و اسرار آفرینش و بندگی خدا هستند. بنابر این مفهوم ذکر دامنه وسيعي دارد که هر نوع آگاهی را در زمينههاي مختلف شامل ميشود.3 در تفسیر اصطلاح اهل الذکر، برخی از مفسران با استناد به سیاق آیات و برخی با استناد به روایات رسیده از اهلبیت هرکدام مصداقی را برگزیدهاند که همه این موارد از باب جری و تطبیق است و نمیتوان آیه را در آن مصداق خاص منحصر و محدود دانست. در آیه مورد بحث، مفسران نظرهای متعددی را در معنای اهلالذکر عنوان کردهاند که همه اینها از باب ذکر مصداق است و در جای خود صحیح خواهد بود. در روايات فراواني از طريق شيعه و سنی، مصداقِ "اهل ذکر" اهل بيت پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ معرفی شدهاند. طبري، ابن کثير و آلوسي نيز در تفاسيرشان، اهل ذکر را اهل بيت پيامبر صلی الله علیه و آله دانستهاند. در جلد 23 بحار، صفحه "172" به بعد، حدود شصت روايت در اين باره نقل شده که در برخي از آنها، امامان معصوم علیهم السلام فرمودهاند: به خدا قسم ما هستيم آن اهل ذکري که مردم بايد سؤالات خود را از آنان بپرسند.4
ابن زيد گفت: مراد از اهل الذکر، اهل قرآن هستند که خداي تعالي آن را ذکر خوانده است. عدهاي گفته اند: مراد از اهل ذکر، اهل علم هستند. حسن بصري گفته است: مراد از اهل الذکر،اهل تورات است و اهل انجيلاند.5
بسياري از مفسرين، اهل ذکر در این آیه را به عالمان اهل کتاب تفسير کردهاند. هر چند این تفسیر با توجه به سیاق آیه و نیز این مطلب که در مواردی از آیات قرآن، ذکر به معنای تورات آمده است6، درست مینماید ولي اين به آن معنا نيست که "اهل ذکر" مفهوم معدودي داشته باشد، بلکه این تفسیر در واقع از قبيل تطبيق کلي بر مصداق است.7 زیرا قرآن برای همه زمانها، همه مکانها و همه انسانها نازل شده است و منحصر در معنای خاص محدودی نیست؛ قرآن همانند ماه و خورشيد در جريان است و اهل هر عصر و مکاني بايد برای زندگی خود از آن بهره ببرند.8
یک اصل طلایی عقلی
فأسئلوا اهل الذکر در آيه مورد بحث، از لحاظ منطقی، بیان يک اصل کلي عقلی، به عنوان کبرای یک قضیه منطقی است که هر انسان عاقل آن را مي پذيرد؛ آن اصل طلایی همانا لزوم رجوع جاهل در یک موضوع، به اهل علم و کارشناسان در آن موضوع است؛ يعني هرچه را نميدانيد، از آگاهان و اهل خبره سؤال کنيد.9 "ضرورت رجوع جاهل به عالِم" يک حکم عقلی عملی خدشه ناپذیر است.10 در مسائل کارشناسي، که جز با مراجعه به متخصص، تبیینشدنی نیست، مسلما نظر آنها بهتر و سریعتر قبول عام مییابد. در زمان نزول قرآن، عالمان اهل کتاب در میان ساکنان جزیره العرب، متخصص مسائل دینی و تاریخ پیامبران به شمار میآمدند و مشرکان آن سرزمین، در مسائل تاریخی و دینی به آنان رجوع کرده و سخن آنان را فصل الخطاب تلقی میکردند. در این آیه خداوند، در واقع خطاب به مشرکان ميفرمايد: (اگر گمان میکنید محمد پدیدهی نو و جدیدی است و سابقهای ندارد)، از اهل کتاب (يهود و نصاري) سؤال کنيد تا بفهمید که پیش از او نیز مردانی را به سوی مردم فرستادیم و به آنان وحی کردیم.11
پاسخ قرآن به شبهه انسان بودن پیامبر اسلام
پاسخ نقضی
مشرکين معاند مکه براي نفي نبوّت پيامبر اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ به دلایل گوناگونی متوسل میشدند. یکی از این دلایل این بود که چرا پیامبر بشری چون خود ماست. بشر نمیتواند پیامبر باشد؛ زیرا بشر نیروی ماورایی ندارد! آیه مورد بحث، در واقع پاسخی نقض به استدلال آنهاست. با این بیان که محمد پدیدهای نو و بدعتی در میان انبیا نیست. تمامی انبیای پیش از او نیز مردانی بودند که به آنان کتاب و شریعت وحی میشد.
وقتي کفار ميگفتند: "هَل هذا إِلّا بَشَرٌ مِثْلُکم"؟12 آيا اين مرد، جز بشري مثل شماست؟! اين احتجاجشان، به دليل اين که پيامبران گذشته همه مرداني از جنس بشر بودهاند و بين بشر بودن و نبوت هم هيچ گونه منافاتي وجود ندارد، نقض ميشود؛
پاسخ حلی
مشرکان چنین میپنداشتند یا چنین بهانهجویی میکردند که انسان نمیتواند پیامبر برای انسانها باشد. نبی باید وجودی ویژه همچون فرشتگان داشته باشد! خداوند در جاهای مختلفی از قرآن این استبعاد و استدلال مشرکان را مطرح و به آن پاسخ داده است. چیکده پاسخ قرآن این است که تفاوت میان نبيّ و غير نبيّ اين نيست که صفات خاصي در نبيّ وجود داشته باشد که آن صفات در بشر وجود نداشته باشد و يا اگر آن صفات، بشري باشد، لازم باشد تمام انسانها داراي آن صفات باشند؛ چنانکه گاه میگفتند اگر بر محمد وحی میشود چرا بر ما وحی نمیشود؟! يعني لازمه نبوت عدم سنخیت وجودی پیامبر با مردم نیست، بلکه سنخیت وجودی، شرط نبوت است و اگر فرضا بنابود ملکی را پیامبر میکردیم میبایست بر روی زمین فرشتگانی راه میرفتند تا ان ملک پیامبر آن ها باشد13! نبوت و دریافت وحي الهي، کرامت ويژهاي است که خداوند به برخی از انسانهای مستعد و لایق عنایت کرده و آنان را پیامبران خود به سوی دیگر انسانها قرار میدهد.14 خداوند در آيه 11 از سوره ابراهيم ميفرمايد: "پيامبرانشان گفتند: ما نيز بشري همانند شما هستيم ولي خدا بر برخی از بندگانش که بخواهد منّت ميگذارد و (آنان را رسولان خود قرار میدهد) ما نميتوانيم معجزهاي جز به خواست خدا بياوريم و مؤمنان بايد بر خدا توکل کنند."
تصدیق و تأیید اهل کتاب
پرسشی که مطرح میشود این است که آیا در آیه مورد بحث، امر قرآن به پرسش از عالمان اهل کتاب، از طرفی تأیید آنان نیست و از طرف دیگر به معنای احتیاج پیامبر اسلام، برای اثبات حقانیت خود، به تصدیق آنان به حساب نمیآید؟!
پاسخ این است که امر قرآن به پرسش از اهل کتاب، نه تأیید کامل آنان است و نه به معنای نیازمندی پیامبر به تأیید آنان. اولا خداوند به مشرکان لجوج، که حاضر به پذیرش حقانیت پیامبر، بر اساس دلایل حکیمانه نیستند، میفرماید: اگر برای شما سخن اهل کتاب، در موردی که اطلاع و آگاهی دارند، حجت و قابل قبول است، پس از آنان بپرسید تا به شما بگویند که پیامبران پیشین هم مردانی بودند که به آنان وحی میشد. بنابر این، ملاک قرار دادن سخن اهل کتاب تنها در موردی مورد قبول وارد شده است که از آن اطلاع و آگاهی دارند و سخنی به حق بر زبان میرانند نه به طور کلی و در همه مسائل! ثانیا در این جا این پیامبر نیست که محتاج اهل کتاب برای اثبات پیامبری خود باشد، بلکه مشرکان لجوج، نیازمند پرسش از آنان هستند تا راه حق را از باطل تمییز دهند. پیامبر نه در رسالت خود شک دارد و نه نیازمند ایمانآوری مشرکان است. خداوند صرفا برای اتمام حجت و بستن راه عذر بر مشرکان، آنان را به داوری عالمان اهل کتاب، در یک مورد خاص، دعوت میکند! فتأمل
--------------------------------------------------------------------------------
پينوشتها:
1 . تفسير نمونه، ج 11، تهران: دار الکتب الاسلاميه، ص 241.
2 . قرشي، سيد علي، "قاموس قرآن"، ج 3، تهران: دار الکتب الاسلاميه، سوم، 1361، ص 15.
3 . تفسير نمونه، همان و تفسير فرات کوهي، تهران: وزارت ارشاد اسلامي، اول، 1410 هـ . ق، ص 235.
4 . تفسير نور، ج 6، قم: مؤسسه در راه حق، اول، 1378، ص 352.
5 . تفسير روح الجينان و روح الجنان از شيخ ابوالفضل رازي، ج 8، تهران: کتاب فروشي اسلاميه، ص 7.
6. انبیاء/105
7 . تفسير نمونه، ج 11، همان، ص 242.
8 . تفسير الميزان، ج 1، بيروت، دوم، 1393 هـ . ق، ص 41.
9 . تفسير نور، ج 6، همان.
10 . تفسير نمونه، همان.
11 . تفسير نور، همان.
12 . سوره انبياء، آيه 3.
13. اسراء/94 و 95.
14 . تفسير الميزان، ج 14، بيروت، سوم، 1392 هـ .ق، ص 254.
افزودن دیدگاه جدید