در آيه 10 سوره بقره مي‌فرمايد: منافقين در قلب‌هاشان مرض دارند و خدا مرض آن‌ها را افزايش مي‌دهد! آيا خدا مسئول افزايش مرض مريضي‌هاست يا شفا دادن مريض‌ها؟ دکتر مريض را شفا مي‌دهد يا بدتر مي‌کند؟ افتاده را بايد دست‌گيري کرد يا با ضربه‌اي کلاً وي را نابود ساخ

در آيه 10 سوره بقره مي‌فرمايد: منافقين در قلب‌هاشان مرض دارند و خدا مرض آن‌ها را افزايش مي‌دهد! آيا خدا مسئول افزايش مرض مريضي‌هاست يا شفا دادن مريض‌ها؟ دکتر مريض را شفا مي‌دهد يا بدتر مي‌کند؟ افتاده را بايد دست‌گيري کرد يا با ضربه‌اي کلاً وي را نابود ساخت؟!

پاسخ :

نقد و بررسی:
اهمیت اجتهاد صحیح در فهم دین
شکی نیست که برای پی بردن به نظرات و اندیشه‌های یک فرد یا یک دین و مکتب نمی‌توان صرفا با مراجعه به برخی نوشته‌ها یا بخش‌هایی از سخنان آن فرد یا متفکران آن مکتب، داوری کرد، بلکه ضروری است تا با استفاده از قواعد فهم سخن و هرمنوتیک منطقی تفسیر کلام (چه مکتوب و چه ملفوظ) به تفسیر و فهم و در نهایت داوری، درباره درستی یا نادرستی آن همت گماشت. هر گونه برداشت سطحی و غیرروش‌مند از سخن هر کس، علاوه بر قبح اخلاقی، می‌تواند موجب داوری نادرست و سؤرفتارهایی شود که برای خود فرد و کسانی که برداشت او را مبنای داوری و عمل قرار می‌دهند، مشکل‌آفرین و گمراه کننده باشد. این مسأله در حیطه برداشت از دین، اهمیتی مضاعف و بلکه چندین برابر دارد؛ زیرا برداشت غلط از دین و نسبت نادرست دادن به آموزه‌های دینی، علاوه بر گمراهی فرد و دور ماندن او از سعادت مطلوب، می‌تواند موجبات تردیدها و گمراهی‌های دیگران را نیز فراهم کند و مسلما گناه چنین امری بر دوش کسانی است که با فهم ناقص خود اقدام به تفسیر دین کرده و آن را ترویج می‌کنند[1]. در آموزه‌های پیامبر و اهل‌بیت علیهم السلام از تفسیر به رأی درباره قرآن و احادیث، به شدت نهی شده و به کسانی که با برداشت غیر روش‌مند و یا تحمیل افکار خود بر کتاب خدا یا سنت پیامبر، به تفسیر این آموزه‌ها دست می‌زنند، وعده عذاب داده شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من فسر القرآن برأیه فلیتبوء مقعده من النار[2]؛ هر کس قرآن را به رأی خویش تفسیر کند باید نشیمن‌گاه خود را برای آتش دوزخ آماده کند. همین مضمون در روایات پیامبر نسبت به تفسیر سخنان آن حضرت نیز وارد شده است.

توحید عملی
فهم و تفسیر صحیح آیات قرآن، بدون توجه به مبانی معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی اسلام، نه تنها ممکن نیست، بلکه می‌تواند گمراه کننده باشد. چنانکه بسیاری از مسلمانان[3] در طول تاریخ اسلام، به همین سبب دچار انحراف و گمراهی شده‌اند. یکی از معانی آیاتی که می‌گوید برخی با قرآن هدایت شدند و برخی گمراه[4] یا برخی شفا یافتند و برخی خسارت دیده و بر بیماری آن‌ها افزوده شد،[5] همین است که گروه اول، با با ابزارهای صحیح به سراغ قرآن رفتند و آن را به درستی فهم کرده و هدایت یافتند و برخی دیگر نظر خود را بر قرآن تحمیل کرده و گمراهی را نصیب بردند.
از منظر جهان‌بینی قرآنی، که یک جهان‌بینی ناب توحیدی است، هر رویدادی که در عالم هستی رخ می‌دهد، چه کوچک و چه بزرگ، چه به دست انسان و چه به وسیله دیگر موجوادت، همه با اذن و اراده مطلقه خداوند روی می‌دهد. این سخن ترجمان همان جمله معروف است که: لا مؤثر فی الوجود الا الله؛ در پهنه وجود هیچ مؤثر حقیقی‌ای جز الله نیست. هر موجودی در هستی، تأثیرگذار است، تأثیر خود را از اذن و اراده خداوند می‌گیرد. بنابر این هر سود و زیانی که به هر موجودی می‌رسد، هر چند به ظاهر از جانب خود او یا دیگر موجودات انجام گیرد، پیش از همه از اراده خداوند نشأت گرفته و بدون اذن او محال است که کنش یا واکنشی اتفاق افتد[6]. البته چنانکه در مباحث توحیدی مطرح و اثبات شده است، اراده انسان، به عنوان یک موجود مختار، در طول اراده الاهی و به اذن او، در محدوده معینی نافذ و تأثیرگذار است و از این رو فعلی که به دست انسان انجام شده است را گاه به خود او نسبت می‌دهیم[7] و گاه به خداوند. اگر به خود او نسبت دهیم، به اعتبار آن است که او علت اعدادی و قریب آن فعل است و اگر به خدا نسبت دهیم، به اعتبار این است که خداوند فاعل اصیل و حقیقی همه اتفاقات و حوادث در گستره هستی است.
با این مقدمه کوتاه به سراغ تفسیر آیه 10 سوره بقره می‌رویم.
1. خداوند در اين آيه حل و روز منافقان را، که حقیقتا کافرند، اما کفر خود را در زیر پوششی از ایمان و خیرخواهی مخفي مي‌کنند، توصیف کرده و بیان می‌کند که نفاق، یک بیماری معنوی، اخلاقی و شخصیتی است که به آسانی درمان‌پذیر نیست، بلکه روز به روز بر دامنه چنین مرضی افزوده شده و تمامی شخصیت منافق را در درون آتش خویش می‌بلعد و فرو می‌برد. این افزایش مرض، هر چند به دست خودشان و با پافشاری بر کفر باطنی آن‌ها صورت می‌گیرد اما از نگاه توحیدی با اراده خداوند انجام می‌شود. از آن‌جا که خداوند خیر مطلق و فیاض مطلق است، جز نیکی وخیر از ذات مقدسش صادر نمی‌شود، اما اگر موجود مختاری با اراده خود بخواهد شر و زیانی را به سوی خود جلب کند، اراده خداوند او را مدد خواهد کرد تا با انتخاب واختیار خود راهی که خواسته است را برگزیند.[8] بنابراین چه گفته شود که منافقان با اصرار بر راه نادرستی که انتخاب کرده‌اند، همواره بر گستره و عمق بیماری‌شان افزوده می‌شود و چه گفته شود که خداوند بر مرض آنان می‌افزاید، هر دو تعبیر صحیح است؛ هر چند قرآن کریم با تعمدی هدفمند و برای برجسته کردن نگره توحیدی، در فضای شرک‌آلود جزیره‌العرب، آن را به خداوند نسبت داده و می‌فرماید: در دل‌هاشان مرضی دردناک است و خداوند همواره بر این مرض می‌افزاید. اگر چه ذات اقدس الاه جل و علا اصالته شافی است اما شفای او متوقف بر فراهم شدن شرایطی است که یکی از آن شرط‌ها، خواست و اراده انسان مختارو انتخاب‌گر است. بدیهی است که فرد منافق نیز اگر بصیرت یابد و با توبه و بازگشت به سوی خداوند راه خویش را عوض کند، مشمول عنایات و رحمت‌های خداوند قرار خواهد گرفت. خداوند در سوره نساء، خطاب به منافقان می‌فرماید: ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار و لن تجد لهم نصیرا. الا الذین تابوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دینهم لله فأولئک مع المؤمنین و سوف یؤت الله المؤمنین اجرا عظیما. ما یفعل الله بعذابکم ان شکرتم و آمنتم و کان الله شاکرا علیما؛ همانا منافقان در پایین‌ترین درکه جهنم‌اند و هرگز برای‌شان یاوری نیابی. مگر منافقانی که به سوی خداوند بازگردند و به دامان رحمت او چنگ زنند و دین‌شان را برای او خالص کنند، پس اینان با مؤمنانند و خداوند به زودی مؤمنان را پاداشی عظیم عطا کند. (به راستی) خداوند با کیفر شما چه کند (چه سودی برای خداوند دارد و چرا شما را عذاب کند) اگر سپاس‌گزار شدید و ایمان آوردید؟! و خداوند سپاس‌گزار (خوبی‌ها) و دانا است.[9]
2. اين عبارت، عبارتي است دعايي بر علیه منافقان؛ يعني نفرينی در حق آنان است. خداوند مي‌فرمايد: "فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا کانُوا يَکذِبُونَ" همان گونه که در سوره توبه مي‌فرمايد: "وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ نَّظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَي بَعْضٍ هَلْ يَرَاکم مِّنْ أَحَدٍ ثُمَّ انصَرَفُواْ صَرَفَ اللّهُ قُلُوبَهُم بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُون".[10]بنابراين منظور آيه اين است که چون اين گروه، لجوج و معاند با حق هستند و از پذيرش آن سرباز مي‌زنند، خداوند آنان را به حال خودشان رها مي‌کند و آنان پيوسته قساوت قلب و گمراهي خود را بيش‌تر مي‌کنند.
3. عبارت "فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً" به معناي این است که هر چه خداوند با آيات و حجج خود بيان و موعظه را براي آنان زيادتر کند، آنان شکّ و ترديد و گمراهي و لجبازي خود را بيش‌تر مي‌کنند. بنابراين هر چه هدايت خدا بيش‌تر شود، آنان گمراه‌تر مي‌شوند و بدين سبب، زيادتي مرض قلب آنان به خدا نسبت داده مي‌شود؛ زیرا عامل این افزایش مرض، افزایش بینات و حجت‌های الاهی است. همان گونه که حضرت نوح مي‌فرمايد: "فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا"[11] يعني چون کافران با بيش‌تر شدن دعوت حضرت نوح به سوي حق، بيش‌تر از حق فرار مي‌کردند، فرار آنان به دعوت حضرت نوح نسبت داده شده است و اين مانند آيه شريفه "وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَي رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ کافِرُونَ".[12]که هر چه آيات الهي زيادتر شود، پليدي منافقان بيش‌تر مي‌شود.
4. منظور از مرض در این آيه، اندوه، کينه و عداوت آنان با رسول خداست، که به مدينه هجرت کرد. و يا بيش‌ترشدن نصرت خداوند نسبت به آن حضرت و عزّت و قوّت مسلمانان، اين اندوه و کينه و مرض قلبی آنان را، که ناشي از حسادت است، بيش‌تر مي‌کند.
5. منظور از مرض، اندوه قلب‌هاي ايشان است؛ به جهت این که قرآن و وحي، فضايح و رسوايي آنان را آشکار مي‌کرد و هر چه با نزول وحي، فضيحت‌هاي آنان بيش‌تر آشکار مي‌شد، اين حزن قلبي آنان بيش‌تر مي‌شد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ج1، ص4، ج5، ص378.
2ـ طبرسي، مجمع البيان، ج1، ص102.
3ـ طوسي، التبيان، ج1، ص72، داراحياء التراث العربي، بيروت، چاپ اول، 1409ق.
4ـ رازي، فخر الدين، التفسير الکبير، ج2، ص62.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بقره/159 و 160
[2] . ابن ابی جمهور احسائی، کمال الدین، ج ۱، ص ۲۵۶، سید الشهداء، قم، ۱۴۰۵ق و نیز حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۱۹۰، موسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ق.
[3] . فرقه‌هایی مانند، اهل تفویض، اشعریون، مجسمه، مرجئه، مشبهه،...
[4] . بقره/26
[5] . اسراء/82
[6] . نساء/78
[7] . نساء/79
[8] . اسراء/18-20
[9] . نساء/145-147
[10] . توبه / 127.
[11] . نوح / 6.
[12] . توبه / 125.

 

  در آيه 10 سوره بقره مي‌فرمايد: منافقين در قلب‌هاشان مرض دارند و خدا مرض آن‌ها را افزايش مي‌دهد! آيا خدا مسئول افزايش مرض مريضي‌هاست يا شفا دادن مريض‌ها؟ دکتر مريض را شفا مي‌دهد يا بدتر مي‌کند؟ افتاده را بايد دست‌گيري کرد يا با ضربه‌اي کلاً وي را نابود ساخت؟!

افزودن دیدگاه جدید