چه دلايلي بر عدم تحريف قرآني (كم يا زياد شدن) وجود دارد؟
چه دلايلي بر عدم تحريف قرآني (كم يا زياد شدن) وجود دارد؟
پاسخ :
نقد و بررسی:
قرآن معجزه و سند جاويد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است که دست تغيير و تحريف به دامان آن دراز نشده است و بيهيچ نقصان يا افزايشي به نسلهای متوالی رسیده است. این مسأله مهم، تحقق عینی وعده الاهی است که باطل به ساحت این کتاب آسمانی راه ندارد[1] و خداوند خود تا قیامت حافظ و نگهبان آن خواهد بود[2]. قرآن مظهر عزت و حقانيت پیامبر است و خداوند، خود حفظ و صيانت آن را برعهده گرفته است.
مفهومشناسی تحریف
تحريف در لغت به معناي تغيير دادن و تبديل نمودن است[3] و در اصطلاح علوم قرآنی، عبارت است از کم یا زیاد کردن و یه جابهجایی آیات قرآن. تحریف، به دو قسم كلي تقسيم ميشود؛ تحريف معنوي، كه همان تفسير به رأي است، يعني تفسير آيات قرآن به معنايي كه هدف و مقصود خداوند نيست و صرفا تحمیل نظر و خواسته مفسر، بر متن آیه است. اين نوع تحريف در قرآن قطعا واقع شده است؛ زيرا اغلب بدعتگذاران و صاحبان عقايد فاسد در طول تاریخ اسلام، که خواستهاند عقائد باطل خود را با لعابی از تأیید دینی بیآرایند، با تفسیر نادرست کلام الاهی، مرتكب چنين تفسير و تحريفي در قرآن شدهاند[4]. در روايات پیامبر و اهلبیت علیهم السلام از چنين تفسيري شديداً نهي، و مرتکبان آن نکوهش و به عذاب و کیفری بزرگ وعده داده شدهاند[5]. خداوند در حدیث قدسی ميفرمايد: ما آمن بي من فسر كلامي برأیه[6]؛ كسي كه كلام مرا به رأي خويش تفسير كند، به من ايمان نياورده است.
قسم دوم، تحريف لفظي است كه خود بر دو نوع است: 1. تحريف به افزايش (تحريف به زياده)، يعني اضافه كردن به كلمات يا آيات قرآن كريم. تحريف بدين معنا، اصلاً راهي به قرآن نيافته است و بطلان آن در ميان تمام مسلمانان از ضروريات و بديهيات است[7]. اهتمام فوق العادة مسلمانان در حفظ و يادگيري قرآن و قرائت شبانهروزی آن، مانع از وقوع چنين تحريفي بوده است.
2. تحريف به كاهش (تحريف به نقيصه) است. به اين صورت كه از قرآن كلمه يا جمله و يا آيه و سورهاي حذف گرديده باشد، به طوري كه قرآن بتوان گفت قرآن موجود همان قرآن نازل ازسوی خداوند متعال نیست و قسمتي از آن در موقع تدوين و يا در دورانهاي بعد از بين رفته است. عدم وقوع اين نوع تحريف در قرآن نيز واضح است. براي اثبات عدم تحريف در قرآن کریم، دلايل و شواهد متعددي ارائه گرديده است که به صورت اجمال به آنها اشاره میکنیم:
یکم: اجماع مسلمانان در طول تاریخ
مسلمانان با وجود داشتن اختلاف در بخشهايي از اصول و فروع دين، در مورد عدم تحريف قرآن، اتفاق نظر دارند و معتقدند آنچه در دست ماست، تمام قرآني است كه بر قلب پيامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است. شيخ صدوق (علیه الرحمه) عدم تحريف قرآن را جزء عقايد یقینی اماميه ميداند. شيخ طوسي و سيد مرتضي ادلّة متعددی را پيرامون نفي تحريف آورندهاند که از جمله آنها اتفاق مسلمانان بر عدم تحریف قرآن است. ، شيخ جعفر كاشف الغطا بر نبودن چنين تحريفي (تحريف به نقيصه) در قرآن ادعاي اجماع مينمايد. مجاهد بزرگ شيخ محمد جواد بلاغي[8]، حضرت امام خميني (ره)[9] ، مرحوم آيت الله خويي و مرحوم علامة طباطبايي[10] بر نفي تحريف در قرآن تصريح دارند.
دوم: آيات قرآن
در آيات متعددي از قرآن وعدههاي صريحی از جانب خداوند متعال بر حفظ و حراست از قرآن بیان شده است. مشهورترين آيات دو آيه است:
1. "انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون؛"[11] همانا ما ذکر را نازل کردیم و یقینا خود نگهبان آن خواهیم بود. مراد از "ذكر" در این آیه، قرآن است؛ زيرا در آيات قبلي آن، كلمة ذكر به معني قرآن است. مسلما حفظ قرآن، شامل محافظت در برابر تحريف و تغيير به زياده و نقصان و همچنين محافظت در برابر منطقهاي گمراه كننده ضدّ قرآني و در برابر فنا و نابودي تا آخر جهان ميشود[12].
پس خداوند در آية مذکور، حفظ قرآن را به ذات مقدس خود نسبت ميدهد و بنابر این هرگز كسي نميتواند دست خيانت به سوي قرآن دراز كند و به دلخواه خود در آن تغيير و تبديل به وجود آورد.
2. "... و انه لكتاب عزيز لاياتيه الباطل من بين يديه و لامن خلفه ...؛ "[13]... و یقینا اين كتابي است شكستناپذير، كه هيچ گونه باطلي، نه از پيشرو و نه از پشتسر، به آن راه ندارد...! تعبير "لاياتيه الباطل من بين يديه ..." كنايه از آن است كه به هيچ صورتي، باطل در قرآن راه ندارد و از مصاديق بارز باطل، تحريف قرآن است كه در اين آيه نفي شده است.
سوم: دليل روايي
روايات فراواني دال بر عدم تحريف قرآن وجود دارد. در این جا به يك روايت اكتفا میکنیم. پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي انهما لن یفترقا حتي يردا عليّ الحوض[14]؛ من در ميان شما دو چیز گرانبها باقي ميگذارم: كتاب الهي و عترتم، كه اهلبيت مناند و آن دو هرگز از همديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر به نزد من بازآيند. اين حديث، معروف به حديث ثقلين است و از طرق شيعه و سني، به نحو متواتر، نقل گرديده است. اين حديث، گواه بر عدم تحريف قرآن است و با صراحت اعلام ميكند كه قرآن براي هميشه و تا روز قيامت محفوظ است، زيرا اگر قرآن تحريف شده باشد، نه به قرآن ميتوان تمسك نمود و نه به عترت! چرا كه عترت جداي از قرآن، به عنوان يك حجت مستقل، شناخته نميشود. عترت، در حقیقت مفسران و مبینان قرآنند. اگر عترت باشد ولي قرآن نباشد، مفهوم آن افتراق عترت از قرآن است، در حالي كه اين حديث ميگويد اين دو هرگز از يكديگر جدا نميشوند و مكمل يكديگرند.
چهارم: ضرورت تواتر قرآن
از ضروريات دين است كه مجموع قرآن و همة بخشها و سورهها و آيات آن، از عهد رسالت تاکنون، در طي اعصار و قرون و در جميع طبقات مسلمانان، به نحو متواتر نقل و قرائت شده است و آنچه مدعيان در باب قرآني بودن بعضي عبارات يا تحريفپذيرفتن قرآن به طور كلي ميگويند، خبر واحد (غير متواتر) است. پس قرآن به صورت متواتر از هر نسلي به نسل ديگر نقل گرديده است و اين امر با قول به تحريف ناسازگار است[15].
پنجم: نماز شيعه اماميه
به دستورالعمل معصومان ـ عليهم السلام ـ قرائت يك سورة كامل بعد از حمد در ركعت اوّل و دوّم نمازهاي پنج گانه روزانه، واجب است و اين حاكي از اعتقاد اماميه به نيفتادن چيزي از قرآن است. قائلان به تحريف، نميتوانند قرائت سورهاي را كه محتمل تحريف است، جايز و مجزي بدانند، زيرا بايد يقين پيدا شود كه يك سورة كامل قرآن خوانده شده است. بنابراين اجازه خواندن هر سورهای از سوي ائمه ـ عليهم السلام ـ في نفسه دليل عدم وقوع تحريف در قرآن خواهد بود.13
منابع براي مطالعة بيشتر:
1ـ علاّمه سيد محمّد حسين الطباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 2، ص 111.
2ـ رسول جعفريان، اكذوبة تحريف القرآن.
3ـ حسين جوان آراسته، درسنامة علوم قرآني، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزة علميّة قم، چ اوّل، 1377، بخش ششم.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پينوشتها
[1] . فصلت/42. لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید.
[2] . حجر/9. انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون.
[3]. ابن منظور، لسان العرب، قاهره، مصر، دارالمعارف، بيتا، ج 2، ص 839.
[4]. سيدابوالقاسم خوئي، البيان في تفسير القرآن، قم، مؤسسة احياء آثار الامام الخوئي، ص 197.
[5] . پیامبر صلی الله علیه و آله: من فسر القرآن برأیه فلیتبوء مقعده من النار؛ بحارالانوار، ج 2، ص 225.
[6]. شيخ صدوق، امالي ترجمة كمره اي، تهران، انتشارات كتابخانه اسلاميه، 1362، مجلس 2، ص 6، ح 3.
[7]. سيد ابوالقاسم خوئي، البيان في تفسير القرآن، قم، مؤسسة احياء آثار الامام الخوئي، ص 200.
[8]. سيد ابوالقاسم خوئي، البيان في تفسير القرآن، قم، مؤسسة احياء آثار الامام الخوئي، ص 200 ـ 211.
[9]. امام خميني (ره)، تهذيب الاصول، ج 2، ص 96.
[10]. سيد محمدحسين طباطبائي (ره)، الميزان في تفسير القرآن (بيروت، لبنان: مؤسسة الاعلمي للمطبوعات 1972 م) ج 12، ص 104.
[11]. سورة حجر، آية 9.
[12]. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه (تهران: دارالكتب الاسلاميه) ج 11، ص 17.
[13]. سورة فصلت، آية 41 ـ 42.
[14]. سيد ابوالقاسم خوئي، البيان في تفسير القرآن ص 18 و 210.
[15]. محمدهادي معرفت، صيانت القرآن (قم، انتشارات جامعة مدرسين، 1418 ق) ص 37. پ
افزودن دیدگاه جدید