احاديثى كه از وجود نام ائمه (عليهم السلام) در قرآن حكايت مى‌كنند، به نوعی بر تحريف قرآن دلالت دارند!

شبهه :

احاديثى كه از وجود نام ائمه (عليهم السلام) در قرآن حكايت مى‌كنند، به نوعی بر تحريف قرآن دلالت دارند!

پاسخ :

نقد و بررسی:
احادیثی که در برخی منابع حدیثی شیعه وجود دارد و دست‌آویز برخی از افراد برای اعتقاد به تحریف قرآن و یا متهم کردن شیعیان به تحریف قرآن شده است، از لحاظ محتوایی به دسته‌های متعددی تقسیم می‌شوند. یک دسته از این احادیث، احادیثی است که حاوی این مطلب است که نام امامان شیعه در قرآن بوده است ولی از آن حذف شده است. اين احاديث كه نسبت به گروه‌هاى ديگر، از كميّت بيش‌ترى برخوردارند، در منابع اهل سنت نيز كم و بيش يافت مى‌شوند. از جمله، حديث ثقة الاسلام كلينى با سند خود از ابى الحسن (عليه السلام) است كه امام مى‌فرمايد:
ولاية علي بن أبي طالب مكتوبة في جميع صحف الأنبياء و لن يبعث الله رسولاً إلاّ بنبوة محمد و ولاية وصيّه (صلى الله عليه وآله)؛ ولايت على بن ابى طالب علیه السلام در تمام كتاب‌هاى انبيا نوشته شده است و خداوند، هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد مگر آن كه از او برای اعتقاد و تبلیغ نبوت محمد و ولايت جانشين او پیمان گرفت.1
مضمون اين حديث در منابع اهل سنت، در كتاب شواهد التنزيل از حاكم حسكانى، از دانشمندان اهل سنت در قرن پنجم هجرى، نيز نقل شده است. وى با سند خود از عبد الله بن مسعود چنين مى‌آورد:
قال النبى (صلى الله عليه وآله) يا عبد الله! أتانى الملك فقال: يا محمد (واسأل من أرسلنا من قبلك من رسلنا) على من بعثوا؟ قلت: على ما بعثوا؟ قال: على ولايتك و ولاية علي بن أبي طالب؛ پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: اى عبد الله بن مسعود! فرشته‌ى وحى نزد من آمد و گفت: اى محمد و این آیه را تلاوت کرد: بپرس از كسانى كه پيش از تو از پيامبران فرستاديم، براى چه چيز به رسالت مبعوث شدند؟ گفتم: براى چه مبعوث شدند؟ گفت: بر ایمان به ولايت تو و ولايت على بن ابى طالب.2
حاكم نيشابورى، مؤلف كتاب پرآوازه‌ى مستدرك على الصحيحين، همين حديث را در كتاب معرفه علوم الحديث، نقل كرده است.3 ابن عساكر نيز در شرح حال امير مؤمنان امام على (عليه السلام)، در كتاب معروف خود، تاريخ مدينة دمشق به نقل از حاكم نيشابورى4 و نيز خطيب خوارزمى، در كتاب المناقب5 و ثعلبى در تفسير الكشف و البيان اين حديث را آورده‌اند.6
تمامی اين افراد از دانشمندان نامور اهل سنت به شمار مى‌آيند.
حديث ديگری از تفسير عياشى از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است بدين شرح:(لو قرئ القرآن ـ كما انزل ـ لألفيتنا فيه مسمّين؛ اگر قرآن همان طور كه نازل شده است، خوانده مى‌شد، ما را با نام در آن مىيافتيد.7
مضمون اين حديث از امام باقر(عليه السلام) نيز نقل شده است.8.
روايت ديگرى از امام باقر (عليه السلام) در كتاب‌هاى كافى و تفسير عياشى ذكر شده است. امام علیه السلام مى‌فرمايد:
نزل القرآن على أربعة أرباع: ربع فينا وربع فى عدوّنا وربع سنن و امثال وربع فرائض وأحكام9؛ قرآن بر چهار بخش نازل شده است: يك چهارم، درباره‌ى ما اهل بیت، يك چهارم، درباره‌ى دشمنان ما، يك چهارم سنت‌ها و أمثال و يك چهارم، فرايض و احكام.
مضمون اين حديث در كتاب كنز الفوائد كراجكى با سندهاى متعدد از ابن عباس10و نيز كتاب تفسير فرات كوفى آن هم با چند سند از أصبغ بن نُباته از امام على (عليه السلام) نيز نقل شده است.11
ابن مغازلى شافعى (م. 483 ق.) نيز با سند خود از ابن عباس نظير همين حديث را از پيغمبر خدا (صلى الله عليه وآله)چنين نقل مى‌كند:
... فقال النبى (صلى الله عليه وآله) لاصحابه: مم تعجبون، ان القرآن أربعة أرباع: فربع فينا اهل البيت خاصة و ربع فى أعدائنا و ربع حلال وحرام و ربع فرائض و احكام و الله انزل فى علي كرائم القرآن12؛ پيامبر(صلى الله عليه وآله) به ياران خود فرمود: از چه در شگفتيد! قرآن چهار بخش است: يك چهارم، به طور خاص درباره‌ى ما اهل بيت، يك چهارم، درباره‌ى دشمنان ما، يك چهارم، حلال و حرام و يك چهارم، فرايض و احكام. به خدا سوگند آیات کریمه قرآن درباره‌ى على (عليه السلام) نازل شده است.
قُندوزى حنفى نيز اين حديث را آورده است13 و غياث الدين بن همام مى‌گويد:
حافظ ابوبكر بن احمد بن موسى بن مردويه با سند خود از امام على ـ كرم الله وجهه ـ نيز اين حديث را نقل كرده است.14
حاكم حسكانى نيز اين حديث را ذكر كرده است15.
حال پرسش مهم این است آيا اين اخبار حكايت از تحريف قرآن دارند؟ آيا نام‌هاى ائمه‌ى طاهرين علیهم السلام در قرآن بوده و بر اثر تحريف ساقط شده‌اند؟
به نظر می‌رسد که هيچ محقق با تأملی به خود اجازه نخواهد داد که به استناد اين اخبار، سر از پندار تحريف درآورد و بگويد: يك چهارم آيات قرآن درباره‌ى اهل بيت علیهم السلام بوده است و در اثر تحريف اسقاط شده است؟! چه طور چنين چيزى ممكن است، در حالى كه اگر به مفاهيم "تنزيل" و "اقراء" توجه كنيم و شأن نزول آيات و جرى و تطبيق و مصداق كامل آيات را در نظر آوريم، به روشنى در مى‌يابيم مراد معصومین (عليهم السلام) از اين كه مى‌فرمايند: "يك چهارم قرآن درباره ماست" و يا مى‌فرمايند: "اگر قرآن همان گونه كه نازل شده است، خوانده مى‌شد، ما را با نام مى‌يافتيد" و یا... بيان نشانه‌هاى ويژه و صفات روشن اهل بيت (عليهم السلام) در قرآن است؛ به گونه‌اى كه هر صاحب درك و قرآن شناسی، به دور از سهل‌انگاری و سبک‌سری، با تدبر در آيات قرآن، بدون ترديد، ولايت اهل بيت علیهم السلام و فضايل و مناقب آن‌ها را مى‌يابد. كافى است روايات شيعه و اهل سنت را در اين زمينه ملاحظه كنيم؛ طبق اين روايات، شأن نزول و تأويل بسيارى از آيات قرآن، درباره‌ى عترت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله)، به ويژه امام على (عليه السلام) است؛16 به طور نمونه، ابن عساكر از قول ابن عباس مى‌نويسد:
ما نزل فى أحد من كتاب الله تعالى ما نزل فى علي؛ در كتاب خدا، درباره‌ى احدى به اندازه‌ى (امام) على (عليه السلام) آيه نازل نشده است.17
طبرانى و خوارزمى و ديگران از قول ابن عباس نقل مى كنند:
ما أنزل الله (يا أيّها الذين آمنوا) إلاّ وعليّ اميرها وشريفها و لقد عاتب الله أصحاب محمد فى غير مكان و ما ذكر عليّاً إلاّ بخير؛ خداوند هيچ آيه‌اى را (در مقام ستایش)، خطاب به مؤمنان نازل نكرد، جز آن كه على (عليه السلام) سرآمد آن‌هاست. خداوند، اصحاب محمد (صلى الله عليه وآله) را در موارد متعددی سرزنش كرده است، ليكن درباره‌ى امام على (عليه السلام)، جز خير و خوبى ياد نكرده است.18
و باز اين حديث مشهور از زبان مبارك پيغمبر خدا (صلى الله عليه وآله) مى‌فرمايد:
إنّ منكم من يقاتل على تأويل القرآن كما قاتلتُ على تنزيله؛ از شما كسى است كه بر طبق تأويل قرآن مى‌جنگد، همان طور كه من بر طبق تنزيل قرآن جنگيدم.19
اين حديث حكايت از اين دارد كه امام على (عليه السلام) و سپاهيان‌شان، بخشى از تأويل آيات قرآن و آنان كه در برابر امام صف آرايى كردند، تأويل بخشى ديگر از همان آيات، مى‌باشند، كه همان آیات، در ظاهر، تنزيلى درباره‌ى پيغمبر خدا (صلى الله عليه وآله) و دشمنان ايشان نازل شده است؛ بنابراين، اين كه مى‌فرمايد: "ربع قرآن درباره‌ى اهل بيت علیهم السلام و ربع آن درباره‌ى دشمنان آن‌هاست"، به اين معناست كه ربع تأويل قرآن، درباره‌ى عترت و ربع تأويل آن، درباره‌ى دشمنان آن‌هاست؛ چون دشمن يك نفر از آن‌ها، دشمن همه‌ى آن‌هاست. اين نكته از مضامين احاديث متعددى استفاده مى‌شود كه مى‌گويد:
قرآن (مانند موجودى زنده) دائم در جريان و سريان است و آيات آن در هر زمان بر گروهى تطبيق مى‌شود.20
شاهد بر اين معنا از اين گروه از روايات، احاديثى است كه تصريح مى‌كند نام ائمه‌ى اطهار علیهم السلام، به صورت مشخص، در قرآن به كار نرفته است. در بين اين احاديث، حديث صحيح السند نيز هست؛ از جمله حديث ثقة الاسلام كلينى با سند صحيح از ابابصير كه مى‌گويد:
سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن قوله تعالى: (أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...) قال: نزلت في علي والحسن والحسين، قلت: إنّ الناس يقولون فما باله لم يسمّ عليّاً وأهل بيته في كتاب الله؟ قال (عليه السلام) فقولوا لهم: إنّ رسول الله (صلى الله عليه وآله) نزلت عليه الصلاة ولم يسمّ لهم ثلاثاً ولا أربعاً، حتى كان رسول الله (صلى الله عليه وآله) الذي فسّر لهم ذلك؛ از امام صادق درباره‌ى مقصود آيه‌ى (أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...) پرسيدم. امام فرمود: اين آيه درباره‌ى على و حسن و حسين (عليهم السلام) نازل شده است. گفتم: مردم مى‌گويند: (اگر چنین است پس) چرا نام على و اهل بيتش در كتاب خدا نيامده است؟! حضرت فرمود: به آنان بگو: بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) وجوب نماز نازل شد، ولى نامى از 3 ركعت و 4 ركعت آن در قرآن نيست؛ تا آن كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) تعداد ركعات و احكام نماز را براى مردم تفسير كردند. درباره‌ى اولى الامر نيز همين طور، شرح و تفسير آن به عهده‌ى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) است.21
آية الله خوئى در پى اين حديث مى‌نويسد:
اين حديث صحيح، بر تمام آن روايات حاكم است، يا لااقل نص در مراد و آن روايات ظاهر در مرادند و مراد آن‌ها را روشن مى‌كند؛ به اين معنا كه نام ائمه (عليهم السلام) در قرآن با صفات و ويژگى‌هاشان و نه با ذكر نام متعارف آن‌ها آمده است.22
امام خمينى (قدس سره) نيز سخن نغزى دارد كه بايد قول فصل در اين زمينه به حساب آيد. ايشان مى‌فرمايد:
اگر كتاب الهى پر از نام اهل بيت و نام امير مؤمنان (علیهم السلام) و اثبات وصايت و امامت ايشان با اسم بوده است و سپس با تحريف ساقط شده است، چرا خود امام على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) و نيز سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و سايرين از ياران امام على (عليه السلام)، كه دائم بر خلافت امام على (عليه السلام) احتجاج مى كردند، هرگز به آن آيات احتجاج نكردند؟!
چرا آنان به احاديث نبوى، در تفسير آيات، استدلال مى‌كردند، با آن كه قرآن در ميان آنان بوده است؟!23.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پي‌نوشت‌ها:
1. ابوجعفر كلينى، همان، ج 1، ص 437، رقم 6.
2. عبيد الله الحاكم الحسكانى، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، تحقيق محمدباقر المحمودى، ج 2، ص 222.
3. ابو عبد الله الحاكم النيسابورى، معرفة علوم الحديث، تصحيح المعظم حسين، النوع 24، ص 92.
4. على بن الحسن (المعروف بابن عساكر) ترجمة الامام على (عليه السلام) من تاريخ دمشق، تحقيق محمد باقر المحمودى، ج 2، ص 79، رقم 602.
5. موفق بن احمد الخوارزمى، المناقب، تحقيق مالك المحمودى، فصل 19، ص 221.
6. احمد بن محمد الثعلبى، الكشف والبيان فى تفسير القرآن، مخطوط: جزء 4، ص 335.
7. عياشى، همان، ج 1، ص 13، رقم 4.
8. همان: ج 1، ص 13، رقم 5.
9. ابو جعفر كلينى، همان، ج 2، فضل القرآن، ص 627، رقم 4، و ر.ك: عياشى، همان، ج 1، ص 9، رقم 1.
10. محمد بن على كراجكى، كنز الفوائد، تحقيق عبدالله نعمه.
11. فرات بن ابراهيم، تفسير فرات كوفى، تحقيق محمد الكاظم، ص 46، رقم 1 ـ 2.
12. على بن محمد شافعى، مشهور به ابن مغازلى، مناقب الامام على بن ابى طالب، تحقيق محمد باقر البهبودى، ص 328، رقم 375.
13. ر.ك: سليمان بن ابراهيم القندوزى الحنفى، ينابيع المودة، چ اسلامبول، ص 126 و چ نجف، ص 148.
14. قياس الدين، حبيب السير، ج 2، ص 13.
15. الحاكم الحسكانى، شواهد التنزيل، ج 1، ص 44 ـ 45 و 47.
16. ر.ك: حسكانى، وى ده ها روايت در كتاب شواهد التنزيل خود در اين زمينه آورده است.
17. ابن عساكر، ترجمة الامام على بن ابى طالب من تاريخ دمشق، ج 2، ص 428، رقم 935 ـ 940.
18. طبرانى، المعجم الكبير، ج 11، رقم 11687; خوارزمى، المناقب، ص 179 و نيز ر.ك: حسكانى، همان، ج 1، ص 53; : محمد بن سليمان الكوفى، مناقب الامام امير المؤمنين على بن ابى طالب، تحقيق محمد باقر المحمودى، ج 1، رقم 67 و 81; ابو نعيم اصفهانى، همان، ج 1، ص 64.
19. احمد بن شعيب نسائى، خصائص امير المؤمنين على بن ابى طالب، تحقيق محمد الكاظم المحمودى، ص 166، رقم 156. اين حديث مدارك و سندهاى متعددى دارد كه محقق كتاب در پانوشت ها به آنها اشاره كرده است.
20. مانند حديثى كه عياشى از امام باقر (عليه السلام) به اين صورت نقل مى‌كند: "... و لو ان الآية اذا نزلت فى قوم ثم مات اولئك القوم، ماتت الآية و لما بقى من القرآن شيء، ولكن القرآن يجرى أوّله على آخره مادامت السماوات والارض ...; اگر آيه‌اى تنها درباره‌ى قومى نازل شده باشد، آن قوم كه بميرند آيه هم مى‌ميرد و از قرآن چيزى باقى نمى‌ماند، ليكن قرآن دائم در جريان است تا زمانى كه آسمان‌ها و زمين برپاست". عياشى، همان، ج 1، ص 10، رقم 7.
21. ابو جفعر كلينى، همان،ج 1، ص 286.
22. سيد ابوالقاسم خويى، همان، ص 231. 

 

احاديثى كه از وجود نام ائمه (عليهم السلام) در قرآن حكايت مى‌كنند، به نوعی بر تحريف قرآن دلالت دارند!

افزودن دیدگاه جدید