رسول الله (ص) خبر از شهادت امام حسین می دهد
شيخ صدوق از ابن عباس روايت كرده است كه: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در خواب ديد ژوليده موى و گردآلوده و شيشهء پرخون در دست داشت پرسيد: يا رسول اللّه اين خون چيست؟
فرمود: اين خون حسين عليه السّلام است، همين امروز از زمين برداشته ام و از آن روز حساب نگاهداشت تا معلوم گرديد آن حضرت همان روز كشته شده است.
و شيخ طوسى به اسناده از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرد كه: بامدادى امّ سلمه را ديدندگريان و پرسيدند: از چه مى گريى؟
گفت: پسرم حسين عليه السّلام دوش كشته شد براى آنكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را از زمان رحلت تا ديشب در خواب نديده بودم، ديشب ديدم گرفته و اندوهناك با او گفتم: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چون است تو را محزون مى بينم؟
فرمود: امشب براى حسين و اصحاب او قبر مى كندم.
و روايات به مضمون اين بسيار است. و در مناقب گويد كه: در اثر از ابن عباس روايت شده است كه: پس از قتل حسين عليه السّلام پيغمبر را در خواب ديد گردآلود، پاى برهنه و گريان، دامن پيراهن به دست گرفته و تلاوت مى فرمود: لا تَحْسَبَنَّ اَللّهَ غافِلاً عَمّا يَعْمَلُ اَلظّالِمُونَ. فرمود: من به كربلا رفته بودم و خون حسين عليه السّلام را از زمين برداشتم و اينك در دامن من است و اكنون نزد پروردگار مى روم تا با آنها مخاصمت كنم.
و در كامل ابن اثير است كه ابن عباس گفت: پيغمبر را در آن شبى كه حسين عليه السّلام كشته شد، در خواب ديدم شيشه در دست داشت و خون در آن جمع مى كرد.
گفتم: يا رسول اللّه اينها چيست؟
فرمود: خون حسين عليه السّلام و اصحاب اوست، نزد خداوند مى برم. پس ابن عباس صبح برخاست و مردم را از قتل آن حضرت خبر داد و بعد از آن كه خبر رسيد، دانستند آن حضرت در آن روز كشته شده بود.
مؤلف گويد: در كتب معتبر كيفيت دفن حسين عليه السّلام و اصحاب او به تفصيل بيان نشده است.
و از روايت شيخ طوسى چنان معلوم مى شود كه بنى اسد بورياى نو آوردند و زير بدن امام بگستردند چون از ديزج روايت كرده است گفت كه: با غلامان نزديك و خواصّ خود آمدم و قبر مطهّر را شكافتم بورياى نو ديدم و بدن آن حضرت بر آن بوريا بود و بوى مشگ شنيدم، پس آن را به حال خود گذاشتم و گفتم خاك ريختند و آب جارى كردم.
و نيز از ابى الجارود روايت كرده است كه: قبر آن حضرت را از جانب سر و از جانب پابشكافتند از آن بوى مشگ اذفر شنيدند و در آن شكّ نكردند.
و در حديث مشهور از زايده كه صدر آن در آخر فصل سابق بگذشت وارد است كه:
جبرئيل با رسول خدا گفت: اين نوادهء تو و اشارت به حسين عليه السّلام كرد با گروهى از فرزندان و اهل بيت و نيكان امّت تو در كنار فرات در زمينى كه كربلا خوانند، كشته شوند. تا اينكه گفت:
وقتى اين گروه سوى خوابگاه خويش شتافتند، خداى عزّ و جلّ به دست خود جان آنها را قبض كند و فرشتگان از آسمان هفتم به زمين آيند ظرفها از ياقوت و زمرّد در دست داشته باشند پر از آب زندگانى با حلّه هاى بهشتى و بوى خوش از بهشت آورند و بدان آب آنها را بشويند و در آن حلّه ها كفن كنند و بدان بوى خوش حنوط نمايند و فرشتگان صف در صف بر آنها نمازگزارند آنگاه خداوند برانگيزاند گروهى از امّت تو كه كافران، آنها را نشناسند و ايشان در اين خونها شريك نشده باشند نه بگفتار و نه بكردار و نه نيّت و آن اجسام را به خاك سپارند و براى قبر حسين عليه السّلام علامتى نهند در آن بيابان تا براى اهل حق نشانه باشد و براى مؤمنين موجب رستگارى گردد و از هر آسمان در هر شبانه روز صد هزار فرشته برگرد او باشند بر وى درود فرستند و خداى را تسبيح كنند و براى زوّار مغفرت از خداى خواهند و نام هر زائر كه آنجا آيد بنويسند، الخ.
افزودن دیدگاه جدید