ذکر مصيبت مي‌کند: الشام الشام

ذکر مصيبت مي‌کند: الشام الشام
تا ياد غربت مي‌کند: الشام الشام

منزل به منزل درد و داغ و بي کسي را
يک جا روايت مي‌کند: الشام الشام

موي سپيد و چهره اي در هم شکسته
از چه حکايت مي‌کند: الشام الشام

هر روز با اندوه و آه و بي شکيبي
ياد اسارت مي‌کند: الشام الشام

در اين ديار پُر بلا هر کس به نوعي
عرض ارادت مي‌کند: الشام الشام

يک شهر چشم خيره وقت هر عبوري
ابراز غيرت مي‌کند: الشام الشام

هر سنگ با پيشاني مجروح خورشيد
تجديد بيعت مي‌کند: الشام الشام

قرآن پرپر روي نيزه غربتت را
هر دم تلاوت مي‌کند: الشام الشام

قلب تو را يک مرد رومي با نگاهش
بي صبر و طاقت مي‌کند: الشام الشام

هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه
خود را فدايت مي‌کند: الشام الشام

جان مي دهي وقتي به لبهايي مقدس
چوبي جسارت مي‌کند: الشام الشام

کنج تنوري حنجري آتش گرفته
ذکر مصيبت مي‌کند: الشام الشام

افزودن دیدگاه جدید