مقتل حضرت عباس علیه السلام: رجزخوانی حضرت
ابن شهر آشوب در مناقب گويد: عبّاس سقّاى ماه بنى هاشم علمدار حسين عليه السّلام بود و ازبرادران مادرى خويش بزرگتر بود به طلب آب رفت بر او حمله كردند و او هم بر آنها تاخت و مى گفت:
لا أرهب الموت إذ الموت زقا
حتّى أوارى في المصاليت لقا
نفسى لنفس المصطفى الطّهر وقا
إنّى أنا العبّاس أغدو بالسّقا
و لا أخاف الشرّ يوم الملتقى
زقا (به زاى نقطه دار): بانگ كرد. يعنى:
از مرگ نمى ترسم هنگامى كه بانگ زند،تا وقتى كه ميان مردان كارآزموده افتاده و به خاك پوشيده شوم.
جان من وقايهء جان پاك مصطفى است، من عبّاس هستم با مشگ مى آيم و روز نبرد از شرّ نمى ترسم
پس آنها را پراكنده ساخت و زيد بن ورقا جهنى از پشت خرما بُنى (خرمابُن: بوته ی خرما، درختچه خرما) كمين كرد و حكيم بن طفيل سنبسى ياور او گشت و شمشير به دست راست عباس زد و عباس تيغ به دست چپ گرفت و حمله كرد و رجز مى خواند:
و اللّه إن قطعتم يمينى
إنّى أحامى أبدا عن دينى
و عن إمام صادق اليقين
نجل النّبىّ الطّاهر الأمين
و كارزار كرد تا ضعف بر او مستولى گشت، پس حكيم بن طفيل طائى از پشت درخت خرما كمين ساخت و بر دست چپ او زد عباس گفت:
يا نفس لا تخشى من الكفّار
و ابشرى برحمة الجبّار
مع النّبىّ السّيّد المختار
قد قطعوا ببغيهم يسارى
فأصلهم يا ربّ حرّ النّار
معنى مصرع اخير اين است كه: اى پروردگار آنها را به گرمى آتش بسوزان. و صلا آتش است و اصلاء در آتش سوزانيدن.
پس آن ملعون با گرز آهنين بر سر او كوفت و چون حسين او را بر كنار فرات بر زمين افتاده ديد، بگريست و گفت:
تعدّيتم يا شرّ قوم بفعلكم
و خالفتم قول النّبىّ محمّد
اما كان خير الرّسل وصّاكم بنا
اما نحن من نسل النّبىّ المسدّد
اما كانت الزّهراء امّى دونكم
اما كان من خير البريّة احمد
لعنتم و اخزيتم بما قد جنيتم
فسوف تلاقوا حرّ نار توقد
افزودن دیدگاه جدید