حوادث بعد از پیامبر در خطبه حضرت زهرا علیها السلام
حضرت فاطمه علیهاالسلام پس از رخدادهای بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مسجد رفته و برای احقاق حق خود و امام زمانش خطبه ای غرا می خواند و پس از فرازهایی از خطبه به بیان حوادث پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اموری که افرادی پس از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایجاد کردند کشانده و می فرماید:
فَلما اختارَاللهُ لِنبیهِ دارَ اَنبیائهِ؛ درجات بلند مرتبه ای که خدای تعالی برای بندگان خاص خود که انبیاء باشند آماده فرموده و قریب به همین مضمون است: ماوی اَصفیائهِ.
ظَهرت فیکم حَسکةُ النِّفاق و در نسخه دیگری است: حُسکیةَ؛ خار و مراد از این کلام یعنی دشمنی و نفاق یا عداوتی که بر اثر نفاق حاصل گردد.
وَ سَملَ جِلبابُ الدّین در نسخه دیگری آمده که: اَسملَ و در نسخه های دیگر چنین ذکر شده جِلبابُ الاسلام؛ آثار کهنگی بر جامه اسلام ظاهر شد پس از آن که اسلام در نهایت حسن و جمال و طراوت بود.
وَ نَطقَ کاظِمَ الغاوینَ؛ آن کسانی که سابقاً جرأت حرف زدن نداشتند شروع به سخن گفتن نمودند.
و نَبغ خاملُ الاَقلّینَ؛ افرادی که پست و دنی بودند ظاهر شدند و به نام رسیدند.
و هَد رفَنیقُ المُبطلینَ در نسخه دیگری است: فنیق الکُفر؛ شتر فحلی که سوارش نمی شوند صدایش را بلند کرد.
فَخطرَ فی عَرصاتکم؛ این شتر خودخواه شروع به راه رفتن کرد آن هم راه رفتن متکبرانه و با غرور.
این عبارات کنایه هایی است از آشکار شدن نفاق پنهانی که در سینه ها بود و بروز حرکت ها و جهت گیری هایی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله مخفی بود و ضعفای عاجز تبدیل به اقویاء شدند.
افرادی که پست و دنی بودند ظاهر شدند و به نام رسیدند. آن کسانی که سابقاً جرأت حرف زدن نداشتند شروع به سخن گفتن نمودند.
وَ اَطلعَ الشَّیطانُ رَاسهُ مِن مَغرزهِ هاتفاً بِِکم؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها این اتفاقات را نوعی پاسخگویی به دعوت شیطان تعبیر می فرمایند با توجه به سخنی که شیطان گفت و سوگند یاد کرد: لاغوینَّهم اَجمعینَ الّا عِبادکَ مِنهُم المُخلَصونَ (یعنی پروردگارا من همه بندگان را گمراه خواهم نمود مگر بندگان مخلص تو را) پس شیطانی که در زمان رسول خدا ناتوان و ضعیف بود آن زمانی که اسلام دارای قوت و قدرتی بود، در این زمان شیطان سر خود را از مخفی گاه خویش بیرون آورد، سر خویش را خارج ساخت مانند سنگ پشتی که به هنگام از بین رفتن خطر سر خویش را از داخل لاک خود بیرون می آورد، پس شیطان به شما ندا داد و شما را به سوی نقض بیعتی که در روز غدیر بسته بودید و به سوی سلب حقوق از اهل و اصحاب حق و دارای حق، خواند.
فَالفاکم لِدعوتهِ مُستجیبینَ در نسخه دیگری است: فَوجدکُم لِدعوتهِ الّتی دَعا اِلیها مُجیبینَ؛ آن هنگام که شیطان شما را فراخواند، شما را مطابق میل خود یافت و گمانش بر شما به دست آمد.
وَ لِلغرّة فیه مُلاحظینَ؛ شیطان در شما حالت پاسخ گویی شدیدی یافت و حالت پذیرش کاملی برای خدعه های وی، همانند انسانی که آن چه به او بگویند پذیرفته و قبول می کند و آن چه به وی امر شود اطاعت نموده و عمل می کند بدون آن که ذره ای تعقل و تفکر در کارها به کار برد.
ثُمَّ استَنهضکم فَوجدکُم خِفافاً؛ به شما امر به قیام به همراه خود کرد و شما را بدون این که کمترین سنگینی و دشواری در خود بیابد در انجام وسوسه هایش سریع یافت.
وَ اَحمشکم فَالفاکُم غِضاباً در نسخه دیگری آمده: فَوجدکم غِصاباً؛ یا شما را به غضب حمل کرد و بر غضب تشویق و تحریک تان نمود آن گاه دید که شما به غضب او غضبناک می شوید و بر اساس مصلحت و حساب شیطان به سوی غضب می گرائید و خلاصه آن که شیطان شما را مطیع اوامر و منقاد خود در هر حالتی یافت.
فَوسمتُم غَیر اِبلکُم؛ نتیجه این کار آن شد که عمل کردید آن چه را که اجازه نداشتید عمل نمائید و انتخاب کردید آن چه را که نباید انتخاب می کردید و کلید کارها را به غیر اهل آن ها دادید و رهبری و زمامداری را به نااهل تحویل دادید.
وَ اَوردتُم غَیر شِربِکم و در نسخه دیگری آمده: وَ اَورَدتُموها شِرباً لیس لکُم؛ مانند چوپانی که شترش را در چشمه ای که مال او نیست فرود می آورد و مقصود آنست که شما آن چه را که حقی در آن نداشتید – خلافت را – گرفتید. مراد آنست که مردمانی اندک برای تعیین خلیفه قیام کردند و خلافت را از اهل و اصحاب شرعی آن به جای دیگر افکندند. آری این تصرفات حق مردم نبود بلکه باید از سوی خدای تعالی معین گردد؛ که گردیده بود.
جراحات مصیبت وفات رسول خدا هنوز التیام نیافته است. قبل از دفن رسول خدا پیشتازان انقلاب ظاهر شدند یعنی در همان ساعاتی که علی علیه السلام پیامبر را غسل می داد و کفن می کرد جمع شدید و آن چه خواستید کردید.
هذا وَ العَهدُ قَریبٌ؛ تمام این تغییرات به وجود آمد در حالی که عهد نزدیک بود یعنی از زمان رسول خدا مدت زمان طولانی نگذشته بود البته ممکن است که تغییر یابد یا مسلمانان اوامر و تعالیم را بر اساس و اثر مرور زمان فراموش کنند و این امر در طی مدت طولانی ممکن است صورت بگیرد ولی اکنون بیش از دو هفته از وفات پیامبر نگذشته است که دین این گونه دست خوش تغییر و دگرگونی شده است.
وَ الکلمُ رَحیبٌ؛ و جراحت قلب که بر اثر وفات رسول اکرم به وجود آمده دائماً دهانه اش وسیع تر می گردد و این تعبیر برای رساندن وسعت جراحت از دست دادن رسول خدا و عظمت مصیبت او و شدت امر و ناراحتی به کار رفته شده است.
وَالجُرجُ لمّا یندَمل؛ جراحات مصیبت وفات رسول خدا هنوز التیام نیافته است.
وَالرَّسُولُ لَما یقبر؛ قبل از دفن رسول خدا پیشتازان انقلاب ظاهر شدند یعنی در همان ساعاتی که علی علیه السلام پیامبر را غسل می داد و کفن می کرد جمع شدید و آن چه خواستید کردید.
اِبتداراً زَعَمتم خَوف الفِتنةِ و در نسخه دیگری است: بدراراً؛ به سرعت و با کمال عجله به این کارها پرداختید و پنداشتید که آن چه کردید به خاطر جلوگیری نمودن از فتنه است و معنی زعم یعنی شیئی و مطلبی را ادعا کند در حالی که دروغ بودنش را می داند و معنی زعمتم در این جا گمان کردید که این اعمال را انجام می دهید تا فتنه ای واقع نشود و خود شما می دانید که در این ادعای خود دروغ گویانید.
اَلا فِی الفِتنةِ سَقطوا وَ انّ جَهنم لَمحیطةٌ بِالکافرینَ؛ فتنه شما بودید و عمل شما فتنه فاسده بود حقوق را از اهل آن غصب کردید تا آن که بر اساس ادعای واهی خود از فتنه جلوگیری کنید و کدام محنتی بزرگتر از تغییر مجرای اسلام است و تبدیل احکام، و غصب حقوق اهل بیت و با قساوت قلب و خشونت با آنان رفتار نمودن؟
فَهیهاتَ مِنکم!؛ معنی کلمه هیهات یعنی دوری و تو گویی که ارتکاب این گونه اعمال از آنان، به نظر بسیار مستبعد می رسید آن هم استبعادی همراه با تعجب که آنان چگونه به آن کارها توانستند اقدام کنند و چه انسان منصفی این گونه اعمال زشت و ناپسند را که منجر به آن جرائم بزرگ گردد آن هم بر خلاف تصریح قرآن و تصریحات رسول اکرم و سفارشات وی در حق عترت و اهل بیتش باور می نماید؟
وَ کیف بکُم؛ فاطمه زهرا علیها السلام از این دگرگونی که در عقاید و سلوک آنان پدید آمده تعجب می کند یعنی چگونه این اعمال را انجام دادید و چگونه شما لایق ارتکاب این جنایت بودید؟
وَ انّی تُوفکونَ؛ کجا می روید و شیطان چگونه شما را از راه پر فضیلت و نمونه تان به راه دیگر برد و چگونه شما را به این اعمال واداشت در حالی که:
و کتابُ اللهِ بَینَ اَظهرکُم؛ در حالی که قرآن هنوز در میان شما موجود است و شما را در پناه خویش گرفته است.
اُمورهُ طاهرهٌ؛ در قرآن چیزی که موجب شک و تردید شود وجود ندارد چرا که امور آن آشکار است.
و اَحکامهُ زاهرهٌ؛ و احکامش متلالا و درخشان است.
و اَعلامُهُ باهرهٌ؛ علاماتی که به وسیله آن ها بر قرآن استدلال می شود از نورانیت و فروغ فراوانی برخوردارند.
و زَواجرهُ لائحة؛ آن نواهی قرآن که شما را از تبعیت هوی باز می دارد واضح و روشن است.
و اَوامرهُ واضحة؛ اوامری که شما را به اطاعت ما و یاد گرفتن احکام از ما و تسلیم شدن در برابر ما می خواند ظاهر است.
و قَد خَلفتموهُ وَراءَ ظُهورکُم؛ جای تاسف است قرآنی که موصوف به این اوصاف است امروز به پشت سرهاتان افکندهاید نه از آن چیزی یاد می گیرید و نه گفتارش را اخذ می نمائید.
فتنه شما بودید و عمل شما فتنه فاسده بود حقوق را از اهل آن غصب کردید تا آن که بر اساس ادعای واهی خود از فتنه جلوگیری کنید و کدام محنتی بزرگتر از تغییر مجرای اسلام است و تبدیل احکام، و غصب حقوق اهل بیت و با قساوت قلب و خشونت با آنان رفتار نمودن؟
اَرَغبة عَنه تُریدونَ؟؛ این استفهام توبیخی است، زیرا انسان زمانی که چیزی را پشت سر افکند معنای آن چنین است که به آن رغبتی ندارد و به آن پشت نموده است، آری گویی این بزرگوار می فرماید شما عمل به قرآن را به کناری افکندهاید، یعنی قرآن شما را خوش نیاید یعنی احکام آن مزاحم با هوی ها و اهداف شماست.
اَم بِغیرهِ تَحکمون؟؛ به قوانین دیگری غیر از قوانین قرآن حکم می نمایید زیرا که برای قرآن صلاحیت عمل در میان خودتان را قائل نیستید.
بِئسَ لِلظالمینَ بَدلاً؛ آن چه را که به جای قرآن گرفته اید چه بد است یعنی احکام باطلی که اتخاذ نموده اید و آن ها را به جای قرآن به کار می زنید.
ثُمَّ لَم تَلبثُوا اِلّا رَبثَ اَن تَسکنَ نَفرتها وَ یسلسَ قِیادها؛ در این جا حضرت صدیقه طاهره فتنه را به شتر ماده و یا حیوان رمیدهای تشبیه می فرماید که رام کردنش بسیار دشوار است و سوار شدنش سخت. لذا می فرماید بعد از آن که بر این مقام بلند مرتبه عالی قدر والا مسلط شدید؛ (مقام خلافت) آن قدر درنگ نکردید که کارها تمام شود و اضطرابها آرام گردد و آن گاه شروع به اعمال خراب کارانه نمایید.
ثُمَّ اَخذتم تُورونَ و قَدتَها و تُهیجونَ جَمرتها؛ شروع به فتنه انگیزی نمودید مانند کسی که در آتش می دمد تا بیشتر فروزان شود و یا گل آتش را می گرداند و حرکت می دهد تا شعله ور شده و آتشش کاملاً آشکار گردد و خشک و تر را بسوزاند و مقصود از این مثال امور تاسف باری بود که این افراد بر سر امیرالمومنین آوردند از سلب امکانات و هجوم به در خانه، و آن چه را که بر صدیقه طاهره و او فرزندانش وارد آوردند، مصادره املاک، بازداشتن خمس و فئی از آنان و امور فراوان دیگری که مورخان ذکر کردهاند و مسلماً تمامی رویدادها نیست.
و خلاصه کلام آن که شما اقدام به جرائم پشت سر هم و فراوانی نمودید که هر کدام از آن ها از دیگری فجیع تر و زشت تر بود.
و تَستجیبونَ لِهِتافِ الشَّیطانِ الغَوی؛ زیرا که شیطان حزب خود را دعوت می کند تا سرانجام در زمره اصحاب جهنم درآیند و قرآن کریم ما را از سخن شیطان آگاهی می دهد که: «وَ ما کانَ لی عَلیکم مِن سُلطانٍ الّا اَن دَعوتکُم فَاستجبتُم لی»؛ مرا بر شما تسلطی نبود فقط شما را دعوت کردم و شما نیز اجابت کردید.
آری اعمالی که مردان صاحب قدرت و حکومت در آن زمان بر علیه خانواده پیامبر صورت دادند مسلماً در پاسخ به ندای خدا و پیامبر که آنان را دعوت می کردند نبود، بلکه پاسخ به ندای شیطان گمراه بود.
وَ اِطفاءِ اَنوار الدّین الجَلی؛ دین اسلام را انواری است که مردمان به وسیله آن ها هدایت می شوند و آن انوار عبارتند از محاسن احکام و قوانین اسلام و روحانیتی که دین از آن بهرهمند است و آنان سعی کردند این انوار را با اعمال زشت و ناپسندشان خاموش کنند.
َو اِخمادِ سُننِ النَّبی الصَّفی؛ از بین بردن راه و رسم رسول خدا و در این جا سنن نبوی تشبیه به نور گردیده است و زیر پا نهادن سنن تشبیه به اخماد شده است.
تُسرّونَ حَسواً فِی ارتِغاءٍ؛ این جمله اشاره به قضیه معروفی است و آن این که زمانی که شیر را می دوشند روی آن کف جمع می شود مردی می آید و چنین وانمود می کند که فقط علاقمند به نوشیدن کف است ولی آهسته و در پنهانی شیر را نیز می نوشد و این مثل برای کسی وضع شده که ادعای چیزی را می کند ولی غیر از آن را مورد نظر دارد، او شیر را مخفیانه می نوشد ولی ادعا می کند که کف را می نوشد در این صورت گفته می شود: فُلانٌ یسرُّ حَسواً فی ارتِغاءٍ وَ الارتغاء یعنی نوشیدن کف.
و به این ترتیب و با ذکر این مَثل حضرت صدیقه طاهره هدف اصلی و حقیقی آن گروه را خبر می دهند که آنان ادعای چیزی را می کنند ولی مطلب دیگری را مدنظر دارند. آری آنان ادعا می کنند که قصد جلوگیری از فتنه را دارند ولی مراد و مقصود حقیقی یشان بستن در خانه آل محمد و از بین بردن هستی و کیان اهل بیت رسول خدا است.
وَ تَمشونَ لاَهلهِ وَ وُلدهِ فِی السَّراءِ و الضَّراءِ و در نسخه دیگری آمده: فِی الخَمر و الضَّراءِ؛ خمر: عبارتست از آن چه تو را می پوشاند مانند درخت و غیر آن و الضراء بدون تشدید راء عبارتست از درخت بهم پیچیده و زمین پست و گودال مانند و مقصود آنست که شما رسول خدا و اولاد و فرزندان او را با مکر و خدعه و به صورتی پنهان و نهان اذیت کردید و برای این مقصود و هدف غیر انسانی راههای روزی را بر آنان بستید تا فقیر و نادار شوند و در نتیجه کسی به سوی آنان نیاید.
وَ نَصبرُ مِنکم عَلی مِثل حَزّالمدی؛ و ما بر این اذیت ها و آزار ها و دشواری ها صبر می کنیم. آری آن اذیت ها و آزارهایی که بر ما رساندید بر آن ها صبر می کنیم: ولی چه صبری! مانند کسی که می بیند با چاقو اعضا بدن او را قطع می کنند ولی باید صبر نماید.
وَ وَخز السَّنانِ فِی الحِشی؛ و مانند کسی صبر می کنیم که وی را با سنان و نیزه هدف قرار داده و در شکم وی نیزه را فرو برده باشند و معنای این جملات عجیب اینست که واقعاً موضوع و مساله، ساده و آسان نیست که بتوان از آن ها چشم پوشی نمود و یا فراموش شان کرد بلکه فاجعه ایست بزرگ و گناهی است نابخشودنی.
وَ اَنتُم – الانَ – تَزعَمونَ اَن لا اِرثَ لَنا؛ و اکنون نیز برای شرعی جلوه دادن دشمنی ها و موقعیت و موضع خصمانهتان نسبت به ما و پوشاندن و سرپوش نهادن بر روی اعمال ننگین تان گمان می برید یا به دروغ ادعا می کنید که ما را از رسول خدا ارثی نیست، یعنی مهمترین امور و واضح ترین مسائل را در دین اسلام انکار می نمائید، یعنی قانون ثابت وراثت را که در قرآن و سنت موجود است، را رد می نمایید.
کجا می روید و شیطان چگونه شما را از راه پر فضیلت و نمونه تان به راه دیگر برد و چگونه شما را به این اعمال واداشت در حالی که: قرآن هنوز در میان شما موجود است و شما را در پناه خویش گرفته است.
اَفَحکمَ الجاهلیهِ یبغونَ و در نسخه دیگری است: تَبغونَ؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها سخن خویش را با این آیه محکم فرمود همان گونه که شیوه شان در طول این محاکمه چنین بود که به خاطر آشنایی فوق العادهای که با کتاب قرآن داشتند و این کتاب را بسیار می خواندید در هر مناسبتی به عنوان شاهد و مثال مطلب از قرآن کریم بهره بر می گرفتند. ایشان می فرمایند انکار وراثت در احکام اسلامی وجود ندارد و بسیار تعجب آور است که شما به احکام جاهلیت که تابع هوی های فردی و نفسانی است حکم می نمائید آری احکام که منبعث از اغراض شخصی است یعنی این که، دختران را از ارث محروم نمائید و ارث را فقط اختصاص به پسران دهید.
وَ مَن اَحسنُ مِن اللهِ حُکماً لِقومٍ یوقنونَ؛ آیه دیگری که صدیقه طاهره علیهاالسلام در سخن خود بیان و تلاوت فرمودند این آیه بود یعنی آیا شما حکم و قانونی غیر از احکامی که از سوی خدای تعالی صادر گردیده سراغ دارید آن هم برای کسانی که به خدای حکیم یقین دارند و معتقد به اسلام می باشند؟ آیا قانون اسلامی قوانین جاهلیت را از بین نبرد و منسوخ نساخت؟ آیا اسلام ارث را برای دختر و پسر هر دو قرار نداده؟
بَلی تَجلّی لَکُم کَالشَّمس الضّاحیهِ اَنّی اِبنتهُ؛ آری این مسئله نزد شما مانند آفتاب در وسط روز درخشان است، آن هم روزی که قطعه ابری در آسمان نباشد. این مساله مسلم و واضح است یعنی می دانید که قطعاً و یقیناً من دخت پیامبرم و در این مسئله تردیدی نیست.
اَفلا تَعلمونَ؛ آیا این امور و این حقایق را نمی دانید؟ و یا نمی دانید من دخت پیامبرم.
اَیها المُسلمونَ! حضاری که اکنون شنوندگان خطاب من هستید و ای کسانی که ابوبکر را برای خلافت نامزد کردید ای امت محمد! من دختر محمد و دخت رسول اسلامم.
أاُغلبُ عَلی اِرثیهِ (ارثی)؟؛ آیا در گرفتن ارث من، بر من غلبه می جوئید این ارث من و حق من است، آیا حقم را از من می ستانید؟
منبع: فاطمة الزهرا از ولادت تا شهادت
نویسنده: سید محمد کاظم قزوینی
افزودن دیدگاه جدید