تاریخچه قوم یهود و پیدایش اسرائیل از یعقوب تا

یعقوب فرزند إسحاق، كه او را اسرائیل (بنده خدا) مى ‏گویند دوازده فرزند داشت كه چهارمین فرزند او (یهودا) بود.

یهودا و برادرانش با پدر خود یعقوب، در كنعان (فلسطین) سكونت داشتند و پس از واقعه مشهور حضرت یوسف كه یهودا هم در آن شركت داشت، در سال1740 قبل از میلاد، كنعان را به عزم مصر ترك گفتند.

آن روزها مصر مملكت پر جمعیّت و با ثروتى بود و هركس بر آن حكومت مى ‏كرد، چنان بود كه بر جهان حكومت مى‏كند.

هنگامى كه برادران یوسف وارد این سرزمین شدند حضرت یوسف پادشاه آن بود، از این جهت آنها زندگى بسیار با شكوهى بهم زدند. و كم ‏كم تعدادشان از هزار تجاوز كرده و قبائل متعددى را تشكیل دادند.

این قبیله‏ ها سالهاى درازى را در أمن و أمان بسر بردند، تا آنكه زمان (فرعون) فرا رسید و چون میان او و قبیله‏ هاى بنى اسرائیل دشمنى هائى از گذشته بود، آنها را ذلیل كرده و به گفته قرآن (مردهایشان را كشته و زنانشان را به اسیرى برد)(1).

پیش از آنكه حضرت موسى(ع) به پیامبرى مبعوث گردد، بنى اسرائیل سخت‏ترین روزهاى خود را زیر شكنجه‏ هاى طاقت فرسا و فشارهاى گوناگون فرعون بسر مى‏بردند.

ولى چون موسى(ع) در حوالى سال1213 قبل از میلاد مبعوث شد، روحهاى پژمرده آنها را جوان كرده و به جانهاى دربند شده آزادى بخشید.

امّا این پیامبر بزرگ، در برابر این خدمات از آن‏ها چه دید و آنها چه پاداشى به او دادند؟

براى مثال یكى از آن پاداشهاى ننگین را تاریخ چنین مى‏نویسد: شبانگاه حضرت موسى(ع) باتفاق بنى اسرائیل، مصر را مخفیانه ترك گفتند و به رود نیل رسیدند، موسى(ع) با عصاى خود آب‏ها را فرمان داد تا اینكه در میان رود راهى نمایان شد.

موسى(ع) أمر كرد تا همگى آن راه را در پیش گرفته و از نیل عبور كنند ولى آنها یك صدا گفتند: ما از دوازده قبیله‏ ایم و هر قبیله‏ اى عادات و رسوم خاص خود را دارد، باید این راه به دوازده قسمت تقسیم شود یعنى براى هریك از قبائل یك راه و یك مسیر خصوصى باشد، تا فرمانت را اجرا كنیم.

موسى(ع) به دریا ندا داد: تا دوازده مسیر باز كند و به فرمان خداوند چنین شد.

ولى آنها یك قدم به جلو نرفتند و عذرشان این بود:

ممكن است كه در میان راه ما را با یكدیگر احتیاجى افتد، پس دریا را بگو تا چون پنجره ‏ها سوراخ‏هائى در میان دیوارهاى آب باز كند، تا هر قبیله‏ اى بتواند قبائل دیگر را ببیند و با آنها گفتگو كند، و چنین شد.

ولى باز هم برجاى خود ایستاده حركت نكرده و فریاد زدند:

پاهاى ما برهنه است و زمین دریا رطوبت دارد و تا امر نكنى زمین خشك شود ما از آنجا عبور نخواهیم كرد.

خداوند امر كرد... زمین خشک شد ولى باز هم بر جاى خود ایستادند و این بار بى ‏ادبى و وقاحت را به منتهى درجه رساندند و با یكدیگر چنین گفتند:

موسى ما را از شهر آواره كرده و اینك مى ‏خواهد كه در دریا نابودمان كند تا ثروت و اندوخته‏ هاى ما را بتصرّف خویش در آورد.

موسى(ع) با یك دنیا دهشت، در حالیكه لبخند تلخى بر لبانش نقش بسته بود پا به رود نهاده و پیشاپیش آنها به راه افتاد.

این نخستین تجربه و آزمایش تلخى بود كه بنى اسرائیل به موسى(ع) نشان دادند.

باز تاریخ مى ‏نویسد: چون بنى اسرائیل، از رود نیل خارج شده و به صحراى سینا رسیدند، به موسى(ع) گفتند: ما را از آشیانه خود بیرون آورده و در صحرائى شن زار، سكونت دادى؟ این چه رفتارى است كه با ما مى ‏كنى؟ مگر ما سنگ هستیم، مگر ما احتیاج به آب و غذا نداریم؟

خدا امر كرد تا از آسمان براى آنها طعام فرستاده و ابرى بر آنها سایه افكند و سنگى را امر فرمود تا به آنها آب دهد.

زمانى به همین منوال گذشت تا آنكه روزى به موسى(ع) گفتند: ما طعام هاى آسمانى نمى ‏خواهیم به خدایت بگو، همان پیاز و عدس را براى ما بفرستد زیرا ما آنها را بهتر دوست مى ‏داریم.

موسى(ع) گفت: به نزدیكترین قریه‏ ها كه رسیدید: آنچه مى ‏خواهید، خود بكارید و خداوند دیگر براى شما طعامى نخواهد فرستاد.

نافرمانى آنها آنقدر زیاد شد، كه خدا عذابى بر آنها نازل كرد و آن این بود كه مدّت چهل سال در صحراها و بیابانها سرگردان بودند و آنها كه با موسى(ع) از مصر بیرون آمدند، آرزوى شهر را بگور بردند و نوه‏ ها و نواده‏ هایشان با یوشع بن نون سال1500 قبل از میلاد وارد شهر كنعان شدند(2).

نخستین دولت یهودى هنگامى تشكیل شد كه (طالوت) یا (شأوول) در بین سالهاى 1095 ـ 1055 قبل از میلاد پادشاه گشت، و پایتخت را در سال1049 قبل از میلاد به یبوس (بیت‏ المقدّس) تغییر داد.

سلیمان فرزند داود، كه پس از پدرش به مقام پادشاهى و نبوّت رسید، از بزرگترین پادشاهان آنها شناخته شد، در زمان او همه از آرامش و سعادت برخوردار بودند، مى ‏گویند كه بناى هیكل سلیمان را او ساخت و مدّت هفت سال مهندسین مصر، الجزیره و فینیقیا در آن ساختمان كار مى ‏كردند(3).

پس از مرگ سلیمان (بین سال932 قبل از میلاد) دولت آنها به دو قسمت تقسیم شد، یكى در شمال كه پایتختش سامره (نابلس) بود و دیگرى در جنوب كه پایتختش اورشلیم (بیت ‏المقدّس) بوده است(4).

این دو دولت مدّت200 سال باهم جنگیدند تا آنكه (سرجون) امپراطور آشوریها 722( قبل از میلاد) بر آنها پیروز گشت و فرمان داد تا همه یهود را از آن منطقه خارج سازند(5).

پس از آنكه نینوى بدست كلدانیها سقوط كرد (614 قبل از میلاد) یهود براى بهم زدن میان آنها و مصریها كه بر كنعان حكومت داشتند سخت مشغول فعالیّت شدند، در اثر آن جنگ دامنه‏ دارى میان آنها واقع شد بالاخره (نبوخذ نصر) پادشاه بابل در سال (562 قبل از میلاد) پیروز شد و براى انتقام از یهود اورشلیم را خراب كرد و هیكل‏ها را نابود نمود و همه را دست بسته به بابل حركت داد (586 قبل از میلاد).

مدّت زیادى را در اسیرى گذراندند، تا آنكه (كورش) پادشاه ایران، آنها را كه به (اُسراى بابل) مشهور بودند، نجات داده و دوباره هیكل را بنا كرد (516 قبل از میلاد)(6).

در ایّام (هیلین) یهود مورد حمله‏ هاى بسیارى قرار گرفتند و آخرین آنها وقتى بود كه رهبر معروف رومانى (قیطس) اورشلیم را خراب كرده، هرچه یهودى بود اسیر كرد و به (رم) فرستاد، این حادثه در سال70 میلادى واقع شد.

و در سال125م (ادریانوس) امپراطور رومانى بر آنها حمله كرد اورشلیم را خراب نمود و تعداد پانصد هزار یهودى را كشته و پنجاه هزار نفر از آنها را اسیر كرد(7).

در عهد (تراجان ـ 106م) تعداد زیادى از یهود مخفیانه وارد اورشلیم شده و بناى خرابكارى را گذاردند و چون (ادریانوس) پادشاه روم شد. (117 ـ 138م) اورشلیم را به تصرف در آورد و انجام دادن مراسم مذهبى را بر یهود آزاد كرد.

یهود به رهبرى باركوخیا (135م) شورش كردند، ولى پیروز نشدند، در این واقعه بیش از580 هزار یهودى بقتل رسید و آنها كه جان سالم بدر بردند، شهر را ترك كرده ادریانوس مجددا اورشلیم را خراب كرده و به جاى آن شهر (ایلیا) بنا كرد(8).

پس از این تاریخ، یهود خرابكارى ‏هاى زیادى كردند و بدنبال آن چندین بار قتل عام شدند كه خود مسبب همه آنها بودند(9).



سرزمین فلسطین منطقه ای عربی است و به لحاظ جغرافیایی برای ممالک عربی موقعیت بسیار مهمی دارد و در حقیقت پلی است که ممالک عربی آسیا را به بلاد عربی آفریقا متصل می سازد و راه ارتباط و اتصال جزیرة العرب به دریای مدیترانه است. در دوران های گذشته به فلسطین «ارض کنعان» گفته می شده، چون از ابتدای تاریخ اعراب کنعانی در آنجا زندگی می کرده اند و نام فلسطین به مناسبت یکی از قبائل «کریتی» که تقریبا دوازده قرن قبل از میلاد مسیح در سواحل مدیترانه، میان غزه و یافا رحل اقامت افکنده بودند و بعدا به نام فلسطینیون معروف شدند، بر این سرزمین نهاده شده است.

صهیونیسم که یک تشکیلات سیاسی بود، هدفش تشکیل یک دولت مستقل یهودی در فلسطین و بلاد عربی بود.این جمعیت به مناسبت یکی از قله هایی که در بیت المقدس به نام «صهیون» وجود دارد، نام صهیونیسم را برای خود انتخاب کردند.

«تئودور هرتزل» که یک نویسنده ی یهودی اهل اتریش بود، در سال 1895 کتابی به نام «دولت یهود» تألیف و منتشر نمود. او در این کتاب نوشت که راه حل گرفتاری های یهود تأسیس یک کشور مستقل است. او در این کتاب پیشنهاد داد که آژانس یهود تشکیل شود تا برنامه ی مذاکرات و نقشه های سیاسی حزب را تنظیم نماید و یک شرکت یهودی به وجود آید که احتیاجات مالی و اقتصادی نهضت را تأمین نماید.

اولین کنگره ی حزب صهیونیسم در سال 1897 در شهر «بال» سوئیس تشکیل شد و پس ازمذاکرات و مشاورات زیاد قطعنامه ای صادر شد. دراین قطعنامه برنامه ی نهضت مشخص شد و فلسطین منطقه یمهاجرت و محل تشکیل ملت واحد یهودی معلوم گشت،اسم فلسطین نیز به «ارض اسرائیل» مبدل گردید. پرچم صهیونی و شعار ملی یهود هم مشخص شد. پس از پایان نشست «هرتزل» اظهار کرد که: همین امروز ما دولت یهودی را به وجود آوردیم.

«هرتزل» در سال 1901 به ترکیه مسافرت کرد و از سلطان عبدالحمید درخواست کرد که در مقابل دریافت مبلغ زیادی به یهود اجازه بدهد تا داخل فلسطین شوند، ولی او این پیشنهاد را رد کرد.

تصادفا در همین موقع در «مرج بن عامر» یهودیا مقداری زمین خریدند. نمایندگان عرب در پارلمان عثمانی در مورد این اراضی که به دست یهودیان افتاده اعلام خطر کردند و مبارزات علیه انتقال اراضی به یهود شروع شد و رفته رفته کار را بر یهود سخت گرفتند.

مشکلات فراوانی که در راه پیشرفت یهود در فلسطین ایجاد شد، آنها را به فکر انتخاب جای دیگر انداخت. بعد از مشورت «عریش» (بلده ای بین مصر و فلسطین که متعلق به مصر است) را انتخاب کردند. هرتزل در این باره با دولت مصر تماس گرفت و مذاکراتی نمود و حکومت مصر هم تقاضای او را رد کرد.

دولت انگلیس امتیاز استعمار «اوگاندا» که در شمال آفریقا واقع است را به هرتزل عرضه کرد؛ یهودیان برای بررسی مطالعه ی وضع اوگاندا یک کمیسین فنی تشکیل دادند و مشغول مطالعه شدند. کنگره ی یهود با مرکزیت اوگاندا مخالفت کرد و تأکید نمود که در فلسطین و یا حداقل منطقه ای در جوار فلسطین که بعدا به فلسطین دست یابند، باید دولت یهود را تشکیل داد.

با شروع جنگ جهانی اول- که دامنه ی آن تا حدود فلسطین کشیده شد -یکی از رهبران حزب صهیونیسم به نام «هربرت صموئیل» یادداشتی به اعضای کابینه ی انگلستان و نمایندگان مجلس عوام آن کشور تقدیم کرد و پیشنهاد نمود که یک دولت یهودی تحت نظارت انگلستان در فلسطین به وجود آید و سه تا چهار میلیون نفری که در اروپا پراکنده اند، به آنجا بروند. و بدین ترتیب انگلستان یک حکومت دست نشانده و حافظ منافع خود را در کانال سوئز و مصر ایجاد کرد تا نقطه ای حساس در منطقه را در اختیار داشته باشد.

سرانجام «بالفور» وزیر خارجه ی انگلستان رسما قول تشکیل کشور یهودی را به صهیونیسم ها داد. اعلامیه او در روز دوم نوامبر 1917 بر اساس وعده های انگلستان در مورد استقلال بلاد عربی صادر شد. با پایان جنگ جهانی اول، انگلیس برای تحقق دولت یهودی مصمم تر شد. فلسطین به طور کامل در اختیار انگلستان قرار گرفت و به عنوان دولت قیّم، قوانین مناسب خود را در آنجا وضع می کرد؛ در عین حال اجازه داد که آژانس یهود در این منطقه به فعالیت اقتصادی بپردازد و زبان عبری و انگلیسی را در کنار زبان عربی قانونی کند. تلاش ها برای یهودی کردن منطقه ی فلسطین و انتقال یهودیان به این سرزمین ادامه می یافت.  

 اینجا می توان گفت بریتانیا نقش اصلی را ایفا می کرد، ولی از این به بعد آمریکا وارد کار شده و سرانجام اسرائیل به دست او تأسیس شد. در اواخر جنگ جهانی دوم، «ترومان» (رئیس جمهور اسبق آمریکا) درخواست کرد که فلسطین را بین یهودیان و مسلمانان تقسیم کنند. در اثر این درخواست ناگهانی، جنگ خونینی بین اعراب و اسرائیل شروع شد. سران کشورهای عربی در این جنگ خیانت کردند و به جای آنکه زمین های فلسطین را از یهود بگیرند، زمین های زیادی را هم به آنها دادند. در این جنگ یک میلیون نفر را آواره کردند و در نتیجه جنگ به نفع یهودیان تمام شد. اسرائیل پس از جنگ تعداد 202 قریه را تغییر داد و بیش لز 200 مسجد را خراب کرد و مقابر را نبش نمود و حتی سنگ های روی آن ها را دزدیده و به یهود فروخت. در نتیجه می توان گفت که اسرائیل با قدرت آمریکا و انگلیس و غفلت مسلمانان و تلاش یهودیان به وجود آمد.

 

1 ـ سوره بقره، آیه49.

2 ـ (موقف علماء الاسلام من‏الیهود)، چاپ كربلا، صفحه10.

3 ـ مجله العربى چاپ كویت7، شماره 109، سال1967.

4 ـ فلسطین والضمیر الانسانى، صفحه54.

5 ـ مجله العربى شماره109 صفحه54.

6 ـ تاریخ الاسرائیلین ـ تألیف شاهین مقاریوس، چاپ المقتطف1904.

7 ـ مجله العربى109، صفحه55.

8 ـ تاریخ القدس، تألیف عارف المعارف، چاپ دارالمعارف1951.

9 ـ براى توضیح بیشتر به كتاب (خطرالیهودیة العالمیة)، تألیف عبدالله التل مراجعه شود.

افزودن دیدگاه جدید