قطره ای از دریای فضائل علوی: 2. شجاعت و ايثارگري

نمی از دریای فضائل علوی: 2. شجاعت و ايثارگري

شجاعت و ايثارگري، يكي از صفات بارز و مثال زدني مولاي متقيان علي(علیه السلام) است. شجاعتي كه در جهت پيشبرد اهداف الهي و به ثمر رساندن مقاصد اسلام بود. شجاعتي كه ياد دلاوران روزگار را از دلهاي مردم برد و نام دليراني را كه بعدها آمدند، بكلي از خاطره ها زدود.

 

1- شجاعت و چالاكي در كودكي:

نوشته اند: دركودكي با هريك از هم سالان خود كشتي مي گرفت، آنها را بر زمين مي كوبيد. چنان سريع مي دويد كه درحال دويدن به اسبهاي تندرو مي رسيد و بر آنها سوار مي شد.(1) امام(علیه السلام) خود فرمود: «من دركودكي، بزرگان و شجاعان عرب را به خاك افكندم و شاخه هاي بلند درخت قبيله ربيعه و مضر را درهم شكستم.»(2)

 

2- شهامت علي(علیه السلام) در نوجواني

يكي از القاب علي(علیه السلام) «قضم» است، هشام از امام صادق(علیه السلام) پرسيد: چرا به علي(علیه السلام) اين لقب را دادند؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:

«درآغاز بعثت، مشركان به كودكان گفته بودند كه به طرف پيامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) سنگ بيندازند و آنحضرت هرگاه از خانه بيرون مي آمد، كودكان به طرف او سنگ و خاك مي ريختند، پيامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) اين جريان را به علي(علیه السلام) (كه آن وقت نوجواني بود) گفت. علي(علیه السلام) عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت، هرگاه از خانه بيرون آمدي، مرا نيز خبر كن كه همراه تو بيرون آيم. تا اينكه روز بعد پيامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) همراه علي(علیه السلام) از خانه بيرون آمدند، كودكان مانند عادت هر روزه به سوي پيامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) سنگ‌پراني كردند. در اين وقت علي(علیه السلام) به آنها حمله كرد و آنها را مي گرفت و به صورت و بيني و گوش آنها مي زد، كودكان با گريه نزد پدران خود مي رفتند و گريه كنان مي گفتند: «قضمنا علي قضمنا علي» (علي ما را كوبيد، علي ما را زد) از اين رو، پس از اين واقعه به آن حضرت قضم گفتند.(3)

 

3- شجاعت بي مانند امام (علیه السلام)

شجاعت و قدرت بازو و قوام و قدرت روحي امام(علیه السلام) را با هيچ كس و با هيچ قدرتي نمي توان مقايسه كرد.

كسي كه دركودكي و نوجواني سر سركشان و دلاوران را به خاك ماليد، كسي كه صخره سنگ بزرگي را كه همه سپاهيان از كندن آن عاجز بودند، از جاي كند تا آب روان را همه بنوشند؛ كسي كه تمام زخم هاي دشمن را از روبرو تحمل كرده و هرگز پشت به دشمن نكرده است؛ و كسي كه پيامبر اكرم به او فرمود:

اگر مردم شرق و غرب دربرابر علي(علیه السلام) بايستند، برهمه آنها غلبه مي كند.(4)

و خود فرمود: «سوگند به خدا اگر تمامي عرب رو در روي من قرارگيرند، فرار نمي كنم.»

و درب بزرگ ورودي خيبر را كه دهها نفر آن را باز و بسته مي كردند، با دست يداللهي خود از جاي كند و بر روي خندقي قرارداد كه سربازان اسلام از آن عبور كنند و خود فرمود: «سوگند به خدا من اگر دشمنان را درحالي ملاقات كنم كه تمام روي زمين را پركرده باشند، باكي ندارم و وحشتي نخواهم كرد.»(5)

 

4- امام در ميدانهاي كارزار:

امام علي(علیه السلام) در جنگها در خط مقدم شركت مي كرد و زره مي پوشيد و خود را به قلب سپاه دشمن مي زد و چنان حملات شديدي انجام مي داد كه دشمن چون روباه درمقابلش مي گريختند. نوشته اند درجريان جنگ با شورشيان بصره چند بار شمشير امام (علیه السلام) خم شد و براي اصلاح به خيمه برگشت.

كسي كه اينطور خط شكن جبهه هاست و خود را درتمام جنگ ها درقلب سپاه دشمن فرو مي برد، طبيعي است كه بايد زخم هاي فراواني برتن داشته باشد.

اما دو نكته درباره جراحات بدن مولا علي (علیه السلام) وجود داشت:

الف) همه زخمها درقسمت جلوي بدن او وجود داشت

ب) زخم ها، فراوان و عميق بود. اين بدان جهت بود كه امام به دشمن پشت نمي كرد و همواره درحالت پيشروي و خط شكني و دفاع بود. نوشته اند زره امام تنها قسمت جلوي بدن را مي پوشاند، زيرا نيازي نداشت تا پشت سر را حفظ كند.

 

5- پرچمدار رسول الله:

مولا علي (علیه السلام) درتمام جنگ همراه پيامبراكرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود و پرچم رسول الله درموارد بسياري بدست علي (علیه السلام) بود و در روز بدر هم در دست او قرار داشت. و چون «مصعب بن عمير» در روز احد كه پرچم پيامبر را به دست خويش داشت كشته شد، رسول الله آن را به دست علي (علیه السلام) داد. علي (علیه السلام) شاهد جنگ بدر بود و درآن شركت كرد، درحالي كه بيش از 20 سال نداشت (قول ابن سراج).

 

6- امام (علیه السلام) و شمشير پيامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم):

درجنگ احد بود كه پيامبر اكرم و مولاعلي (علیه السلام) و يكي ازاصحاب درصحنه مانده بودند علي (علیه السلام) دربرابر حمله هاي دسته جمعي دشمن مي ايستاد و آنها را پراكنده مي كرد. بسياري از افراد دشمن را كشت، دراين ميان شمشيرش شكسته شد.

پيامبراكرم شمشير خود را كه ذوالفقار نام داشت، به مولا علي (علیه السلام) داد، امام علي(علیه السلام) پياپي بدون وقفه، با شمشير از حملات دشمن جلوگيري مي كرد، سراسر بدنش مجروح شده بود و شناخته نمي شد جبرئيل برپيامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نازل شد و گفت:

«اي محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلّم)! برادري و فداكاري يعني اين!»

پيامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود:

«انه مني و أنا منه» علي از من است ومن از او هستم جبرئيل گفت:«و من ازشما هستم» وحاضران زمزمه اي از طرف آسمان شنيدند كه مي گفت:

«لاسيف الاذوالفقار، ولافتي! الاعلي:

شمشيري جز ذوالفقار نيست. وجوانمردي مانند علي (علیه السلام) وجود ندارد.» (6)

آري فداكاري مولاي متقيان آنچنان شكوهمند بود، كه پيامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) افتخار مي كرد كه علي (علیه السلام) ازاو است، وجبرئيل بزرگترين فرشته مقرب درگاه خدا، آرزو مي نمود كه ازپيامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و از علي(علیه السلام) باشد، يعني داراي چنان فضائلي گردد كه پيامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و علي (علیه السلام) داراي آن بودند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشتها:

1- سفينة البحار «ماده قوا»

2- خطبه 192 نهج البلاغه

3- بحار ج 20 ص 67

4- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 20 ص 316

5- سفينه البحار ج 1 ص 149

6- علل الشرايع ص 14

افزودن دیدگاه جدید