شرح 40 حدیث امام خميني رحمةالله عليه / حديث چهارم در كبر

حديث چهارم
بـالسند المتصل الى محمد بن يعقوب عن على بن ابراهيم ، عن محمد بن عيسى ، عن يونس ، عـن اءبـان ، عـن حـكـيـم ، قـال : سـاءلت اءبـا عبدالله ، عليه السلام ، عن اءدنى الالحاد. فقال : ان الكبر اءدناه .(133)
ترجمه :
حـكـيم گفت پرسيدم از امام صادق ، عليه السلام ، شرح كبر عبارت است از يك حـالت نفسانيه كه انسان ترفع كند و بزرگى كند و بزرگى فروشد بر غير خود. و اثـر آن اعمالى است كه از انسان صادر مى شود و آثارى است ككه در خارج بروز كند كه گويند تكبر كرد. و اين صفت غير از عجب است .
بـلكـه بـه طورى كه سابق ذكر شد، اين صفت زشت و اين رذيله خبيثه وليده و ثمره عجب است ، زيرا كه عجب خودپسندى است ، و كبر بزرگى كردن بر غير و عظمت فروشى است . انسان كه در خود كمالى ديد، يك حالتى به او دست مى دهد كه آن عبارت از سرور و غنج و تـدلل و غـيـر آن اسـت ، و آن حـالت را عـجـب گـويـنـد، و چـون غـيـر خـود را فـاقـد آن كـمـال متوهم گمان كرد، در او حالت ديگرى دست دهد كه آن رؤ يت تفوق و تقدم است ، و از اين رؤ يت يك حالت بزرگى فروشى و ترفع و تعظمى دست دهد كه آن را كبر گـويـنـد. و ايـنـهـا تـمـام در قـلب و باطن است و اثر آن در ظاهر، چه در هيئت بدن و چه در افـعـال و اقـوال بـاشـد تـكـبـر اسـت . و بـالجـمـله ، انـسـان خودبين خودخواه شود، و چون خودخواهى افزايد، خودپسند گردد، و چون خودپسندى لبريز آيد، خودفروشى كند.
و بـدان كـه صـفـات نـفـسـانـيـه ، چـه در جـانـب نـقـص و رذايـل و چه در جانب كمال و فضايل ، بسيار دقيق و مختلط است ، و از اين جهت فرق بعضى با بعضى بغايت مشكل است ، و چه بسا باشد كه اختلاف شديد بين علماء اعلام در تحديد آنـهـا واقـع گـردد، يـا نشود صفت وجدانى را به طورى كه خالى از خدشه باشد تعريف كـرد. لهـذا بـهـتـر ايـن اسـت كـه ايـن امـور را واگذار به وجدان كنيم و خود را از قيد مفهوم تراشى رهايى دهيم و از اصل مقصد و مقصود باز نماييم .
پـس بـايـد دانـسـت كـه از بـراى كـبـر درجاتى است شبيه درجاتى كه در عجب ذكر شد. و بعضى از درجات ديگر كه در عجب نيز نظير داشت ولى چون در آن جا مهم نبود و در اين جا هم مهم است ذكر مى شود. اما آنچه كه شبيه آن در عجب گذشت شش درجه است :
يـكـى كـبـر بـه واسـطـه ايـمـان و عـقـايـد حـقـه ، و در مقابل آن ، كبر به واسطه كفر و عقايد باطله است .
ديـگـر كـبـر بـه واسـطـه مـلكـات فـاضـله و صـفـات حـمـيـده ، و در مقابل آن ، كبر به واسطه رذايل اخلاق و ملكات ناهنجار است .
و ديـگـر كـبـر بـه واسـطـه مـنـاسـك و عـبـادات و صـالحـات اعـمـال اسـت ، و در مـقـابـل آن ، كـبـر بـه واسـطـه مـعـاصـى و سـيـئات افعال است .
و هـر يـك از ايـنـها ممكن است وليده همان درجه عجب باشد كه در نفس است ، و ممكن است آن را سـبـب ديـگـر بـاشـد كـه بـعد از اين اشاره به آن مى شود.(134) و اما آنچه كه اينجا بـالخـصـوص مـورد نـظـر مـى شـود، كـبـر بـه واسـطـه امـور خـارجـيـه اسـت ، مـثـل نـسب و حسب و مال و منال و سيادت و رياست و غير آن . و ما انشاءالله در ضمن فصولى چند اشاره به بعضى مفاسد اين رذيله و علاج آن به مقدار مقدور خود مى نماييم ، و از خداى تعالى توفيق تاءثير در خويشتن و غير مى طلبيم .
فصل در بيان درجات كبر است 


{mp3}audio/40hadith/34-40_Hadith(4){/mp3}

افزودن دیدگاه جدید