ارتباط وهابیت و یهود
در قرن نهم هجری مطابق با قرن پانزدهم میلادی، فردی به نام مانع احسایی(جد اول خاندان آلسعود) از قبیلهی یهودی عنیزه، زمینی را در نجد عربستان به دست آورد كه پس از او نوهی پسریاش به نام موسی با جنگ و کشتار و غارت، املاک بسیاری را بر آن افزود. ابراهیم موسی یا ابراهیم موشه پسر موسی نقش مهمی در شکلگیری آل سعود داشت که نوهاش به نام مقرن سعود، رأس این خاندان به شمار میآید. مردخای ابراهیم موشه و فرزندانش با تغییر نام و انتخاب اسامی عربی، خود را در میان مسلمانان جا زدند. ناصر السعید، نویسندهی سرشناس عربستانی نیز در کتاب «تاریخ آلسعود» که در دههی هفتاد میلادی به رشتهی تحریر در آمد مینویسد:
«نام جد یهودی آل سعود که مسلمان شد، مُردخای بن ابراهیم بن موسی از یهودیان بصره بود» (خاندان سعودی را بشناسیم؛ ناصرالسعید، ابومیثم، موسسهی انتشارات فراهانی، تابستان 1367، ص 26- صفحه عن آل سعود، الوهابیین و آراء علماء السّنه فی الوهابیه).
وی همچنین مینویسد: «پدر بزرگ محمد بن عبدالوهاب یک یهودی به نام شولمان قرقوزی بود که از ترکیه به حجاز مهاجرت کرده بود» (منبع پیشین؛ ص 33).
«الیاس بن مقرن الیاهو، خاخام یهودیان نجران با شاه سعودی هم عصرش، عبدالعزیز بن عبدالرحمن همتبار بوده و نسل هر دو به مقرن پسر مردخای میرسد»(صفحه عن آل سعود الوهّابيين وآراء علماء السنة في الوهّابيّه؛ السید مرتضی الرضوی، چاپ بیروت، صفحات 99 تا 103، به نقل از کتاب تاریخ آل سعود).
یهودی بودن شاخهای از فرزندان مردخای نشان میدهد که اسلام آوردن او ظاهری بوده است. برخی از قصاید عربی سروده شده در شبه جزیرهی عربستان که از دو سه سدهی گذشته تا به امروز باقی ماندهاند نیز به یهودی بودن آل سعود اشاره کردهاند.
یکی از افرادی که به این نسب در اشعار خود اشاره میکند، شاعر معروفِ نجدی، «حميدان الشويعر»(متوفای ۱۱۸۰ هـ. ق). است که اشعار وطن دوستانهاش بسیار معروف است(پیشین؛ ص104).
السعید با بررسی شجره نامهی آل سعود اثبات میکند که اصل این خاندان به یهودیان سرزمین حجاز و مدینه باز میگردد. وی در ادامه، چگونگی حمایت یهودیان از جنبش محمد بن عبدالوهاب را شرح میدهد. وی سپس مراحل قرار گرفتن رهبری دینی در دست محمد بن عبدالوهاب و در کنار آن، واگذاری رهبری سیاسی عربستان سعودی به آل سعود که توسط یهودیان طراحی و اجرا شد را توضیح میدهد. ملک فیصل، شاهزادهی سعودی در فصلی از کتاب خاطراتش مینویسد:
«ما و یهود پسر عمو هستیم، لذا راضی نشدیم آنگونه که برخی میخواستند آنها را در دریا غرق کنیم، بلکه میخواهیم با آنها در فضای صلح و امنیت زندگی کنیم»- صفحه عن آل سعود، الوهابیین و آراء علماء السّنه فی الوهابیه*.
ناصر السعید در کتاب خود همچنین به ارتباط محرمانه و نزدیک آل سعود و بن گوریون، بنیانگذار رژیم اسرائیل اشاره میکند. وی مینویسد: «عبدالعزیزبن عبدالرحمن(بنیانگذار دورهی جدید سلطنت آل سعود) در سال 1915 به سرپرسی کاکس نمایندهی انگلستان در خاورمیانه کتباً تعهد داده است که خاک فلسطین را به یهودیان میبخشد!» -پیشین؛ ص 74).
در سند فوق که برای اولین بار در مجله کویتی العربی در شوال سال 1329 موافق با 1972 میلادی منتشر شده، سلطان عبدالعزیز مینویسد:
«من سلطان عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل الفیصل آل سعود هزاران بار نزد سرپرسی کوکس نمایندهی بریتانیا اقرار و اعتراف کردهام که مخالفتی با دادن فلسطین به یهودیان بینوا یا حتی غیر یهودیان ندارم و در اینباره هیچگاه از فرمان آنها تا قیام قیامت تخطی نخواهم کرد».
*لازم به ذکر است که فهد بن عبدالعزیز در اکتبر 1981، طی طرحی هشت مادهای خواهان به رسمیت شناخته شدن موجودیت رژیم اسرائیل در جهان اسلام شد.
به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی مجدداً در طرحی دیگر(در سال 1999)از سوی دیگر اميرعبداله ارائه گردید.
عربستان همچنين در برابر اشغال دو جزيرهی تيران و صنافير توسط رژیم صهیونیستی از سال 1967 سكوت اختيار كرده است. اين جزاير با اشراف بر ورودي خليج عقبه و بندر ايلات داراي موقعيت استراتژيكي حساسي براي كشتيراني رژیم صهیونیستی هستند. ضمناً عربستان سعودي از بندر ينبع نفت ارزان قيمت به فلسطین اشغالی صادر ميكند. در پي ناآراميهاي اخير در خاورميانهی عربي، روزنامهی يديعوت آحارنوت كه معمولاً ديدگاههاي دولت صهيونيستي را بيان ميكند، به عربستان سعودي پيشنهاد اتحاد استراتژيك داد.
وایزمن، یکی از دیگر بنیانگذاران رژیم اسرائیل از قول چرچیل میگوید:
«نخستین طرح بریتانیا تأسیس موجودیت سعودی و دومین طرح تشکیل و تأسیس موجودیت صهیونیستی به وسیلهی بریتانیاست».
برآیند جنگ جهانی اول، تأسیس دولت آل سعود و برآیند جنگ جهانی دوم، تأسیس دولت اسرائیل در سال 1948 بود. حاکمیت آل سعود و وهابيون در سرزمین وحی که زمینههایش از دو قرن پیش توسط هامفری و ابن عبدالوهاب چیده شده بود ، در بحبوحهی جنگ جهانی اول توسط توماس ادوارد لارنس، جاسوس نظامی ارتش انگلیس عملی گردید.
لارنس همراهی فیصل(از سرکردگان آل سعود) را جذب کرده و او را وادار به همکاری با ژنرال ادموند آلنبی، فرماندهی نیروهای انگلیسی در خاورمیانه در هدایت شورش عربها علیه ترکهای عثمانی با وعدهی برپایی امپراتوری عرب نمود. اسناد منتشرهی وزارت امور خارجهی انگلیس در سال ۲۰۰۰ نشان میدهد كه لارنس عامل شبکهی جاسوسی صهیونیزم بین المللي بوده است. در این اسناد آمده که رونالد استورس یهودی، لارنس را با شبکهی جاسوسی نیلی به ریاست آرونسون مرتبط کرد که در تاریخ معاصر از معروفترین شبکههای صهیونیستی به شمار آمده است.
سر مارتین گیلبرت، مورخ یهودی انگلیسیتبار و کارشناس معروف در خصوص مسائل اسرائیل در گفتگو با روزنامهی جروزلم پست میگوید:
بررسی برخی یادداشتهای لارنس که در مرکز اسناد و اوراق ملّی انگلیس موجود است، نشان میدهد او از خواست صهیونیستها حمایت میکرده است. به طور مثال لارنس که در سال ۱۹۲۰ برای وینستون چرچیل کار میکرد، به صراحت اعلام داشت که باید اراضی فلسطینی از کرانههای دریای مدیترانه تا رود اردن تحت عنوان سرزمین ملّی یهودیان به رسمیت شناخته شود.
وینستون چرچیل در سال 1945 پس از کنفرانس یالته با عبدالعزیز ملاقات نمود و به او گفت: «برای من شرافت بزرگ و سرور فوق سرور است که با مردی ملاقات نمودهام که حق بزرگی بر گردن من دارد. او دوست صدیقی در گرفتاریها و سختیهاست و اگر او نبود، یهود به کمترین حق خود نمیرسید».
این گفته چرچیل که: «من یک صهیونیست متعصب هستم و بدان افتخار میکنم» بیانگر اوج سرسپردگی وی به صهیونیزم بین المللی است. خاندان چرچیل درتاریخ بریتانیا بسیار بدنام است. به قول گلادستون: «هیچ چرچیلی از خاندان جان مارلبورو برنخاست که به اخلاق یا اصول پایبند باشد».
وينستون چرچيل پسر لرد راندولف چرچیل از کارگزاران سرشناس لرد ناتانیل روچیلد بود. «عبدالعزیز که از سال 1902 تا 1953 حکومت را در دست داشت زمانی به سنت جان فیلبی، رابط وزارت امور خارجهی بریتانیا گفته بود که او مسیحیان را برتر از مسلمانان غیروهابی میداند. او توضیح داده بود که مسیحیان بر اساس دین خود عمل میکنند، اما مسلمانانی که از استنباط وهابیان دربارهی توحید پیروی نمیکنند به گناه شرک آلودهاند(!)»
- Elizabeth Monroe, Philby of Arabia, London,1973,pp.69-70
*عبدالعزیز سعودی در سال 1935 به جرگهی شهسواران طریقت باث (Order of the Bath) پیوست (وهابیگری؛ دکتر حامد الگار، ترجمهی احمد نمایی، مؤسسهی چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی).
بنا بر وصيت عبدالعزیز، پادشاهي سعودي ميبايد همواره از آنِ پسر بزرگ وي باشد و از برادر به برادر منتقل گردد. پسران وي که به ترتیب وارث پادشاهی شدند: سعود، فیصل، خالد، فهد، و پادشاه كنوني عبداله است. با توجه به اينكه پسران باقيمانده از عبدالعزيز همگي در سن كهولت هستند، ممكن است مدعياني در لايههاي دوم و سوم خاندان به سوي تخت قدرت خيز بردارند.
عبدالعزیز سی همسر (اعلام شده) داشته است و تعداد شاهزادههای سعودی به علت تکاثر نسلها به شش هزار شاهزاده میرسد که از سه نسل مختلفند و هر یک در ائتلافهای گوناگون در برابر یکدیگر قرار گرفتهاند.
تحلیلگران بروز بحران جدّی در نظام سعودی را پس از مرگ عبداله پیشبینی میکنند. شاهزاده طلال بن عبد العزیز، یکی از اعضای برجستهی خانوادهی سلطنتی عربستان تصریح کرده است که سرنوشت این کشور پس از ملک عبداله تاریک و سیاه خواهد بود.
*لازم به ذکر است که السعید پس از چاپ و انتشار کتابش، در لبنان ربوده شده و پس از انتقال به عربستان در حوض اسید افکنده گردید.
افزودن دیدگاه جدید