فاطمه زهرا سلام الله علیها را بهتر بشناسیم: 38- شهادت به عصمت حضرت فاطمه (علیها السلام) در اذان و اقامه و رفع شبهات مربوطه
به نقل از استاد صمدی آملی شاگرد علامه حسنزاده آملی:
بسم الله الرحمن الرحیم
از تمامی متمسّکین به ولایت أئمهی معصومین(علیهم السلام) انتظار میرود که در اذان و اقامههایشان، بعد از شهادت به ولایت امام امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (سلام الله عیه)، به عصمت حضرت صدّیقهی طاهره عصمت الله الکبری، حجّت الله علی الحجج، فاطمهی زهراء(علیها السلام) نیز، (تبرّکاً نه جزءاً) شهادت بدهند، امید است که با ترویج این اصل ایمانی و عمل کردن بدان، قلب مطهّر عالم امکان، حضرت صاحب العصر و الزمان ـ أرواحنافداه ـ خشنود گردد و یکی از بطون معانی ظهور حضرتش تحقّق یابد. فتأمل.
«أشهَدُ أنَّ سَیِّدَتَنا فاطمةَ بِنتَ رسولِ اللهِ، عِصمَةُ اللهِ الکُبری و حُجَّةُ اللهِ عَلَی الحُجَج».
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله ربّ العالمین
محضر مبارک عزیزان و سروران، پیرامون مطلب شریف و عظیم الشّأنِ شهادت به حضرت بی بی، فاطمهی زهراء(علیهاالسلام) در بخش اذان و اقامه، برای رفع بعضی از ابهامات و سؤالاتی که پیش میآید، عرایضی را تقدیم میدارم. خواستم دربارهی اینکه از ما و استاد عظیمالشأنمان، حضرت علامه مولی حسنزاده آملی «روحی فداه» در اذان و اقامهی نماز، بعد از شهادت به ولایت حضرت وصیّ علیِّ عالی أعلی، مولی الموالی، امیر المؤمنین (سلام الله علیه) میشنوید که گفته میشود:
«أشهَدُ أنَّ فاطمةَ بنتَ رسولِ اللهِ، عِصمَةُ اللهِ الکُبری و حُجَّةُ اللهِ علی الحُجَج».
و اینکه سؤال پیش میآید: آیا گفتن این جمله در اذان، بدعت در دین محسوب میشود یا نه؟ به نحو اجمال، عرایضی داشته باشم. اگر عزیزان بخواهند این بحث را به نحو مستوفی گوش بفرمایند و به سرّ و جوانب آن برسند، باید به فصل هفتم کتاب «شرحُ فَصِّ حِکمَةٍ عِصمَتیَّةٍ فی کَلِمَةٍ فاطمیّةٍ» مراجعه بفرمایند.
حضرت استادمان، یک رسالهای در عصمت فاطمه (سلام الله علیها) به نام «فَصِّ حِکمَةٍ عِصمَتیَّةٍ فی کَلِمَةٍ فاطمیّةٍ» نوشتهاند که به زبان تازی است؛ و این متن عربی را به قلم شیوایشان ترجمه فرمودهاند، و پس از آن، با شرحی شبیه شرح جناب خوارزمی بر فصوص الحِکَم جناب محییالدین شرح فرمودند.
فصل هفتم کتاب شرح فصّ فاطمیّه، به این موضوع که فاطمه دختر جناب خاتم الأنبیاء(صلّی الله علیه و آله و سلّم) صاحب عصمت بوده است، اختصاص یافته است. عبارت متن عربی آن، چنین است:
«کانت فاطمةُ بنتَ رسولِ الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ذاتَ عصمةٍ بِلا دَغدَغَةٍ و وَسوَسَةٍ، و قَد نَصَّ کِبارُ العُلَماءِ کَالمُفیدِ و المُرتضی و غَیرِهما بِعِصمَتِها (سلام الله علیها) بِالآیاتِ و الرِّوایات، و الحَقُّ مَعَهُم والمُکابِِِِِِرُ مَحجوجٌ مَفلوجٌ».
ترجمهاش این است که: «بدون هیچ دغدغه و وسوسه، حضرت فاطمه ـ دختر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ـ دارای عصمت بوده است، وعلمای بزرگی مثل شیخ مفید و علم الهدی سیّد مرتضی، به آیات و روایات، نصّ بر عصمت آنجناب فرمودند و حقّ با آنان است، و شخص مکابر، سخت محکوم و مغلوب است. (شرح فصّ فاطمیّه، ص 153).
بعد از این فرمایش، در متن فصّ، حضرت استاد، نسبت به معنای حقیقت عصمت، عبارتی را پیاده فرمودند که این مختصر، گنجایش طرح آن مطلب و شرح آن را ندارد. اگر عزیزان طالبند، باید به لین کتاب که با نام «شرحُ فَصِّ حِکمَةٍ عِصمَتیَّةٍ فی کَلِمَةٍ فاطمیّةٍ» چاپ شده، مراجعه بفرمایند. و نیز این کمترین، توفیق پیدا کرده است در محضر عزیزانِ درس و بحث، عرایضی را پیرامون این فصل از شرح فصّ فاطمیّه تقدیم بدارد که به نوارهای موجود، میتوان مراجعه کرد.
بعد از چند سطر، در همان صفحه میفرمایند:
«پس بدانکه عترت رسول الله ـ یعنی اهل بیت قریب آن بزرگوار ـ که حضرت فاطمه هم از آنان است، معصوماند؛ چنانکه جناب وصیّ، امام علی (سلام الله علیه) در نهج البلاغه فرموده است: چگونه حیران و سرگردانید و حال اینکه عترت پیغمبر شما که أزمّهی حقّ و أعلام دین و ألسنهی صدقاند، در میان شمایند؟! پس ایشان را به نیکوترین منازل قرآن فرود آورید، و مانند شترانِ تشنه که به آبشخور وارد میشوند، به ایشان وارد شوید.»
در پایان این فصل فرمودند: جناب ابن متّویه در کتاب شریف کفایه، تنصیص فرمود: تنها کسی که در بین اصحاب جناب رسول الله، معصوم بوده است، حضرت امیر المؤمنین است. و جناب سیّد مرتضی، شیخ مفید و دیگر بزرگان را نیز در این خصوص فرمایشی است؛ و از جناب رسولالله، حدیثی بر اساس آیهی شریفهی مباهله و آیات دیگر داریم که دالّ بر عصمت فاطمهی زهراء است. در پایان این فصل میفرمایند: «اکنون که دانستی بقیّهی نبوّت و عقیلهی رسالت و ودیعهی مصطفی و زوجهی ولیّ الله و کلمهی تامّهی الهی، فاطمه(سلاماللهعلیها) صاحب عصمت است، هیچ اشکالی ندارد که در فصول اذان و اقامهی نمازت به عصمت آنجناب، به این عبارت«أشهَدُ أنَّ فاطمةَ بنتَ رسولِ اللهِ عصمةُ اللهِ الکُبری». و یا مشابه آن شهادت دهی.
اشکال اوّل (بدعت)
این سؤال پیش میآید که: آیا طرح شهادت به حضرت صدّیقه، در اذان و اقامهی نماز، و یا اذانهای عمومی، بدعت در دین نیست؟ چرا که در هنگام تنزّل اذان پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، شهادت بر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) مطـرح نبود؛ وانگهی، اگر بنا باشد ما به جناب صـدّیقه شهادت بدهیم، پس باید بعد از امیر المؤمنین، به تمام یازده تن امام دیگر هم شهادت بدهیم.
پاسخ اشکال اوّل:
در جواب، راجع به یازده تن امام، به عرض میرسانیم که: الحمد لله در اذانِ ما مرسوم است، وقتی شهادت آقا امیر المؤمنین علی (سلام الله علیه) را میگوییم، لفظ «و أولاده المعصومین» را هم اضافه میکنیم که هم حضرت و هم تمام یازده فرزند عزیزش، در مقام امامت و ولایت، شامل آن میشوند.
امّا راجع به اینکه، آیا شهادت به حضرت زُجاجهی وحی و بقیّهی نبوّت، در اذان موجب بدعت میشود، و حرام است یا نه؟ به عرض میرسانیم که: همین اشکالِ مسألهی بدعت، از ناحیهی اهل سنّت، در مورد شهادت و اقرار به ولایت امیرالمؤمنین، بر ما اهل تشیّع مطرح شد. میگفتند: در اذانی که بر پیغمبر نازل شده است، شهادت به جناب حضرت امیر نبود، شما به چه مدرک و دلیلی این شهادت را در اذان مطرح میفرمایید؟ مطرح کردنِ اقرار به ولایت علی(علیه السلام) در اذان که جزء آن نیست و بدعت میشود؛ پس شما به چه منطق، این شهادت را میآورید؟ این سؤال را علمای عامّه (اهل سنّت) از استاد بزرگوارِ حضرت استادمان، جناب علامه شعرانی (رحمه الله) پرسیدند. آنجناب در مقام جوابِ سؤال آنها، مقالهای را مرقوم فرمودند که حضرت استادمان «روحی فداه» این مقاله را در کتاب شرح فصّ فاطمیّه، صفحهی 159، از کتاب هزار و یک نکتهی خودشان چنین نقل میفرمایند که:
«علمای عامّه، در موضوع فصول اذان و اقامه و اقرار و شهادت به ولایت و امامت حضرت وصیّ، امیر المؤمنین علی (سلاماللهعلیه) در آن، از جناب استادم علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانی (قدّس سرّه العزیز) استفتاء کردهاند، در جوابشان چنین مرقوم فرمود که من عین دستخط مبارکش را که در نزد من موجود است، نقل میکنم:
«... اگر بخواهم عبارت عربی جناب علامه شعرانی را در جواب آن آقایان مطرح کنم، طول میکشد. البته در بحثهایی که محضر عزیزان داشتیم، یکایک جملههایش را معنی کردم. خلاصهی فرمایش آن حضرت [علامه شعرانی]، این است که:
اگر اقرار به ولایت علی (علیه السلام) میکنیم و شهادتش را در اذان میگوییم، از دو صورت خارج است: یکی اینکه، به عنوان جزئی از فصول اذان باشد؛ و دیگر اینکه، واجب در اذان باشد.
ما این شهادت را به نیّت جزئی از اجزای اذان نمیگوییم؛ برای اینکه مسلّم است این فصل، در فصول اذان و اقامه، آن موقعی که از جبرئیل بر پیغمبر نازل میشد، نبوده؛ پس این شهادت را به عنوان جزئی از اجزای اذان نمیگوییم که بدعتِ در دین شود، بلکه به عنوان جزئی از ایمان در اذان میگوییم. آنهم نه اینکه واجب است در اذان گفته شود، بلکه از این باب که تبرّکاً جایز است در اذان میآوریم. بنابرین، ما اهل تشیّع بر اساس روایات فراوانی که این روایت را، هم شیعه و هم اهل سنّت ـ به خصوص اهل سنّت ـ در یکی از صحاح ستّه، از امّ سلمه از جناب رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردهاند، شهادت و اقرار به ولایت امیر المؤمنین را جزئی از ایمان میدانیم. لذا آقایان اهل سنّت را که در اذان و غیر آن، به جناب پیغمبر شهادت میدهند، امّا شهادت به ولایت علی(علیه السلام) را قبول ندارند، به عنوان مسلمان میشناسیم، ولی به عنوان مؤمن نمیشناسیم؛ چون به جزئی از ایمان اقرار نفرمودند که مصداق «نُؤمِنُ بِبَعضٍ و نَکفُرُ بِبَعضٍ» میباشند.
در روایتی از جناب رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است: «لا یُحِبُّ عَلیّاً منافقٌ و لا یُبغِضُهُ مؤمنٌ»، منافق هرگز علی را دوست نمیدارد و مؤمن هم هرگز نسبت به حضرتش بغض و کینه نمیورزد. بنابر این روایت، نتیجه این میشود که هر کسی با علی بغض بورزد، مؤمن نیست و هر کسی علی را دوست داشته باشد، مؤمن است و از آن، معنای این جمله که گفتیم: ولایت علی جزئی از ایمان است، برداشت میشود.
و میدانیم بر اساس روایتهای معروف بین مسلمین، محبوبترین خلق به حق تعالی بعد از جناب رسولالله، آقا امیرالمؤمنین است. پس، شهادت و اقرار به ولایت مولا علی(علیه السلام) را به عنوان جایز در اذان مطرح میکنیم، نه واجب در اذان، که تا یک حکم شرعیِ جعل نشده از طرف حق متعال را وارد در دین کرده باشیم و بدعت محسوب شود؛ زیرا جزء اذان نمیدانیم و نمیگوییم واجب است در اذان گفته شود، بلکه میگوییم: اقرار به ولایت حضرت، جزئی از ایمان است و جایز است در اذان گفته شود؛ پس این شهادت، به عنوان بدعتِ در اذان نیست.
اشکال دوّم:
سؤال دیگری پیش میآید و آن اینکه در اذان، موالات ـ که پی در پی گفتن جملهها و فصول اذان است ـ باید مراعات بشود؛ و لیکن اگر شما اقرار به شهادت حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) و شهادت به عصمت فاطمه(علیها السلام) را در اذان بگنجانید، آیا موالات در اذان را به هم نمی زنید؟
پاسخ اشکال دوّم:
راجع به حضرت امیر(علیه السلام)، جناب علامه شعرانی فرمودند:
چون این قولی که میگوییم، یک قول حقّ و کلمهای حقّ و مشروع است، موجب ابطال نیست. حتّی تمام فقهای چهارگانهی اهل سنّت، تکلّم به کلامی را که زیاد نباشد و مُخلّ به مولات هم نباشد، در بین فصول اذان جایز میدانند؛ مگر احمد بن حنبل که تکلّم به کلام غیر مشروع، مثل کذب و غیبت را در اذان جایز نمیداند و این موارد را موجب ابطال میداند، امّا سایر فقهای اهل سنّت، همگی میگویند: در بین فصول اذان، اگر کلمهی حقّ و قول مشروع گفته شود، مُخلّ به مولات نیست. پس اگر بین شهادت و اقرار به رسالت حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، و «حَیَّ علی الصَّلوة» بخواهیم در یک جملهای شهادت و اقرار به ولایت علی، را مطرح کنیم، این قول، قول حقّی است، گزاف نگفتیم و به عنوان جزئی از ایمان به شمار میرود؛ و چون قول حقّ و کلمهی مشروع است، حتّی به نظر آقایان اهل سنّت هم، موجب ابطال موالات اذان و اقامه نمیشود.
اگر کسی در اذان، شهادت به ولایت علی را مطرح نمیکند، میگوییم: تارک این شهادت و اقرار به ولایت علی از دو حال بیرون نیست: اگر از روی عناد و بغض و کینه با امیرالمؤمنین این شهادت را نگوید، این آقای مؤذّن، مسلمان است و به ظاهر اذانی را که پیغمبر مطرح کرده، گفته؛ امّا ایشان از دایرهی ایمان خارج است؛ چون جزئی از ایمان را که اقرار به ولایت آقاست، عَن عِنادٍ و بُغضٍ ترک کرده است. امّا اگر کسی این جمله را از باب کینه و دشمنی ترک نفرماید، میگوییم اشکالی ندارد؛ (فلا بأس) برای اینکه وقتی این شخص، شهادت به رسالت جناب رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در اذان اقرار کرده است، لازمهی شهادت به حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، شهادت به تمام آنچه از ناحیهی حقّ متعال آورده است نیز میباشد؛ از جملهی آنها، ولایت علی است. پس اهل سنّت هم که شهادت به رسالت حضرت ختمی در اذان میدهند، لازمهی آن، شهادت به ولایت حضرت وصیّ(علیه السلام) هم هست که جزئی از رسالت آن حضرت است، منتهی اهل سنّت به دلایلی غیرمقبول اظهار نمیکنند، ولی فقهای امامیّه تصریح فرمودند به اینکه شهادت به ولایت علی را به این قصد که جزئی از اذان است، هیچ کس اجازه ندارد بگوید. این وارد کردن غیر دین، در دین ـ یعنی بدعت ـ میشود. امّا این هم از آن آقایان معلوم و واضح است که وقتی این شهادت و اقرار را به عنوان تبرّک و حرص بر اظهار محبّت به آقا امیرالمومین در اذان مطرح میفرمایند، میخواهند آن اطمینان درونی و محبّت باطنی خودشان را نسبت به مولایشان ابراز کنند؛ لذا اظهار محبّت به مولایشان که بدعت نیست.
البته طایفهای به نام غُلات و مفوّضه هستند که شهادت به حضرت علی(علیه السلام) را جزء اذان میدانند که اتّفاقاً علمای شیعه از ایشان برائت جستند و گفتند: حقّ ندارید در اذان به عنوان جزءِ آن بگویید. ولی در بلاد شیعه، از باب تبرّک و جواز، گفته میشود، نه وجوب؛ و بنابر حرص اظهار محبّت به امیرالمومنین با علم به اینکه شهادت، جزئی از اذان نیست، گفته میشود؛ چه اینکه بعد از اسم مبارک حضرت خاتم، صلوات میفرستند اگر کسی بین شهادت به رسالت حضرت خاتم الأنبیاء و «حیّ علی الصّلوة» بخواهد صلواتی به جهت احترام بفرستد، آیا این مقدار صلوات ایشان، مخلّ به موالات است؟به همین وزان، اگر کسی بخواهد بین این دو جمله، شهادت به ولایت آقا و فرزندان آقا را بدهد، مخلّ به موالات نیست. روی این اساس، جناب علامه شعرانی جواب اشکالِ علمای اهل سنّت در مورد بدعت را تقریر کرده است.
حضرت استادمان، بعد از نقل این مقاله در صفحهی 161 میفرمایند:
«غرض نگارنده از اتیان این کلمهی تامّهی مبارکه این است که آنچه در شهادت حضرت وصیّ، امام امیرالمومنین علی(علیه السلام) در فصول اذان و اقامه گفته آمد، دربارهی شهادت به عصمت صدّیقهی طاهره(علیها السلام) نیز گفته آید.» البته برای دستیابی به توضیحات بیشتر، باید به کتاب مذکور و نوارهایی که در این مورد بحث شده است، مراجعه بفرمایید.
اگر کسی بگوید: شهادت حضرت بی بی فاطمهی زهرا(علیها السلام) بدعت در دین است، میگوییم: ما شهادت به عصمت فاطمه را به عنوان جزئی از اذان نمیگوییم تا بدعت باشد، بلکه به عنوان جواز در اذان و به عنوان تبرّک و حرص بر اظهار محبّتمان به محضر شریف حضرت بی بی دو عالم، صدّیقهی اطهر، عصمتالله الکبری، دختر جناب رسولالله میگوییم. موالات اذان هم با این دو جمله به هم نمیخورد. چون کلام، کلام حقّ است و قول، قول مشروع است، و علمای امامیّه، و علما و فقهای عامّه تصریح کردند به اینکه قول مشروع، بین فصول اذان اشکال ندارد؛ و ما هم از باب اینکه بخواهیم خودمان را در ایمان به اهل بیت(علیهم السلام) معرّفی کنیم و حقیقت واقع را به اعلی صوتٍ در مجامع عمومی ـ که بحقّ هم هست ـ عرضه بداریم، در اذان و اقامهمان به شهادت به عصمت حضرتش متبرّک و مترنّم مینماییم که:
مادح خورشید مدّاح خود است که دو چشمم سالم و نامرمد است
امیدوارم این مقدار از عرایضی که برای بیان شهادت به حضرتش در فصول اذان و اقامه تقدیم داشتم، شبههی بدعت را دفع کرده باشد.
سپس حضرت استادمان در صفحهی 158 میفرمایند:
«یکی از عزیزانم که آزادمردی است و در عرفان عملی دارای حظّی وافر است و به القائات سبّوحی نایل است و به گفتن این فصل «أشهَدُ أَنَّ فاطمةَ بنتَ رسولِ اللهِ عصمةُ اللهِ الکبری» در فصول اذان و اقامهی نماز عامل، در اثنای فصول اقامهی نماز مغرب شب یکشنبه، دهم ربیعالأوّل سنهی 1419 هجری قمری، برابر با 14/4/1377 هجری شمسی، خواست که فصل مذکور را ادا کند، از نهاد دیوارِ مقابلش میشنود که کسی میگوید: «أشهد أنَّ فاطمة الزهراء حجّةُ اللهِ علی الحُجَج».
در ادامه فرمودند:
«شگفت اینکه، همین عبارت شریف یاد شده، صورت روایت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) است، چنانکه سیّد عبدالحسین طیّب (طیّب اللهُ رَمسه) آنرا در تفسیر أطیب البیان (ج13، ص225) نقل کرده است که: «قال الإمام العسکری(علیه السلام): نَحنُ حُجَجُ اللهِ علی خَلقِه، و جَدَّتُنا فاطمةُ حُجَّةُ اللهِ علینا».
و لذا حضرت آقا فرمودند : «وقوع این واقعه برای آنجناب، و یافتن این حدیث مستطاب، موجب شدهاند که این متمسّک بذیل ولایت عصمت الله الکبری در فصول اذان و اقامه بعد از شهادت به نبوّت خاتم الأنبیاء محمّد مصطفی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و به امامت سیّد الأوصیاء امیرالمومنین، علی و اولاد معصومینش(علیهم السلام) میگوید: «أَشهَدُ أَنَّ فاطمةَ بنتَ رسول اللهِ عِصمةُ اللهِ الکُبری و حُجَّةُ اللهِ علی الحُجَج».
این متمسّک به ذیل ولایت حضرت مولا، داود صمدی آملی گوید: «حال که متمسّک به ذیل ولایت حضرت علی عالی اعلی و بقیّة النبوّة و مشکوة الولایة فاطمهی زهرا بعد از هزار و چهارصد سال، اینچنین به القای سبّوحی الهی مترنّم است و در اذان و اقامهی نمازش به اظهار آن متنعّم، توقّع آنست که همهی متمسّکین به ولایت ائمّهی مظلومین(علیهم السلام) نیز بر سر این مائدهی پر فایدهی عرشی بار یابند و در مجامع عمومی از مساجد و مأذنهها و نمازهای جماعت و جمعهها از اظهار آیت محبّت، بهرهی کافی و حظّی وافر ببرند و شبههی بدعت را با نور برهان و قرآن مطرح شدهی در کتاب «شرح فصّ حکمة عصمتیّة فی کلمة فاطمیّة» مطرود بدانند که «إِنَّ اللهَ مَعَ المؤمنین» است.
امید است امّت محمّدی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و تشیّع علوی و مشتاقان عصمت فاطمی(علیها السلام) در ترویج این اصل ایمانی همّت بگمارند تا قلب مطهّر عالم امکان، حضرت صاحب العصر و الزّمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ خشنود گردد و یکی از بطون معانی ظهور حضرتش تحقّق یابد.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته» استاد معظم صمدی آملی
منبع: کتاب «اذان و اقامه»
اللّهم صلِّ علی فاطمةَ و أبيها و أمِّها و بعلها و بنيها و السّرّ المستودع فيها بعدد ما أحاط به علمک.
افزودن دیدگاه جدید