فاطمه زهرا سلام الله علیها را بهتر بشناسیم: 10- ازدواج حضرت زهرا (سلام الله علیها)
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله و سلّم) پس از سیزده سال سختكوشی، تلاش در راه ابلاغ رسالت و تحمّل دشواریها، شكنجهها و آزارها به مدینه هجرت كرد و حكومت اسلامی را بنیاد نهاد.
حضرت علی (علیه السلام) از آغازین روزهای رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) همگام و همراه پیامبر خدا بود و در سال اوّل هجرت، بیست و چهار سال داشت. او باید ازدواج میكرد و زندگانی مشترك را آغاز میكرد.
فاطمه (علیها السلام) نُه ساله است. [1] او دختر پیامبر خداست و در جایگاهی بلند از فضایل انسانی و ویژگیهای والای ملكوتی، كه پیامبر خدا بارها او را ستوده و «پارهی قلب» خود نامیده است.
موقعیت پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) در جایگاه زعامت امّت از یك سوی، و شخصیت والای فاطمه (علیها السلام) از سوی دیگر، زمینهای بود تا كسانِ بسیاری - بویژه آنان كه از اینگونه پیوندها بیشتر در فكر رقم زدن آیندهی خود هستند، - به خواستگاری بروند.
پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) یكسر جواب رد میداد و گاه، تصریح میكرد كه منتظر «قضای الهی» است. [2]
برخی از دوستان حضرت علی(علیه السلام) و صحابیان پیامبر خدا به وی پیشنهاد كردند كه به خواستگاری فاطمه (علیها السلام) برود.
حضرت علی (علیه السلام) قلبی دارد سرشار از ایمان و سینهای آكنده از عشق؛ امّا دستانی تهی و پیراسته از درهم و دینار.
حضرت علی (علیه السلام) به خانهی پیامبر خدا رفت، شكوه و عظمت پیامبر خدا او را از سخن گفتن باز داشت. با چشمانی آمیخته با آزرم، نگاهی به پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) داشت و نگاهی دیگر به زمین.
پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) با تمهیداتی حضرت علی (علیه السلام) را به سخن گفتن وا داشت، و چون علی (علیه السلام) سخن گفت، فرمود: «چیزی در زندگی داری؟». جواب، معلوم بود؛ امّا مگر فاطمه (علیها السلام) را همسانی جز حضرت علی (علیه السلام) و همسری لایق جز او بود؟!
ازدواج (و به تعبیر پیامبر خدا: امر الهی) تحقّق یافت[3] و آن دو بزرگوار، زندگانی مشترك را در اوّلین سال هجرت، [4] با مهریهای بسیار اندك[5] و مراسمی بس ساده[6] و جهیزیهای سادهتر[7] آغاز كردند و بدین سان، شكوهمندترین خانه و نقشآفرینترین زندگانی مشترك در تاریخ اسلام، رقم خورد.
در كنار خانهی پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم)، خانهای خُرد - كه به راستی از همهی تاریخ بزرگتر، و غبطهآفرین عرشیان و زمینیان بود - ، بر پا شد. این خانه، سرچشمهی فضیلتها، مكرمتها، عشق، ایمان، ایثار، جهاد، ساده زیستی، . . . بود و به راستی خانهای بود كه سر بر عرش میسایید.
حضرت علی (علیه السلام) - این پارسای شب و زمزمهگر خلوتهای آن - ، شیر بیشهی نبرد بود و هنوز زخمهای نشسته بر پیكرش التیام نیافته، در جنگی دیگر حاضر بود و رزمآورترین و بزرگترین هماوردجوی میدان.
و فاطمه (علیها السلام)، آرام و پرشكیب، بار زندگی را بر دوش داشت، با كمترین امكانات میساخت، زخمهای همسر و پدر را میشست[8] و افزون بر همسری حضرت علی (علیه السلام) ، به تعبیر لطیف پیامبر خدا، «برای پدر، مادری میكرد». [9]
اوّلین ثمر این پیوند الهی به سال سوم هجری دیده به جهان گشود كه حسن (علیه السلام) نام گرفت. [10] و دومین آن، حسین (علیه السلام) بود كه در سال چهارم به دنیا آمد. [11] زینب و امّ كلثوم (علیهما السلام) پس از برادرها پای به دنیا گذاردند و آخرین آنها، محسن، سقط گردید و شهد شهادت نوشید. [12]
- سنن النسائی به نقل از بریده -: ابوبكر و عمر، از فاطمه (علیها السلام) خواستگاری كردند؛ امّا پیامبر خدا فرمود: «او كوچك است». سپس علی (علیه السلام) از او خواستگاری كرد و پیامبر خدا او را به ازدواجش درآورد. [13]
- الطبقات الكبری به نقل از علباء بن احمر یشكری -: ابوبكر، فاطمه (علیها السلام) را از پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) خواستگاری كرد؛ امّا پیامبر خدا فرمود: «ای ابوبكر! منتظر تقدیر الهی هستم».
ابوبكر، این را برای عمر باز گفت. پس عمر بدو گفت: ای ابوبكر! تو را رد كرده است. سپس ابوبكر به عمر گفت: تو فاطمه را از پیامبر خدا خواستگاری كن. پس خواستگاری كرد. پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) به او همانی را گفت كه به ابوبكر گفته بود: «منتظر تقدیر الهی هستم». [14]
- الطبقات الكبری به نقل از عطا -: علی (علیه السلام) ، از فاطمه (علیها السلام) خواستگاری كرد. پس پیامبر خدا به فاطمه (علیها السلام) فرمود: «علی تو را یاد میكند! ». فاطمه (علیها السلام) ساكت ماند. پس پیامبر خدا او را به ازدواج علی (علیه السلام) درآورد. [15]
- پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم): خداوند به من فرمان داد تا فاطمه را به ازدواج علی درآورم. [16]
- پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم): من هم انسانی مانند شما هستم، از شما زن میگیرم و به شما زن میدهم، مگر فاطمه را كه ازدواجش از آسمان نازل شده است. [17]
- پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) خطاب به فاطمه (علیها السلام): به خدا سوگند، در این كه تو را به ازدواج بهترینِ خاندانم درآورم، كوتاهی نكردم! [18]
- پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) خطاب به فاطمه (علیها السلام): آگاه باش كه برای این كه تو را به ازدواج بهترینِ خاندانم درآورم، از هیچ كوششی فروگذار نكردم! [19]
- پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) خطاب به فاطمه (علیها السلام): به جان و دل كوشیدم و برایت بهترینِ خاندانم را یافتم. [20]
- امام صادق (علیه السلام): اگر نبود كه خداوند - تبارك و تعالی - علی (علیه السلام) را برای فاطمه (علیها السلام) آفریده بود، برایش هیچ همسری بر روی زمین نبود، از آدم تا كنون. [21]
- امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا به من فرمود: «ای علی! مردانی از قریش در امر فاطمه بر من خرده گرفتند و گفتند: ما او را از تو خواستگاری كردیم و ندادی؛ ولی او را به ازدواج علی درآوردی. و من به ایشان گفتم: به خدا سوگند، شوهردادن و ندادنش به دست من نبود؛ بلكه خدای متعال، او را از شما باز داشت و به ازدواج علی درآورد. جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: ای محمّد! خداوندِ با جلال و شكوه میگوید: اگر علی را نیافریده بودم، برای دخترت فاطمه، همسری بر روی زمین نبود، از آدم تا كنون». [22]
- امام علی (علیه السلام): چون فاطمه (علیها السلام) بالغ شد، بزرگان قریش كه اهل فضل و سابقه در اسلام و دارای شرافت و ثروت بودند، او را خواستگاری كردند؛ ولی هر مردی از قریش كه خواستگاری میكرد، پیامبر خدا از او روی بر میتافت، به گونهای كه برخی از آنان، در پیش خود گمان میبردند كه پیامبر خدا از ایشان ناراحت شده و یا وحی آسمانی دربارهی ایشان بر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) نازل شده است. [23]
- السنن الكبری - به نقل از مجاهد، از امام علی (علیه السلام):
از فاطمه (علیها السلام) دختر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم)، خواستگاری شده بود. زنی از بستگانم به من گفت: آیا میدانی كه فاطمه (علیها السلام) خواستگاری شده است؟
گفتم: نه - یا آری - .
گفت: تو هم او را خواستگاری كن.
گفتم: آیا من چیزی دارم كه با آن به خواستگاری بروم؟ پس به خدا سوگند، هماره مرا امید داد تا اینكه به حضور پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) رسیدم و چون او را بزرگ و گرامی میداشتیم، هنگام نشستن در پیش روی ایشان، زبانم بند آمد و نتوانستم چیزی بگویم.
پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) فرمود: «آیا حاجتی داری؟». پس ساكت ماندم. آن را سه بار تكرار كرد و فرمود: «شاید به خواستگاری فاطمه آمدهای؟».
گفتم: آری، ای پیامبرخدا.
فرمود: «آیا چیزی داری كه مهرش كنی؟».
گفتم: نه به خدا، ای پیامبر خدا.
فرمود: «پس زرهی را كه بدان مسلّحت كرده بودم، چه كردی؟».
گفتم: به خدا سوگند آن، زرهی ساختهی عشیرهی حُطَم است و بیش از چهارصد درهم نمیارزد.
فرمود: «برو كه او را به ازدواجت درآوردم و همان زره را به عنوان مهر برایش بفرست». [24]
الأمالی - به نقل از ضحاك بن مزاحم -: شنیدم علی بن ابی طالب (علیه السلام) میگوید كه ابوبكر و عمر نزد من آمدند و گفتند: چرا نزد پیامبر خدا نمیروی تا فاطمه (علیها السلام) را خواستگاری كنی. پس نزد پیامبر خدا رفتم. چون مرا دید، خندید. سپس فرمود: «ای ابوالحسن! به چه كار آمدهای و حاجتت چیست؟».
علی (علیه السلام) (در ادامه) گفت: خویشاوندی و سابقهام در اسلام و یاری كردن او و جهادم را ذكر كردم.
پس فرمود: «ای علی! راست گفتی و برتر از چیزهایی هستی كه میگویی».
پس گفتم: ای پیامبرخدا! فاطمه را به ازدواج من در میآوری؟
فرمود: «ای علی! مردانی او را پیش از تو خواستگاری كردند و به فاطمه (علیها السلام) گفتم؛ ولی در چهرهاش كراهت دیدم؛ امّا منتظر باش تا به سویت باز گردم».
پس پیامبر خدا بر فاطمه (علیها السلام) وارد شد. فاطمه (علیها السلام) از جا برخاست و ردای پدر را گرفت و كفشهایش را درآورد و آبْ دست برایش آورد و دست و پای او را شُست و سپس نشست.
پس پیامبر خدا به او فرمود: «ای فاطمه! ».
پاسخ داد: بلی، چه میخواهی، ای پیامبر خدا؟
فرمود: «علی بن ابی طالب، كسی است كه خویشاوندی و فضیلت و اسلامش را میشناسی و من از خدا خواستهام كه تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوبترینِ آنان در نزدش درآورد و علی از تو خواستگاری كرده است. چه نظری داری؟».
فاطمه (علیها السلام) ساكت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا كراهتی در چهرهاش ندید. پس برخاست، در حالی كه میگفت: «اللَّه اكبر! سكوت او نشانهی رضایت اوست».
پس جبرئیل نزدش آمد و گفت: ای محمّد! او را به ازدواج علی بن ابی طالب (علیه السلام) درآور كه خداوند، او را برای وی و وی را برای او پسندیده است. [25]
- الكافی به نقل از سعید بن مسیّب -: به علی بن حسین (علیه السلام) گفتم: چه هنگام پیامبر خدا، فاطمه (علیها السلام) را به ازدواج علی (علیه السلام) درآورد؟ فرمود: «در مدینه، یك سال پس از هجرت، و فاطمه (علیها السلام) در آن زمان، نُه ساله بود». [26]
- تاریخ الیعقوبی در ذكر ازدواج فاطمه (علیها السلام): پیامبر خدا دو ماه پس از ورودش فاطمه (علیها السلام) را به ازدواج علی (علیه السلام) درآورد، در حالی كه گروهی از مهاجران، او را از پیامبر خدا خواستگاری كرده بودند. پس چون پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) او را به ازدواج علی (علیه السلام) درآورد، خردهگیری كردند. پیامبر خدا فرمود: «من او را به ازدواج علی در نیاوردم، بلكه خداوند درآورد». [27]
- الأمالی: روایت شده كه امیر مؤمنان، فاطمه (علیها السلام) را شانزده روز پس از وفات خواهرش رقیّه، همسر عثمان، به خانه بُرد و این، پس از بازگشت از جنگ بدر و سپری شدن چند روز از ماه شوّال بود.
و روایت شده است كه او را سه شنبه، شش روز از ذی حجّه سپری شده، به خانه برد و خداوند متعال، داناتر است. [28]
- المعجم الأوسط به نقل از جابر بن عبداللَّه -: ما در مراسم عروسی علی بن ابی طالب (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) دختر پیامبر خدا حاضر شدیم. پس بهترین «حیس» [29] را در آن عروسی خوردیم و پیامبر خدا، روغن و خرما برایمان آماده ساخت و ما خوردیم و تشك آن دو در شب عروسی، پوست قوچ بود. [30]
- الطبقات الكبری به نقل از اسماء بنت عُمَیس، خطاب به اُمّ جعفر -: جهاز جدّهات فاطمه (علیها السلام) برای جدّت علی (علیه السلام) آماده شد و درون رختخواب و پشتیهایشان، جز لیف خرما نبود.
علی (علیه السلام) در عروسی فاطمه (علیها السلام) ولیمهای داد كه در آن زمان، ولیمهای برتر از آن نبود. زرهش را نزد یك یهودی در برابر مقداری جو به رهن گذاشت. [31]
- سنن ابن ماجه - به نقل از عایشه و امّ سلمه -: پیامبر خدا به ما فرمان داد كه جهاز فاطمه (علیها السلام) را آماده كنیم تا او را به خانهی علی (علیه السلام) بفرستیم. پس به سراغ خانه رفتیم و كف اتاق را با خاك نرم اطراف مَسیل، فرش كردیم. سپس دو بالش را از لیف (خرما) كه با دست، آن را زده و حلّاجی كرده بودیم، پر كردیم.
سپس پیامبر خدا به ما خرما و كشمش خورانْد و آب گوارا نوشاند و چوبی را در گوشهی اتاق نصب كردیم تا بر آن، لباس آویزان كنند و مشك آب بیاویزند. پس بهتر از عروسی فاطمه (علیها السلام) عروسیای ندیدیم [32] و [33]
- امام علی (علیه السلام): چون خواستم فاطمه (علیها السلام) را به خانه بیاورم، پیامبر خدا، ظرف زرّینی [34] به من داد و فرمود: «با (پول) این ظرف، خوراكی برای ولیمهی عروسیات بخر».
پس به سوی محافل انصار به راه افتادم و به نزد محمد بن مسلمه در جایگاه خشك كردن خرماهایش رفتم. از كارش فارغ شده بود. به او گفتم: در برابر این ظرف، خوراكی به من بفروش. پس طعامی به من داد و من برداشتم.
آنگاه گفت: تو كیستی؟
گفتم: علی بن ابی طالب.
گفت: پسرعموی پیامبر خدا؟
گفتم: آری.
گفت: و با این خوراك چه میكنی؟
گفتم: عروسی میكنم.
گفت: با چه كسی؟
گفتم: دختر پیامبر خدا.
گفت: پس این خوراك و این ظرف زرّین را بگیر و برای تو باشد.
پس آن را گرفتم و بازگشتم و همسرم را پیش خود آوردم.
و خانهی فاطمه (علیها السلام)، از آنِ حارثة بن نعمان بود. فاطمه (علیها السلام) از پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) خواست كه جایش را تغییر دهد؛ امّا پیامبر خدا به او فرمود: «آنقدر حارثه به خاطر ما تغییر مكان داده است كه من از او شرم میكنم». چون حارثه این را شنید، از آن خانه نقل مكان كرد و فاطمه (علیها السلام) را در آن جای داد. [35]
- المصنّف به نقل از ابن عبّاس -: (پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم)) بلال را فرا خواند و فرمود: «ای بلال! من دخترم را به ازدواج پسرعمویم درآوردهام و دوست میدارم كه غذا دادن هنگام ازدواج، از سنّتهای امّتم شود. پس به پیش گلّه برو و گوسفندی و چهار یا پنج مُد [36] بگیر و كاسهای برایم بگذار تا شاید مهاجران و انصار را بر آن گِرد آورم و هرگاه از كارت فارغ شدی، مرا آگاه كن».
پس بلال رفت و فرمان را اجرا كرد و كاسه را نزد پیامبر خدا آورد و در جلوی حضرت نهاد. پیامبر خدا از سرِ كاسه برداشت و فرمود: «مردم را دسته دسته وارد كن و هیچ دستهای دوباره باز نگردد». پس مردم وارد میشدند و هرگاه دستهای غذایش را تمام میكرد، دستهای دیگر وارد میشد تا آنكه همه فارغ شدند.
سپس پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) به سوی آنچه باقی مانده بود، توجه كرد و آب دهان مبارك خود را در آن ریخت و غذا بركت كرد و فرمود: «ای بلال! آن را برای مادرانت (همسران پیامبر خدا) ببر و به آنان بگو: بخورید و به كسانی هم كه بر شما وارد میشوند، بخورانید». [37]
- كتاب من لایحضره الفقیه به نقل از جابر بن عبد اللَّه انصاری، در ذكر ازدواج فاطمه (علیها السلام): چون شب زفاف شد، اسب خاكستری رنگ پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) را برایش آوردند و بر رویش روپوشی از مخمل انداخته شد.
پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) به فاطمه (علیها السلام) فرمود: «سوار شو» و به سلمان فرمان داد كه زمام آن را بكشد و پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم)، خود از پی، آن را میراند.
در همین حال كه در میان راه بودند، پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) صدای فرود آمدن چیزی را شنید، كه جبرئیل بود با هفتاد هزار فرشته، و میكائیل به همراه هفتاد هزار فرشته. پس پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) فرمود: «چه چیزْ شما را به زمین فرود آورده است؟».
گفتند: آمدهایم تا فاطمه (علیها السلام) را به خانهی همسرش ببریم. و جبرئیل، تكبیر گفت و میكائیل، تكبیر گفت و فرشتگان، تكبیر گفتند و محمّد (صلی الله علیه وآله و سلّم) تكبیر گفت.
پس، از همان شب، تكبیر گفتن در عروسیها رسم شد. [38]
- امام علی (علیه السلام) در ذكر ازدواجش با فاطمهی زهرا (علیها السلام): سپس پیامبر خدا مرا صدا كرد: «ای علی! ».
گفتم: بلی، ای پیامبر خدا.
فرمود: «به خانهات وارد شو و با همسرت لطیف و سازگار باش كه فاطمه، پارهی تن من است. هرچه او را رنج دهد، مرا رنج میدهد، و هرچه او را شادمان كند، مرا شادمان میكند. شما را به خداوند میسپارم و خدا را به جای خود، بر شما میگمارم». [39]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت:
[1] . الكافی: 8/340/536، مختصر بصائر الدرجات: 130. نیز، ر. ك: إعلام الوری: 1/290.
[2] . الطبقات الكبری: 8/19، أنساب الأشراف: 2/30.
[3] . المعجم الكبیر: 10/ 156 / 10305، تاریخ دمشق: 42/ 125 / 8494.
[4] . الطبقات الكبری: 8/22، تاریخ الیعقوبی: 2/41، ر. ك: الكافی: 8/340/536، الأمالی، طوسی: 43/47.
از منابع تاریخی استفاده میشود كه میان عقد و زفاف علی (علیه السلام) با فاطمه (علیها السلام) مدتی فاصله شده و عقد، اندكی پس از رسیدن به مدینهی منوره و زفاف، پس از جنگ بدر بوده است و توجه به این نكته میتواند تعارض میان روایتهای موجود را حل نماید.
[5] . مسند ابن حنبل: 1/174/603، السنن الكبری: 7/383/1435214350.
[6] . الطبقات الكبری: 8 / 23، الأمالی، طوسی: 43 / 47، بشارة المصطفی: 267.
[7] . سنن النسائی: 6 / 135، مسند ابن حنبل: 1 / 183 / 643، المستدرك علی الصحیحین: 2 / 202 / 2755، الأمالی، طوسی: 40 / 45.
[8] . الإرشاد: 1 / 89، إعلام الوری: 1 / 378، المغازی: 1 / 249.
[9] . شاید بدین جهت، یكی از كنیههای ایشان، «اُمّ أبیها» است، ر. ك: مقاتل الطالبیّین: 57، مناقب آل أبی طالب: 3 / 357، الاستیعاب: 4 / 452 / 3491، تهذیب الكمال: 35 / 247 / 7899.
[10] . تاریخ الطبری: 2 / 537، تاریخ دمشق: 13 / 167 - 168 و 173، تهذیب التهذیب: 1 / 560 / 1490.
[11] . مروج الذهب: 2/ 295، تاریخ دمشق: 14/ 115 و 121.
[12] . معانی الأخبار: 206، الاحتجاج: 1/ 212 / 38، الاختصاص: 185.
[13] . سنن النسائی: 6/62، المستدرك علی الصحیحین: 2/181/2705.
[14] . الطبقات الكبری: 8/19، أنساب الأشراف: 2/30.
[15] . الطبقات الكبری: 8/20، ذخائر العقبی: 69، كشف الغمّه: 1/365.
[16] . المعجم الكبیر: 10/156/10305، ذخائر العقبی: 70.
[17] . الكافی: 5/568/54، كتاب من لا یحضره الفقیه: 3/393/4382.
[18] . خصائص أمیرالمؤمنین: 233/125، الطبقات الكبری: 8/24.
[19] . الطبقات الكبری: 8/24، كنز العمّال: 11/606/32930.
[20] . المعجم الكبیر: 22/412/1022، كفایة الطالب: 306، كنز العمّال: 11/606/32928.
[21] . الكافی: 1/461/10، تهذیب الأحكام: 7/470/1882.
[22] . عیون أخبار الرضا: 1/225/3.
[23] . المناقب: 343/364، كشف الغمّه: 1/353.
[24] . السنن الكبری: 7/383/14351، المناقب: 335/356.
[25] . الأمالی، طوسی: 39/44، بشارة المصطفی: 261.
[26] . الكافی: 8/340/536، مختصر بصائر الدرجات: 130. نیز، ر. ك: كشف الغمّه: 1/364.
[27] . تاریخ الیعقوبی: 2/41.
[28] . الأمالی، طوسی: 43/47، بشارة المصطفی: 267.
[29] . حیس به خرمایی گفته میشود كه با روغن و پنیر تُرش آمیخته و شورانیده شود تا هستهی آن بیرون آید و همچون تَرید گردد (فرهنگ لاروس، ذیل واژه «حیس»).
[30] . المعجم الأوسط: 6/290/6441، مجمع الزوائد: 9/336/15215.
[31] . الطبقات الكبری: 8/23، ذخائر العقبی: 74.
[32] . سنن ابن ماجه: 1/616/1911.
[33] . با مراجعه به زندگینامه راویان این احادیث، یعنی اسماء بنت عمیس، اُمّ سلمه و سلمان فارسی، مییابیم كه اسماء در سال اول ودوم هجری در حبشه بوده، امسلمه هنوز همسر پیامبرصلی الله علیه وآله نشده و سلمان به مدینه نیامده است. از این رو، روایت حضور آنان در مراسم ازدواج حضرت زهرا (علیها السلام) مورد تردید است.
[34] . به احتمال فراوان، این ظرف، جزو سهم پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) از غنیمت بوده است. (م)
[35] . الأخبار الموفّقیّات: 375/231.
[36] . هر «مُدّ»، برابر ده سیر، یعنی 750 گرم است.
[37] . المصنّف: 5/487/9782، المعجم الكبیر: 22/411/1022.
[38] . كتاب من لا یحضره الفقیه: 3/401/4402، الأمالی، طوسی: 258/464.
[39] . المناقب: 353/364، كشف الغمّه: 1/363.
منبع: محمد محمدي ري شهري - دانشنامه اميرالمؤمنين(علیه السلام)، ج1
افزودن دیدگاه جدید