صحابه نزد شيعه
عدالت صحابه یکی از مهمترین مسائلی است که بین مکتب تشیع با اهلسنت اختلافات جدی وجود دارد و سوالاتی که شیعه در این رابطه از اهل سنت دارد، این اعتقاد را به تناقض کشانده است. در این مقاله باید نظر شیعه را نسبت به صحابه روشن ساخت تا علاوه بر شناخت دیدگاه تشیع نسبت به صحابه، به اعتراضات بدون دلیل دیگران به عقیده شیعه پاسخ داده شود.
شیعه و صحابه
شیعه ، نسبت به صحابه نظری جز آنچه که از پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) بیان شده نظری ندارند. بلکه شیعه عدالت ، نفاق، فسق برخی از صحابه با ملاکهای حق سنجیده و نظر خود را نسبت به حالات صحابه اعلام میکنند. از جمله این ملاکها اطاعت و نافرمانی صحابه از پیامبر(ص) است. قطعا شیعه افرادی که خود را به نام صحابه در کنار پیامبر(ص) قرار میدادند را بدون سنجش اطاعت و فرمانبرداری دارای صفت عدالت نمیدانند. اما سوأل این است که آیا اصحاب نافرمانی از دستور پیامبر(ص) داشتند یا خیر؟ در پاسخ باید به چند نمونه از این نافرمانیهای صحابه اشاره کنیم تا بدانیم که صرف صحابی بودن ملاک عدالت نیست.
الف:کراهت و نافرمانی از حکم پیامبر(ص)
1.ابوبکر به پیامبر(ص) گفت: من از فلان محل میگذشتم، مردی (ذوالثدیه یا عبدالله بن ذوالخو یصیره) را که با کمال خضوع و خشوع نماز میخواند، دیدم. پیامبر(ص) فرمود: برو او را بکش. ابوبکر رفت ولی او را به بهانهی اینکه در رکوع است، نکشت و برگشت. پیامبر(ص) به عمر دستور داد تا آن فرد را بکشد. او نیز رفت و آمد و به بهانه اینکه در سجده است، او را نکشت و دستور پیامبر(ص) را اجرا نکرد. این بار پیامبر(ص) به امیرالمومنین علی (ع) دستور داد تا او را بکشد. ایشان برای اجراء دستور آن حضرت رفت ولی آن فرد را نیافت.[1] همچنین پیامبر(ص) در مورد او فرمود: این مرد و اصحاب او قرآن میخوانند، اما قرآن از گلوی آنها تجاوز نمیکند و آنها از دین بیرون میروند، همچنان که تیر از کمان میگذرد، و باز نمیگردد، آنها را بکشید، آنها بدترین مردم هستند.[2]
2. وقتی پیامبر(ص) اسامه بن زید را امیر لشگر قرار داد بسیاری از اصحاب ناراحت شدند و به این حکم راضی نبودند تا اینکه پیامبر(ص) در حالی که مریضی برایشان سخت شده بود بر منبر رفتند و فرمودند: نارضایتی شما نسبت به پدر او نیز بود اما او و پدرش لیاقت این امارت را دارند.[3]
3. وقتی پیامبر(ص) در اواخر عمر خود ظاهر شدن اختلاف اصحاب را مشاهده کرد برای فیصله دادن به منازعات دستور داد تا قلم و دواتی آماده کنند تا آن حضرت مطلبی بنویسند که دیگر اختلافی صورت نگیرد و لی برخی از صحابه به شعار حسبنا کتاب الله مانع از اجرای دستور پیامبر(ص) شدند.[4]
4. در گزارشات تاریخی معتبر پس از دستور پیامبر(ص) برای آوردن قلم و دوات، یکی از صحابه،مخالفت خود را با اهانت به پیامبر(ص) اعلام میکند و میگوید: این مرد هذیان میگوید[5] و یا اینکه درد و رنج مریضی براو غلبه یافته است.[6]
ب. پیروی از اهلبیت (ص): یکی دیگر از ملاکهائی که شیعه برای سنجش صحابه در نظر میگیرد متابعت از اهلبیت(ع) است. ما به راحتی میتوانیم از این ملاک به شناخت صحابه عادل و منافق و فاسق پیببریم. واضح است که بسیاری از صحابه ولایت و امامت علی (ع) را بر نمیتافتند.این مطلب از رفتار بسیاری از صحابه واضح میشود.عموم مردم نیز به تبع سران منافق از صحابه یا سکوت میکردند و یا سرکوب میشدند. به عنوان نمونه به این حدیث به نقل از امیرالمومنین علی(ع) توجه کنید:
وقتی رسول الله(ص) وفات کردند و مردم به ابوبکر توجه کردند وبا او بیعت کردند، فاطمه(س) را سوار برمرکب نمودم و دست حسنین(ع) را گرفتم و هیچ یک از اهلبدر و سابقین از مهاجرین و انصار را رها نکردم مگر اینکه ایشان را به حق خویش قسم دادم و به یاریم فراخواندم در حالی که هیچ یک از مردم دعوتم را اجابت نکردند جز چهار تن، زبیر و سلمان و ابوذر و مقدار.[7]
در این بیان، دعوت شدگان به نصرت امیرالمومنین(ع) افراد معمولی نبودند؛ بلکه اهل بدر که 313 نفر در جنگ شرکت داشتهاند و همچنین مهاجرین و انصار با سابقه میباشند که همگی معاشرت طولانی با پیامبر(ص) داشتهاند. ایشان کسانی هستند که در حجه الوداع حضور داشتند و اعلام ولایت و امامت امیرالمومنین علی(ع) را در غدیر خم از زبان رسولالله(ص) شنیدهاند. با این حال این افراد با سابقه پیمان شکنی کردند. یعنی شیعه صحابه را طبق این ملاک به صحابه با وفا و صحابه پیمان شکن تقسیم میکنند و این مطلب را با ادله مختلف اثبات میکنند.
نمونهای از صحابه منتخب
شیعه همیشه به صحابهای که بر پیمان خود ثابت قدم بودند و در این راه تلاش نمودند و دین فروشی نکردند، احترام ویژهای قائل است. به اسامی تعدادی از صحابه اشاره میکنیم تا روشن شود که صحابه به جناح اموی و عثمانی منحصر نیست بلکه این اصحاب پیامبر(ص) از مدافعین حق علی(ع)محسوب میشوند و احترام این صحابه نزد اهلسنت نیز قابل خدشه نمیباشد:[8]
1. سلمان فارسی
2. ابوذر غفاری
3. مقداد بن عمرو
4. عمار بن یاسر
5. حذیفه بن یمان
6. سهل بن حنیف
7. عثمان بن حنیف
9. عبدالله بن مسعود
10. ابو الهيثم بن التيهان
11. ابو ايوب انصاری
12. خزيمة بن ثابت
13. جابر بن عبد الله الانصاری
14. أبو سعيد الخدري
15. عبادة بن الصامت
16. قيس بن سعد بن عبادة
17. عمرو بن الحمق
18. عمران بن الحصين
19. بريدة الأسلمي
20. بلال
21. زید بن حارثه
22. اسامة بن زید
23. عبدالله بن عباس
24. عبدالله بن سلام
25. ابو رافع
26. حبیب بن مظاهر الاسدی
27. خباب بن الارت
28. ام هانی
29. ام سلمه
30. ام ایمن
نتیجه
شیعه اصحاب را به دو قسم مومن و منافق تقسیم میکند بلکه به سه قسم مومن و منافق و مریض القلبی که منتظر سوء استفاده و فرصت طلبی است. در نتیجه احترام اصحاب نزد شیعه بستگی به عملکرد ایشان و متابعت از ملاکهای حق دارد و اینکه گفته شده شیعه صحابه را دشنام میدهند و دشمن میشمارند دروغی بیش نیست. از شواهد احترام شیعه به صحابه، ادعیهای است که شیعه از امامان خویش دریافت نموده و با آن ادعیه خدا را میخوانند و از اصحاب منتخب تجلیل میکنند، مانند دعای امام زین العابدین(ع) که میفرماید:
اللهم صل على محمد خاتم النبيين و تمام عدة المرسلين و على آله الطيبين الطاهرين و أصحابه المنتجبين.[9]
از امام صادق(ع) روایت شده که: هر کس سوره همزه را بخواند، ده حسنه دارد به مقدار کسانی که پیامبر(ص) و اصحابش را تمسخر میکردند.[10]
[1] - عسقلانی، ابن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، 1415، ج 2، ص 341
[2] - دمشقی، ابن کثیر؛ البدایه والنهایه، بیروت، دارالفکر، 1407هـ ق، ج 4ص 363
[3] - مقدسی، مطهر بن طاهر؛ البدءوالتاريخ، بور سعيد، مكتبة الثقافة الدينية،بىتا، ج5،ص 59
[4] - همان
[5] - واقدى، ابن سعد كاتب؛ الطبقات الكبرى، بيروت، دار الكتب العلمية، دوم ، 1418، ج2، ص187
[6] - ذهبی، شمس الدین؛ تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، بيروت، دار الكتب العربی، دوم، 1409،ج1، ص 552
[7] . لمّا قبض رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه وآله وسلّم و مال النّاس إلى أبي¬بكر فبايعوه، حملت فاطمة وأخذت بيد الحسن والحسين، ولم أدع أحداً من أهل بدر وأهل السّابقة من المهاجرين والأنصار، إلّاناشدتهم اللَّه حقّي ودعوتهم إلى نصرتي، فلم يستجب لي من جميع الناس إلّاأربع رهط: الزبير وسلمان وأبوذر ومقداد؛ مجلسى، محمد باقر ؛ بحار الأنوار، بيروت - لبنان، مؤسسة الوفاء ، 1404 هـ ق، ج 29، ص 468
[8] - برقی، احمد بن محمد بن خالد؛ رجال ، انتشارات دانشگاه تهران، 1383هـ ق، ص 1 الی 4 و 61 و 63و محمد بن عمر كشي، رجال كشي، يك جلد، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 هـ ش،ص 6 الی 80 و طوسی، محمد بن الحسن؛ رجال، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، 1415هـ ق، ص 21 الی 89
[9] - الکفعمی، ابراهیم بن علی؛ المصباح، قم، انتشارات رضی، 1405هـ ق، ص 118
[10] - همان، 452
افزودن دیدگاه جدید