شخصيت احمد ابن حنبل از ائمه اهل سنت

 

الله أحمد بن محمد بن حَنْبَل بن هلال، یکی از امامان چهارگانه فقهی اهل سنت است، مادرش از مَرْو خراسان در حالى كه به وى آبستن بود خارج شد، و او را در بغداد در ماه ربيع الاوَّل سال 164 (ه.ق) به دنیا آورد. و یا در مرو به دنیا آمده ودر بغداد بزرگ شده است. ودر سال 241 (ه.ق) دربغداد از دنیا رفت ودر باب حرب (محله ای در بغداد) دفن شد.[1]
او از خواصّ اصحاب شافعى (یکی دیگر از امامان فقهی عامه) بوده است، و پيوسته ملازم وى بود تا شافعى به مصر كوچ كرد.شافعی او را متقی ترین افراد می دانست.[2]
نَسَب او به ذُو الثُّديَّة رئيس خوارج منتهى مى‏گردد،با آنكه او از بزرگان أئمّة اهل سنَّت و قائلين به خلافت حضرت علی(ع) وجوب متابعت ایشان است؛ولی درمسائلی­ مخالف­ روش­ اهل­بیت(ع) است. شیخ­صدوق­ و ابن­شهر آشوب ودیگران؛علت عداوت احمد بن حنبل با علی (ع)را،کشته شدن جدش ذوالثدیه به دست آن حضرت می دانند .[3]
شخصیت احمد بن حنبل درنگاه تابعین و مخالفین
احمد بن حنبل نیز مانند برخی دیگر از بزرگان عامه، هم در نقل فضایلش از طرف هوادارانش غلو زیاد شده و او را از حدی که درآن بوده خیلی بالاتر برده­اند، و هم از طرف مخالفینش که تابع دیگر مذاهب فقهی عامه هستند، جرح شده وعیوبش ذکر گردیده که به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم:
غلو حنابله درباره پیشوایشان
حنبلیان برای دعوت به مذهب ورهبرشان، گامهای بلندی برداشته ودروغهایی رادر فضیلت او جعل کرده اند، ازجمله:
1- عزت اسلام با احمد بن حنبل
غلوها به حدی رسیده که گفته­اند: «خداوند این دین را به وسیله دو مرد عزت بخشید که نفر سومی ندارد، یکی ابوبکر بود در روز ارتداد، ودیگری احمد بن حنبل در روز محنت»[4]
گویا احادیث دیگری را که جعل کرده بودند یادشان رفته، که از زبان پیامبر(ص) نقل کرده اند: «خداوندا؛ اسلام را فقط به وسیله عمر بن حطاب عزیز گردان!!!»[5] وبرخی هم او را قائم مقام پیامبر در امت دانسته اند. ![6]
2- نوشته­ای از خدا برای احمد بن حنبل
در فضایل او نوشته اند، زنی به نام آمنه رملیه، برای احمدبن حنبل دعا کردکه خدایا او را در پناهت قرار بده، در آن شب نامه ای از آسمان؛ از طرف خداوند براحمد نازل شد که در آن نوشته بود :«بسم الله الرحمن الرحیم آن دعا مستجاب شد ونزد ما بیش ازآن است»!!![7]
3- آمدن سیل و کرامت احمد
در سالی در محل دفن احمد سیل آمد، ولی به اذن خدا، اتاقی که قبر درآن بود، درامان ماند وآب وارد آن شد ولی از حرکت باز ایستاد ، وحتی غبار روی حصیرهای اطراف قبر به همان حال باقی بودند.![8]
علامه امینی فرموده­اند:«درصحت این کرامت همین بس که ازآن مرقد با کرامت! هیچ اثری نمانده وچنان نابود شده وبه داستانها پیوسته که گویا نبوده است»[9]
4- خداوند هر سال به زیارت قبر احمد می­آید!
مناقب سازان احمد نقل کرده­اند: ابوبکر بن مکارم ابن ابویعلی؛ در خواب دید که به زیارت قبر احمد رفته است،ولی قبراو در زمین فرو رفته و فقط به اندازه یک یا دو آجر با زمین فاصله دارد،گمان کرد دراثر بارانی است که باریده، ناگهان صدایی از قبر شنید که گفت:« بلکه این از هیبت خدای عزوجل است که به زیارت من آمده بود و از هیبت او قبر به این شکل افتاده است.» در ادامه این خواب،احمد از خدا می­پرسد چرا هرسال به زیارت من می­آیی؟خدا می­گوید:چون تو مرا یاری کردی و باعث شدی سخنم در مجالس گسترش یابد.!!![10]
‏و از این غلوها در مورد احمد،از طرف تابعانش؛زیاد شنیده شده که به برخی اشاره شد.
طعن براحمد بن حنبل
در مقابل،کسانی هم از علمای عامه هستند که احمد را مورد طعن قرار داده و از عیوب او گفته­اند مثل:
1- خطیب بغدادی که درمورد مذهب احمد و اصحابش تعصب داشته و در عیوب آنها سخنی دارد تا جایی که احمد را به بی حیایی وبی دینی نسبت می­دهد.[11]
2- محمد بن محمد بروی، از علمای شافعی، گفته است؛ «اگر من قدرت داشتم؛ برحنابله جزیه قرار می­دادم»[12]
و برخی هم راه میانه رفته، وهرگونه نصی در فضیلت وذم امامان چهارگانه را رد کرده­اند، وفضائل وجرائح آنها را جعلی دانسته­اند. [13]
شخصیت علمی وفقهی احمد بن حنبل و فقه و مذهب او هم محل تضارب آراء است
1- عده­ای از بزرگان علما وفقهای عامه؛ احمد بن حنبل را فقیه نمی­دانند بلکه او را فقط یک محدث می­دانند،و برخی هم که در مورد فقها کتاب نوشته­اند،او را جزء فقها نیاورده­اند.[14]
البته ظاهراً خود احمد بن حنبل نیز خود را جزء فقها نمی­دانست و در مواردی که از حکم شرعی و حلال و حرام از او سوال می­کردند،نمی­توانست جواب دهد و مردم را به فقهایی مثل ابا ثور[15]رجوع می داد.[16]
2- درمقابل، عده ای هم در دفاع از احمد وافکار ومذهب فقهی و کتاب مسند او، کتاب نوشته­اند،مثل ابن جوزی،کتاب (مناقب احمدبن جنبل) و ابن حجر عسقلانی،کتاب (القول المسدد فی الذب عن مسند احمد).[17]

احمد بن حنبل، پیشرو تفکر سلفیه [18]
احمد بن حنبل به عنوان امام و پیشوای سلفیه نیز شناخته می­شود، زیرا او اولین کسی بود که هنگامی که با هجوم فلسفه­ها و فرهنگهای بیگانه از قبیل هند و یونان و ایران به حوزه های اسلامی و مخلوط شدن آن با عقاید اسلامی مواجه شد، به این فکر افتاد که حدیث را از این هجمه نجات دهد، ولی به تفریط شدیدی گرفتار شده و به طور کلی عقل گرایی و عقلانیت را انکار کرده و راه ورود آن را به احادیث بست. بنابراین اگر چه می­خواست از برخی مشکلات رهایی یابد ولی در عوض به مشکلاتی بسیار دشوارتر گرفتار شد. تکیه اساسی احمد بن حنبل، بر سماع و شنیدن است یعنی توجه کردن به ظاهر آیات و احادیث نبوی در عقاید و عدم توجه به عقل.[19]روش احمد بن حنبل درباره عقیده و کیفیت تبیین آن، این بود که از هرچه که صحابه و تابعین سخن می­گفتند او نیز سخن می گفت.در هرچه آنان سکوت می­کردند او نیز سکوت می­کرد و بر ظاهر کتاب وسنت حکم می­کرد،وهیچ حدیثی را تأویل نمی­کرد و در مورد صفات خبریه نیز، بدون تاویل به ظاهرشان اعتقاد داشت.[20]
شخصی از احمد بن حنبل در مورد احادیثی سوال کرد که می­گوید: خداوند متعال هر شب به آسمان دنیا می آید دیده می­شود وقدمش را در آتش می­گذارد و امثال این احادیث. در جواب گفت:ما به تمام احادیث ایمان داریم و آنها را تصدیق می­کنیم و هیچ گونه تاویلی برای آنها نمی­کنیم.[21]
برخی از اعتقادات احمد بن حنبل
احمد بن حنبل در موضوعات مختلف دارای تفکراتی می­باشد که باعث تمییز وی از علمای دیگر اهل سنت می­باشد که به صورت خلاصه آنها را ذکر می­نماییم.
الف: جریان قدم وحدوث قرآن
معتزله که در مقابل تفکرات احمد بن حنبل قرار داشتند و بر خلاف حنابله قائل به حجیت عقل بودند،در زمان مأمون عباسی مورد حمايت او قرار گرفتند و پس از آن معتصم و واثق عباسی نيز از حاميان سرسخت معتزله گشتند.در همين زمان بحث حادث يا قديم بودن قرآن كريم، بعنوان كلام الهى پيش آمد و بنا به دستور مأمون مقرر شد كه هر كس به خلاف نظر معتزله، معتقد به عدم خلق و حدوث قرآن گردد ،بایستی تأديب شود. به دنبال اين دستور افراد فراوانى به زندان افتادند و شكنجه‏ها ديدند از جمله آنها احمد بن‏ حنبل‏ بود که قائل به خلق قرآن و حدوث آن نبود،بلکه قران را قدیم می­دانست.
احمد ابن حنبل بر نظریه خود اصرار کرد و سالها در زندان ماند، اين جريان تا زمان متوكل ادامه داشت. متوكل بر ضد معتزله برخاست و معتزليان را منكوب كرد و در دوره او احمد بن حنبل مورد اکرام قرار گرفت و متوکل عباسی که در عقیده خلق نشدن قرآن با شیخ حنبلی هم رأی بود و مقاومت او را در برابر مأمون می­ستود، جایگاه بالایی برای او قائل شد. همین اقبال دولت به شیخ منجر به نفوذ هر چه بیشتر کلام او شد و مردم به دور او جمع شدند و مذهب او رواج پیدا کرد. از اين دوره به (دوره محنت‏) ياد مي­كنند. اين حادثه تاريخى سبب تضعيف معتزله و قدرت مخالفين آنها يعنى (اهل السنة) و (اهل الحديث) گرديد.[22]
ب: نقش او در عقیده تربیع خلفا
تا پیش از احمد بن حنبل عقیده اکثر اهل سنت این بود که بعد از پیامبر سه خلیفه (ابوبکر ، عمرو عثمان) بر سر کار آمده­اند و حضرت علی(ع) در نظر آنها فردی بوده که خلافتش مورد تشکیک بود و حضرت علی(ع) را افرادی مانند: عایشه، عبدالله بن عمر،سعد وقاص، طلحه، زبیر و معاویه به عنوان خلیفه به رسمیت نشناخته بودند. با این حال احمد بن حنبل که خود مدتی شاگرد شافعی امام سوم اهل سنت بود و از گرایش های دوستانه او نسبت به حضرت امیرالمومنین(ع) بهره برده بود، برای نخستین بار عقیده به تربیع (چهار خلیفه) را مطرح کرد و توانست آن را در میان عامه نهادینه کند و اعلام کرد که اشکالی ندارد اگر کسی علی(ع) را خلیفه­ی چهارم بداند و این اعتقاد باعث خروج فرد از اهل سنت نمی­شود.[23]
از او نقل شده که اعلام کرد هرکس حضرت علی(ع) را به عنوان خلیفه چهارم نپذیرد با او ازدواج و صحبت نکنید.[24]
تألیفات واصول مذهب احمد بن حنبل
احمد بن حنبل دارای تالیفاتی است؛ مشهورترین آنها کتاب «المسند» است که حدود چهل هزار حدیث دارد، وکتابهای دیگر او عبارتند از: الناسخ والمنسوخ، کتاب الزهد، المعرفه والتعلیل، الجرح والتعدیل.[25]
احمد بن حنبل مذهب خود را بر چند اصل ذيل بنياد نهاد:
1. نص قرآن و سنت 2. فتاوي صحابة پيغمبر (ص) 3. در صورت اختلاف قول آنها، هرکدم موافق كتاب و سنت باشد. 4. اعتبار دادن به تمام احاديث مرسل و ضعيف.[26]
مذهب احمد حنبل بعد از او اندكي گسترش يافت و بار ديگر در قرن هفتم هجري توسط ابن تيميه (661-728ق) تبليغ و ترويج گرديد.[27] هرچند مي­توان گفت وي در حقيقت روش عثمانيه در عهد معاويه و بني اميه را احيا كرد و عقايد خود را به عنوان مذهب سلفيه كه برگرفته از اهل حديث و حنبلي بود،نام گذاشت و بعدها مذهب حنبليه به سلفيه معروف و مشهور گرديد.
عقايد و آراء ابن تيميه قرنها به بوته­ی فراموشي سپرده شد،تا اينكه در قرن دوازدهم هجري محمد بن عبدالوهاب(1115-1206ق) ظهور كرد و به ترويج عقايد ابن تيميه پرداخت. در عصرحاضر وهابيت مدعي پرچم داري انديشه و افكار احمد حنبل مي باشد هرچند برخي از عقايد وهابيت در مسئله توحيد و شرك با عقايد احمد حنبل سازگار نمي­باشد.
نتیجه
پیروان احمدبن حنبل در شخصیت او غلو کرده ومخالفینش در صدد تنقیص او برآمده­اند،روش او در حدیث ؛ عمل به ظاهر احادیث و نصوص است، و در مورد صفات خبری قائل به تأویل نیست،او در برخی از مسائل اجتماعی و عقیدتی مسلمانان ،مثل مسأله خلق قرآن و تربیع خلفا تاثیر گذار بوده و پرچم دار مذهب او در عصر حاضر؛ وهابیت هستند.

[1] - ابن خلكان، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان،تحقیق إحسان عباس، لبنان - دار الثقافة، ج 1 ص63-65
[2] - همان
[3] - ابن شهرآشوب مازندرانى، مناقب آل أبي طالب (ع)، مؤسسه انتشارات علامه قم، 1379ق، ج3 ص220 و شيخ صدوق، علل الشرائع، انتشارات مكتبة الداورى قم، ج2 ص467
[4] - الخطيب البغدادي، تاريخ بغداد، تحقيق مصطفى عبد القادر عطا، دار الكتب العلمية ، بيروت ، چاپ اول، 1417ق، ج5 ص184
[5] - الحاكم النيشابوري، المستدرك علی الصحیحین، يوسف عبد الرحمن المرعشلي، دارالمعرفه، بیروت، ج3 ص83
[6] - ابن كثير أبو الفداء اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، دار الفكر، بيروت، 1407ق، ج10 ص335
[7] - ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق،تحقيق علي شيري، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع ، بيروت، 1415ق، ج5 ص340
[8] - ابن عماد الحنبلي، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، دمشق - بيروت، دار ابن كثير، چاپ اول، 1406ق
[9] - امينى عبدالحسین‏، الغدير، مركز الغدير، قم، چاپ اول، 1416 ق، ‏ج11ص178
[10] - الغدیر ج11 ص179، به نقل ازکتاب مناقب احمد، ابن جوزی،ص454[ص607،باب 92]
[11] - ابن الجوزى، المنتظم، تحقيق محمد عبد القادر عطا، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1412ق ، ج18 ص179 شماره 269
[12] - ابن العماد الحنبلي الدمشقي ، شذرات الذهب، دمشق - بيروت، دار ابن كثير، چاپ اول، 1406ق ، ج6 ص370
[13] - العجلوني،كشف الخفاء، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ سوم، 1408ق، ج2 ص420
[14] - كثيري سيد محمد ، السلفية بين أهل السنة والإماميه، نشرالغدير، بيروت، چاپ اول، 1418ق، ص144
[15] - ابراهیم بن خالد بن ابی الیمان، ، متوفای 240ق ، یکی از فقهای بغداد معاصر احمد بن حنبل.
[16] - عبد الله بن عدي، الكامل، تحقيق يحيى مختار غزاوي، دار الفكر ، بيروت، چاپ سوم، 1409ق، ج2 ص367- و ذهبی شمس الدین، سير أعلام النبلاء، تحقيق صالح السمر، مؤسسة الرسالة ، بيروت، چاپ چهارم، 1406ق، ج12 ص75 .
[17] - شوشتری، قاضی نورالله، احقاق الحق ، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1409،چاپ اول، ج7 ص396
[18] - سلفيون كسانى هستند كه مى‏گويند: ما ايمان داريم به آن چه كه مسلمانان پيشين ازصحابه رسول صلى الله عليه و آله و ائمه دين به آن ايمان آورده‏اند. (شیعه شناسی وپاسخ به شبهات؛ ج2 ص510)
[19] - رضوانی علی اصغر، شيعه شناسى و پاسخ به شبهات، نشر مشعر، تهران، 1384ش،چاپ دوم، ج‏2، ص 511
[20] - شهرستانی، الملل و النحل ، الشريف الرضي‏، تحقیق محمد بدران، قم، چاپ سوم، 1364ش، ج‏1 ص129 - (مقصود از صفات خبريه، اوصافى است كه در آيات قرآن و روايات آمده و مستندى جز نقل ندارد. مثل: يد اللَّه ، وجه اللَّه،عين اللَّه و.. ، واژه‏هاى اين آيات، حكايت از آن دارد كه خداوند سبحان جسم يا جسمانى است. از سوى ديگر آيات محكمات و روشن، خدا را منزّه از اين صفات مى‏داند و دلايل عقلى نيز بر همين دلالت دارد. از اين رو باید این صفات راتأویل کرد یعنی بگوییم اين الفاظ، كنايه، استعاره و مجاز هستند مثلا یدالله کنایه از قدرت الهی است.‏ (سبحانی جعفر، سيماى عقائد شيعه ، ترجمه محدثی، نشر مشعر، تهران، 1386ش، چاپ اول، ص 66)
[21] - سبحانی جعفر، رسائل و مقالات،‏ مؤسسة الإمام الصادق(ع)، قم، چاپ دوم، 1425ق، ‏ج5 ص266
[22] - ابن كثير أبو الفداء اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، دار الفكر، بيروت، 1407ق، ج10 ص330 (با اندک اختلاف)
[23] - كثيري سيد محمد ، السلفية بين أهل السنة والإماميه، نشرالغدير، بيروت، چاپ اول، 1418ق، ص125
[24] - ابن قدامه عبد الله، المغني، دار الكتاب العربي ، بيروت، ج7 ص379
[25] - عمر كحاله ،معجم المؤلفين، مكتبة المثنى، بيروت، ج2 ص96
[26] - مشكور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، آستان قدس، چاپ دوم 1372، ص169
[27] - دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج6 ص722

افزودن دیدگاه جدید