ابن تيميه کیست ؟
کساني که در طول چند قرن اخیر، مورد توجه وهابيون قرار گرفته و براي او ارزش فراواني قائل شدهاند؛احمد بن عبدالحليم معروف به «ابن تيميه» است.
او کسي است که افکار و عقاید وهابيها از او سرچشمه گرفته شده و در واقع مؤسس این مذهب به شمار میرود.وهابیها در مدح و منزلت او کتابهای زیادی نوشتهاند و از او تجلیلهای زیادی به عمل میآورند لذا ما در این مقاله مختصری از فعالیتهای وی را بیان مینماییم.
ابن تیمیه درماه ربیع الاول سال 661 هجرى در شهر حرّان و در خانوادهاى از مشايخ حـنـابله متولد شد. نسب او احمد بن عبدالحليم بن عبدالسلام بن عبداللَّه بن أبی القاسم الحرانی، تقيالدين، ابوالعباس، ابن تيميه، الدمشقی، الحنبلي است.[1]او پس از مدتی با خانوادهاش وارد دمشق شد و در ابتدا نزد پدرش مشغول به تحصيل شد و سپس اساتيدي همچون ابن عبدالدائم،مجد الدین بن عساکر،ابن ابياليسر و بسیاری دیگر از اصحاب حنابله را براي خود انتخاب کرد.[2] او علاوه بر این اساتید نزد جماعتی از زنان نیز به درس خواندن مشغول شد، از جمله: امّ العرب فاطمه دختر ابن عساکر، امّ الخير ستّ العرب دختر يحيي بن قايماز، زينب دختر أحمد مقدسيّه، زينب دختر مکّي حرانيه [3] همچنین آخرين استاد او نیز شرف الدين احمد بن نعمه مقدسي بود که میگوید: من اجازه فتوا را به ابن تيميه دادم.[4]
ابن تیمیه پس از پدرش در مسجد جامع به تدریس مشغول شد و درسش را در زمينههاي مختلف تفسير، فقه و عقايد گسترش داد. در این هنگام بود که او درصدد مخالفت با عقايد رايج مسلمين برآمد و با تمام مذاهب رايج آن زمان به مخالفت برخاست که همین فتوا و نظرات اعتقادي و فقهياش براي او مشکلساز شد. افكار او زمانی آشکار شد که به سؤالهاى اهل حماة پاسخ داد؛ آنها طى نامهاى درباره آيات صفات از او سؤالهايى كردند، ابـن تـيميه در يك نامه طولانى جواب آنها را داد، اين نامه- كه به عقيده حمويه نامگذارى شد- بدون آنكه ابن تیمیه صريحاً عقيده خود را مطرح كند، نشان دهنده اعتقاد او به تجسيم و تشبيه است .[5]
او معتقد به عقاید انحرافی و مخالف عقاید عموم مسلمین مانند تجسيم، حرمت زيارت قبور اوليا، حرمت استغاثه به ارواح اولياي خدا، حرمت شفاعت، حرمت توسل و... بود و برای اینکه مردم عوام آنها را بپذیرند آن عقاید را به سلف نسبت می داد لکن شهرستانى – از علمای اهل سنت - ادعاى ابن تيميه درباره مذهب سلف راتكذيب كرده و مى گويد: سپس گـروهـى از مـتـاخرين اين سخن را به گفته هاى سلف اضافه كرده مىگويند:در اين آيات بايد هـمـان ظـاهر بدوى آنها را گرفت و تفسير آنها درست به همان نحو بايد باشد كه وارد شده، بدون هـيـچ تـاويلى يا توقفى در آن چه ظاهر است همانگونه كه ابن تيميه تفسير كرد ولذا اينها گرفتار تـشبيه كامل شدند و اين خلاف عقيده سلف است. اين تشبيه كامل و خالص قبل از اين تنها در ميان يهوديان بود؛البته نه همه آنان،بلكه فقط يك يا دو گروه از آنها، كه الفاظ زيادى در تورات يافتند كه دلالت بر آن مى كند.[6]
پس از آنکه افکار و عقايد ابن تیمیه به علماي عصرش رسيد جنجالى در ميان علما بر پا شد و با او به مخالفت برخاستند و علمای آن عصر متفق شدند ،اگر وی دست از عقائد باطلش برندارد او را زنداني کنند در آن جلسه عقايد خود را ابراز نمود. به حکم قاضي او را چند روز در برجي حبس کرده و سپس او را به حبس معروفي به نام «جبّ» منتقل ساختند..[7]
ابن تيميه در سال 720 ه.ق در شام، کرسي تدريس و افتاء را بر عهده گرفت و در آن جا نيز فتاوا و عقايد نادر خود را مطرح نمود. اين خبر به گوش علما و قضات و دستگاه حاکم رسيد؛ در نتیجه او را از فتوا دادن منع کردند و او را به مدت پنج ماه زندانی کردند.[8] در سال 726ه.ق باز به سبب فتوای شاذ و اصرار بر افکار خود و نشر آن، در همان قلعه سابق محبوس و تحت نظر قرار گرفت. در آن مدّت مشغول تصنيف شد، ولي پس از مدتي از نوشتن و مطالعه ممنوع شد و هر نوع کتاب، قلم و دواتي از او گرفته شد.[9]
تناقضات ابن تيميه
در کلام و کتاب های ابن تیمیه تناقضات زیادی وجود دارد که با کمی بررسی بسیاری از آنها آشکار می شود،به عنوان مثال او با وجود آنکه در موارد زیادی به روایات بخاری استناد میکند ولی همین که به روایاتی بر می خورد که با افکار و عقیده او سازگاري ندارد آن روایات را ابطال کرده و ميگويد: «در بخاري و مسلم اغلاطي وجود دارد»[10] ویا او به احاديث کتاب «المسند» احمد بن حنبل زياد احتجاج ميکند، ولي زمانی که میبیند شيعه به برخي از احاديث آن احتجاج کرده است ميگويد: "مجرّد روايات احمد موجب نميشود که حديث صحيح و عمل به آن واجب باشد.[11] و هر چه که احمد در مسند و غير مسندش نقل کرده نزدش حجّت نيست.[12]
ابن تیمیه وقتی میخواهد فضایل عمر را ذکر کند از کتاب ترمذي استناد ميکند، ولي همین که به روايات فضايل اميرالمؤمنين عليه السلام ميرسد، ميگويد: «ترمذي احاديثي را در فضايل علي ذکر کرده که بسياري از آنها ضعيف است.»[13]
ابن تيميه از ديدگاه اهل سنت
برخی از اهل سنت ابن تیمیه را فردى بدعت گو، گمراه، گمراه كننده وافراط گر مـىدانند؛ عبدالکافی در مقدمه کتابش می نویسد: ابن تيميه بدعتهایی در اصول عقايد ايجاد كرد و اركان و پايه هاى اسلام را خراب كرد اینها همه بعد از آن بود که او خود را زير پـوشـش تبعیت از كتاب و سنت پنهان کرد و اظهار کرد كه به سوى حق دعوت و به بهشت هـدايـت مـى كند. ولى از تبعیت سرباز زد و به بدعت گويى پرداخت. او با مخالفت با اجـمـاع از جماعت مسلمين جـدا شـد.[14]
ابوبکر حصيني درباره ابن تیمیه ميگويد: «پس بدان که من نظر کردم در سخن اين خبيث که در قلب او مرض گمراهي است، کسي که از مشتبهات قرآن و سنّت با هدف ايجاد فتنه تبعیت میکند، و کسي که گروهي از عوام و غیره که خداوند اراده هلاکتشان کرده او را متابعت کردهاند، در او چیزهایی ديدم که قدرت گفتن آن را ندارم...؛ چرا که در آنها تکذيب پروردگار عالميان است...».[15]
ابن حجر میگوید: درباره ابن تيميّه بين مردم و علما اختلاف نظر وجود دارد؛ برخي او را به تجسیم نسبت میدهند، به سبب آنچه که در عقیده حمویه و واسطیه و غیره ذکر کرده،مانند این قولش که معتقد بود خداوند دارای صفات حقیقی ، دست، پا، ساق و صورت میباشد و او به ذاتش بر عرش قرار دارد!... برخي او را زنديق و بي دين ميدانند؛ به سبب قولی که میگوید: نبايد از پيامبر اكرم صلي اللّه عليه [وآله] كمك خواست و چنين درخواستي از عظمت نبي اكرم صلي اللّه عليه [وآله] می کاهد و او با این سخنش از تعظیم پیامبر صلی الله علیه [و آله] منع میکند. ابن حجر مي افزايد: برخي به ابن تيميّه را به خاطر نسبتهای ناروایی که به حضرت علی (ع) داده ، نسبت نفاق ميدهند؛ او با این سخنان به علي [عليه السلام] جسارت کرده است و به همين سبب علما او را منافق دانستهاند؛ زيرا رسول خدا صلي اللّه عليه [وآله] درباره علي [عليه السلام] فرمود: "لا يبغضك إلاّ منافق"؛ جز منافق كسي بغض و دشمني تو را به دل ندارد.[16]
حسن بن علي سقاف نیز ميگويد: «ابن تيميه کسي است که او را شيخ الاسلام مينامند و گروهي نيز به کلماتش استدلال ميکنند؛ در حالي که او ناصبي و دشمن علي است و به فاطمه عليها السلام نسبت نفاق داده است.»[17]
محمد العلاء البخاری- از علمای اهل سنت- تصریح به کفر ابن تیمیه کرده و به آن فتوا داده است؛ شوکانی در اینباره میگوید: «صرح (محمّد بن محمّد العلاء البخاري) بتبديعه ثمّ تکفيره، ثمّ صار يصرح في مجلسه أن من أطلق علي ابن تيميه أنه شيخ الإسلام فهو بهذا الاطلاق کافر»؛ محمّد بن محمّد بخاري در بدعتگذاري و تکفير ابن تيميه سخن گفته تا آنجا که در مجلس خود تصريح کرده که اگر کسي به ابن تيميه "شيخ الاسلام" اطلاق کند، او بهخاطر همین اطلاق کافر است.[18]
سرانجام زندگی ابن تیمیه
ابنتیمیه 67 سال بى آنكه ازدواج كند زندگى كرد و به خاطر برخى از عقايد و فتاوايش سه بار به زندان افتاد، او سرانجام در سال (728.ه.ق) در زندان قلعه در شهر دمشق از دنيا رفت. ابن تیمیه را پس از مرگش، پيشواى فرقه وهابيت دانستهاند، هر چند پيروان ابن تيميه او را از پيشوايان اهل حدیث میدانند؛ اما برخى ديگر شيوه او را در بررسى احاديث نادرست دانسته و مىگويند: او در نقل حديث دقت نداشته و عجول بوده و از تمايلات نفسانى خود پيروى میكرده است. با این حال انديشه ابن تيميه مانند برق و باد در ميان مقلدان و شيفتگان او رواج يافت، بى آنكه به خود زحمت دهند و سخنان صحابه را در تفاسيرى همانند تفسير بغوى، طبرى و يا ابن عطيه كه مورد پذيرش او هستند، مشاهده كنند.[19]
[1] عسقلانی، الدررالکامنه، هند، مجلس دائرة المعارف، العثمانیه، 1392ق،ج1،ص168؛ ذهبی، تذکرة الحفاظ، بیروت-لبنان، دارالکتب العلمیه، 1419ق، چاپ اول، ج4، ص192.
[2] ابن تغری بری، المنهل الصافی و المستوفی بعد الوافی، موقع الورق، ج1، ص68.
[3] صائب عبدالحمید، ابن تیمیه حیاته و عقایده، بیروت-لبنان، الغدیر، 1423ق، چاپ دوم، ص56.
[4] بدرالدین العینی، عقدالجمال فی تاریخ اهل الزمان، ص288.
[5] ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، مکتبة العارف، ج14، ص4 و نیز ر.ک: شیخ معتصم سید احمد، مترجم: محمد رضا مهری، حقیقت گمشده.
[6]شهرستانی، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، 1404ق، ج1، ص100ونیز ر.ک: شیخ معتصم سید احمد، حقیقت گمشده
[7] پیشین، ج14، ص38؛ ونیزر.ک: علی اصغر رضوانی، ابن تیمیه مؤسس افکار وهابیت، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1385ش، چاپ اول، ص 16.
[8] صائب عبدالحمید، ابن تیمیه حیاته و عقایده، ص62
[9] ابن تغری بری، المنهل الصافی و المستوفی بعد الوافی، ج1، ص68.
[10] ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، مؤسسه قرطبه، 1406ق، چاپ اول، ج7، ص223.
[11] همان،ج7، ص397.
[12][12] همان، ج7، ص97.
[13] همان، ج7، ص178؛ علی اصغر رضوانی، ابن تیمیه مؤسس افکار وهابیت، ص26.
[14] عبد الکافی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص2.
[15] پیشین، ص3، به نقل از بحوث فی الملل و النحل، ج4، ص 42
[16] عسقلانی، الدرر الکامنه، ج1، ص181.
[17]سقاف، التنبیه و الرد ص7؛ به نقل از همان .
[18] العلامة محمد بن علي الشوكاني، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، بیروت، دار المعرفة، ج2، ص262.
[19] ر.ك: صائب عبد الحميد، چهره واقعى ابن تيميه، ترجمه: سيد محمد رضا حسينىنيا، ص 2- 5.
مجتبی صبوری
افزودن دیدگاه جدید