سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام (جلد اوّل) 8
8 - حق شكم
و امَّا حَقُّ بَطنِك فَان لا تجعله وِعاء لِقَليل مِنَ الحرام و لا لِكثير و ان تقتَصِدُ له فى الحَلال و لا تُخرجه من حدِّ التَّقويةِ الى حدِّ التَّهوينِ و ذَهاب المُرُوَّة و ضبطُهُ اذا همَّ بالجوع والظَّمَاءِ فانَّ الشِّبَع المنتهى بصاحبهِ الى التخم مكسلة و مثبطة و مقطعة عن كل برّ و كَرَم و انَّ الرَّىَّ المنتهى بصاحبه الى السُّكرِ مسخفة و مَجهَلَة و مذهبة للمُرُوَّة .
((اَما حَق شكم اين است كه حتى به اندازه كم هم آن را ظرف حرام قرار ندهى و نسبت به حلال هم ميانه رو باشى و از حد تقويت جسم ، به مرحله پرخورى و خلاف مروت تجاوز نكنى ؛ و به هنگام گرسنگى و تشنگى مراقب باشى كه پرخورى و سيرى فراوان موجب كسالت ، تنبلى ، ضعف ، سستى و دور ماندن از همه خيرات و خوبى هاست و افراط در نوشيدن هم موجب مستى و خروج از اعتدال و جهالت و بى مروتى است )).
همان گونه كه واضح است خلقت اين عضو صرفا براى تقويت و تغذيه ساير اعضاى بدن و دوان زندگى بشر است ؛ و كيفيت خلقت انسان به گونه اى است كه نه تنها بايد به تامين اين نياز و خواسته اهتمام ورزد، بلكه مجاز است كه از خوردن و آشاميدن هم لذت ببرد.
يا ايها الَّذين آمنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم و اشكروا للّه ان كنتم اياه تعبدون (406).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از نعمت هاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم بخوريد و شكر خدا را به جا آوريد؛ اگر او را پرستش مى كنيد)).
خوردن و آشاميدن شرايطى را مى طلبد كه با رعايت آن شرايط، حقوق اين عضو نيز رعايت مى شود.
در نخستين سخن ، امام عليه السلام مى فرمايند: به هيچ وجه شكم را محل حرام الهى قرار ندهيد. در خوردنى ها و آشاميدنى ها چيزهايى است كه مستقيما نهى الهى قرار گرفته و ممنوع شده است ؛ و چيزهايى هست كه با واسطه و بالعرض ممنوع است . آنچه كه به طور عام هر نوع استفاده از آن غيرمجاز و حرام است ، دست درازى به اموال و حقوق ديگران است ؛ مثل دزدى كردن ، غش در معامله ، رشوه گرفتن ، اجرت و حقوق گرفتن و كار مطلوب انجام ندادن . اين عناوين فى نفسه حرام و غيرمشروع است و با حاصل اين درآمدها هر نوع خوردنى و آشاميدنى تهيه و وارد معده شود، به حق بطن خيانت شده و اين عضو در قيامت مدعى انسان خواهد بود. همچنين اگر به مال انسان ، حقوق و ماليات شرعيه مثل خمس و زكات تعلق گرفته باشد و انسان اين حقوق را ادا نكرده باشد، اين مال و ثروت مخلوط به مال غير است و به يقين تصرف در اين مال تصرف در مال غير بوده و خريد هر نوع خوراكى و پر كردن شكم با آن مال ، مصداق پر كردن شكم با مال حرام است ؛ و طبعا تجاوز به حق بطن ، ممنوع است .
اما چيزهايى هم هست كه به طور خاص مورد نهى قرار گرفته است ؛ مثلا در ميان حيوانات انواعى هستند كه در اصطلاح به آنها حرام گوشت مى گويند؛ پروا و پرهيز از خوردن گوشت اين حيوانات واجب است . همچنين خوردن حيوانات حلال گوشت هم مشروط به شرايطى است كه در كيفيت كشتار آنها بايد رعايت شود و در غير اين صورت مصداق حرام خوارى و رعايت نكردن حق بطن است .
در آشاميدنى ها؛ مثل مسكرات ، خمر و شراب نيز چنين است ؛ چرا كه همه از مصاديق حرام است .
اسراف و پيامدهاى ناگوار
در ابتداى سخن ، امام عليه السلام مى فرمايند رعايت حق بطن به اين است كه : لا تجعله وعاء لقليل من الحرام و لا لكثير اولا اين جايگاه ، مطهر و پاكيزه باقى بماند و از مال حرام و نامشروع پر نشود و بعد مى فرمايند: و ان تقتصد له فى الحلال ثانيا در خوردن حلال نيز بايد اعتدال و ميانه روى رعايت شود. همان گونه كه در ((حق دست )) به تفصيل بيان شده اين توصيه به اعتدال ، در همه موازين آيين مقدس اسلام ، به عنوان يك اصل زيربنايى به آن توجه كامل شده است . قرآن نيز در اين باب صريحا مى فرمايد:
يا بَنى آدم خُذوا زِينَتِكُم عندَ كُلِّ مسجد و كُلوا و اشرَبوا و لا تَسرِفوا انَّه لا يُحبُّ المسرفين (407).
((اى فرزندان آدم ! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد؛ و از نعمت هاى الهى بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد)).
در خوردن و آشاميدن آزاديد؛ اما مجاز به افراط و اسراف نيستيد. بنابر فرمايش امام عليه السلام علت مذموم بودن پرخورى و سير خوردن ، اين است كه پرخورى موجب كسالت در جسم و تنبلى در فكر و انديشه مى شود؛ و از اين دو يك اثر وضعى ديگر به وجود مى آيد و آن بريدن علاقه انسان نسبت به همه خوبى هاست . از طرفى چون انسان در تمايلات خود گرايش به افراط دارد، به بيانهاى گوناگونى از افراط در خوردن نهى شده است .
در روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده است كه مى فرمايند:
لا تميتوا القلوب بكثرة الطَّعام و الشَّراب ، فان القلوب تموت كالزّروع اذا كَثُرَ عليها الماء(408).
((قلب ها را با زيادى خوردن و آشاميدن نميرانيد كه همانند كشت وكار با زيادى آبيارى از بين مى روند)).
دل انسان مثل نهالى است كه اگر بيش از حد نياز آبيارى شود، ريشه اش مى پوسد و از بين مى رود؛ بنابراين اگر بيش از حد نياز خوراكى و آشاميدنى وارد معده شود، موجب مردن دل انسان مى شود.
در سخن ديگرى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده است :
ان ابغض الناس الى اللّه تعالى المُتَّخمون الملاى و ما ترك عبد اكلة فيشتهيها الا كانت له درجة فى الجنّة (409).
((مبغوض ترين افراد نزد خدا كسانى اند كه شكم خود را با انواع خوردنى ها در حد افراط پر كرده اند؛ و اگر انسان خوردن لقمه اى را كه بسيار هم مورد اشتها و علاقه اوست ، ترك كند در قبال اين كار خداوند يك درجه و مقام در بهشت به او مى دهد)).
گرچه بسيارى از تندرويها، افراط كارى ها و عدم اعتدال در رفتار و اعمال ، آثار دنيوى در همين عالم دارد، ولى در عين حال چون جايگاه هر فرد در آخرت انعكاس رفتار او در اين دنياست ، يك سلسله از اعمال ما به خوبى در آن دنيا جلوه مى كند. در روايتى نقل شده كه رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرموده اند:
فان اطول الناس جوعا يوم القيامة اكثرهم شِبَعا فى الدنيا(410).
((طولانى ترين ساعات ، روزها و سنوات گرسنگى انسان در صحنه قيامت ، براى كسانى است كه بيشترين ساعات و ايام روزگار دنياى خود را با سيرى به سر برده اند)).
روز قيامت ، يك روز بسيار طولانى است . در آن صحنه ، حالات و عوارضى بر انسان وارد مى شود كه انعكاس همان رفتار دنيوى اوست . از طرفى اساسا انسان براى خوردن و آشاميدن خلق نشده است ؛ غرض از خلقت ، پرواز روح انسانى است و پرخورى مانع اين پرواز است . اگر انسان همه مقتضيات و ابزار پرواز روح را فراهم كند، ولى پر و بال او با مانعى بسته شود، قدرت پرواز از او سلب شده ، سد راه كمال او خواهد گرديد. در لسان اهل بيت عليهم السلام پرخورى به عنوان مانع تعالى و پرواز روح ذكر شده است .
از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است كه فرمودند:
لا يدخل ملكوت السماوات مَن ملا بطنه (411).
((كسى كه شكم خود را پر مى كند قدرت سير در ملكوت را ندارد)).
از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
انّ البطن ليطغى من اكله و اقرب ما يكون العبد من اللّه عز و جل اذا خف بطنه و ابغض ما يكون العبد الى اللّه عزَّ وَ جَلّ اذا امتلا بطنه (412).
((چيزى كه انسان را به خدا نزديك مى كند، سبك بودن شكم است . هرگاه شكم مالامال و پر باشد، مبغوض الهى است و قوه و توان تقرب به خدا از او سلب مى شود)).
از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
اذا شبع البطن طغى (413).
((سير بودن انسان موجب طغيان او مى شود)).
يك مصداق آن هم در قرآن آمده كه :
كلا ان الانسان ليطغى # ان راه استغنى (414).
((چنين نيست كه شما مى پنداريد به يقين انسان طغيان مى كند، از اين كه خود را بى نياز ببيند)).
آثار سوء پرخورى
احساس بى نيازى انسان از نعمت هاى الهى ، موجب طغيان او مى شود. انسانى كه سير مى خورد، خود را نسبت به نعمت هاى الهى بى نياز مى بيند.
از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
ما من شى ء ابغض الى اللّه عزَّ وَ جَلّ من بطن مملوء(415).
((هيچ چيز نزد خداوند مبغوض تر از شكم پر نيست )).
شاهد ديگر عبارت جالبى است كه در وصاياى لقمان به فرزندش آمده است ، لقمان به فرزندش مى گويد:
يا بُنَىّ اذا امتَلَاتِ المِعدَةُ، نَامَتِ الفِكرَةُ و خَرِسَت الحكمةُ و قعدت الاعضاء عن العبادة (416).
((فرزندم ! اگر معده ، سرشار و پر باشد، نيروى انديشه انسان به خواب مى رود و قدرت تفكر كند، و اعضاى بدن نسبت به عبادت ناتوان مى شوند)).
دليل اين مساله نيز روشن است ؛ چون عبادت و راز و نياز به درگاه الهى انگيزه مى خواهد و انگيزه نيز در سايه فكر ايجاد مى شود، وقتى كه در اثر پرخورى انديشه و فكر سلب شد، طبعا رغبت به عبادت ضعيف شده و از بين مى رود بنابراين در حديثى از رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده است كه :
ابغضكم الى اللّه تعالى كل نؤ وم و اكول و شروب (417).
((مبغوض ترين افراد نزد خدا كسى است كه فراوان مى خوابد، زياد مى خورد و بسيار مى آشامد)).
به اين دليل كه افراط در خوابيدن ، خوردن و آشاميدن انسان را از حركت به سوى غرض نهايى آفرينش بازمى دارد. حضرت اميرالمومنين عليه السلام در نامه معروف خود به عثمان بن حنيف مى فرمايند:
ااقنَعُ مِن نَفسى بِان يُقال هذا اميرالمومنين و لا اشاركهم فى مَكارِهِ الدَّهر او اكون اسوة لهم فى جَشوبة العيش فَما خُلقت ليشغلنى اكل الطَّيِّبات كالبهيمة المربوطة همُّها عَلفها او المُرسلة شغلها تَكتَرِشُ من اعلافها و تَلهو عمَّا يُراد بها(418).
((عثمان ! من و تو و همه انسان ها براى اين خلق نشده ايم كه خوردن طيبات و خوبى هاى نعم الهى ، ما را به خود مشغول كند. ما با حيوانى كه در آغل بسته شده و همه همتش صرف علف خورى و تغذيه شكم است ، تفاوت داريم . ما با حيوانى كه به چرا مى رود و همه همت و تلاشش يافتن آذوقه است تفاوت داريم . شكم از علف پر مى كند و نسبت به آنچه كه بعدا به سرش مى آيد غافل است )).
ما نبايد از آنچه كه غرض غايى و نهايى آفريينش است غفلت كنيم . لذا در تعبير بسيار لطيفى از امام صادق عليه السلام وارد شده است كه :
ليس لابن آدم بدَّ مِن اكله يقيم بها صلبَهُ فاذا اكل ااحدكم طعاما فليجعل ثلث بطنهِ للطعام و ثلث بطنه للشراب و ثلث بطنه للنفس و لا تسمَّنوا تسمُّنَ الخنازير للذِّبح (419).
((انسان چاره اى جز خوردن غذا ندارد تا اين كه باقى بماند. پس هرگاه انسان غذا مى خورد بايد يك سوم شكم را براى خوردن ، يك سوم آن را براى نوشيدن و يك سوم ديگر را براى تنفس قرار دهد. پس انسان خيال نكند كه مثل خوك بايد براى پرواربندى ، پرخورى كند)).
در سخن ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است كه :
و ليس شى ء اضرّ لقلب المومن مِن كثرة الاكل و هى مورثة شيئين : قوة القلب و هيجان الشهوُ و الجوع ادام للمومن و غذاء الروح ، و طعام القلب و صحة البدن (420).
براى دل مومن هيچ چيزى خطرناكتر از پرخورى نيست ؛ زيرا اين پرخورى چند اثر از خود به جاى مى گذارد:
اثر اول آنكه موجب قساوت و سنگدلى مى شود و مصداق سخن امام سجاد عليه السلام است كه فرمودند:مقطعةَ عن كلّ بِرّ و كَرَم ارتباط انسان را با همه خيرات ، خوبى ها و كرامت هاى اخلاقى قطع مى كند. انسانى كه همتش پر كردن شكم بوده و فكر و انديشه اش معطوف به لذايذ خوراكى عالم باشد، ديگر به فكر زيبايى هاى اخلاقى و ارزشهاى كرامت نفس نخواهد بود.
اثر ديگر اين است كه شهوات نهفته درونه انسان را تهييج مى كند. معمولا در گذشته ؛ به كسانى كه درآغاز تحصيل بوده ، توان ازدواج نداشتند، توصيه مى كردند براى اين كه جلو طغيان غريزه شهوت گرفته شود، زياد روزه بگيريد؛ زيرا اثر مستقيم خالى بودن شكم اين است كه تهييج و تحريك شهوانى متوقف مى شود. به همين دليل امام صادق عليه السلام در ادامه سخن مى فرمايند: گرسنگى بهترين خورش مومن ، غذاى روح ، طعام قلب و موجب صحت و سلامت بدن او است ؛ كه ان شاء اللّه در حقوق عبادات در حق صوم اين مطلب به طور مفصل خواهد آمد.
در كلام رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نيز آمده است :
صوموا تصحّوا(421).
((روزه بگيريد تا سالم و تندرست بمانيد)).
اساسا نه در تخصص ما است كه درباره مسائل طبى و پزشكى صحبت كنيم و نه گفتار ما در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام ارتباطى به مسائل طبى و پزشكى دارد اما در روايتى از امام صادق عليه السلام در آثار جسمانى پرخورى آمده است كه :
كل داء من التخمة ما خلا الحمى فانها تَرِدُ ورودا(422).
((همه مرضها از پرخورى سرچشمه مى گيرد، غير از تب كه علت ديگرى دارد)).
در كلام ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است :
الاكل على الشبع يورث البرص (423).
((خوردن در حال سيرى ، موجب مرض برص در انسان مى شود)).
همه دردهايى كه جسم انسان ، گرفتار و مبتلاى آن مى شود، ناشى از پرخورى است . داستانى هم در صدر اسلام به اين مضمون نقل شده است كه طبيبى در مدينه ساكن شد و ديد كه عموما كسى به او مراجعه نمى كند. محضر رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم شكوه كرد. حضرت در پاسخ او فرمودند: اين مردم به توصيه آيين من ، از افراط در اكل و شرب پرهيز مى كنند؛ در نتيجه ابتلاى آنها به انواع كسالت ها كمتر است .(424)
پر نكردن شكم ، دير خوردن و حتى تحمل گرسنگى ، به عنوان يك فضيلت مورد توصيه قرار گرفته است . در سخنى از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله وسلم نقل شده است كه :
جاهدوا انفسكم بالجوع و العطش ، فان الاجر فى ذلك كاجر المجاهد فى سبيل اللّه (425).
((با گرسنگى و تشنگى به جهاد و پيكار با نفس برويد؛ زيرا اجر آن مانند كسى است كه در ميدان جنگ مجاهده مى كند)).
البته سابقه اين نكته در معارف دين ، واضح و روشن است ؛ در يكى از غزوات افرادى كه به جنگ و جهاد و ميدان رزم با كفار رفته بودند. وقتى بازگشتند، پيغمبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم خطاب به آنها فرمودند:
مرحبا بقوم قَضَوُا الجهاد الاصغر و بقى عليهم الجهاد الاكبر فقيل يا رسول اللّه ! و ما الجهادالاكبر؟ قال : جهاد النفس (426).
((آفرين باد بر شما! كه جهاد اصغر را به جاى آورديد، ولى بدانيد كه جهاد اكبر هنوز بر عهده شما باقى است . سوال كردند: يا رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم جهاد اكبر چيست ؟ حضرت فرمودند: جهاد با نفس )).
در تمايلات نفسانى انسان چه چيزى بالاتر از علقه خوردن و آشاميدن كه انسان را به وادى پرخطر هلاكت مى كشاند!
انسان تصور نكند كه مانند بعضى از حيوانات بايد توانش را در خوردن به كار ببندد كه اين موجب خسران و ضررهاى جسمانى است كه علاوه بر ضررهاى جسمانى كه در تعبير امام سجاد عليه السلام در آغاز سخن اشاره شد، از نظر روحى نيز عوارضى بر آن مترتب است كه در اين باره تصريح شده كه :
مكسلة و مثبطة و مقطعة عن كل بِرّ(427).
((پرخورى موجب كسالت ، تنبلى ، سستى و دور ماندن از خوبى هاست )).
علاوه بر اين ، موجب تنبلى و سستى در فراگيرى علم و دانش است و همانگونه كه در روايت قبل نيز ذكر شد فرمودند:
و انى وضعت العلم و الحكمة فى الجوع ، و الناس يطلبون فى الشبع فمتى يجدون (428).
((همانا علم ، حكمت و انديشه را در گرسنگى و كم خورى قرار دادم ، و مردم با شكم پر آن را طلب مى كنند، پس چگونه آن را مى يابند؟)).
اصلا خداوند متعال علم و دانش را حاصل گرسنگى و سير نخوردن قرار داده است . بنابراين اصل است كه ائمه عليهم السلام در سخنان مختلفى كه براى تشويق و ترغيب انسان است مى فرمايند:
اَفضل الناس مَن قَلَّ مطعمه (429).
((برترين مردم ، كم غذاترين ايشان است )).
فضيلتى كه براى انسان هاى كم خوراك قرار داده شده ، گرچه ممكن است براى اين باشد كه نفس كم خوراكى يك برترى است ، اما طريقى است براى رسيدن و تحصيل فضيلت ارزشمند ديگر.
از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است كه فرمودند:
سيد الاعمال الجوع (430).
((بهترين عملها گرسنه نگه داشتن شكم است )).
و نيز فرموده اند:
و قِلَّة الطعام هى العبادة (431).
((كم خوراكى عبادت است )).
در اين سخنان به يك محروميت توصيه شده است . توصيه به اين محروميت نمى تواند بدون توجيه و آثار ارزشمند باشد؛ چرا كه نه هيچ انسانى حاضر است خود را از يك نعمت نقد محروم كند و نه هيچ عاقلى به اين محروميت توصيه مى كند.
انسان بايد نفس خود را به كم خورى عادت داده ، آن را تربيت كند؛ و اگر به اين مطلب توجه كند كه براى خوردن و آشاميدن آفريده نشده ، بسيارى از امتيازات انسانى را شامل حال خودش ميكند؛ چرا كه موازين آفرينش هم در گرو كم خوردن قرار دارد. با اين كه فقط بخشى از اين روايت مورد نظر است ، اما به خاطر ارزش والاى آن ، ما همه آن را نقل مى كنيم تا ان شاء اللّه بيشتر مورد استفاده قرار گيرد.
مرحوم صدوق در ((جامع الاخبار)) از حضرت رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل كرده است كه فرمودند:
قال اللّه تعالى : انّى وضعت خمسة اشياء فى خمسة ، والناس يطلبون فى خمسة اخرى ، فمتى يجدون ؟ انّى وضعت العز فى طاعتى ، و الناس يطلبون فى ابواب السلاطين فمتى يجدون ؟ و انّى وضعت العلم و الحكمة فى الجوع ، و الناس يطلبون فى الشبع فمتى يجدون ؟ و انّى وضعت الراحة فى الاخرة ، و الناس يطلبون فى الدنيا فمتى يجدون ؟ و انّى وضعت الغنى فى القناعة ، والناس يطلبون فى المال فمتى يجدون ؟ و انّى وضعت رضاى فى مخالفة الهوى ، و الناس يطلبون فى موافقة الهوى فمتى يجدون ؟(432).
((خداوند متعال مى فرمايد: پنج چيز را در گرو پنج چيز ديگر قرار دادم و مردم در پنج جاى ديگر دنبال آن مى گردند. پس چگونه آن را مى يابند؟ همانا عزت و بزرگوارى را در اطاعت از خود قرار دادم و مردم آن را در نزد سلاطين و قدرتها طلب مى كنند، پس چگونه آن را مى يابند؟ و همانا علم ، حكمت و انديشه را در گرسنگى و كم خورى قرار دادم ، و مردم با شكم پر آن را طلب مى كنند، پس چگونه آن را مى يابند؟ و همانا آسايش و آرامش ابدى را در آخرت قرار دادم ، و مردم در دنيا آن را طلب مى كنند، پس چگونه آن را مى يابند؟ و همانا ثروتمندى را در گرو قناعت قرار دادم ، و مردم آن را در جمع آورى مال طلب مى كنند، پس چگونه آن را مى يابند؟ همانا رضاى خود را در مخالفت با تمايلات نفسانى قرار دادم ، و مردم رضاى مرا در موافقت با هوى و هوس طلب مى كنند، پس چگونه آن را مى يابند؟)).
همين مفهوم در روايتى از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده كه حضرت فرمودند:
من اراد عزا بلا عشيرة ، و غنى بلا مال ، و هيبه بلا سلطان ، فلينتقل من ذل معصية اللّه الى عزّ طاعته (433).
((كسى كه عزت و بزرگوارى را بدون خويشاوند، غنا و ثروت را بدون مال دنيا و هيبت و قدرت را بدون وابستگى به سلطان بداند، همانا از ذلت معصيت خداوند به عزت اطاعت خداوند روى مى آورد)).
امساك اساسى ترين راه درمان
براساس فرمايش صريح معصومين عليهم السلام افراط در خوردن و آشاميدن ، عوارض مذموم و ناپسندى در جسم و روح انسان به جاى مى گذارد. در مورد عوارض جسمانى در روايات مواردى ذكر شده است كه به بخشى از آن اشاره شد.
در روايت ديگرى وارد شده است كه اميرالمومنين عليه السلام فرمودند:
المعدة بيت الداء و الحميّة راس الدّوا(434).
((معده ، منشا همه كسالت ها و عوارض جسمانى بشر است و پرهيز از خوردن يكى از اساسى ترين راه هاى درمان امراض و كسالت هاست )).
در روايتى ديگر از امام هشتم عليه السلام وارد شده كه فرمودند:
ليس من دواء الا و هو يهيج داء و ليس شى ء فى البدن انفع من امساك اليد الا عمّا يحتاج اليه (435).
((هر دوايى باعث پيدايش كسالت و مرض ديگرى مى شود و مفيدترين چيز براى بدن دست كشيدن از همه غذاهاست مگر آنچه به آن احتياج است )).
بنابراين بهترين دارو براى انسان خوددارى از خوردن چيزهايى است كه نياز به آن ندارد. در كلمات اهل بيت عليهم السلام پرهيز و امساك از اساسى ترين راه هاى درمان ذكر شده ؛ و در حقيقت فقط به قدر احتياج و ضرورت به خوردن و آشاميدن توصيه شده است . از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:
ليس لابن آدم بدّ من اكلِه يُقيم بها صُلبة فاذا اكل احدكم طعاما فليجعل ثلث بَطنه للطّعام و ثلث بطنه للشراب و ثلث بطنه للنفس و لا تسمّوا تسمن الخنازير للذبح (436).
((انسان چاره اى جز خوردن غذا ندارد تا اين كه باقى بماند. پس هرگاه انسان غذا مى خورد بايد يك سوم شكم را براى خوردن ، يك سوم آن را براى نوشيدن و يك سوم ديگر را براى تنفس قرار دهد. پس انسان خيال نكند كه مثل خوك بايد براى پرواربندى پرخورى كند)).
اين كه در كلمات اهل بيت عليهم السلام به افراط نكردن در خوردن و آشاميدن توصيه مى شود و يا در بعضى عبارات براى گرسنه بودن فضيلت قائل شده اند، تحقيقا نتايج و فوايدى بر اين محروميت مترتب است كه لذتش از خوردن و آشاميدن بيشتر خواهد بود. اصلا اگر انسان توجه كند كه براى چه آفريده شده و جنبه حيوانى او براى كمال آن حيثيت روحانى و ملكوتى است ؛ و خود را فراتر از اين ببيند كه اسير تمايلات و تمنيات و از جمله غريزه غذاخواهى شود، يقينا به اين توصيه ها توجه خواهد كرد. در سخن قابل توجهى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى بينيم كه مى فرمايند:
امّتى على ثلاث اصناف : صنف يشبهون بالانبياء و صنف يشبهون بالملائكة ، و صنف يشبهون بالبهائم ، فامّا الَّذين يشبهون بالانبياء فهمَّتهم الصّلاة و الزّكاة ، و امّا الَّذين يشبهون بالملائكة فهمّتهم التسبيح و التهليل و التكبير، و امّا الَّذين يشبهون بالبهائم فهمّتهم الاكل و الشرب و النّوم (437).
در ميان امت من سه طايفه يافت مى شود: عده اى رفتار و عملشان شبيه به رسل و انبياى الهى است؛ عده اى شبيه به ملائكه اند؛ و عده اى هم مشابهت تام و تمام با چهارپايان دارند. اما آن گروهى كه شبيه به انبيا هستند، همه اهتمامشان در زندگى نماز خواندن و اداى حقوق واجب الهى اعم از حقوق مالى و غيرمالى است ؛ چون سيره و روش انبيا بر اين دو اصل استوار است : از يك طرف پيوند با ذات ذوالجلال الهى و از يك طرف پيوند با مردم . اما آن دسته اى كه شبيه به ملائكه اند، اهتمامشان در زندگى ذكر و ياد خدا است و لب هايشان به ذكر لا اله الا اللّه ، سبحان اللّه ، و اللّه اكبر مترنم است ؛ و عده اى كه شباهت بسيارى با حيوانات و بهايم دارند؛ همه تلاش ايشان در زندگى خوردن ، آشاميدن و خوابيدن است .
طبيعى است كه انسان هرچه وجه شباهتش با هر گروه ، فرد يا طايفه اى بيشتر باشد، نسبتش با آن فرد و طايفه قوى تر خواهد بود. در روايتى از اميرالمومنين عليه السلام وارد شده است :
مَن تَشَبَّهَ بقوم عدّ منهم (438).
((اگر كسى خود را به قومى شبيه كند، از آن قوم به حساب مى آيد)).
اين يك اثر روانى هم دارد كه اگر كسى در زندگى راه و روش خود را مطابق راه و روش خوبان قرار بدهد، كم كم ملكات صالحان و خوبان در او قوت پيدا مى كند. به انسان توصيه شده است كه از پرخورى و افراط در خوردن و آشاميدن پرهيز كند و وجهه همتش در زندگى فراتر از خوردن و آشاميدن باشد. اگر قرار است از صالحان ، خوبان و بندگان برگزيده خدا باشد، بايد راه و رسمش را هم مطابق با مشى آنها قرار بدهد.
ويژگيهاى شيعيان اميرالمومنين عليه السلام
امام صادق عليه السلام نقل فرمودند:
ان قوما استقبلوا عليّا عليه السلام فسلموا عليه ، و قالوا: نحن شيعتكم يا اميرالمومنين ، فقال : ما لى لا ارى عليكم سيماء الشيعة ، قالوا: و ما سيماء الشيعة يا اميرالمومنين ، فقال : صُفرُ الوجوه من السَّهَر، عُمشُ العيون من البكاء، خُمصُ البطون ، ذُبلُ الشِّفاهِ، حُدبُ الظهور من القيام (439).
((عده اى براى ديدار اميرالمومنين عليه السلام به خانه آن حضرت رفتند. بعد از عرض سلام براى معرفى خود گفتند كه ما از شيعيان شما هستيم . حضرت فرمودند: پس چرا من سيماى شيعه را در چهره شما نمى بينم ؟ سيماى شيعيان بايد گواه اعتقادشان باشد؛ چرا در چهره شما چنين گواهى بر عقيده تان ديده نمى شود؟ عرض كردند: مگر سيماى شيعيان چگونه بايد باشد؟ حضرت فرمودند: شيعيان ما كسانى اند كه رنگ چهره آنها از فرط بى خوابى به زردى گرائيده است . چشمانشان از فرط گريه و راز و نياز شبانه به درگاه خدا، كم نور شده است . شكم هاى آنها از شدت گرسنگى به پشت چسبيده و لبهايشان از كثرت دعا كردن به پيشگاه الهى خشكيده است . كمرهاى آنها از عبادت شبانه خميده شده است )).
البته اين سخنان به اين معنا نيست كه اگر كسى چنين علايمى در چهره و جسمش يافت نشد، به معناى اصطلاحى شيعه نيست . اين سخنان در مقابل مدعيانى بود كه داعيه پيروى از اميرالمومنين عليه السلام را داشتند و حضرت در مقام بيان يك شيعه واقعى بودند.
شيعه كاملى كه همه خصوصيات و شرايط پيروى اميرالمومنين عليه السلام را در خود به وجود آورده باشد، كسى است كه حداقل در دل شب به پا خيزد و با مولاى خويش راز و نياز كند. از امام صادق عليه السلام درباره حالات اميرالمومنين عليه السلام بيان شده است كه فرمودند:
ان عليّا فى آخر عُمرِه يُصَلِّى فى كل يوم و ليلة الف ركعة (440).
((امام عليه السلام ، هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواندند)).
حضرت آنقدر غرق در مناجات و راز و نياز با خدا بوده كه خود را فراموش مى كردند؛ تا آن جا كه براى بيرون آوردن تيرى كه در پاى آن حضرت قرار گرفته بود، وقت نماز را تعيين كردند.
اميرالمومنين عليه السلام آن قدر از دنيا و لذايذ آن دورى مى كردند كه در دوران حكومتش بر منطقه وسيعى از عالم اسلام و آن سرمايه هاى مالى كه در اختيارش بود، يك كيسه مخصوص داشت كه نان جوين خشكيده كه خوراك روزمره حضرت بود در آن قرار داشت و بر اين كيسه مهر مى زد تا مبادا فرزندانش از روى عاطفه و علاقه ، نان هاى خشكيده را به روغن آغشته كنند(441).
شيعه در لغت به معناى تابع و پيرو است . ان الشيعة مَن شايع عليّا(442) شيعه على عليه السلام كسى است كه قدم جاى اميرالمومنين عليه السلام مى گذارد. حضرت بر همين اساس به مدعيان مى فرمايند: ما لى لا ارى عليكم سيماء الشيعة (443) كمال تشيع در پيروى از وجود مقدس اميرالمومنين است ؛ آن هم در همه رفتار و منش .
يا نوشته اند رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم شب هاى متعددى با شكم گرسنه سر به بالين مى گذاشت (444). اين تعبيرات و كلمات براى رسيدن به آن كمال نهايى است كه مطلوب موازين تربيتى و معرفتى دين است .
اثر بسيار عميق ديگرى كه بر اين عمل مترتب است ، آرامش دل و تهييج عاطفه به افرادى است كه از توانايى مالى برخوردار نيستند. در مورد كسانى كه شكم خود را سرشار از غذا مى كنند و نسبت به فقرا و گرسنگان و نيازمندان بى توجهند، روايتى از حضرت رسول صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم وارد شده است :
ما آمن بى مَن بات شبعان و جاره طاويا(445).
((كسى كه با شكم سير مى خوابد و همسايه اش گرسنه سر به بالين مى گذارد، به من ايمان نياورده است )).
يعنى در زمره شيعيان و دوستان ما محاسبه نخواهد شد. اين جماعت عرض كردند: يا رسول اللّه قد هلكنا با اين بيان ما خودمان را در معرض هلاكت مى بينيم . ما هيچ توجهى به اين مساله نداشتيم . حضرت فرمودند: من نمى گويم هر چه داريد به ديگران بدهيد. من فضل طعامكم حتى اگر شده ، از زيادى سفره خود برسانيد كه ديگران هم گرسنه نمانند(446).
نكته ديگرى كه در باب حق شكم و بطن مورد توصيه است ، شكر نعمتهاى الهى است ؛ چون اين نعمت هاى الهى كه خداوند براى خوردن ، آشاميدن و تغذيه انسان آفريده است از امورى است كه نيازمند شكر و سپاس است .
كلوا من رزق ربكم واشكروا له (447).
((روزى پروردگارتان را بخوريد و شكر او را به جا آوريد)).
اگر انسان هايى يافت شوند كه در مقابل نعمت هاى الهى شاكر نباشند، حق نعمت خدا را به جا نياورده اند.
در روايتى است كه كسى خدمت امام صادق عليه السلام شرفياب شد، حضرت سوال كردند وضع شما چگونه است ؟ چگونه شكر نعمت هاى الهى را مى كنى ؟ او عرض كرد:
ان اُعطينا شَكَرنا، و ان مُنِعنا صبرنا، قال : انَّ الكِلاب عندنا بالمدينة هذا شانها، و لكن قال : ان اعطينا آثرنا، و ان منعنا شكرنا(448).
((اگر خداوند روزى نصيب ما كند، شاكر نعمت هاى خدا هستيم و اگر هم چيزى گيرمان نيامد صبر مى كنيم . امام عليه السلام فرمودند: اين روش سگهاى مدينه است ، آنها هم اگر روزى الهى نصيبشان شد، شكر مى كنند و اگر چيزى براى خوردن گيرشان نيامد صبر مى كنند. او گفت : يابن رسول اللّه عليه السلام پس چگون باشيم امام عليه السلام فرمودند: ما اينگونه هستيم كه : اگر خداوند روزى را نصيب ما كرد، شكر نعمت هاى الهى را در اين مى بينيم كه ديگران را بر خود مقدم بداريم ؛ و اگر محروم شديم، باز هم شاكر نعمت هاى الهى هستيم ))
اميدواريم خداوند متعال همه ما را شاكر نعمت هاى بى حد و حسابش قرار دهد كه به تعبير قرآن :
و آتاكم مِن كلِّ ما سَالتُموه و ان تَعُدُّوا نعمةَ اللّه لا تُحصوها(449).
((از هر چيزى كه از او خواستيد، به شما داد؛ و اگر نعمت هاى خدا را بشماريد، هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد)).
آداب غذا خوردن
آنگونه كه از روايات وارده درباره اطعمه و اشربه استفاده مى شود، چند چيز در غذا خوردن است :
يكى از اين امور، شستن هر دو دست قبل از غذا است و اين امر در روايات متعددى مورد توصيه معصومين عليهم السلام قرار گرفته است . مرحوم مجلسى نقل مى كند كه پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند:
مَن اَرادَ ان يكثر خَيره فَليَتَوَضَّا عندَ حضورِ طَعامِهِ(450).
((اگر كسى مى خواهد بركت و خير او زياد شود، هنگام غذا خوردن وضو بگيرد)).
در تعبير ديگرى از امام صادق عليه السلام وارد شده است كه فرمودند:
مَن غَسَلَ يَدَهُ قَبلَ الطَّعام و بَعدَه بورك لَه فى اوّله و آخِره و عَاشَ ما عَاشَ فى سَعَةِ و عوفى من بَلوى فِى جَسَدِهِ(451).
((كسى كه دستش را قبل و بعد از غذا بشويد، خداوند در همه زندگى او وسعت و بركت قرار مى دهد و از بلاياى جسمانى عافيت مى يابد)).
خيلى جالب است كه اين توصيه ها با همه موازين علمى روز، قابل توجيه است و تعبيرات قابل توجه ديگرى براى تشويق و تاكيد به اين جهت در كلمات اهل بيت عليهم السلام مى بينيم ؛ مثلا وضو و شستشوى دست قبل و بعد از غذا موجب بركت در رزق است و فقر را از بين مى برد. امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايند:
الوضوء قبل الطَّعام و بعدَه يَنفى الفقر و يَزيد فى الرِّزق (452).
((وضو و شستشوى دست قبل و بعد از غذا موجب از بين رفتن فقر، و بركت در رزق و روزى است )).
بنابراين همه اين مستحبات ، اسرارى دارد.
از امام موسى كاظم عليه السلام روايت شده كه پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم در وصيتش به اميرالمومنين عليه السلام فرمودند:
يا علىّ! اذا اكلت فقل بسم اللّه و اذا فَرَغت فقل الحمدللّه فان حافظيك لا يبرحان يكتبان لك الحسنات حتَّى تبعده عنك (453).
((يا على ! در ابتداى خوردن بسم اللّه و در پايان الحمدللّه بگو، كه دو ملكى كه همراه تو هستند، تا غذا نزد توست برايت حسنه مى نويسند)).
مستحب است در اول غذا بسم اللّه بگويد و اگر بر سر سفره غذاهاى متنوعى بود از هر نوع غذايى كه مى خورد بسم اللّه بگويد.
عن مِسمَع ابى سيَّار قال قُلت لابى عبداللّه عليه السلام انِّى اتَّخِمُ قال سَمِّ قلت قد سمَّيتُ قال فلعلَّك تاكل الوان الطَّعام قلت نعم قال فتُسمِّى على كلِّ لون قلت لا قال فمن هاهنا تَتَّخِم (454).
((به امام صادق عليه السلام عرض كردم : دچار سوءهاضمه شده ام ؛ فرمودند: با نام خدا آغاز كن . عرض كردم : اين كار را مى كنم فرمودند: شايد چند نوع غذا مى خورى عرض كردم : بله ، فرمودند: در ابتداى خوردن هر كدام نام خداى را مى آورى ؟ عرض كردم : خير، فرمودند: علت مريضى ات همين است )).
مستحب است انسان با دست راست غذا بخورد. امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
لا تاكُل باليَسار و انت تستطيع (455).
((اگر مى توانى با دست راست غذا بخورى ، با دست چپ نخور)).
مستحب است لقمه ها را كوچك بردارد. در روايتى كه مرحوم صدوق در ((من لا يحضره الفقيه )) نقل مى كند، چنين آمده است :
عن ابى عبداللّه عليه السلام عن آبائه عليهم السلام قال : قال الحسن بن على عليه السلام فى المائدة اثنتا عشرة خصلة يَجِبُ على كل مسلم ان يعرفها اربَع مِنها فَرض و اربع سنَّة و اربَع تاديب فامَّا الفَرض فَالمَعرِفَة و الرِّضا و التَّسمية و الشُّكر و امَّا السُّنةِ فالوضوء قبل الطَّعام و الجُلوس على الجَانِبِ الاَيسَرِ و الاَكل بِثَلاث اصابع و لَعِقَ الاَصابِع و امَّا التَّاديب فَالاَكل ممَّا يليك و تَصغير اللُّقمة و تَجويد المَضغِ و قِلَّة النظر فى وجوهِ النَّاس (456).
((امام صادق عليه السلام از پدرانش روايت نموده است كه امام مجتبى عليه السلام فرمودند: در غذا خوردن ، رعايت چندچيز لازم است كه بعضى از آنها واجب و بعضى مستحب است . آنچه كه بر انسان واجب و لازم است اين كه نعمت خدا را بشناسد و راضى به قسمت الهى باشد. حتما خدا را ياد كند و بعد از پايان غذا خدا را شكر بگويد. و اما آنچه كه سنت است : وضوى قبل از غذا، نشستن و تكيه كردن بر سمت چپ بدن است و اما آنچه كه از آداب غذا خوردن است : بر سر سفره از همان غذايى كه نزديك اوست تناول كند؛ لقمه را كوچك بردارد و غذا را خوب بجود. از آداب سفره اين است كه به صورت و دهان ديگران نگاه نكند)).
نكته ديگر اين كه در آغاز صبح و اول شب غذا بخورد و در بين روز و در بين شب غذا خوردن را ترك كند(457).
اول غذا را با نمك آغاز كند كه اين هم از روايات بسيارى دارد كه نمك در اول غذا موجب دفع بسيارى از امراض جسمانى است ؛ و از آن جمله روايت زير از امام صادق عليه السلام كه فرمودند:
قال مَنِ افتَتَحَ طَعامِهِ بِالمِلح ذَهَبَ عنه سَبعونَ داء، و مَا لا يَعلَمه الا اللّه (458).
((آن كه غذايش را با خوردن نمك آغاز كند، هفتاد مرض و آنچه جز خدا كسى نمى داند، از او دور مى شود)).
همچنين غذا خوردن مكروهاتى نيز دارد از جمله :
خوردن در حال سيرى (459).
پرخورى (460).
خوردن غذاى داغ (461).
دميدن و فوت كردن به غذا(462).
و خوردن ميوه شسته نشده (463).
توصيه امام عليه السلام به مومنان اين است كه آن مقدار كه بر آداب غذا خوردن اطلاع پيدا مى كنند، آنها را رعايت كنند. از طرفى به آنچه كه در ميان گذشتگان و متقدمين نيز سنت بوده ، توجه نمايند.
اما در مورد آشاميدن : آب را در روز ايستاده و در شب نشسته بنوشد(464)، آب را يك باره ننوشد و با فاصله و از روى ميل آب را بياشامد.(465) آشاميدن آب در صورت تشنه نبودن مكروه است (466)، اگر ظرف آب شكسته است از قسمت شكسته آب نياشامد(467).
خلاصه نكته هاى ظريف و دقيقى است كه در موازين شرعى و معارف دينى ما ضبط شده است . علاقه مندان به كتاب وسايل الشيعه جلد 24 و 25 مراجعه نمايند.
منابع :
406- سوره بقره ، آيه 172.
407- سوره اعراف ، آيه 31.
408- بحارالانوار، ج 63، ص 331، حديث 7.
409- محجَّةُ البيضاء، ج 5، ص 150.
410- بحارالانوار، ج 63، ص 339، حديث 2.
411- محجَّةُ البيضاء، ج 5، ص 146.
412- كافى ، ج 6، ص 269، حديث 4، وسايل الشيعه ، ج 24، ص 239، حديث 30431.
413- كافى ، ج 6، ص 270، حديث 10.
414- سوره علق ، آيه 6 و 7.
415- كافى ، ج 6، ص 270، حديث 11.
416- محجَّةُ البيضاء، ج 5، ص 151.
417- مجموعه ورّام ، ص 108.
418- نهج البلاغه ، ص 168، نامه 45.
419- كافى ، ج 6، ص 269، حديث 9.
420- بحارالانوار، ج 63، ص 337، حديث 33.
421- مستدرك الوسايل ، ج 7، ص 502، حديث 8744.
422- كافى ، ج 6، ص 269، حديث 8.
423- كافى ، ج 6، ص 269، حديث 7.
424- گلستان سعدى ، ص 112 (باب سوم ).
425- محجَّةُ البيضاء، ج 5، ص 146.
426- مستدرك الوسايل ، ج 11، ص 137، حديث 12639.
427- جامع الاخبار، ص 517، حديث 1463.
428- جامع السعادات ، ج 2، ص 7.
429- جامع السعادات ، ج 2، ص 7.
430- محجَّةُ البيضاء، ج 5، ص 146.
431- محجة البيضاء، ج 5، ص 146.
432- جامع الاخبار، ص 517، حديث 1463.
433- بحارالانوار، ج 68، ص 178، حديث 26.
434- بحارالانوار، ج 59، ص 75، حديث 35.
435- بحارالانوار، ج 59، ص 68، حديث 18.
436- كافى ، ج 6، ص 269، حديث 9.
437- جامع الاخبار، ص 270، حديث 733.
438- مستدرك الوسايل ، ج 17، ص 440، حديث 21804.
439- ارشاد القلوب ، ص 108.
440- بحارالانوار، ج 41، ص 23، حديث 16.
انّ الباقر عليه السلام قال : كان علىُّ بن الحسين عليه السلام يُصلِّى فى اليوم و الليلةِ اءلف ركعة كما كان يفعل اميرالمؤ منين عليه السلام كان له خمسمائةِ نخلة ، فكان يُصلِّى عند كلِّ نخلة ركعتين (بحارالانوار، ج 41، ص 15، حديث 6).
441- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 26.
442- بحارالانوار، ج 8، ص 363، حديث 41.
443- ارشاد القلوب ، ص 108.
444- بحارالانوار، ج 70، ص 28.
445- مستدرك الوسايل ، ج 16، ص 265، حديث 19840.
446- بحارالانوار، ج 72، ص 362.
447- سوره سباء، آيه 15.
448- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 11، ص 217.
449- سوره ابراهيم ، آيه 34.
450- بحارالانوار، ج 63، ص 362، حديث 38.
451- بحارالانوار، ج 63، ص 360، حديث 34.
452- بحارالانوار، ج 63، ص 363، حديث 38.
453- وسايل الشيعه ، ج 24، ص 355، حديث 30764، بحارالانوار، ج 63، ص 371، حديث 12.
454- وسايل الشيعه ، ج 24، ص 362، حديث 39781، بحارالانوار، ج 62، ص 370، حديث 8.
455- كافى ، ج 6، ص 273، حديث 2.
456- من لا يحضره الفقيه ، ج 3، ص 227، حديث 38، وسايل الشيعه ج 24، ص 431، حديث 30984.
457- وسايل الشيعه ، ج 24، ص 327، باب 45، از ابواب آداب مائده .
458- وسايل الشيعه ، ج 24، ص 327، باب 405، حديث 30903.
459- وسايل الشيعه ، ج 24، ص 234، باب 2، از ابواب آداب مائده .
460- وسايل الشيعه ، ج 24، ص 234، باب 2، از ابواب آداب مائده .
461- وسايل الشيعه ، ج 24، ص 398، باب 91، از ابواب آداب مائده .
462- وسايل الشيعه ، ج 24، ص 401، باب 92، از ابواب آداب مائده .
463- وسايل الشيعه ، ج 25، ص 174، باب 80، از ابواب الاطعمة المباحة .
464- وسايل الشيعه ، ج 25، ص 239، باب 7، از ابواب الاشربة المباحة .
465- وسايل الشيعه ، ج 25، ص 245، باب 9، از ابواب الاشربة المباحة .
466- وسايل الشيعه ، ج 25، ص 239، باب 7، از ابواب الاشربة المباحة .
467- وسايل الشيعه ، ج 25، ص 265، باب 14، از ابواب الاشربه المباحه .
افزودن دیدگاه جدید