ای علمداری که دستت بوسهگاه مرتضاست
افضل الاعمال حیدر بوسه بر دست شماست
اقتدا بر مرتضی کردند جمع اهل بیت
دست تو سرشار از عطر نسیم بوسههاست
بوسه بر دست تو طعم بوسه بر قرآن دهد
دستهایت آیههای سفرهدار هل اتاست
امتیاز بوسه بر دست تو، دست فاطمه است
چونکه مَس آیه تطهیر پاکان را سزاست
صف کشیدند انبیا تا که خدا رخصت دهد
بوسه بر دستت زنند، این آرزوی انبیاست
گر خدا قسمت کند یک بوسه بر دستت زنیم
ما و نسل ما خدایی تا ابد حاجت رواست
ای که در سجده دو دست و صورتت بر روی خاک
باعث گرمی بازار مناجات خداست
ای که ساعتها میان سجده میگفتی خدا
بندهای کوچک به درگاه تو گرم التجاست
تا که دست تو به سوی آسمان میشد بلند
حق ندا میداد وقت استجابت بر دعاست
پینه پیشانیات العفو گو تا محشر است
اشک تو آمرزش ما بندگان پرخطاست
ای که میدادی قسم حق را به نام فاطمه
خاک نخلستان ز اشک جاری تو با صفاست
حیف باشد گر فقط از خوشگلیات دم زنیم
کمترین مدح تو گفتن از رخ و از چشمهاست
گرچه یوسف را خدا از صورت تو خلق کرد
حسن صورت شمهای از سیرت تو با وفاست
در اطاعت بهترین و در عبادت برترین
دست و چشم تو مطیع پادشاه کربلاست
میتوانستی به هم ریزی تمام خصم را
لیک گفتی امر، امر زاده خیرالنساست
ای برادر بر امامین و عموی نُه امام
عَمّی العباس ذکر دائم آل عباست
ما یقین داریم هنگام فرج ای ذوالعلم
بیرق صاحب زمان بر دوش تو صاحب لواست
فوق ایدیهم یداللهی که فرموده خدا
وصف دست توست که بالاترین دستهاست
حضرت سقا مه هاشم، تماشای رخت
کاشف الکرب حسین و زینبین و مجتباست
لقمه لقمه از غذای روز تاسوعای تو
ار منی گیرد شفا چون سفرهات دارالشفاست
بر علی سوگند ای حیدر جمال علقمه
روز تاسوعای تو روز غدیر کربلاست
روز تاسوعا حوائج را برآورده کنیم
چونکه عاشورا فقط هنگامه شور و عزاست
مادرت ام الفضائل حضرت ام البنین
فاطمه است و دومین همسنگر شیر خداست
مادرِ قامت رشید چار سردار رشید
مادر رزمندگان جبهه ی کرب و بلاست
مرتضی خواهان او شد از دعای فاطمه
گوهری نایاب بود و قدر دانش مرتضاست
در مدینه مینماید مادری بر زائران
دست پخت فاطمه از دستِ او خوردن بجاست
در فراق قبر زهرا، تربت ام البنین
در مدینه باعث آرامش دلهای ماست
روزگاری که شود آباد گلزار بقیع
بیت سقاخانهی ام البنین آنجا بپاست
ای برادرهای تو باب الحوائج بر همه
شیعه حتی غافل از این حلقه مشکل گشاست
مادرت وقت سفر فرمود بر اَخوان تو
پاسداری از حریم دخت زهرا با شماست
همچو پروانه به گِرد محملش حلقه زنید
لحظهای گر دور باشید از حریم او خطاست
این وصیت تا به شهر شام هم پایان نداشت
دید زینب چار سر بر گِرد او حیدر نماست
یَل به آن گویند که پشتش نیاید بر زمین
تو به صورت بر زمین افتادهای زهرا گواست
افزودن دیدگاه جدید