وهابيت و تخريب قبور متبركه

وهابيت و تخريب قبور متبركه                                                                              

 

بقلم: داود الهامى

 

بيانيه علماى مكه و نجد

علماى مكه در راس آنها، شيخ عبدالقادر شيبى كليددار خانه كعبه، به ديدن ابن‏ سعود آمدند، ابن سعود سخنانى ايراد كرد و در ضمن آن از دعوت محمد بن عبدالوهاب ياد كرد و اظهار داشت كه احكام دينى ما، طبق فقه احمد بن حنبل است، حال اگر اين سخنان در نزد شما پذيرفته است، بياييد تا براى عمل كردن به كتاب خدا و سنت‏ خلفاى راشدين با يكديگر بيعت كنيم. همه با او بيعت كردند.

سپس يكى از علماى مكه، از ابن سعود درخواست كرد كه مجلسى ترتيب بدهد تا علماى مكه و نجد در اصول و فروع به مباحثه بپردازند، وى اين پيشنهاد را پذيرفت و در روز يازدهم جمادى الاولى، پانزده نفر از علماى مكه و هفت نفر از علماى نجد، اجتماع كردند و مدتى باهم بحث كردند و در پايان بيانيه‏اى از طرف علماى مكه صادر شد، مبنى بر اين كه در پاره‏اى از مسائل اصولى، ميان علماى مكه و علماى نجد، موافقت گرديد، از جمله اين كه هركس ميان خود و خدا واسطه قرار دهد، كافر است و تا سه بار توبه داده مى‏شود و اگر توبه نكرد، بايد كشته شود. ديگر ساختمان بر روى قبور و چراغ روشن كردن در اطراف قبور و نماز خواندن در كنار آنها حرام است. و نيز اگر كسى خدا را به جاه و مقام كسى بخواند، مرتكب بدعت‏ شده و بدعت در اسلام حرام است (1) .

 

" ويران ساختن مقابر و مشاهد حجاز به وسيله وهابيان "

وقتى كه وهابيان وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن عباس را خراب كردند، چنان كه اين كار را يكبار ديگر نيز انجام داده بودند و هنگامى كه وارد مكه شدند، قبه‏ هاى قبرهاى عبدالمطلب جد پيامبرصلى الله عليه وآله و ابوطالب عموى پيامبر و خديجه ام‏المؤمنين (همسر اول پيامبر) و همچنين بناى زادگاه پيامبر و فاطمه زهراعليها السلام را با خاك يكسان نمودند.

در جده قبه قبر حوا را ويران ساختند و به‏ طور كلى تمام مقابر و مزارات را در مكه، جده و طائف و نواحى آنها از بين بردند و زمانى هم كه مدينه را محاصره كرده بودند، مسجد و مزار حمزه و مقبره شهداى احد را كه بيرون شهر بود، خراب كردند.

مرحوم علامه امين مى‏نويسد:

«و شايع است كه آنها گنبد مرقد مطهر نبوى را هم به توپ بستند، اما خود وهابيها منكر چنين چيزى هستند. چون اين خبر به گوش ملت ايران رسيد، سخت دچار نگرانى شد و علما و بزرگان اجتماع كردند و اين پيش‏آمد را امرى بزرگ تلقى نمودند و ما در دمشق از يكى از علماى بزرگ خراسان و از شهر مقدس مشهد تلگرافى دريافت نموديم كه طى آن حقيقت قضيه را از ما سئوال كرده بودند، سپس دولت ايران گروهى را براى تحقيق به حجاز اعزام داشتند، تا از حقيقت ماجرا دولت‏ خويش را مطلع سازند (2) .

پس از تسلط وهابيها بر مدينه منوره قاضى القضات وهابيها، شيخ عبدالله بن‏بليهد در ماه رمضان 1344 از مكه به مدينه آمد و اعلاميه‏اى صادر نمود و ضمن آن از اهل مدينه سئوال كرد كه درباره خراب كردن قبه ‏ها و مزارات چه مى‏گويند؟ بسيارى از مردم از ترس جوابى ندادند و بعضى از آنان خراب كردن را لازم دانستند و متن سئوال و جواب را منتشر ساخت‏» .

مرحوم علامه سيد محسن امين در اين باره مى‏نويسد:

«مقصود شيخ عبدالله ز اين سئوال استفتاء حقيقى نبود، زيرا وهابيها در وجوب خراب كردن تمام قبه‏ ها و ضريح‏ها حتى قبه روى قبر پيامبرصلى الله عليه وآله هيچ ترديدى ندارند، اين 2قاعده و اساس مذهبشان مى‏باشد و سئوال مزبور تنها براى تسكين خاطر مردم مدينه بود» .

بعد از سئوال مذكور، آنچه در مدينه و اطراف آن گنبد و ضريح و مزار بود، ويران ساختند از جمله گنبدهاى ائمه مدفون در بقيع كه عباس عموى پيغمبرصلى الله عليه وآله نيز در آن مدفون بود و ديوارها و صندوق روى قبور، همه را خراب كردند، همچنين گنبدهاى عبدالله پدر پيامبرصلى الله عليه وآله و آمنه مادر آن حضرت و نيز گنبدها و قبور زوجات پيامبرصلى الله عليه وآله و گنبد عثمان بن عفان و اسماعيل بن جعفر الصادق‏ عليه السلام و مالك پيشواى مذهب مالكى را ويران ساختند، خلاصه سخن اين كه در مدينه و اطراف و در ينبع قبرى باقى نگذاشتند» (3) .

باز مى‏نويسد:

«وهابيها از ترس نتيجه كارشان از خراب كردن گنبد و بارگاه رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله خوددارى كردند و گرنه آنان هيچ قبر و ضريحى را استثناء نكرده‏اند، بلكه قبر پيامبر از جهت آن كه بيشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از نظر آنها اولى به خرابى است، اما آنچه كه پادشاه سعودى اظهار داشته كه «ما قبر پيامبر را محترم مى‏دانيم‏» بدون شك چنين كلامى برخلاف عقائد آنهاست و اين سخن را جز براى مصلحت و جلوگيرى از تحريك عواطف جهان اسلام، بر ضدشان، نگفته است و اگر از اين نظر خاطر جمع مى‏شدند، حتما قبر پيامبرصلى الله عليه وآله را نيز ويران مى‏ساختند، بلكه نخست و پيش از ساير مزارات آنجا را خراب مى‏نمودند.

چون اين عمل زشت وهابيان در حجاز و آنچه را كه نسبت‏به قبور ائمه بقيع كرده بودند، به گوش مسلمانان در نقاط مختلف جهان رسيد، اين جنايت را بزرگ شمردند و در محكوميت آن، تلگرافهائى از عراق و ايران و ساير كشورها به ابن سعود مخابره شد و به عنوان اعتراض درسها و نماز جماعت ها تعطيل گشت و مجالس سوگوارى تشكيل گرديد (4) .

مطلبى كه بيشتر موجب نگرانى شد، انتشار اين موضوع بود كه گنبد روى قبر مطهر پيامبرصلى الله عليه وآله را نيز به گلوله بسته‏اند (و حتى قبر مقدس را خراب كرده‏اند) اما بعدا معلوم شد اين خبر صحت نداشته خود وهابي ها هم آن را انكار كردند» .

جابرى انصارى در كتاب «تاريخ اصفهان‏» در ضمن وقايع سال 1343 هجرى به داستان حمله وهابى به حجاز و ويران ساختن قبور اشاره مى‏كند و مى‏نويسد:

«ضريح پولادى كه حاج امين السلطنه در سال 1312 ه دستور داد در اصفهان دو سالى ساختند، برداشتند (از روى قبور ائمه بقيع) و چون وهابيها خواسته بودند وارد مرقد مقدس ختمى مرتبت‏ شوند، يكى از آنان، اين آيه را خوانده بود: «يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى ...» لذا از آن جسارت گذشتند (5) .

 

" بمباران مدينه و انعكاس آن در ايران و ساير ممالك اسلامى "

مؤلف كتاب «تاريخ بيست‏ ساله ايران‏» حسين مكى، زير عنوان فوق مى‏ نويسد:

«تقريبا در اوايل شهريور 1304 برابر اوايل صفر 1343 در نتيجه محارباتى كه بين طائفه وهابى‏ها (ابن السعود ملك نجد و حجاز) كه بعدها به نام كشور عربى سعودى موسوم گرديد، و صاحب الاحساء و ملك حسين شريف مكه و مدينه روى داد، برخى از شهرهاى مكه و مدينه بمباران گرديد و پس از تصرف مدينه شهر مزبور نيز از طرف قواى ابن السعود بمباران شد، بعضى از مقابر صحابه و مساجد و مقابر ائمه شيعه ويران گرديد. خبر اين بمباران در عالم اسلام و مخصوصا عالم تشيع صداى عجيبى كرد و عواطف مذهبى مردم را سخت تحريك نمود، از تمام نقاط ايران تلگرافاتى به علماى تهران شد و علماى مركز نيز جلساتى تشكيل داده و در اطراف اين موضوع به مذاكره و بحث پرداختند. سردار سپه نيز در اين زمينه بخشنامه زير را صادر نمود:

«متحد المآل تلگرافى و فورى است. عموم حكام ايالات و ولايات و مامورين دولتى.

به موجب اجبار تلگرافى از طرف طائفه وهابى‏ها اسائه ادب به مدينه منوره شده و مسجد اعظم اسلامى را هدف تير توپ قرار داده‏اند. دولت از استماع اين فاجعه عظيم بى‏نهايت مشوش و مشغول تحقيق و تهيه اقدامات مؤثره مى‏باشد، عجالتا با توافق نظر آقايان حجج اسلام مركز تصميم گرفته شده است كه براى ابراز احساسات و عمل به سوگوارى و تعزيه‏دارى يك روز تمام مملكت تعطيل عمومى شود، لهذا مقرر مى‏دارم عموم حكام و مامورين دولتى در قلمرو ماموريت‏خود به اطلاع آقايان علماى اعلام هر نقطه، به تمام ادارات دولتى و عموم مردم اين تصميم را ابلاغ و روز شنبه شانزدهم صفر را روز تعطيل و عزادارى اعلام نمايند.

رياست عاليه كل قوا و رئيس الوزراء - رضا» .

مكى مى‏افزايد:

«بر اثر تصميم فوق روز شنبه شانزدهم صفر تعطيل عمومى شد، از طرف دستجات مختلفه تهران مراسم سوگوارى و عزادارى به عمل آمد و بر طبق دعوتى كه به عمل آمده بود، در همان روز علما در مسجد سلطانى اجتماع نمودند و دستجات عزادار با حال سوگوارى از كليه نقاط تهران به طرف مسجد سلطانى عزيمت كرده در آنجا اظهار تاسف و تاثر به عمل آمد و عصر همين روز يك اجتماع چندين ده هزار نفر در خارج دروازه دولت تشكيل گرديد و در آنجا خطبا و ناطقين نطقهاى آتشين و مهيجى كرده، نسبت‏به قضاياى مدينه و اهانتى كه از طرف وهابيها به گنبد مطهر حضرت رسول به عمل آمده بود، اظهار انزجار و تنفر شد (6) .

وضع قبور ائمه بقيع پيش از خراب كردن وهابيها در سفرنامه‏هاى حج، وضع قبور ائمه بقيع قبل از خراب كردن وهابيها به تفصيل شرح داده شده و تصاويرى از آنها ارائه گرديده است از جمله اين سفرنامه‏ها، سفرنامه ميرزا حسين فراهانى است. وى در سال 1302قمرى توفيق زيارت حج پيدا كرده و درباره قبور ائمه بقيع چنين نوشته است:

«قبرستان بقيع، قبرستان وسيعى است كه در شرقى سور (بارو) مدينه متصل به دروازه سور واقع شده و دورتادور آن را ديوار سه‏ذرعى از سنگ و آهك كشيده‏اند و چهار در دارد دو درب آن از طرف غرب و در كوچه پشت‏سور است و يك درب طرف جنوب و درب ديگر آن شرقى و طرف حش كوكب است كه در كوچه باغهاى بيرون شهر است و از بس در اين قبرستان سرهم دفن كرده‏اند، اغلب قبرستان يك ذرع متجاوز از سطح زمين ارتفاع بهم رسانيده است و در اوقات آمدن حجاج به مدين، همه روزه درهاى اين قبرستان تا وقت مغرب باز است و هركس مى‏خواهد مى‏رود و در غير وقت‏حج، ظهر روز پنجشنبه باز مى‏شود و تا نزديك غروب روز جمعه بعد بسته است مگر آن كه كسى بميرد و آنجا دفن كنند.

چهار نفر از ائمه اثنى عشر صلوات‏الله عليهم اجمعين در بقعه بزرگى كه به‏طور هشت ضلعى ساخته شده، واقعند و اندرون و گنبد او سفيدكارى است و بناى اين بقعه معلوم نيست از كه و چه وقت‏بوده اما محمد على پاشاى مصرى در سنه 1234 به امر سلطان محمود خان عثمانى تعمير كرده و بعد همه ساله از جانب سلاطين عثمانى اين بقعه مباركه و ساير بقعه‏جات واقعه در بقيع تعمير مى‏شود در وسط اين بقعه مباركه، صندوق بزرگى است از چوب جنگلى خيلى ممتاز و در وسط اين صندوق بزرگ دو صندوق چوبى ديگر است و در اين دو صندوق پنج نفر مدفونند: يكى امام ممتحن حضرت حسن و يكى حضرت سجاد و يكى حضرت امام محمد باقر و يكى حضرت صادق‏عليهم السلام است و يكى عباس عم رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله است كه بنى‏عباس از اولاد اويند و در وسط بقعه متبركه در طاقنماى غربى مقبره‏اى است كه به ديوار يك طرف او را ضريح آهنى ساخته‏اند و مى‏گويند: قبر حضرت فاطمه زهرا عليها السلام است.

چند محل است كه مشهور به قبر صديقه طاهره است: يكى در بقيع در حجره‏اى كه بيت‏الاحزان مى‏گويند و به همين ملاحظه اغلب در بيت‏الاحزان نيز زيارت صديقه كبرى‏عليها السلام را مى‏خوانند و در جلو همين قبر مبارك، پرده گلابتون دور گنبد آويخته و از گلابتون بيرون آورده‏اند كه: سلطان احمد بن سلطان محمد بن سلطان ابراهيم، (سنه احدى و ثلثين و ماة بعد الالف 1131)» .

 

مرحوم فراهانى مى‏افزايد:

«در اين بقعه مباركه ديگر زينتى نيست مگر دو چلچراغ كوچك و چند شمعدان برنز، و فرش زمين بقعه، حصير است و چهار، پنج نفر متولى و خدام دارد كه ابا عن جد هستند و مواظبتى ندارند و مقصودشان اخذ تنخواه (پول) از حجاج است.

حجاج اهل تسنن بر سبيل ندرت در اين بقعه متبركه به زيارت مى‏آيند و براى آنها ممانعتى در زيارت نيست و تنخواهى از آنها گرفته نمى‏شود. اما حجاج شيعه هيچ‏يك را بى‏دادن وجه نمى‏گذارند داخل بقعه شوند مگر آن كه هر دفعه تقريبا از يك قران الى پنج‏شاهى به خدام بدهند و از اين تنخواهى كه با اين تفصيل از حجاج مى‏گيرند، بايد سهمى به نائب الحرم و سهمى به سيد حسن پسر سيد مصطفى كه مطوف عجم است، برسد و بعد از دادن تنخواه هيچ نوع تقيه در زيارت و نماز نيست و هر زيارتى سرا يا جهرا مى‏خواهند بكنند آزاد است و ابدا لسانا و يدا صدمه‏اى به حجاج شيعه نمى‏رسانند. پشت گنبد ائمه بقيع بقعه كوچكى است كه بيت‏الاحزان حضرت زهراعليها السلام است‏» .

فراهانى، سپس به تعريف و توصيف قبور بقيع و بناى روى آنها مى‏پردازد (7) از جمله سفرنامه‏نويسان حاج فرهاد ميرزا است كه در سال 1292 قمرى به سفر حج رفته و در سفرنامه خود به نام «هدية‏السبيل‏» مى‏نويسد:

«از باب جبرئيل درآمده به زيارت ائمه بقيع‏عليهم السلام مشرف شدم كه صندوق ائمه اربعه‏عليهم السلام در ميان صندوق بزرگ است كه عباس عم رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله نيز در آن صندوق است، ولى صندوق ائمه كه در ميان همان صندوق بزرگ است، مفروز است كه دو صندوق است‏» .

 

مرحوم فرهاد ميرزا مى‏گويد:

«متولى آنجا در ضريح را باز كرده به ميان ضريح رفتم و طوافى دور ضريح كردم و طرف پائين پا خيلى تنگ است كه ميان صندوق و ضريح كمتر از نيم ذرع است كه به زحمت مى‏توان حركت كرد (8) » .

مؤلف كتاب «تحفة‏الحرمين‏» نائب الصدر شيرازى كه در سال 1305 ه ق به مسافرت حج تشرف يافته در سفرنامه خود، چنين نوشته است:

«وادى بقيع به دست راست است، مسجد پوشيده‏اى است مانند اطاق بر سر او نوشته: «هذا مسجد ابى بن كعب و صلى فيه النبى غير مرة‏» (اين مسجد ابى بن كعب است كه پيغمبر مكرر در آن نماز گزارد) بقعه ائمه بقيع جناب امام حسن و امام زين‏العابدين و امام محمد باقر و امام جعفر صادق‏عليهم السلام در يك ضريح مى‏باشند. مى‏گويند: عباس بن عبدالمطلب آنجا مدفون است و آثارى در آن بقعه در پيش‏روى ائمه به طرف ديوار مانند شاه‏نشين ضريح و پرده دارد مى‏گويند جناب صديقه طاهره مدفون هستند» (9) .

ابراهيم رفعت پاشا كه در سالهاى 1318 و 1320 و 1321 و 1325 ه ق كه در سفر اول به عنوان رئيس نگهبان محمل قافله حجاج مصر و سفرهاى بعدى به عنوان اميرالحاج مصر بوده، براى سفرهاى چهارگانه خود سفرنامه مفصلى به نام «مرآة‏الحرمين‏» نوشته است وى در اين كتاب ارزشمند وضع قبور اجداد پيامبر و ام‏المؤمنين خديجه در مكه و قبور ائمه مدفون در بقيع را قبل از سال 1344ه ق يعنى قبل از خراب كردن وهابيها به تفصيل شرح داده و تصاويرى روشن از آنها ارائه داده است وى وضع قبور بقيع و افراد معروفى كه در آن مدفونند از صحابه پيامبر صلى الله عليه وآله و غير آنان ذكر كرده و گفته است كه قبه اهل بيت عليهم السلام (مقصود ائمه مدفون در بقيع) از بقعه‏هاى ديگر بلندتر است‏» (10) .

رفعت پاشا در ضمن ذكر وضع بقعه‏ها; عكسها و تصاويرى از بقاع بقيع كه بقعه و گنبد ائمه از همه آنها مجلل‏تر و بلندتر است، و از صحن و سراى باشكوه حضرت خديجه در مكه، ارائه كرده است.

خلاصه; تا سال 1344 قبل از تسلط وهابيها بر حجاز، قبور مدفون در بقيع و پاره‏اى قبور ديگر در مكه و مدينه داراى گنبد و بارگاه و فرش و شمعدان و چراغ و قنديل بوده است، بسيارى از كسانى كه قبل از اين تاريخ آنجا را ديده‏اند، وضع بنا و ديگر خصوصيات مربوط به مقابر را با ذكر جزئيات و احيانا با ارائه تصاويرى در گنبد و بارگاه آنها، در سفرنامه‏هاى خود ذكر كرده‏اند.

 


پى‏نوشت‏ها:

1) تاريخ المملكة‏العربية‏السعودية، ج‏2، ص 344.

2) كشف الارتياب، ص 55.

3) كشف الارتياب، ص 55.

4) همان مدرك.

5) تاريخ اصفهان، ص 392.

6) حسين مكى، تاريخ بيست‏ساله ايران، ج‏3، ص 365 و 366.

7) سفرنامه فراهانى، ص 281 به بعد.

8) هدية‏السبيل، ص 127 به بعد.

9) تحفة‏الحرمين، ص 227.

10) مرآة‏الحرمين، ج‏1، ص 426، چاپ مصر، 1344ه - 1925م.

 


منبع: مكتب اسلام-سال 1379-ش3

 

 

افزودن دیدگاه جدید