چرا حضرت علی (ع) حکومت را از آب بینی بز بی ارزش تر می شمارند؟
این تعبیر، تحریف سخن حضرت علی (ع) است. حضرت فرموده اند:
أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ (نهج البلاغه، خطبه ۳) سوگند به پروردگارى كه دانه گياه را در خاك شكافت و انسان را بيافريد. اگر آن جمعيت زياد حضور نمى يافتند و وجود جمعى يارى كننده نبود كه حجت بر من تمام گردد و نبود پيمانى كه خداوند تبارك و تعالى از علماء و دانشمندان گرفته تا راضى نشوند بر سيرى ظالم و گرسنه ماندن مظلوم، هر آينه رشته شتر خلافت را بر كوهانش مى انداختم و پايانش را چون اولش فرض مى كردم و از خلافت كناره مى گرفتم. آن وقت شما مى فهميديد كه اين دنياى شما نزد من از آب بينى بزى كم ارزشتر است.
پس آنچه حضرت به آن اشاره کرده اند و آن را بی ارزش شمرده اند، دنیا آن هم از منظر عموم مردم بوده است. این حقیقت در کلام دیگر حضرت روشن تر است که می فرمایند:
قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ( عليهالسلام )بِذِي قَارٍ وَ هُوَ يَخْصِفُ نَعْلَهُ فَقَالَ لِي مَا قِيمَةُ هَذَا النَّعْلِ فَقُلْتُ لَا قِيمَةَ لَهَا فَقَالَ ( عليهالسلام )وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا (خطبه ۳۳ نهج البلاغه) عبد الله بن عباس مىگويد در «ذى قار» به امير المؤمنين (عليه السلام) وارد شدم او مشغول پينه زدن نعلين خود بود. از من سؤال كرد قيمت اين نعلين چقدر است عرض كردم قيمتى ندارد. فرمود: به خدا سوگند اين كفش نزد من از فرمانروايى بر شما محبوبتر است مگر آنكه حقّى را بر پا سازم يا باطلى را بر اندازم .
چرا که در این جا حضرت با استثنا نشان می دهند این بی ارزشی مطلق نیست. و در جایی که حق اقامه می شود و باطلی دفع می شود، بی ارزشی معنا ندارد.
از همین رو، حضرت علی (ع) پس از اتمام حجت با مردم، و روشن شدن حمایت آن ها، به هیچ عنوان در نگاه داشتن حکومت مسامحه نکرد. و برای در امان ماندن حکومت از دست اشرار، به سه جنگ جمل و نهروان و صفین تن داد. و هرگز راضی نشدند که از این حکومت بهره ای به امثال طلحه و زبیر بدهند یا به باقی ماندن آن در دست معاویه راضی شوند.
افزودن دیدگاه جدید