آیا من من، در تن من است یا تن من، در من من است؟
هر انسانی به راحتی می فهمد که غیر از بُعد مادی دارای یک جهت دیگر نیز هست که از آن به روح تعبیر می شود. یکی از دلایل این امر، رویاهایی است که انسان آن را مشاهده می کند. انسانی که به خواب رفته و گوش او صداهای اطرافش را نمی شنود و چشمانش بسته است، در رویا می بیند و می شنود! و این نشان می دهد که انسان دارای جهتی غیر مادی است. البته دلایل اثبات روح بسیار است از جمله وجود علم در انسان که قطعا مادی نیست، و درک آن نیاز به یک بُعد غیر مادی دارد.
بنابراین در قدم اول خود را دارای دو جهت می یابیم، جهت جسمانی و جهت روحانی
تا بدین جا نوعی ثنویت و دوگانگی دیده می شود، اما باید مراقب بود که دیدگاه ثنوی از واقعیت ها دور نشود. و بتواند پیوند شدید جسم و روح را تبیین کند. و برای درک پیوند شدید جسم و روح هر کس تجربه های فراوانی دارد.
زمانی که کسی شرم می کند، ابتدا با روح خود امری را درک کرده، اما این امر سریع در جسم او منعکس می شود و صورتش سرخ می شود. که این یک نمونه از تاثیرات روح بر جسم است. همچنین زمانی که انسان دارویی استفاده می کند که ترشح هورمونی خاص را در او ایجاد می کند، این امر می تواند به شادی و یا ... منجر شود. پس جسم نیز بر روح تاثیر گذار است.
در واقع باید در عین دوگانگی روح و جسم پیوند شدید آنها را درک کرد.
اما اینکه روح درون جسم است یا جسم درون روح، سوالی غیر فنی است. قرار داشتن یک شی درون دیگری، امری مخصوص امور مادی است. در حالی که روح امری مادی نیست تا برایش مکان قائل شویم و آن را درون یک شی دیگر یا محاط بر شی دیگر تلقی کنیم.
بیان سخن مانند این است که بگوییم آیا معنا درون الفاظ است یا الفاظ درون معنا قرار گرفته اند! روشن است که لفظ و معنا دو پدیده متمایز هستند و نمی توان یکی را درون دیگری قلمداد کرد.
افزودن دیدگاه جدید