آیا زشتی ها و نقص های دنیا، نشان دهنده ضعف نقاش آن نیست؟
از کدام منظر نگریسته ایم که زشتی و نقص دیده ایم؟ این سوالی بسیار جدی و اساسی است. چرا که نوع نگاه ها ممکن است متفاوت باشد و یک چیز از منظری زشت و از منظری زیبا باشد.
حتی در مدهای ظاهری نیز، بعضی مدها در زمانی ناپسند هستند و در زمان دیگر، مورد اقبال قرار می گیرند. پس باید قبل از هر چیز، ملاک و معیاری برای فهم زیبایی بیابیم.
در تعریف زیبایی از کلمه هماهنگی استفاده کرده اند و مثلا گفته اند، چهره ای زیباست که اجزای آن با یکدیگر هماهنگ باشند. که با توجه به این تعریف باید ببینیم آیا در جهان هستی هماهنگی وجود دارد؟
کسانی هماهنگی را نمی بینند! یکی را گرسنه و نحیف می بینند و دیگری را در حال ترکیدن از پرخوری! یکی را غرق در خوشی و لذت می بینند و دیگری را آواره بدبختی ها و فلاکتها! یکی را قدرتمند می بینند و دیگری را مقهور پنجه ستمگران!
اما اجزای هستی را با چه چیز سنجیده ایم که این ها را ناهماهنگی دیده ایم؟ جهان برای چیست که این رویدادها از آن فاصله گرفته اند و ناهماهنگی را القاء می کنند؟
آیا جهان مادی، ماوایی برای زندگی همیشگی ما، و مکانی برای رسیدن به آرامش و سعادت ماست؟ اگر این گونه می اندیشیم، حق داریم که زیبایی را نبینیم. اما اگر جهان را گذرگاه ببینیم و زندگی حقیقی را در جهانی پس از این دنیای محدود و فانی باور داشته باشیم، نوع نگاهمان فرق نخواهد کرد؟ آیا در این صورت زیبایی رخ نمی نمایاند.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید نگریست.
آن تفاوت نگاه است که در مقابل سرمستی یزیدیان از توهم پیروزی شان، همه مصیبت ها را تابلویی زیبا می بیند و می فرماید: ما رایت الا جمیلا! (اشاره به جمله حضرت زینب سلام الله علیها برای توصیف وقایع عاشورا)[۱]
آری داشتن اختیار و آزادی، حسن عالم مادی است! و ظلم های ظالمان، جلوه هایی از این آزادی و اختیار است. و رنج ها و مشقت ها، کوره هایی است که بدون رنج و تعب آنها، ثمره ها به بار نمی نشینند.
در پایان قسمت هایی از بیان زیبای آقای صفائی حائری در پاسخ به این مساله را نقل می کنیم: «راسل» مى گويد: «من به سهم خودم از اينكه هر گونه زيبايى در كرم كدو بيابم عاجزم.»
در زيبايى تنها هماهنگىِ اجزاء يك چيز با مجموعه اش مطرح نيست. زيبايى، هماهنگى اجزاء با مجموعه و هماهنگى اين مجموعه با هدف و غايت آن است. كسانى كه اين غايت را شناخته اند، آن چيز را زيبا مى بينند. كرم كدو زيباست؛ چون در رابطه با هدف و غايت خود هماهنگ است. كسى كه اين هدف را بفهمد، زيبايى را مى فهمد و كسى هم كه نفهمد، برايش مضحك است و خنده دار و از زيبايى، تلقى و فهمى نخواهد داشت.
براى كسى كه در هستى، هدف و غايتى مطرح نيست، نمى تواند زيبايى را بفهمد، ولى اگر غايتها مطرح شده باشند، حتى در كرم كدو، نسبت به غايت و هدفى كه دارد، زيبايى وجود دارد. در سگ هست. در سوسك هم هست.
«درك زيبايى» يعنى درك هماهنگى و رابطه بين اجزاء و عناصر يك مجموعه با كل مجموعه و كل مجموعه با غايتى كه براى آن مطرح است. همه تفاوتها در درك زيبايى از همين جا شروع مى شود.[۲]
[۱]. لهوف ص۱۶۰.
[۲]. حركت، ص ۱۱۶.
افزودن دیدگاه جدید