آیا عقل بر دین تقدم ندارد؟
اگر منظور از دین، دینی مانند اسلام باشد، به یک معنا عقل بر دین مقدم است. و آن معنا این است که عقل با سنجش و بررسی، به صحت و حقانیت دین پی می برد.
اما باید توجه کرد که
اولا: این تقدم به معنای جایگاه برجسته تر و عالی تر نیست. اگر کسی با یک چوب کبریت، انبار چوبی را به آتش بکشد، آتش آن چوب کبریت در مقابل آتش انبار چوب، هیچ به شمار می آید. در حالی که آتش چوب کبریت مقدم بوده است. پس تقدم با برتری و قوی تر بودن، تلازمی ندارد.
ثانیا: عقل به تمامی معانی مقدم نیست. بلکه در بعضی از مسائل، عقل متاخر از دین است. به عنوان مثال اگر شما به روستایی در منطقه شرق محل سکونت خود رفته باشید، و در آنجا آبادی سر و سبز و خوش آب و هوایی دیده باشید، بعد از آن با توجه به شناختی که کسب کرده اید، التفات بیشتری به خوش آب و هوایی آن منطقه شرقی دارید. به گونه ای که با وزش هر نسیم خنکی از جانب شرق، متوجه آن منطقه خوش آب و هوا خواهید شد. در حالی که قبلا از وزش آن نسیم خنک، هیچ التفاتی به وجود آن منطقه خوش آب و هوا نداشته اید.
به تعبیری، یک شناخت غیر عقلی سبب شده است که شما نسبت به یک حقیقت توجه بیشتری پیدا کنید و دلالت عقل بر آن حقیقت را هم متوجه شوید. در مسائل بسیاری نیز عقل به همین شکل، و متاخر از نقل و دین، وارد عرصه می شود. که نمونه های آن در بین فلاسفه بسیار است. مثل آنکه ملاصدار، ابتدا در کشفیات خود، متوجه حرکت جوهری شده، و سپس تلاش می کند تا برهانی برای آن پیدا کند. یا شیخ اشراق، ابتدا به وجود عالم مثال یقین پیدا کرده است و سپس تلاش می کند تا با براهین عقلی نیز وجود آن را اثبات کند. و در مسائل عادی جامعه نیز نظایر آن بسیار است. مثل آنکه دین بیان نموده است که قصاص، خود عاملی جهت صیانت از حیات است. و بعد عقل نیز این معنا را به وضوح صادق دانسته است. (به تعبیری مثل آنکه معما چو حل گشت، آسان گشت)
ثالثا: عقل در برخی حیطه ها، ناتوان از هر گونه درکی است. و اصلا وارد نخواهد شد. چون عقل قوه سنجش است و اگر این قوه بخواهد کار خود را دقیق انجام دهد، در جایی که اطلاعات ابتدایی به مقدار لازم و کافی نباشد، اصلا نباید سنجشی انجام دهد. و به همین دلیل عقل پس از آنکه وجود خدا و لزوم پرستش او را درک کرد نمی تواند تعیین کند که این پرستش چگونه باشد و مثلا اگر بناست نماز بخواند، چقدر بخواند و در نماز چه ذکری بگوید و ...
رابعا: دین حافظ و نگهداری بسیار اصولی برای عقل است. همان گونه که امیر المومنین (ع) فلسفه بعثت پیامبران را برانگیختن مطالب عقلی دفن شده می خوانند (رک: خطبه اول نهج البلاغه) چرا که شهوات بر عقل انسان چیره می شوند و نور آن را کم فروغ می کند. و این دین است که گرد و غبار را از عقل کنار زده و با دفع شهوات و ارشاد عقل، آن را به صحت و سلامت می رساند و می تواند پیروان خویش را برای همیشه، عاقل نگاه دارد.
افزودن دیدگاه جدید