حضرت عباس(ع) الگوی ادب و بصیرت

ازجمله مهم ترين ويژگي هاي ايشان را هم حضرت صادق(ع) در ضمن حديثي مي فرمايند. قال الصادق(ع):كان عمّنا العباس بن علي نافذ البصيرة،صلبَ الايمان،جاهد مع ابي عبد الله وأبلي بلاءً حسناً ومضي شهيداً وله أربعٌ وثلاثون سنة.

ادب؛

 يكي از فضايل والاي انساني و اسلامي، رعايت ادب است. ادب در برابر بزرگان و مقدسات و در همه موارد زندگي، زينت اخلاق بوده و از عوامل و اركان مهم شخصيت معنوي انسان است.
اميرمومنان علي عليه‌السلام ضمن سفارش به فرزندش امام حسن عليه‌السلام در فراگيري ادب ، فرمود: يا بني ! الادب لقاح العقل ، و ذكا القلب و عنوان الفضل ؛ پسرم ادب ، مايه بارور شدن عقل و بيداري قلب و سرلوحه فضل و بزرگواري است.
نيز فرمود: من اخر عدم ادبه ، لم يقدمه كثافه حسبه؛ كسي كه بي ادبي ، او را عقب انداخت ، عظمت و كثرت فاميل، او را به جلو نخواهد انداخت .

نيز فرمود: لا ميراث كالادب؛ هيچ ارثي ارزشمندتر از ادب نيست.
بر همين اساس حضرت علي عليه‌السلام فرزندانش را بخوبي تربيت كرد، و آنها از باادبترين افراد جامعه خود بودند. حضرت ابوالفضل العباس عليه‌السلام از همين مكتب درخشان، درس ادب آموخته بود، كه از ويژگي‌هاي زندگي سراسر درخشان وي ادب او در همه دوران‌هاي زندگيش از كودكي تا آخر عمر بود. در اين زمينه نظر شما را به چند نمونه زير جلب مي كنيم :

۱. روايت شده: حضرت ابوالفضل العباس عليه‌السلام بدون اجازه در كنار امام حسين عليه‌السلام نمي نشست، و اگر پس از اجازه مي نشست، مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولايش مي نشست.

۲. روايت شده: در طول 34 سال عمر حضرت ابوالفضل العباس ‍ عليه‌السلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسين عليه‌السلام برادر خطاب نكرد، بلكه با تعبيراتي مانند سيدي، مولاي، يابن رسول الله، آقاي من ، سرور من ، اي پسر رسول خدا، آن حضرت را صدا مي زد، جز در آخرين ساعت عمر، در آستانه شهادت ، كه صدا زد: (يا اخا ادرك اخاك ؛برادر، برادرت را درياب) اين تعبير نيز يك نوع ادب بود، زيرا بيانگر آن بود كه برادرت رسم برادري را با بهترين وجه ادا كرد، اكنون تو نيز اي برادر، با مهر برادري به من بنگر! در كتاب مستطرف الاحاديث آمده است : روزي امام حسين عليه‌السلام در مسجد آب خواست. حضرت ابوالفضل العباس عليه‌السلام كه در آن هنگام كودك بود، بي آنكه به كسي بگويد باشتاب از مسجد بيرون آمد. پس از چند لحظه ديدند، ظرفي را پر از آب كرده و با احترام خاصي ظرف آب را به برادرش امام حسين عليه‌السلام تقديم مي كند. روز ديگر، خوشه انگوري را به او دادند. او با اينكه كودك بود، با شتاب از خانه بيرون آمد، پرسيدند: كجا مي روي ؟ فرمود:(مي خواهم اين انگور را براي مولايم حسين عليه‌السلام ببرم ).

 

     ازجمله مهم ترين ويژگي هاي ايشان را هم حضرت صادق(ع) در ضمن حديثي مي فرمايند.

 قال الصادق(ع):كان عمّنا العباس بن علي نافذ البصيرة،صلبَ الايمان،جاهد مع ابي عبد الله وأبلي بلاءً حسناً ومضي شهيداً وله أربعٌ وثلاثون سنة.

 

شناخت روشن و یقینی از دین، تکلیف، پیشوا، حجت خدا، راه، دوست و دشمن، حق و باطل، «بصیرت» نام دارد که از صفات شایسته و ستوده ای است که یک مسلمان در زندگی فردی و اجتماعی خود باید از آن برخوردار باشد.
در مبارزات و فعالیت های سیاسی و اجتماعی و موضع گیری ها، جایگاه بصیرت روشن تر می شود و بدون آن، حتی مبارزه و جنگ هم کورکورانه و گاهی در مسیر باطل قرار می گیرد. انتخاب درست نیز بستگی به بینش صحیح و بصیرت انسان دارد.
قرآن کریم به این موضوع به عنوان ویژگی یک رهبر و داعی به خیر و هدایت اشاره می کند، آن جا که می فرماید: «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی» (یوسف /۱۰۸) بگو این راه من است. من و پیروانم با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم. حضرت علی (ع) نیز از رزمندگان راستین با این صفت یاد می کند که: «حملوا بصائرهم علی اسیافهم»، (بحارالانوار، ج ۴۵، ص۸۷) بصیرت های خویش را بر شمشیرهایشان سوار کردند. یعنی اگر در میدان نبرد تیغ می زدند، از روی بصیرت بود.
یکی از شخصیت های نورانی جهان بشریت که چنین ویژگی ارزشمندی داشت، حضرت عباس بن علی(ع) بود. زندگانی حضرت ابوالفضل (ع) دایرة المعارفی است که چگونه زیستن و آگاهانه رفتن را به ما می آموزد و فرصت دستیابی به مقام آدمیت را هموار می سازد. امام صادق(ع) درباره ایشان می فرماید: “کان عمنا العباس بن علی نافذ البصیرة صلب الایمان جاهد مع ابی عبدا... و ابلی بلاء حسنا و...” (اعیان الشیعه، ج ۷، ص۴۳۰) عموی ما عباس بن علی (ع) دارای بصیرت دینی و استواری در باور بود. در راه خداوند در رکاب ابی عبدا... جهاد کرد و نیکو آزمایش داد و به شهادت رسید.
در زیارت مخصوص حضرت عباس(ع) هم به همین نکته اشاره می شود که: اشهد انک مضیت علی بصیرة من امرک مقتدیا بالصالحین و متبعا للنبیین. (مفاتیح الجنان).

 شهادت می دهم عمر با برکت خود را در بصیرت گذراندی، به صالحان اقتدا و از جمیع انبیا پیروی کردی.

نمونه هایی از بصیرت حضرت عباس(ع):

در روزهای کودکی عباس، پدر گران قدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایی و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهی و رفتار آسمانی اش بر وی اثر می گذاشت. او از دانش و بینش امام علی(ع) بهره می برد. حضرت درباره تکامل و پویایی فرزندش فرمود: «همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا می گیرد، از من معارف را فرا گرفت».
نقل شده است در آغازین روزهایی که الفاظ بر زبان وی جاری شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو یک. عباس گفت: یک. حضرت ادامه داد: بگو دو. عباس(ع) خودداری کرد و گفت: شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام، دو بگویم (مستدرک وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۸۱۵)

اوج بصیرت اباالفضل العباس در حماسه عاشورا بود و باید دانست تمامی حماسه آفرینان عاشورا، بی هدف و کورکورانه به کربلا نیامده بودند. آنان اهل بصیرت بودند، هم نسبت به درستی و حقانیت راه و رهبرشان و هم به این که وظیفه شان جهاد و یاری امام بود. این امر در کلام و شعار و رجز امام و یاران شهیدش مشهود است. حتی آگاهی امام حسین (ع) از فرجام شهادت در این سفر و آگاهانیدن یاران و همراهان نسبت به پایان این قیام، نوعی داشتن بصیرت و دادن بصیرت است، تا انتخاب افراد، آگاهانه باشد.
امام خود می دانست که شهید خواهد شد(ما ارانی الا مقتولا). (موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص ۳۹۹) این سرنوشت خونین را به یاران خویش نیز خبر داد تا همراهی شان از روی بصیرت و آگاهی باشد. امام حسین (ع) شب عاشورا درجمع یاران خویش فرمود: «اینان مرا خواهند کشت و همه کسانی را که پیش روی من جهاد می کنند. پس از غارت، خانواده مرا به اسارت خواهند برد. بیم آن دارم که شما از این ها خبر نداشته باشید، یا بدانید ولی (از رفتن) شرم کنید. نیرنگ نزد ما خاندان حرام است. هرکس دوست ندارد با ما باشد، بازگردد...”
در شب عاشورا حضرت عباس(ع) در خدمت اباعبدا... (ع) نشسته بود. در همان وقت یکی از سران دشمن می آید و فریاد می زند: عباس بن علی و برادرانش را بگویید، بیایند. عباس می شنود؛ ولی اعتنا نمی کند، مثل این که ابدا نشنیده است.

آن چنان در حضورامام حسین علیه السلام مودب بود که آقا به او فرمود: جوابش را بده، هرچند فاسق است! اباالفضل العباس می آید، می بیند شمر بن ذی الجوشن است، روی یک رابطه خویشاوندی دور که از طرف مادر با عباس دارد و هر دو از یک قبیله اند، خواست به خیال خود، خدمتی کرده باشد؛ تا حرف خودش را گفت، عباس پرخاش مردانه ای به او کرد و فرمود: «خدا تو را و آن کسی که این نامه را به دست تو داده است، لعنت کند. تو مرا چه شناخته ای و درباره من چه فکر کرده ای؟
تو خیال کرده ای من آدمی هستم که برای حفظ جان خودم، امامم، برادرم حسین بن علی علیه السلام را این جا بگذارم و بیایم دنبال تو؟ آن دامنی که ما، در آن تربیت شده ایم و آن سینه ای که از آن شیر خورده ایم، این طور ما را تربیت نکرده است»(موسوعة کلمات الحسین (ع) ص۲۹۸).

 و در روز عاشورا وقتی به سوی دشمن هجوم می برد، رجز می خواند: «من از مرگ، آن هنگام که بانگ برمی آورد بیمی ندارم، تا این که پیکرم در میان دلیرمردان به خاک افتد. جانم فدای جان پاک پیامبر(ص) باد! منم عباس که کارم آب آوری است و از دشمنان در روز رویارویی نمی هراسم» (ینابیع المودة، ج۲، ص۳۴۱)
از آن جایی که حضرت عباس(ع) سمت علم داری لشکر امام حسین (ع) را بر عهده داشت، تا آخرین لحظه در کنار امام (ع) بود و تا آخرین لحظه عمرش با تمام توان از او دفاع کرد. در این باره می نویسند: وقتی علمی را که اباالفضل (ع) در کربلا در دست داشت، به دربار یزید آوردند، یزید دید آن پرچم جای سالمی ندارد، پرسید: چه کسی آن را حمل می کرده است؟
جواب دادند: عباس فرزند علی(ع). یزید گفت: «هکذا یکون وفاء الاخ لاخیه؛ باید وفای برادر به برادر این گونه باشد»(سوگ نامه آل محمد، ص ۳۰۱) اما اوج تجلی بصیرت و ایثار و فداکاری او زمانی ظاهر می شود، که آب آوری تشنه، با لب های خشکیده از سه روز بی آبی، در امواج آب قرار گیرد و در نهایت تشنگی، به یاد تشنگی برادر و مولایش، آب نمی آشامد و می گوید: «ای نفس پس از حسین (ع) خوار باشی و پس از او هرگز زنده نمانی!این حسین (ع) است که دل از زندگانی شسته است اما تو آب سرد وگوارا می نوشی؟
به خدا قسم که این شیوه دین من نیست» (ینابیع المودة ج ۲، ص۳۴۱)         

وهمین بصیرت بود که وی را شیفته خداوند و مطیع ذات حق کرده بود و به همین دلیل یکی از بهترین القابی که امام صادق (ع) به او داد، «عبدصالح» است که هم مقام بندگی و عبودیت را می رساند و هم او را در ردیف صالحان قرار می دهد. (السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله) (مفاتیح الجنان) قرآن کریم هم چنین شخصیتی را در خط صراط مستقیم و صراط کسانی که مورد انعام الهی هستند و در آیه ای دیگر آنان را در ردیف انبیا معرفی می فرماید: «من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا»(نساء/۶۹)

و نکته پایانی این که حضرت اباالفضل العباس(ع) شاگرد ۴ امام است: پدرش، علی(ع)، برادرانش امام حسن و امام حسین (ع) و برادر زاده اش حضرت سجاد(ع). چگونه می توان شاگرد چهار امام (ع) بود و از تاثیر طهارت محیط در پرورش خود بهره ای نبرد و دارای بصیرت نافذ و بینش عمیق در دین نشد.
آری او صاحب بصیرت و دایرة المعارف بصیرت و بینا زیستن بود، بصیرتی که بر محور ولایت می چرخید و ولایت مداری را در رفتار و گفتار او متجلی می کرد. آن جا که در روز عاشورا در حمایت از ولایت جان خود را تقدیم کرد و وفاداری خود را در اشعار حماسی و رجزخوانی هایش بازگفت چنان که فرمود:

 

والله ان قطعتموا يميني                                   إني احامي ابداً عن ديني

وعن رسول وامام صادق يقين

 

 

...چنين شخصيتي لياقت خطاب بنفسي انت حضرت سيدالشهداء را دارد

و چنين شخصيتي مي تواند نه تنها پناه اهل بيت باشد بلكه به عنوان سرپناه سيد الشهداء جان نثاري وجانبازي كند

            يومٌ ابوالفضل استجار الهدي          والشمس من كدر العجاج لثامها

و با رفتن چنين شخصيتي است كه نه تنها ظهر بلكه دهر از هم مي پاشد

            فنادي وا اخاه واعباساه  الان انكسر ظهري وقلت حيلتي

وچنين شخصيتي مي تواند غم از چهره آقا و امام زمان خود بردارد

           يا كاشف الكرب عن وجه الحسين    اكشف كربي بحق اخيك الحسين

وچنين شخصيتي مي تواند به عنوان بهترين يار امام زمان خود باشد

           فاني لا اعلم اصحاباً اوفي ولا خيراً من اصحابي

وانسان بايد دلداده وعاشق چنين شخصيتي باشد وبه مقام چنين شخصيتي است كه انسان بايد غبطه بخورد

          ان للعباس عندالله منزلة يغبطه بها جميع الشهداء.

 

 

 

اي ماه بني هاشم خورشيد لقاء عباس               اي نور دل حيدر شمع شهداء عباس

 از درد و غم ايام  ما رو بتو آورديم                   دست من مسكين گير از بهرخداعباس

 

افزودن دیدگاه جدید