تفکر سیاسی اسلام ناب1 : سقوط و انحلال نظام با حفظ تمام ارکان نظام (نظام پوشالی)
1. سقوط و انحلال نظام با حفظ تمام ارکان نظام (نظام پوشالی)
مطمئناً یکی از اهداف تشکیل حکومت اسلامی ادارة جامعه بر اساس فقه اهلبیت و تعالی و فردی، خانوادگی و سیاسی میباشد، یعنی نتیجة حکومت اسلامی ادارة جامعه بر اساس احکام و عقاید اسلامی میباشد که نتیجة آن عدالت اجتماعی ، رضایت مردم از نوع، شکل، شیوه، و سیاستهای حکومت میباشد. حال اگر حکومت اسلامی تشکیل شود ولی در جامعه عدالت و احکام اجرا نشود نتیجه آن بی رضایتی مردم و از دست دادن پایگاه مردمی حکومت اسلامی خواهد بود که در نتیجه سقوط و انحلال حکومت را به دنبال خواهد داشت اگر چه که ظاهرا پوستة اسلام را هم یدک بکشد.
لذا بالاترین وظیفه و هدف در حکومت اسلامی اجرای احکام و عدالت اجتماعی و رضایت و مقبولیت عمومی نسبت به حکومت اسلامی میباشد.
ولی عملی شدن احکام و اسلام در جامعه زمانی تحقق مییابد که نیروهای اجرایی و فکری نظام اسلامی معتقد و عقیدهمند به اسلام و دلسوز جامعه باشند که اگر به هر اندازه نیروهای اجرایی نظام از این شاخصهها تهی باشند؛ عدالت اجتماعی و اعتقاد به حکومت اسلامی و رضایتمندی از حکومت اسلامی و مقبولیت اجتماعی کاهش مییابد.
تجربهای که جامعة غرب از گذر از دورة سنتی و حاکمیت کلیسا به ما نشان میدهد این است که: اگر دین نتواند به نیازهای معیشتی و فکری جامعه پاسخگو باشد، به علت عدم مقبولیت عمومی در انظار مردم کنار زده میشود.
پس به همان اندازه که پیدایش انقلاب (عبور از حکومت غیر اسلامی) اهمیت دارد به همان اندازه معتقد بودن و دل سوز بودن مسئولین اهمیت دارد که اگر مسئولین نظام اسلامی معتقد و دلسوز نباشند از حکومتِ کفر و ظلم و شرک بدتر میباشد؛ و مطمئناً صدمهای که بنیامیه و بنیعباس به اسلام زدند از حکومتهای نصرانی و کفر و شرک بیشتر بوده است، یعنی مسئول در جامعة اسلامی باید متدیّن و متعهّد باشد.
از این جهت برای عملی شدن اهداف حکومت اسلامی لازم است تمامی مسئولین اعم از خُرد و کلان جزء معتقدین و دلسوزان اسلام باشند که اگر اینگونه نباشد به هر اندازه که غیر متدینین و غیر متعهدین به مسئولیتهای خرد و کلان دست یابند حکومت اسلامی را از اهداف اصلی نگاه داشته و چه بسا نتیجة معکوس حاصل شود.
آنچه قابل توجه است اینکه حفظ و به ثمر رساندن انقلاب از اصل وقوع انقلاب مهمتر و دشوارتر میباشد.
مهمتر است چرا که در صورت شکست انقلاب اعتقاد اولیة قبل از وقوع انقلاب که عموم جامعه داشتهاند از دست میرود.
اما مشکلتر است چرا که بعد از وقوع انقلاب مشکلاتِ پیشآمده صدها و هزارها برابر قبل از تشکیل حکومت میباشد؛ بعد از انقلاب باید با فتنههای بر انداز داخلی و خارجی مقابله کرد، باید نتیجة عملی و ملموس انقلاب در جامعه و زندگی ملت دیده شود؛ باید بانفوذ و منافق مبارزه کرد و اجازة کارشکنی و عوامفریبی را به آنها ندهیم؛ باید دلیل ناموفقیت در بعضی از عرصهها را برای مردم بیان کرد و هزاران مورد دیگر.
مطمئناً یکی از پازلهای مهم هر حکومت که برای رسیدن به اهداف اولیة حکومت نقش کلیدی را اجرا میکند مسئولین خرد و کلان هستند که با در دست داشتن قدرتِ تصویب و اجرای قانون، قدرت منابع مالی و انسانی، قدرت بر خورد با هنجار یا ناهنجاریها، ایجاد هنجار و یا ناهنجاریها نقش کلیدی و مهمی را در هر حکومت چه مثبت و چه منفی ایفاء میکنند.
شما فرض کنید اگر دولت و یا وزراء و یا نمایندگانِ مجلس و رسانههای جمعی رادیو و تلویزیون و یا نهاد خبرگان رهبری و یا قضات و یا مسئولین دانشگاهها و یا قوای نظامی و انتظامی و دهها و صدها ارگان و نهاد دیگر که در چهارچوب حکومت اسلامی قرار دارند اگر معتقد به اسلام و دلسوز مردم و عقیدهمند خدمت به مردم و بر پایی عدالت اجتماعی نباشند چه بر سر انقلاب میآید.
آیا دیندارِ عاقلِ انقلابیگرایی هست که اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی داشته باشد اما نسبت به افرادی که میخواهند در حکومت پست و منصبی اخذ نمایند بیتفاوت باشد.
حتی وجود یک فرد بیاعتقاد به اسلام و غیر دل سوز؛ در پستهای حکومتی برای حکومت اسلامی خطری عظیم میباشد.
شما فرض کنید شورایِ شهرِ تهران را اگر افراد غیر معتقد به دین و برای رسیدن به امیال شخصی غصب نمایند، چه ضربهای به حکومت اسلامی و انقلاب زده میشود.
در آن صورت: آنان برای رسیدن به مقاصد شخصی و شوم خود ظلم میکنند، وجود ظلم در جامعه به حکومت و اسلام بر میگردد و نتیجه آن نارضایتی از حکومت و از دست دادن مشروعیتِ عمومیِ نظام، زمزمة ناکارآمدی نظام؛ گوش سپردن مردم به کسانی که شکل جدیدی از حکومت و ادارة جامعه را ارائه میدهند و در نتیجه یا براندازی کامل و یا یدک کشیدن اسم اسلام با باطنی کاملاً غیر اسلامی مانند ترکیه که نمونهای از حکومتِ اسلامیِ سکولار میباشد.
در حقیقت به دستگیری مناصب خُرد و کلان جامعة اسلامی توسط غیر معتقدین به اسلام پروژهای خطرناک است که نتیجة آن چیزی جز براندازی نمیباشد.
مضافاً بر این که جامعههای اسلامی با مقولهای به نام منافقین نیز دست و پنجه نرم میکنند، در اصل منافقین، خطرناکترین، پیچیدهترین، کثیفترین، مهلکترین مهرهها برای بر اندازی انقلاب اسلامی هستند.
ضربه به اسلام از آنجا نتیجه بخش شد که تیمِ منافقین توانست با سازماندهایِ هر چه تمام و منسجم رسول الله ص را به شهادت رسانده و اداره حکومت را در دست بگیرد؛ که در آن هنگام تمام قدرتهای لازم برای رسیدن به امیال و نیات خود را پیدا نمود؛ زمانی که حکومت را به دست آوردند قدرتِ تصویب و اجرایِ قانون و شبکة عظیم ادارة حکومت و تریبونهای تبلیغاتی، قدرتِ محاکمه و مجازات، قدرتِ تشویق و ترغیب و هزاران قدرتِ دیگر را به دست آوردند از اینجاست که معلوم میشود بزرگترین معروف در نزد خدا حکومت عدل است؛ تلاش برای بر پایی حکومت اسلامی و به ثمر رسیدن انقلاب و مبارزه با فساد حکومتی و فساد سیستمی از نماز و روزه و ... برتر و با فضیلتتر است چرا که با در دست داشتن حکومتِ اسلامی، حاکم عادل میتواند تمامی احکام و دین را اجرا نماید و حاکم ظالم با حکومت نفاق و ظلم میتواند تمامی دین را نابود نماید.
کجایند دینداران ما که بدانند اوجب واجبات ایجاد و به ثمر رساندن انقلاب و مبارزه جهانی با فسق و فساد و نفاق و تلاش برای تحقق انقلاب در تمامِ این کرة خاکی میباشد.
وای به حال نمازگزاران و سجده کنندگان که محو مناجاتاند اما از اینکه امور اجتماع در داخل و خارج در دست چه کسانی است غفلت دارند.
وای به حال سخنرانانی که از تلاش منافقین و ظالمین و فساق که در پی غصبِ مناصب مهم که تأثیر مستقیم بر دین و معیشت مردم دارد غفلت دارند؟
در حقیقت آن به ظاهر مسلمان رعیت ظالمین و فاسقین هستند و رعیت ظالمین و فاسقین خود ظالم میباشد، اگر چه مُهر بر پیشانی و تسبیح در دست و .... داشته باشد.
زمانی که منصب مهم و کلیدی در دست ظالم و یا فاسق و یا غیر اهل آن بیفتد نتیجة آن رواج ظلم و غصب و بیدینی و رواج فحشاء و منکرات و کفر و شرک در جامعه خواهد بود.
وظیفة اصلی و اوّلیِ هر دیندار مبارزه با ظلم و کفر و نفاق و غصب و فسق و فجور میباشد و بالاترین ریشة تمامیِ ظلمات یادشده زمانی است که مناصب خاص حکومتی و اداره جامعه در دست آنان باشد که جامعه را به سمت ظلم و فسق و فجور کانالیزه مینمایند.
با بیان این مقدمه واضح شد که معتقدین به حکومت اسلامی و برپایی دین در جامعه بزرگترین مسئولیت جمعیت حزبالله و معتقدین به انقلاب تلاشِ حداکثری برای گرفتن منصبهای کلیدی حکومت و کنار زدن منافقین و غیر مؤمنین از آن منصبها میباشد، در حکومت اسلامی منصب به غیر متدیّن و غیر متعهّد نمیرسد بعد از این شرط است که نوبت به شرط تخصص میرسد.
لذا باید هر چه سریعترستادهای مستمری توسط جمعیت حزبالله طراحی شود تا نگذارند این منصبها به دست نااهلان بیفتد.
ما میدانیم شکل اصلی انتخاب فرد برای اکثر منصبها در شکل حکومت جمهوری توسط آراء عمومی و رای اکثریت انجام میگردد همانند انتخابات مجلس و دولت و خبرگان و شورای شهر و ...
از سوی دیگر آراء عمومی جامعه بر اساس تبلیغات و شعار میباشد.
از سوی دیگر وضعیت جامعه و بینالملل اجازه نمیدهد که مانع ورود افراد غیر صالح در رقابت انتخابات شویم اگر چه تا حدّی توسط شورای نگهبان کنترل میشود ولی با این حال میبینیم افراد معلومالحال که جز براندازیِ اسلام و بر پایی حکومت لائیک آرزویی ندارند در انتخابات وارد شده و گاها موفق به جلب آراء عمومی میشوند و و کارشکنیهای خود را جنبه قانونی میبخشد.
آنچه که وضعیت را پیچیدهتر و سختتر مینماید غفلت و ناامیدی و ناتوانیهای مالی و یا حمایتی جمعیت معتقدین به انقلاب برای ورود در انتخاباتها و به دستگیری امور اجتماعی میباشد.
پس وظیفة اصلی و اساسیِ جمعیت حزبالله در این لحظات حساس (که اگر حکومت اسلامی به نتایج خود برسد میتواند تحولات عظیم تمدن سازِ اسلام را ورق بزند) این است که با تشکیل ستادهای پیوسته در هر شهر نقش تعیینکننده در انواع انتخاباتها برای حمایت از افراد ذیصلاح توسط توده مردم را اجرا نماید؛ تاکید مینمایم ما از هیچ انتخاب و انتخاباتی در هیچ جای حکومت اسلامی نباید به سادگی گذر کنیم که حتی اگر حتی در یک منصب غفلت شود از همان مجرا دشمن به نیات پلید خود میرسد همانند دندانی که یک خالِ سفید زده و یک نقطه آن پوسیده شده که از همان نقطه تمام دندان را از بین میبرد. اگر جریان نفوذ بتواند حتی در یک شهر کوچک حتی در یک منصب به ظاهر بی اهمیت آراء عمومی را جلب نماید، پروژه حمایت از سایر نفوذیان در آن شهر و شهرهای اطراف و حرکت خزنده به سمت مناصب مهمتر و کلانتر اجرایی میشود.
جمعیت حزبالله باید با جریان شناسیِ منطقهای و قومیتی و ... با شناسایی سلیقهها و مزاجها و شناخت آمال هر منطقه و افراد تأثیرگذار و شناخت مطالبات مردم هر منطقه و شیوه نفوذ و تبلیغات افرادِ غیرِ صالح روشی مناسب و الهی را جهت کنار زدن افراد پلید و نفوذی و ظالم به دست آورد، تا مناصب مهم توسط افراد مؤمن و متعهد به دست گرفته شود.
اگر جمعیت حزبالله نیست به افرادی که در شورای شهر تهران کاندید و انتخاب میشوند بیتفاوت باشد چه میشود، اگر لائیکها و فاحشهها و دزدان بتوانند در آن جا مناصب را در اختیار گیرند نتیجه آن در شهر چه خواهد بود؟ آیا احکام اسلام پیاده میشود؟ آیا در و دیوار شهر بوی شهداء و امام زمان میدهد؟ آیا به نفع دین و اسلام قانون و آییننامه تصویب میشود؟ آیا از پا برهنگان حمایت میکنند؟ آیا در پی بهتر شدن وضعیت دین و معیشت مردم حرکت میکنند؟ آیا فکر خدمت هستند و یا منصب را طُعمهای میدانند که تا دیر نشده باید از آن بهرهمند گردند؟ آیا در پی بر طرف شدن فساد و فحشاء و بالا بردن عقیده مردم تلاش میکنند؟ آیا یاور مظلوم و دشمنان دزدان و ظالمین و فاحشهها خواهند بود؟
این یک نمونه کوچک از صدها نمونهای است که جمعیت حزبالله از آن عقلت دارد ... .
دشمن ما فهمیده یکی از اقدامات مهم برای نیل به امیال خود در هر کشوری دخالت و حمایت مستقیم یا غیرمستقیم، محسوس یا غیر محسوس، برای به دستگیری منصبهای کلیدی مهم یا مناصب به ظاهر عادی و غیر مهم توسط افراد وابسطة نفوذی و یا متمایل به آنها و یا افراد غیر صالح و نااهل و غیر مدیر در هر جامعهای میباشد، وای به حال انقلابییی که از این امر غفلت داشته باشد و هر امری او را از این مساله به سمت و سویی دیگر کشاند.
افزودن دیدگاه جدید