نقش رسانه ها و فرهنگ سازی از منظر مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
نقش رسانه ها و تولیدات رسانه ای در سبک زندگی از منظر مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
ما در برخورد با مسائل تهاجمی، پدیده را در اول ورود، حتی قبل از ورود باید بشناسیم. فرض کنید یک چیزی، یک فکری، یک روشی در دنیا دارد رایج می شود؛ پیدا است که این اینجا خواهد آمد - خب دنیا دنیای ارتباطات است، دنیای اتّصال و ارتباط است، نمی شود حصار کشی ـ قبل از آنکه بیاید، به فکر باشید که برخورد حکیمانه با این چیست. معنای این همیشه این نیست که ما آن را رد کنیم؛ نه، گاهی یک پدیده ای است که ما آن را می توانیم قبول کنیم، گاهی پدیده ای است که می توانیم اصلاح کنیم، گاهی پدیده ای است که می توانیم یک ذیلی برایش تعریف کنیم که آن ذیل، مشکل آن را برطرف کند. دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن، این اشکالات را دارد که بعد شما دچار مشکلاتی می شوید که نمی توانید با آنها مواجه بشوید.
... ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردیم؛ بعضی ها اصل تهاجم را منکر شدند؛ گفتند چه تهاجمی؟ بعد یواش یواش دیدند که نه [فقط] ما میگوییم، خیلی از کشورهای غیرغربی هم مسئله ی تهاجم فرهنگی را مطرح می کنند و می گویند غربی ها به ما تهاجم فرهنگی کردند؛ بعد دیدند که خود اروپایی ها هم می گویند آمریکا به ما تهاجم فرهنگی کرده! لابد دیده اید، خوانده اید که [گفتند] فیلم های آمریکایی، کتاب های آمریکایی چه تهاجم فرهنگی ای به ما کرده اند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار می دهند. بعد بالاخره به برکت قبول دیگران، این حرف ما هم مورد قبول خیلی از کسانی که قبول نمی کردند قرار گرفت! تهاجم فرهنگی یک واقعیتی است. صدها - حالا من که میگویم صدها، می شود گفت هزارها؛ منتها حالا بنده چون یک خرده در زمینه های آماری دلم میخواهد احتیاط کنم، میگویم صدها - رسانه ی صوتی، تصویری، اینترنتی، مکتوب در دنیا دارند کار می کنند با هدف ایران! با هدف ایران! نه اینکه دارند کار خودشان را می کنند. یک وقت هست که فرض کنید رادیوی فلان کشور یا تلویزیون فلان کشور یک کاری دارد برای خودش می کند؛ این نیست، اصلاً هدف اینجا است؛ با زبان فارسی [برنامه می سازند]؛ آن را با وقت استفاده ی فارسی زبان یا عنصر ایرانی تطبیق می کنند؛ مسائل ما را رصد می کنند و بر طبق آن مسائل، موضوعات و محتوا برای رسانه ی خودشان تهیه می کنند؛ یعنی کاملاً واضح است که هدف اینجا است. خودشان هم می گویند، انکار هم نمی کنند. بنابراین تهاجم فرهنگی یک حقیقتی است که وجود دارد؛ می خواهند برروی ذهن ملّت ما و برروی رفتار ملّت ما - جوان، نوجوان، حتّی کودک - اثرگذاری کنند. این بازیهای اینترنتی از جمله ی همین است؛ این اسباب بازی هایی که وارد کشور می شود از جملة همین است که من چقدر سر قضیه ی تولید اسباب بازی داخلی معنی دار و جذاب حرص خوردم با بعضی از مسئولان این کار که این کار را دنبال بکنند؛ البتّه بحمدالله ظاهراً اینجا یک تصمیمی در این زمینه گرفته شد، حالا إن شاءالله همان تصمیم را هم دنبال کنید که اجرایی بشود.
خب، دوستان ما آمدند در یکی از دستگاه های فعال و مسئول، عروسک های خوبی درست کردند؛ خوب هم بود؛ اوّل هم حسّاسیت طرف مقابل را ـ یعنی مخالفان را، خارجی ها را ـ برانگیخت که اینها آمدند در مقابل باربی و مانند اینها، این [عروسک ها] را درست کردند؛ ولی نگرفت. من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسری را، یک دختری را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچّه ی ما اصلاً نمی شناسد ـ ببینید، پیوست فرهنگی که میگوییم اینها است ـ خب، یک عروسک است فقط، در حالی که مرد عنکبوتی را بچة ما می شناسد، بتمن را بچة ما می شناسد. ده بیست فیلم درست کرده اند، این فیلم را آنجا دیده، بعد که می بیند همان عروسکی که در فیلم داشت کار میکرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش میگوید این را برای من بخرید؛ عروسک را می شناسد؛ این پیوست فرهنگی [است ]. شما بایستی این عروسک را که ساختید، در کنار ساخت عروسک، ده بیست فیلم کودک درست می کردید برای اینکه این عروسک معرفی بشود پیش بچّه ها؛ بعد که معرفی شد، آن وقت خودشان می خرند، [ولی ] وقتی معرفی نشد، بازار ندارد و ورشکست می شود؛ و ورشکست شد. یعنی یک چنین دقّت هایی را بایست کرد. به هرحال این تهاجم فرهنگی به این شکل یک واقعیتی است.
کتاب های آموزش زبان. خب می دانید، الان آموزش زبان انگلیسی - بالخصوص زبان انگلیسی، حالا زبان های دیگر خیلی خیلی کمتر - خیلی رواج پیدا کرده، آموزشگاه های فراوانی به وجود می آورند. خب، مراکز آموزش هست؛ همة کتاب های آموزش که خیلی هم با شیوه های جدید و خوبی این کتاب های آموزش زبان انگلیسی تدوین شده، منتقل کنندة سبک زندگی غربی است، سبک زندگی انگلیسی است. خب این بچة ما، این نوجوان ما و جوان ما [که ] این را می خواند، فقط زبان یاد نمی گیرد؛ حتی ممکن است آن زبان یادش برود، امّا آنچه بیشتر در او اثر می گذارد آن تأثیر و انطباعی [است ] که بر اثر خواندن این کتاب از سبک زندگی غربی در وجود او به وجود می آید؛ این از بین نمی رود؛ این کارها را دارند می کنند.
خب در مقابل اینها باید چه کار کرد؟ در مقابل اینها دو چیز لازم است: یکی کار، یکی ابتکار؛ این دو کار و این دو نقطة مهم را باید در نظر [داشت ]؛ باید کار کنیم، کار هم باید کار ابتکاری باشد. البتّه در این مورد مسئولیت صدا و سیما خیلی سنگین است، مسئولیت وزارت ارشاد خیلی سنگین است. من به جناب آقای جنّتی هم به نظرم گفتم این را، یکی از کارهای ما تولید کتاب است، ترجمة کتاب [است ]. شما نگاه کنید ببینید در دنیا چه چیزهایی منتشر می شود که دانستن آن برای جوان ایرانی لازم است؛ ترجمه کنید، پول بدهید ترجمه کنند، کمااینکه دیگران دارند می کنند ـ من با کتاب زیاد انس دارم، کتاب زیاد میخوانم، در بازار نشر و مانند اینها از تازه های کتاب زیاد اطّلاع دارم ـ کارها دارد می شود؛ سرمایه دار می رود پول عالی می دهد به مترجم که فلان کتاب را ترجمه کن. من پرسیدم از یکی از همین حضرات که مترجم به شما مراجعه می کند یا شما به مترجم مراجعه می کنید؟ گفت نه، ما به مترجم مراجعه می کنیم؛ راست میگوید، مترجم پیدا می کنند برای اینکه ترجمه کند. خب این کار را شما هم باید بکنید؛ کتاب ترجمه کنید، کتاب تولید کنید، فیلم تولید کنید. ما امروز ظرفیت ساخت فیلممان بحمدالله بالا است. من به آقای دکتر روحانی ـ همین تازگی، چند وقت پیش ـ عرض کردم یک فیلمی را من دیدم؛ حقّاً و انصافاً از لحاظ اُسلوب و خوش ساختی و سبک کار شبیه فیلم های خوب هالیوود. این مهم است که ما الان این ظرفیت را داریم در کشور [که ] می تواند پیام رسانی کند، می تواند حرف های درست را منتقل بکند. فیلم هم چیز جذّابی است؛ سینما خیلی عنصر جذّابی است، رسانة فوق العاده ای است، یعنی واقعاً الان هیچ چیزی مثل سینما نیست از لحاظ اثرگذاری؛ خب روی این زمینه کار بکنید؛ کارهای ابتکاری بکنید؛ اسباب بازی همین جور، بازی رایانه ای همین جور، عروسک همین جور، اینها چیزهایی است که لازم است. اسباب بازی رایج بچّه های ما شده تفنگ. خب بابا! آمریکایی ها که پدرجدّ ما در این کارند، الان پشیمانند، درآن درمانده اند که چه کار کنند. ما بچّه های خودمان را که اَلَک دولَک بازی می کردند که تحرّک داشت و خوب بود، گرگم به هوا بازی می کردند که کار بسیار خوبی بود و ورزش بود و بازی و سرگرمی بود، یا این چیزی که خط کشی می کنند و لی لی می کنند - بازی بچّه های ما اینها بود - آورده ایم نشانده ایم پای اینترنت، نه تحرّک جسمی دارند، نه تحرّک روحی دارند، و ذهنشان تسخیر شده به وسیلة طرف مقابل. خب بیایید بازی تولید کنید، بازی ترویج کنید، همین بازی هایی که بنده حالا اسم آوردم و ده تا از این قبیل بازی [که ] بین بچّه های ما از قدیم معمول بوده را ترویج کنید؛ [این ] یکی از کارها است، اینها را ترویج کنید. ما همه اش نباید نگاه کنیم ببینیم که غربی ها از چه جور بازی ای حمایت می کنند، ما هم از همان بازی حمایت بکنیم. خب حالا من نمی خواهم راجع به بعضی از این ورزشها چیزی بگویم، امّا خب ما خیلی کارهای خوب داریم که مال ما است؛ من [قبلاً] گفتم، چوگان مال ما است، دیگران به اسم خودشان کردند؛ [خب ] این را ترویج کنید؛ ورزش باستانی یک ورزش زیبا و هنری است، خب این را ترویج کنید؛ اینها را پیش ببرید و ترویج کنید که بچّه ها [سراغ اینها] بروند. بچّه های ما ـ نوه های بنده ـ اسم بازیکنان و ستاره های فوتبال دنیا را خیلی خوب بلدند، یکی یکی همین طور مکرر اسم اینها را می آورند؛ این طرفدار این است، آن طرفدار آن است، لباس نمی دانم فلان تیم فرنگی را این می پوشد، آن یکی لباس تیم دیگر را می پوشد، امّا اسم مثلاً فرض کنید که فلان دانشمند معاصر خودشان را نمی شناسند؛ اسم بیاوری نمی شناسند کیست؛ خب اینها بد است، اینها را ما بایستی واقعاً کار بکنیم.
من عرض می کنم ما در برخورد با مسائل تهاجمی، پدیده را در اول ورود، حتی قبل از ورود باید بشناسیم. فرض کنید یک چیزی، یک فکری، یک روشی در دنیا دارد رایج می شود؛ پیدا است که این اینجا خواهد آمد - خب دنیا دنیای ارتباطات است، دنیای اتّصال و ارتباط است، نمی شود حصار کشی ـ قبل از آنکه بیاید، به فکر باشید که برخورد حکیمانه با این چیست. معنای این همیشه این نیست که ما آن را رد کنیم؛ نه، گاهی یک پدیده ای است که ما آن را می توانیم قبول کنیم، گاهی پدیده ای است که می توانیم اصلاح کنیم، گاهی پدیده ای است که می توانیم یک ذیلی برایش تعریف کنیم که آن ذیل، مشکل آن را برطرف کند. دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن، این اشکالات را دارد که بعد شما دچار مشکلاتی می شوید که نمی توانید با آنها مواجه بشوید. پس من نمی گویم که فقط موضع دفاعی داشته باشیم ـ البتّه وقتی تهاجم هست، انسان باید دفاع کند؛ شکی نیست ـ توصیة من فقط موضع دفاعی نیست؛ امّا موضع اثباتی، موضع تهاجمی، موضع حرکت صحیح باید داشته باشیم. به هرحال در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترین کار، انفعال است؛ زشت ترین کار، انفعال است؛ خسارت بارترین کار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نباید ما را منفعل بکند؛ حداکثر این است که بگوییم خیلی خب، ما در مقابل این نمی توانیم یک حرکتی انجام بدهیم، امّا منفعل هم نمی شویم. منفعل شدن و پذیرفتن تهاجم دشمن، خطایی است که بایستی از آن پرهیز کرد.[1]
افزودن دیدگاه جدید