رازهای نهفته در انفجار دفتر نخستوزیری +اسناد
چندی پیش کتاب «میراث پنهانکاری؛ سایه طولانی ترور جان. اف. کندی» در آمریکا به چاپ رسید که ادعا کرده است بررسیها و مدارک موجود درباره نتایج بازجوییها، نشان دهنده ارتباط ترور کندی با احتمال حمله اتمی شوروی است.
به گزارش شبکه ایران، ترور کندی، سی و پنجمین رئیس جمهور آمریکا، جمعه ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳در شهر دالاس تگزاس رخ داد. کندی هنگامی که با همسرش، ژاکلین کندی، سوار ماشین روباز بود، از ناحیه صورت مورد اصابت گلوله قرار گرفت. او چهارمین رئیسجمهور ترور شده امریکا بود و در خصوص ترور وی تاکنون کتابهای بسیاری منتشر شده است که فرضیات متفاوتی را بررسی میکند و همچنان به عنوان موضوعی کشف نشده مورد تفحص است. اما فارغ از بررسی صحت این ادعاها، مورد توجه قرار دادن این ترورها به جهت جایگاه آنها برای آن کشور و تأثیری که بر روند تاریخ امریکا گذاشته است، امری است در خور تحسین.
اما شاید اگر تاریخ بشریت را بررسی نماییم، یکی از مهمترین عملیاتهای تروریستی رخ داده شده - به جهت لحظه وقوع به نسبت شرایط کشور، نقطه قرار گرفتن در سلسله عملیاتهای تروریستی دیگر، رده افراد ترور شده، حمایتهای رسمی صورت گرفته شده از تروریستها و... - انفجار دفتر نخستوزیری در 8 شهریورماه 1360 باشد که منتهی به شهادت رئیس جمهور، نخستوزیر و رئیس شهربانی کل کشور شد، اما این ترور کمتر مورد توجه تاریخ نویسان ایران قرار گرفته است که بی شک یکی از غفلتهای تاریخ نگاری انقلاب اسلامی است.
شاید برای بررسی علل این رخداد و تأثیری که از آن مورد انتظار بوده است را بتوان بیش از هر چیز دیگر از یک نکته مهم استنباط نمود، تلاشی که برای شهید جلوه دادن عامل انفجار توسط برخی از ارکان حاضر در دولت وقت رخ داد. این امر نشان دهنده وجود ارتباطی اسرارآمیز میان عاملان انفجار و برخی حاضران در کرسیهای قدرت است.
در اولین گام خبر کذبی بود که از «شهادت» مسعود کشمیری خبر میداد، این شایعات ساعت 6 صبح فردای حادثه صورت رسمی به خود یافت. پس از جلسه محرمانهای که میان بهزاد نبوی، سعید حجاریان، خسرو تهرانی و مصطفی قنادها برقرار میشود ، اطلاعیهای تنظیم و توسط محسن سازگارا معاون سیاسی اجتماعی بهزاد نبوی درنخستوزیری به صدا و سیما جهت اعلام ارسال میگردد ، در این اطلاعیه که ساعت 8 صبح از رادیو پخش میشود، «شهادت کشمیری» رسماً اعلام میگردد. این در حالی است که در لحظه تنظیم این اطلاعیه علم کامل بر نبودن جنازه در محل حادثه، پزشکی قانونی و بیمارستانهای تهران حاصل گردیده بوده است و همچنین سرتیپ شرفخواه و سرهنگ وصالی بر خروج کشمیری لحظاتی قبل از حادثه شهادت داده بودند.
دومین اقدام برای شهید جلوه دادن کشمیری جسد سازی برای وی بوده است تا اصلیترین ابهام در این خصوص مرتفع گردد. هاشمی رفسنجانی در کتاب عبور از بحران درباره این ماجرا مینویسد: «دوشنبه 9 شهریور [1360]... جنازهها را به سالن مجلس آوردند، مشاهده کردم. سخت سوخته بودند. آقایان «باهنر» و «رجایی» را فقط از دندانهای طلای جلو دهان و آسیابشان، میشد تشخیص داد. علامت دیگری نمانده بود. مقداری گوشت [البته صحیح آن خاکستر است] هم در کیسه نایلونی [جمع] کرده بودند؛ به عنوان فرد دیگری به نام «مسعود کشمیری» منشی جلسه».
جمع کردن مقداری خاکستر در یک کیسه نایلون به عنوان جسد کشمیری، ورود شیون کنان یک زن به عنوان همسر شهید با فریادهای مسعود مسعود، تشییع باشکوه تابوت منتسب به کشمیری با شعار «کشمیری چی شد؟ کشته شد!» به روی دست مردم و خلاصه اغفال مسئولین توسط یک باند محفلی در اطلاعات نخست وزیری در حالی صورت میگرفت که مسعود کشمیری برای خروج از کشور نیاز به فرصت و عدم حساسیت بود و یقیناً بر روی یک عنصر به شهادت رسیده، هیچ حساسیتی نخواهد بود.
در این راستا افرادی همچون علی اکبر تهرانی، محسن سازگارا و نادر قوچکانلو به دلیل تلاش برای جسد سازی متهم بودند که با تهیه مقدماتی از قبیل تابوت و جمعآوری خاکستر از محل حادثه، در ابتدا تلاش میکنند آن را به عنوان پیکر شهید رجایی جا زده و پیکر آن شهید عزیز را به عنوان جسد کشمیری اعلام نمایند که با اعتراض برخی دوستان شهید و خانواده وی که در بیمارستان انقلاب اقدام به شناسایی پیکر شهید رجایی کرده بودند، خاکستر را به عنوان پیکر کشمیری اعلام مینمایند و به مقابل مجلس برده و تشییع میکنند. این توطئه با اعتراض افرادی همچون دکتر زرگر نماینده وقت مجلس آشکار میگردد که اعلام میدارد حتی با سوختن بدن به مدت 24 ساعت در آتش برخی استخوانها همچون جمجمه بر جای خواهند ماند و نمیتواند از جسدی تنها خاکستر مانده باشد آن هم در شرایطی که پیکر شهیدان باهنر و رجایی تقریباً سالم است.
آیت الله امامی کاشانی نیز همچون بسیاری دیگر، پرونده انفجار دفتر نخست وزیری را مبهم میپندارد. امام جمعه موقت تهران در خاطراتی که در ماهنامه شاهد یاران به چاپ رسید، میگوید: «این سؤال پیوسته مطرح خواهد بود که عوامل نفوذی چگونه توانستند تا این سطح رسوخ کنند... اندکی دقت نشان میدهد که وسعت اقدامات این گروه تا بدان پایه است که از عامل واقعی جنایت دفتر نخست وزیری، شهید! میسازد. بسیار سادهلوحانه است اگر گمان کنیم این اشتباه سهواً پدید آمده که تکههایی را که به عنوان تکههای بدن کشمیری در یک کیسه پلاستیکی جمع شده با عنوان شهید کشمیری! مطرح شود، ولی جسد سالم برادر شهیدمان، دفتریان تا 48 ساعت به عنوان یکی از شهدای حادثه، اعلام نشود.»
همزمان با تشییع جنازه، افرادی همچون علی اکبر تهرانی و سازگارا به بهشت زهرا رفته و برای هماهنگی دفن جسد کشمیری تلاش میکنند. در حالی که تمام مراحل قانونی همچون شناسایی اجساد، معاینه ، اعلام نظر پزشکی قانونی و صدور مجوز دفن درباره شهیدان رجایی، باهنر و دفتریان به صورت کامل انجام گرفته است، هیچیک از این مراحل درباره کشمیری طی نمیگردد. جالب آنکه در حالی که نسبت به جنازه ساختگی کشمیری تا این حد احساسات عمومی برانگیخته میشود، هیچ اقدامی از سوی دفتر نخست وزیری برای تشییع و تدفین شهید دفتریان که مدیرکل امور مالی نخستوزیری بوده است، انجام نمیپذیرد.
جالب تر آنکه پس از آشکار شدن بخشی از حقیقت، روابط عمومی نخست وزیری در اطلاعیهای با تأکید بر اینکه پیکر سومی که توسط مردم تشییع شده متعلق به کشمیری نبوده بلکه جسد سید عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخست وزیری بوده است، افزود: بر اساس همین گزارش پیکر «شهید مسعود کشمیری» در واقعه انفجار متلاشی شده بود، که قسمتهای به دست آمده نیز همراه سه شهید دیگر به خاک سپرده شده است!
این درحالی است که در ابتدای این اطلاعیه رسمی آمده است: شهید دفتریان در اثر خفگی شهید شده و نه سوختگی. پس پیکر او از ابتدا قابل تشخیص هویت بوده، پس چگونه او را با «مسعود کشمیری» اشتباه گرفته بودند؟
همسر شهید دفتریان نیز در گفتوگو با هفته نامه سروش میگوید: «این قدر میدانم که ساعت حدود هشت و چند دقیقهای بود که نام «کشمیری» را به عنوان سومین شهید نام بردند. حتی تا ساعت 2 آن روز هم نام «دفتریان» به عنوان شهید اعلام نشد و فردا بعدازظهر ساعت 2 نام «دفتریان» را اعلام کردند. معلوم شد که به هرحال شهید اول و دوم و سوم هم «کشمیری» و چهارم شهید «دفتریان» ولی چون سه جنازه بیشتر حمل نشد یکی جنازه «شهید رجایی» و یکی جنازه «شهید باهنر» که سوخته بودند و غسل نمیخواستند ولی جنازه ما تا رفت، شسته شد و دفن کردیم حدود سه بعداز ظهر شد و فردای آن روز که من و خانم «باهنر» و خانم «رجایی» که قرار گذاشتیم با هم صبح به بهشت زهرا برویم در آنجا متوجه شدم که بعد از جنازه «دفتریان» جنازه «کشمیری» دفن شده که این برای من سؤال شد که دو تا جنازه که سوخته بود کنار هم دفن شده بود. مگر نگفتند که کشمیری هم سوخته بود خوب این هم باید سریع دفن میشده. چطور شد که دو تا جنازه سوخته کنار هم بعد از آن جنازهای که سوخته نشده و بعد از آن یک خشتی زدهاند و نوشتهاند «کشمیری» به هر حال این سؤال برای ما بود...»
یکی از نکات دیگر که در بهشت زهرا پدیدار میشود، دفن جنازه ساختگی، به صورت غیرقانونی است. نظریه پزشکی قانونی، جواز دفن و مراحل اداری و کارهای دفتری در بهشت زهرا برای «کشمیری» انجام نشد. در حالی که همه این تشریفات برای «شهید رجایی» و «شهید باهنر» انجام گردید. این موضوع سازمان یافته بودن جنازهسازی را بیش از هر چیز آشکار میسازد که میتواند در قلب خود اسرار بسیاری را مکتوم داشته باشد.
در کنار این نوشته، اسناد منتشر نشده مراحل جواز دفن رئیس جمهور و نخست وزیر شهید کشور تقدیم میگردد، شاید مقدمهای گردد تا به زودی پرده از راز اصلی این جنایت که معادلات سیاسی داخلی و خارجی را تغییر داد، برداشته شود. کافی است فیلمی که در سالیان اخیر از مذاکرات رجوی با صدام پخش شد را به خاطر آوریم، زمانی که از اطلاع کاخ سفید از این عملیات تروریستی سخن میگفت تا دریابیم که ارزشهای اطلاعاتی این اتفاق حتی برای دستگاه اطلاعاتی امریکا، کمتر از ترور کندی نیست.
ویژه نامه شناخت نفاق و منافق ، نفوذ و نفوذی
تابناک
افزودن دیدگاه جدید