نقد قرآنی سخنان سید حسن آقا میری متن + PDF
توضیح:متن زیر از سخنرانی دکتر مهرداد ویس کرمی,عضو هیأت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی لرستان در تاریخ 22/2/94,در دانشگاه مزبور, با موضوع نقد مدعیات جناب آقای حسن آقامیری پیاده و ویرایش شده و لذا رنگ و بوی گفتاری دارد. با وجود اصرار دکتر ویس کرمی,جناب آقامیری,حاضر به مناظره نشدند و لذا سخنرانی کنونی در غیاب ایشان ایراد شده است.
مقدمه:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً: اى کسانى که ایمان آوردهاید! تقواى الهى پیشه کنید و سخن حق بگویید)أحزاب،70 (
آفتی که امروز جوانان جامعه اسلامی را تهدید می کنند این است که در حیطه ی اندیشه به شبهه مشغول بشویم و در حیطه عمل به هوس!
سه نوع برخورد نادرست با پیام الهی:
ما در برخورد با پیام الهی از قدیم الایام سه نوع برخورد نادرست را شاهدیم. در تمام آنچه که قرآن کریم نقل می کند در مورد تمام انبیای گذشته این مورد صادق بوده است:
1-تکذیب و کتمان اصل پیام الهی(جریان کفر):
کسانی هستند که اصل پیام الهی را تکذیب و کتمان می کنند. این گروه قرآن و روایات را انکار می کنند.
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (159 بقره)
کسانى که دلایل روشن، و وسیله هدایتى را که نازل کردهایم، بعد از آنکه در کتاب براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مىکند؛ و همه لعنکنندگان نیز، آنها را لعن مىکنند
إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (160)
مگر آنها که توبه و بازگشت کردند، و (اعمال بد خود را، با اعمال نیک،) اصلاح نمودند، (و آنچه را کتمان کرده بودند؛ آشکار ساختند؛) من توبه آنها را مىپذیرم؛ که من تواب و رحیمم
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ (161)
کسانى که کافر شدند، و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود
خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ(بقره،162)
همیشه در آن (لعن و دورى از رحمت پروردگار) باقى مىمانند؛ نه در عذاب آنان تخفیف داده مىشود، و نه مهلتى خواهند داشت!
2-تحریف پیام و تفسیر دلبخواهی پیام دین .(جریان نفاق به عنوان خطرناکترین جریان):
گروه دوم, پیام دین را انکار و حذف نمی کنند و خود پیام را می آورند ولی آن را تحریف می کنند و می گویند معنایش همان چیزی است که ما می گوییم نه آن چیزی که شما فکر می کنید. جریان نفاق به عنوان خطرناک ترین جریانی است که پشت این انحراف قرار دارد که پیام حق را به جای انکار تحریف می کند و تعریفی دیگر از کار مثبت ارائه می کند. این جریان گفتند علی در غدیر نصب شده است اما پیامبر با علی قهر بوده و آن جا آشتی کرده است:
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُم- لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ(مائده/41)
اى فرستاده (خدا)! آنها که در مسیر کفر شتاب مىکنند و با زبان مىگویند ایمان آوردیم و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند! و (همچنین) گروهى از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش مىدهند، تا دستاویزى براى تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگرى هستند که خودشان نزد تو نیامدهاند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف مىکنند، و (به یکدیگر) مىگویند: «اگر این (که ما مىخواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داورى کرد،) بپذیرید، وگرنه (از او) دورى کنید!» (ولى) کسى را که خدا (بر اثر گناهان پىدرپى او) بخواهد مجازاتکند، قادر به دفاع از او نیستى؛ آنها کسانى هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند؛ در دنیا رسوایى، و در آخرت مجازات بزرگى نصیبشان خواهد شد
حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه در وصف این دسته, در جامعه اسلامی می فرماید : «... حرام خدا را به وسیله «شبهات دروغ» و «هوسهای غفلت زا» حلال می کنند، شراب را به نام آب انگور، رشوه را به بهانه هدیه و ربا را به بهانه اینکه نوعی معامله است، حلال می شمردند...»(خطبه/156)
3-بی توجهی به پیام خدا (جریان سکولار):
گاهی ما در حرکاتمان و رفتارمان و سخنانمان و بحث هایمان طوری حرف می زنیم که گویا خداوند متعال در این موضوع هیج چیزی نازل نکرده است و هیچ نظری نداده است به عبارتی دیگر ما حرف خدا را رد کنیم بلکه طوری حرف می زنیم که خداوند انگار در این مورد هیچ اظهار نظری نکرده است و یا نباید بکند. این همان جریان سکولار هست که قائل به جدایی دین از سیاست می باشد. و در سطح بالاتر حتی جدایی دین از زندگی شخصی انسان ها را هم خواستار هستند و وقتی خیلی غلیظ تر می شود قائل به دین بدون شریعت می شوند یعنی هر کسی کار خودش را بکند و کاری به دین نداشته باشند.
قرآن گروهی را نام می برد که به تعبیر قرآن من لم یحکم به ما انزل الله هستند. کسانی که در حکم کردن و حرف زدن کاری به حکم خداوند ندارند :
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتی ثَمَناً قَلیلاً وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ:"ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایى بود نازل کردیم پیامبرانى که تسلیم [فرمان خدا] بودند به موجب آن براى یهود داورى مىکردند و [همچنین] الهیون و دانشمندان به سبب آنچه از کتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند پس از مردم نترسید و از من بترسید و آیات مرا به بهاى ناچیزى مفروشید و کسانى که به موجب آنچه خدا نازل کرده داورى نکردهاند آنان خود کافرانند." .( مائدة , 44 ) . این افراد در در آیات 45 و 47 همین سوره,به عنوان فاسق و ظالم نامیده شده اند.
در این نوشته سعی داریم بررسی کنیم که فرمایشات جناب آقامیری در کدام یک از این سه حیطه است و قضاوت را بر عهده شما خوانندگان عزیز می گذاریم: "فبشرعباد.الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ": "بشارت بده بندگان مرا؛ همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از نیکوترین آنها پیروى مىکنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند." (زمر، 18-17 )
کلیات بحث
ملاک ما بررسی کلیپ های صوتی روی سایت ایشان و سخنرانی های ایشان در دانشگاه های کشور است.
نکته:با توجه به کلیپهای روی سایت ایشان و کار حرفه ای روی آنها، به نظر می رسد که نه با شخص آقای آقامیری بلکه با یک جریان هدفدار طرف هستیم که دارای بودجه و افراد حرفه ای و امکاناتی است که فعلا به ما ربطی ندارد.
مبحث در چند عنوان زیر ارائه می شود:
1. نقاط مثبت و قوت ایشان
2. اشکالات علمی
3. نکات قابل توجه : مواردی که باید به آن ها دقت کرد و انسان مومن و کیس باید زیر چشمی این ها را ببیند و به آن ها توجه کند.
بحث ما حتی الامکان قرآنی است و سخنان ایشان را با قرآن جواب خواهیم داد و حتی دلیل های نقضی,هم بعضا قرآنی خواهد بود.
نقاط مثبت و قوت ایشان:
1-داشتن دغدغه دینی: ایشان به علما ، مراجع ، نظام، هیئتی ها ، بسیجی ها و به همه کسانی که به عنوان قشر مذهبی در جامعه شناخته شده اند ایراد می گیرد؛در یکی از کلیپ ها ایشان می گویند ما به علما اعتراض داریم و ایرادات سنگینی نسبت به علما می گیرند و در پس زمینه کلیپ ،آیاتی در مورد کسانی آیات الهی را کتمان کرده اند خوانده می شود مثل این که علمای ما مصداق علمای بنی اسرائیل هستند که آیات الهی را کتمان می کنند و ناخودآگاه این یک کار هنری پیچیده ای روی این کلیپ شده است که شما ضمن اینکه علیه علمای حوزه علمیه قم حرف می زنید القا می کنند که این ها کسانی هستند که آیات الهی را کتمان می کنند و وظیفه شان را انجام نمی دهند. که در ادامه به این مورد مفصلا خواهیم پرداخت
2-قدرت بیان خوب و روان و سلیس حرف زدن(البته حرف خوب زدن غیر از خوب حرف زدن است)
3-تأکید بر وحدت مسلمانان
4-تأکید بر آسیب زدایی اختلاط نامناسب زن و مرد و تأکید بر مقام مادری
2- اشکالات علمی:
2-1- استدلال های ضعیف و شکننده: یکی از اشکالات ایشان استدلال های ضعیف و شکننده ی ایشان است که در تمامی کلیپ های ایشان دیده می شود و بیشتر به صورت انتقاد و خالی از ارئه راهکار است و به عنوان استدلال گاهی داستانی از عالمی در حال سکرات نقل می کنند. که در ادامه به چند نمونه اشاره می کنیم.
نمونه اول: در مورد در اولویت نبودن حجاب،ایشان به تعداد کم آیات حجاب، استدلال می کنند و می گویند مگر چند آیه در مورد حجاب داریم که آن را این قدر بزرگ جلوه می دهید و این همه در مورد آن مانور می دهید و بعد به مفاسد اقتصادی و اجتماعی جامعه اشاره می کنند (سخنرانی در دانشگاه علوم پزشکی لرستان)
جواب نقضی: مگر در مورد،روزه،طهارت، ربا،غیبت،بردن آبروی مؤمن،خمس،امربه معروف و نهی از منکر،زنا،لواط،قتل نفس و ... چند آیه داریم؟!آیا این امر،به معنای اهمیت اندک این مسائل است؟
جواب حلی: اهمیت موضوع، الزاما به تعداد آیات ربط ندارد؛بلکه روایات را هم بایستی لحاظ کرد. در کتب روایی از جمله کتاب "حدیث معراج پیامبر اسلام"،از علامه مجلسی، روایات تندی در مورد بدحجابی آمده است.
نمونه دوم: تکیه زیاد با لحن تمسخر آمیز، بر دروغ بودن عذابهای الهی؛ و می گوید این چرندیات را رها کنید و این چنین استدلال می کند که مگر در آخرت چه تغییری رخ می دهد که خدا از این همه مهربانی دست برداشته و خدای ترسناکی شده؟ به چه دلیل,پس از مرگ باید این همه بترسیم؟!
جواب نقضی:
الف- فرض می کنیم فرمایش شما درست باشد،و آخرت مانند همین دنیا باشد،آیا در این دنیا سختی و رنج ، بیشتر بر مردم،سنگینی می کند یا خوشی و آسایش؟ چرا خدای مهربان ساختگی شما بعضی را در کودکی یتیم می کند؟انسان هایی که تحت ستم حاکمان جور هستند را چه می گویید؟ چرا خدا آل سعود را نابود نمی کند ؟ مریضان لاعلاج،گرسنگان و ... در همین دنیا ،فراوان نیستند؟ نتیجه این که اگر آخرت مثل همین دنیا هم باشد،باز هم عذاب وجود دارد و خداوند به همه رحم نمی کند!
ب-اگر بگویید اینها،بر اثر اختیار سوء بشر است،ما هم در مورد آخرت همین را می گوییم!
جواب حلی: بله به شهادت آیات فراوان،نظام دنیا با آخرت تفاوت اساسی و ماهوی دارد.به آیات زیر توجه فرمایید:
در قیامت،آسمان مانند فلز گداخته می شود.(معارج/8) ،قیامت پنجاه هزار سال طول می کشد.(معارج/4) ،اسرار نهانی برملا می شود.(غافر/16) و (طارق/9).دلها زیر و رو (نور/37) و چشم ها از ترس بی حرکت می شوند.(ابراهیم/42)مال و دوستی و فرزند فایده نمی بخشد.(شعرا/88) و ابراهیم/31).دوستان غیر متقی با هم دشمنند.(زخرف/67).برخی روسیاه هستند.(آل عمران/106).انسان از برادر و پدر و مادر و دوست و همسر خود فرار می کند.(عبس/34-37). معذرت خواهی فایده ندارد.(غافر/52).جهنم به سوی مجرمان آورده می شود.(فجر/23). و مجرمان با صورت در آتش کشیده می شوند.(قمر/48). حتی یک روز هم تخفیف داده نمی شود.(غافر/49).
عجیب است که ایشان،گمان می کند که این سخنان،از علمای دین یا حتی روایات است و آن را به باد تمسخر و هجمه می گیرد.این همه غفلت از قرآن یا عدم اطلاع از آن،از کسی که می خواهد دیگران را بیدار کند عجیب است!
نمونه سوم: ایشان بدون هیچ توضیحی می گوید :در اسلام،خشونت نداریم.
جواب:
1- این سخن ناتمام است.در اسلام،خشونت ظالمانه و برای هدف باطل نداریم و الا در مواردی،خشونت یک ارزش است.
-یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ: اى پیامبر! با کفار و منافقین پیکار کن و بر آنان سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است، و بد فرجامى است. (تحریم/9) و (توبه/73)
-قرآن در مورد محاربین می فرماید: إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ. )
سزاى کسانى که با [دوستداران] خدا و پیامبر او مىجنگند و در زمین به فساد مىکوشند جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهتیکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند این رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. (مائدة ، 33 )
- ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُریدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ. (أنفال ، 67 ). هیچ پیامبرى حق ندارد اسیرانى (از دشمن) بگیرد تا کاملا بر آنها پیروز گردد (؛و جاى پاى خود را در زمین محکم کند)! شما متاع ناپایدار دنیا را مىخواهید؛ (و مایلید اسیران بیشترى بگیرید، و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید؛ ولى خداوند، سراى دیگر را (براى شما) مىخواهد؛ و خداوند قادر و حکیم است!
پیامبران قبل از تشکیل حکومت حق نگهداری اسیر را ندارند و نظر خدا و رسول در جنگ بدر کشتن اسرا بود ولی مسلمانان در قبال فدیه اسرا را آزاد کردند و چوبش را در احد خوردند (منبع؛ ترجمه تفسیر المیزان، ج9، ص 177)
- فَإِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِکَ وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ:
پس چون با کسانى که کفر ورزیدهاند برخورد کنید گردنها[یشان] را بزنید تا چون آنان را [در کشتار] از پاى درآوردید پس [اسیران را] استوار در بند کشید سپس یا [بر آنان] منت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [و عوض از ایشان بگیرید] تا در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود این است [دستور خدا] و اگر خدا مىخواست از ایشان انتقام مىکشید ولى [فرمان پیکار داد] تا برخى از شما را به وسیله برخى [دیگر] بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شدهاند هرگز کارهایشان را ضایع نمىکند. (محمد ، 4)
حال سوال ما از جناب آقامیری این است که این اسلام خشونت دارد یا ندارد؟شما کدام اسلام را می گویید که خشونت ندارد؟چه کسانی می گویند اسلام خشونت ندارد؟غربی ها انواع سلاح را دارند و می خواهند بگویند اسلام دین لطیفی است و شما بی خاصیت بشوید تا ما بیاییم کشور شما را تسخیر کنیم.حتی در برخی از کشورهای عربی قرآن را ویرایش و آیات جهاد و شهادت را حذف کرده اند! این که امثال میر آقایی می گویند,اسلامی نیست که خدا به ما معرفی کرده است. خدا می فرماید:" و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه..."(انفال/۶۰)
به عنوان نمونه به قسمتی از المیزان توجه فرمایید:" از ائمه هدى (ع) روایت شده که اسیران جنگى دو جورند: گروهى قبل از تمام شدن جنگ دستگیر مىشوند با اینکه هنوز تنور جنگ داغ است، امام مسلمین در باره آنان اختیار دارد، اگر خواست به قتل مىرساند و اگر خواست یک دست و یک پایشان را به طور عکس قطع نموده رهایشان مىکند، تا در اثر خونریزى بمیرند ولى نمىتواند بدون عوضى و یا با گرفتن عوض رهایشان کند.
قسم دوم از اسیران آنهایند که بعد از تمام شدن جنگ اسیر مىشوند که امام مسلمین در باره آنان اختیار بیشترى دارد، هم مىتواند بدون گرفتن فداء آزادشان کند و هم مىتواند فداء پولى و یا انسانى بگیرد، و هم مىتواند آنها را برده کند، و هم مىتواند گردن بزند. و درهر دو حال اگر مسلمان شدند تمامى آن شکنجهها ساقط شده، حکمشان حکم مسلمین خواهد بود." (ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص: 344)
۲- در قرآن کریم، شش مورد واژه "قاتلوا" آمده است.
3-غلظت و خشونت،فی نفسه بد نیست بلکه از نوامیس خلقت است.مهم این است که برای دفع ظلم و ستم و شرک باشد نه در مقابل حق و برای سرکوب محرومان.
4-گردن زدن مردان یهود و تبعید زنان و بچه های آنها از همین قبیل است.در جنگ با یهود یهودیان تسلیم شداند. این را آقای آقا میری می تازد و می گوید تاریخ را اینجا تحریف کرده اند سعدبن معاذ, با یهودیان رفاقت داشت و گفتند ما در جنگ تسلیم می شویم و هر آنچه که سعدبن معاذ گفت قبول می کنیم . عبدالله حکم کرد که مردانشان را گردن بزنید و زن و بچه هایشان را تبعید کنید و خدا و رسول هم همین نظر را داشتند..(ترجمه المیزان,ج 9,ص 169)
جناب آقا میری اگر رزمندگان ما در برابر ارتش بعث عراق مقاومت نمی کردند آیا جنگ ما به پیروزی می رسید؟
اگر مردم عراق و یمن در برابر داعش و آل سعود مقاومت نکنند ، به آسایش می رسند و از دست دشمنانشان خلاص می شوند؟
نمونه چهارم:آقامیری:در اسلام اجبار نداریم!
باز جمله مبهم و کلی است و معلوم نیست این عبارت ناظر بر کدام مسئله است.
جواب نقضی: واجبات و محرمات،امر به معروف،نهی از منکر ،حدود و تعزیرات که از مسلمات اسلام است،اجبار هست یا نه؟!
آیه شریفه را چه می گویید:" الزَّانِیَةُ وَ الزَّانی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فی دینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنینَ :"به هر زن زناکار و مرد زناکارى صد تازیانه بزنید و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید در [کار] دین خدا نسبت به آن دو دلسوزى نکنید و باید گروهى از مؤمنان در کیفر آن دو حضور یابند. (نور ، 2)
-جواب اصلی: منظور شما اجبار در چه حیطه ای است؟
-اجبار قبل از ایمان آوردن است یا بعد از آن؟
-اجبار در عقیده است یا رفتار؟
- اجبار در مسائل شخصی است یا مسائل اجتماعی؟!
شرح جواب:
تا قبل از ظهور امام زمان،کسی را به اسلام آوردن اجبار نمی کنند.(یکی از معانی لا اکراه فی الدین).
اما یک مسلمان و نیز غیر مسلمان در پناه اسلام،بایستی در چارچوبه احکام و قوانین اسلامی حرکت نماید و با منت جزیه بپردازند.(توبه/۲۹).اما در عباداتی که اهل کتاب در محیط انحصاری عبادت دارند،آزاد هستند.
- اجبار در عقیده معنا ندارد. چون عقیده قلبی است و امور قلبی،اجبار بردار نیست.
-اما در حیطه رفتار،هیچ دین و مرامی،بدون اجبار نیست:حتی در نظام لیبرال،حد آزادی هر فرد را آزادی سایرین تعیین می کند.
-در مسائل اجتماعی،بدون نوعی از اجبار،زندگی اجتماعی،امکان ندارد.(مانند اجبار در بستن کمربند و ممنوعیت سیگار در اماکن عمومی در غرب).
نکته:علامه طباطبایی در مورد لا اکراه فی الدین:می فرمایند : لااکراه فی الدین با جمله" قد تبین رشد من الغی" توضیح داده شده است. یعنی این که به دلیل فطرت الهی،قلب انسان از پذیرش دین،اکراه ندارد!
-آقایان لااکراه فی الدین را اشتباه فهمیده اند و می گویند به من نگو نماز بخوان و روزه بگیر و ...
-حال در مورد حجاب معنای اجبار را بررسی می کنیم:
نتیجه: معنای انکار حجاب در سه حیطه مسئله قابل بررسی است:
الف-در عقیده: انکار حجاب,به عنوان کفر به یکی از احکام است و چون حجاب ضروری دین است،اگر به انکار خدا یا معاد برگردد باعث کفر می شود.
ب- در رفتار: بدحجابی و بی حجابی،گناه کبیره و بر خلاف قرآن و روایات و مخالف اجماع همه فرقه های اسلام است.و امر به معروف و نهی از منکر بدحجاب(به عنوان یک فرد گنهکار) واجب است و بالاترین مرحله امر به معروف،وظیفه حکومت است.
ج-در مسائل اجتماعی:حجاب یک مسألة فردی نیست و مشمول اجبار است!
2-2- قیاس های نادرست
نمونه اول: ایشان در رد عذاب های آنچنانی برای گنهکاران می گوید:"اگر ابن ملجم در دنیا از علی(ع) آب بخواهد ،آیا او را ناامید می کند؟در آخرت هم همینگونه است."
جواب نقضی:ابراهیم خلیل، به عنوان جد پیامبر و علی-علیهم صلوات الله- در دعای خود,نعمت های دنیا را هم بر کفار روا ندانست:
-وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ.
و (به یاد آورید) هنگامى را که ابراهیم عرض کرد: «پروردگارا! این سرزمین را شهر امنى قرار ده! و اهل آن را -آنها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آوردهاند- از ثمرات (گوناگون)، روزى ده! پس الله(گفت:) «ما دعاى تو را اجابت کردیم؛ و مؤمنان را از انواع برکات، بهرهمند ساختیم؛ (اما به آنها که کافر شدند، بهره کمى خواهیم داد؛ سپس آنها را به عذاب آتش مىکشانیم؛ و چه بد سرانجامى دارند» (بقره ،126). حتی از عموی خود تبری جست:"وَ مَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ" :"و طلب آمرزش ابراهیم براى پدرش جز براى وعدهاى که به او داده بود ، نبود . و [ لى ] هنگامى که براى او روشن شد که وى دشمن خداست ، از او بیزارى جست . راستى ، ابراهیم ، دلسوزى بردبار بود .(توبه,114)
جواب حلی: قیاس دنیا با آخرت غلط است. چرا که
الف- دنیا،دار عمل است و آخرت دار حساب:" وَ إِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ.( نهج البلاغه,خ 41)
ب-دنیا برای همه و آخرت برای متقین است:"وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ. وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ. وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ.
اگر (تمکن کفار از مواهب مادى) سبب نمىشد که همه مردم امت واحد (گمراهى) شوند، ما براى کسانى که به (خداوند) رحمان کافر مىشدند خانههایى قرار مىدادیم با سقفهایى از نقره و نردبانهایى که از آن بالا روند.و براى خانههایشان درها و تختهایى (زیبا و نقرهاى) قرار مىدادیم که بر آن تکیه کنند و انواع زیورها؛ ولى تمام اینها بهره زندگى دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است! (زخرف ، 33-35)
ج- در آخرت,ترحم به جهنمیان,به فرمان الهی ممنوع و حرام است:"وَ نادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْکافِرینَ".و دوزخیان بهشتیان را آواز مىدهند که از آن آب یا از آنچه خدا روزى شما کرده بر ما فرو ریزید مىگویند خدا آنها را بر کافران حرام کرده است. ( أعراف ، 50)
د-مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ. (محمد ، 15)
توصیف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده، چنین است: در آن نهرهایى از آب صاف و خالص که بدبو نشده، و نهرهایى از شیر که طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهایى از شراب (طهور) که مایه لذت نوشندگان است، و نهرهایى از عسل مصفاست، و براى آنها در آن از همه انواع میوهها وجود دارد؛ و (از همه بالاتر) آمرزشى است از سوى پروردگارشان! آیا اینها همانند کسانى هستند که همیشه در آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده مىشوند که اندرونشان را آ هم متلاشى مىکند؟!
ه- وَ أَمَّا الَّذینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعیدُوا فیها وَ قیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ.( سجدة ، 20 )
اما کسانى که فاسق شدند (و از اطاعت خدا سرباز زدند)، جایگاه همیشگى آنها آتش است؛ هر زمان بخواهند از آن خارج شوند، آنها را به آن بازمىگردانند و به آنان گفته د: «بچشید عذاب آتشى را که انکار مىکردید!»
ر-در قرآن مجید,در هفت مورد،سخن از عدم تخفیف به جهنمیان، و 15 مرتبه خلود در جهنم به میان آمده است.
ز- حق مسخره کردن کفار و مشرکان,در مواردی داده شده است:" وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ."او مشغول ساختن کشتى بود، و هر زمان گروهى از اشراف قومش بر او مىگذشتند، او را مسخره مىکردند؛ (ولى نوح) گفت: «اگر ما را مسخره مىکنید، ما نیز شما را همینگونه مسخره خواهیم کرد! (هود ، 38 )
-نظام عالم بر اساس دلبخواه شما نیست:" لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً .پاداش و کیفر) به دلخواه شما و به دلخواه اهل کتاب نیست هر کس بدى کند در برابر آن کیفر مىبیند و جز خدا براى خود یار و مددکارى نمىیابد. .(نساء ، 123 ).
توضیح این است که خداوند دارای رحمت است و معنای رحمت,برآوردن نیازهای موجودات است و بر همین اساس خداوند متعال,اهل بهشت را با رحمت رحیمیه به بهشت[...یهدیهم ربهم بایمانهم...(یونس/۹)]و گنهکاران را با رحمت رحمانیه به جهنم هدایت می فرماید.[...یهدیه الی عذاب السعیر.(حج/۴)].(تفسیر المیزان.ج۱,تفسیر سوره حمد)
نمونه دوم: ایشان می گوید:"اگر در قیامت مردم همدیگر را ببخشند،همه چیز درست می شود."
جواب: این حرف خلاف قرآن است.نه تنها بخشش و رضایت مردم عادی، بلکه حتی دعای انبیاء هم در مواردی کارساز نیست.
الف- دعای نوح در حق فرزندش مستجاب نشد:"
قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ. (هود ،46)
فرمود: «اى نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحى است ( فرد ناشایستهاى است)! پس، آنچه را از آن آگاه نیستى، از من مخواه! من به تو اندرز مىدهم تا از جاهلان نباشى!!»
ب-تقاضای ابراهیم برای مذاکره در مورد دفع عذاب از قوم لوط رد شد :"یا إِبْراهیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ. (هود ، 76 )
تحلیل روانشناختی :این تفکر برخاسته از یک پیش فرض غلط است که مبنای اومانیستی دارد؛گویا حق خدا اهمیتی ندارد و تنها حق الناس،گناه است.با این فرض،آیا گناهان میان انسانها(مانند زنا) که طرفین،راضی هستند،اشکالی ندارد؟! بلکه همه حق از خداست وبه او برمی گردد.و بزرگترین گناه ضایع کردن حق خداست.
نمونه سوم: تکیه افراطی بر گذشت و رحمت اهل بیت ؛مانند بخشیدن طلحه و عمرو عاص و ...
جواب نقضی: شواهد فراوانی،خلاف ادعای شما را ثابت می کند:
-عدم پذیرش عذرخواهی شیخین از طرف حضرت زهرا(س)
- عدم پذیرش عذر کسی که یکبار از طرف پیامبر بخشیده شده بود در جنگ احد(تاریخ سیاسی اسلام،رسول جعفریان،ج 1): یکی از مشرکین که در جنگ بدر اسیر شده بود و توسط پیامبر بخشیده شده بود ولی این مشرک در جنگ احد دوباره اسیر شد و به بهانه ای دنبال بخشش بود و حضرت فرمودند مومن دوبار از یک سوراخ گزیده نمی شود. گردنش را بزنید.
-در آخرت،شفاعت اهل بیت،حساب و کتاب دارد؛ به عنوان مثال،شفاعت،به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد.
- به سفارش حضرت زهرا،پس از رحلت ایشان،اسماء،از ورود عایشه به منزل ایشان جلوگیری نمود.
جواب حلی: ما می گوییم این حرف اجمالا درست است ولی توضیح دارد: اهل بیت در مسائل شخصی یا رعایت مصلحت اسلام و جامعه اسلامی اهل گذشت بودند اما در دفاع از ارزشها و حدود الهی،تا پای جان ایستادند؛ علی در مورد برخورد با معاویه گذشت نکرد:" وَ لَقَدْ ضَرَبْتُ أَنْفَ هَذَا الْأَمْرِ وَ عَیْنَهُ- وَ قَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَ بَطْنَهُ- فَلَمْ أَرَ لِی فِیهِ إِلَّا الْقِتَالَ أَوِ الْکُفْرَ." (نهج البلاغه/خ 42)
نمونه چهارم: آقامیری؛ترس و طمع،به خدا نزدیک نمی کند!( ایشان به کمرنگ کردن جهنم به عنوان مظهر غضب الهی و انتقام او می پردازد و این که جهنم را به عنوان بیمارستان مطرح می کند)
جواب نقضی: پس چرا خداوند حکیم،از ترس و طمع نیز در جهت هدایت انسانها استفاده کرده است؟
تعداد واژه های به کار برده شده در مورد بهشت و جهنم در قرآن
الف-تعداد واژه های مرتبط با آتش و جهنم: نار=20 النار=100 جهنم=72 جمع کل=192
ب- تعداد واژه های مرتبط با بهشت جنت=21 جنات=66 الجنه=54 الجنات =1 جمع کل=144
ج- واژه های ناظر به توصیف جلالی پیامبر اکرم: نذیر=28 النذیر=2 منذر=5 نذیرا=12 جمع کل=47
د- واژه های ناظر به توصیف جمالی پیامبر اکرم: بشیر=3 مبشرا=5 فبشره بمغفره=1 جمع کل= 9
- تعبیر"بشارتشان بده"، تنها در مورد جهنم به کار رفته است:
فبشرهم بعذاب الیم=3 فبشره بعذاب=2 انذرهم=2
- «ان انت الا نذیر» داریم(فاطر،23) اما هر جا تعبیر بشیر در مورد رسول خدا آمده بعد از آن نذیر هم آمده است.
نتیجه: بر خلاف تصور جناب آقا میری, خداوند مردم را از جهنم ترسانده است.
جواب حلی:
1-خصوصیت روانی انسان، به گونه ای است که به خوف و طمع هردو نیاز دارد. به عنوان مثال به دانشجو وقتی می گویی نمره ات را کم می کنم بیشتر از استاد و درس,حساب می برد تا زمانی که به او می گویی ارفاق می کنم؛واقعیت این است که تعداد افرادی که بدون خوف و طمع خدا را بپرستند، انگشت شمار است.
2- خداوند ،عبادت به خوف و طمع را ستوده است:
-وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ.
و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید! (بیم از مسؤولیتها، و امید به رحمتش. و نیکى کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است! (أعراف : 56)
-تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ.
پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مىشود (و بپا مىخیزند و رو به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مىخوانند، و از آنچه به آنان روزى دادهایم انفاق مىکنند! ( سجدة ،16 )
3-دلیل ترساندن مردم از آخرت:.عقل می گوید،سرمایه برود،خطرناکتر است تا این که سودی را از دست بدهی! گناه،به منزله سوختن سرمایه است و بیشتر،انسان را نگران می کند.و ترساندن،در نهی از گناه مؤثرتر است.
4- به فرموده قرآن،در عین امید به رحمت الهی،نباید از عذاب او غافل بود:
-نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ. وَ أَنَّ عَذابی هُوَ الْعَذابُ الْأَلیمُ.
بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم! و (اینکه) عذاب و کیفر من، همان عذاب دردناک است! ( حجر 49-50 )
5-بر عکس ادعای شما،فرعون در دم آخر،ایمان آورد ولی فایده نداشت:
-"وَ جاوَزْنا بِبَنی إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً حَتَّى إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ. آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدینَ. (یونس،90-91)
و فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم پس فرعون و سپاهیانش از روى ستم و تجاوز آنان را دنبال کردند تا وقتى که در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ایمان آوردم که هیچ معبودى جز آنکه فرزندان اسرائیل به او گرویدهاند نیست و من از تسلیمشدگانم. اکنون در حالى که پیش از این نافرمانى مىکردى و از تباهکاران بودى (
و خدا ایمان آوردن فرعون را قبول نکرد.
ما روایتی داریم که آقای آقامیری تنها به بخش انتهایی روایت توجه دارد.
شخصی از امام رضا (ع) پرسید چرا خداوند فرعون را غرق کرد با اینکه فرعون می گفت ایمان آوردم؟امام جواب داد: وقتی از زندگی ناامید شد ایمان آورد.... و علت دیگر این که خدا به این خاطر فرعون را غرق کرد که گفت یا موسی نگفت یا خدا(بخشی که جناب آقامیری بر روی آن توجه ویژه دارد.) (تفسیر نور الثقلین، ج2، ص: 317)
6-همه دعوا بر سر کسانی است که با خدا کاری ندارند؛آیا اینها هم آمرزیده می شوند؟! بخشش توبه کنندگان چیز جدیدی نیست؛شما اثبات کنید که بدون توبه یا شفاعت یا در حال شرک و کفر،آمرزش چگونه است؟!
-مثال جالب در روایات آمده است:در روایات داریم هنگامی که قوم موسی در حال عبور از رود نیل بودند بعضی ها در دل خود گفتند وقتی از رود نیل به سلامت عبور کردیم کافر می شویم و جبرئیل در این حین آمد و بر صورت اسبان آن ها زد و آن ها را برگرداند و آن ها با قوم فرعون غرق گردیدند.تنها به خاطر اینکه نیت کردند بعد از نجات کافر بشوند خداوند آن ها را از جمله قوم فرعون حساب کرد.
7-تحلیل روانشناختی انکار عذاب: یا خود شخص اهل گناه است و راهی برای خود می جوید یا برای خوشایند گنهکاران،دین و آخرت خود را حراج نموده است یا جاهل است.
نمونه پنجم:آقامیری:اجبار در امور دینی، باعث بروز ریاکاری و مردن روح احکام می شود!
جواب اول: مردم در قبال احکام دینی سه دسته هستند:
-دسته اول که با طوع و رغبت احکام را می پذیرند.
-دسته دوم که تنبل یا غافل هستند اما با احکام دینی عناد ندارند.این گروه با اجبار،به احکام دینی تن می دهند و اجبار،نوعی خدمت به آنهاست.
-دسته سوم که اهل عناد هستند.بر اثر اجبار،آسیب های آنها به سایرین سرایت نمی کند.
بر خلاف تصور شما،روح احکام دینی،توحید است و با حاکم شدن احکام و حدود الهی،زمینه برای گسترش و تعمیق توحید فراهم می شود.اجبار،گرچه برای تعدادی ناخوشایند است اما برای سعادت نوع بشر ،لازم است.
جواب دوم: بسیاری از امور- از جمله حجاب- از احکام توصلی هستند و همین که رعایت شود کافی است و نیاز به قصد قربت ندارد که مشمول ریا شود. ولی نماز و روزه باید به قصد قربت باشد.
جواب سوم: اگر احکام اسلامی،رعایت نشود،اصل دین از بین رفته اما در فرض شما احتمال ریا وجود دارد،کدام عاقلی برای درمان شته،اصل درخت را قطع می کند؟!
به مردم یاد بدهید محجبه باشند ریاکار نباشند. به مردم یاد بدهید دین دار باشند ، برای خدا دین دار باشند. پس نیاز به کار فرهنگی هم داریم اما این,همه حرف نیست.
جواب چهارم:اجبار،راه اصلی و اولی نیست بلکه بندگان خدا با طوع و رغبت،فرامین خدا را گردن می نهند.اجبار در حیطه رفتار است و همزمان بایستی اندیشه و اعتقاد را با کار فرهنگی تقویت نمود.
نمونه ششم:آقامیری:ترس از خدا چه معنا دارد؟چه کسی گفته،تقوا یعنی از خدا بترس؟!
جواب نقضی: آیات زیر را چگونه معنا می کنید؟
-"... إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ غَفُورٌ
از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او مىترسند؛ خداوند عزیز و غفور است! (فاطر ، 28)
-"... فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.
از آتشى بترسید که هیزم آن، بدنهاى مردم (گنهکار) و سنگها ( بتها) است، و براى کافران، آماده شده است! (بقرة : 24 )
جواب حلی:تقوا یعنی بر حذر بودن از خطر و یکی از مصادیق خطر،ترس از جهنم و غضب الهی است.ترس از خدا از لوازم تقواست نه خود آن.
نمونه هفتم: جناب آقامیری,نقدهای متعدد به علما و طلاب دینی وارد می کنند.
جواب:
الف- نقد،بدون حد و مرز و بدون ارائه ملاک و مصداق و به صورت مبهم، بیشتر به تخریب می انجامد و زمینه سوء استفاده دشمن را فراهم می کند.گویا- نعوذ بالله- همه چیز خراب و همه علما خراب هستند.
ب-یکی از نقدهای اساسی،بربعضی از روحانیون وارد است که بدون اطلاع یا توجه به قرآن،به نقد و بررسی مسائل فرهنگی می پردازند. (خطبه 17پیامامامشرحتازهوجامعىبرنهجالبلاغه، ج 1، صفحه582)
ج-نکته دیگر،برخی از افراد است که در لباس روحانیت به دین لطمه می زنند.
نمونه هشتم: تحلیل غلط درنقد و بررسی توهین به پیامبر رحمت و ترسیم کاریکاتور ایشان!
جواب: سخنان ایشان در چهار محور با اشکال مواجه است:
1-انداختن تقصیر به گردن مسلمانان(مقصر کردن صاحبخانه به جای دزد)
2- خلط میان "برخورد اخلاقی پیامبر و اهل بیت در برخورد با توهین افراد بی ادب" با "حکم فقهی توهین به پیامبر و اهل بیت
3-نادیده گرفتن توطئه ها و غرض ورزی های مستشرقان و صهیونیسم در توهین به همه پیامبران و مقدسات دینی.
4-تحلیل منافقانه
تحلیل موارد بالا به شرح زیر است:
1-انداختن تقصیر به گردن مسلمانان:
ایشان برای توجیه این کار،به اعمال داعش،استناد می کند!
جواب:
-مگر داعش،نماینده اسلام است؟
-اعمال داعش بر طبق فقه کدام فرقه اصیل شیعه یا سنی درست است؟
-چرا از مزدور بودن داعش،حرفی نمی زنید؟مگر همین افراد به سایر پیامبران نیز توهین نمی کنند؟
-چرا میان منابع شیعه و سنی در ترسیم چهرة پیامبر،تفکیک قائل نمی شوید؟ با این منطق مقصر جنگ جمل و صفین و نهروان،چه کسی است؟!
- بیشترین جنایات دنیا را چه کسی انجام داده است؟ مسلمانان یا غربی ها ؟!آمارها چه می گویند(جنگهای جهانی،بمب اتم و ...)
2- خلط میان "برخورد اخلاقی پیامبر و اهل بیت در برخورد با توهین افراد بی ادب" با "حکم فقهی توهین به پیامبر و اهل بیت":
-حکم توهین به پیامبر اسلام(ص) مورد اتفاق همه مسلمانان و نیز توهین به اهل بیت، در میان علمای شیعه،اجماعی است.جناب آقا میری اگر مجتهد هستند،دلایل حکم خلاف اجماع خود را بیان کنند.
-حکم قتل توهین کننده، به توهین به شخصیت حقوقی حضرت(رسالت) برمی گردد و گذشت اخلاقی آن حضرات،موارد نادری است.این گذشت،در مورد بی ادبی اشخاص بی اطلاع،به شخصیت حقیقی ایشان، در شرایط خاصی صورت گرفته و خلط اینها غلط است.
- نمونه های برخورد با توهین به شخصیت حقوقی معصومین
-حکم پیامبر در فتح مکه در مورد ابو اخطل و دو کنیز او: پیامبر در فتح مکه همه را بخشید جز 3 نفر : 2 کنیز که خواننده بودند و دیگری مردی بود به نام ابواخطل که علیه اسلام شعر می گفت.پیامبر دستور داد اگر این افراد به پرده کعبه هم آویزان باشند این ها را بکشند و این کار ها را کردند.
-حکم قتل شخصی که در قلعه خیبر،علیه پیامبر و زنان مسلمان،شعر می سرود.
-حکم قتل خلیفه عباسی -به جرم توهین به حضرت زهرا- که توسط فرزند خلیفه اجرا شد:خلیفه عباسی در جمع به حضرت زهرا (س) توهین کرد و پسر خلیفه خدمت امام صادق (ع) آمد و قضیه را به حضرت شرح داد و امام حکم به قتل خلیفه کرد. پسر خلیفه به فتوای امام صادق پدرش را کشت و خود نیز –طبق پیش بینی امامصادق(ع)- بعد از مدت شش ماه کشته شد.
3-نادیده گرفتن توطئه ها و غرض ورزی های مستشرقان و صهیونیسم در توهین به همه پیامبران و مقدسات دینی: (کتاب مستشرقان و قرآن؛تألیف دکتر محمد زمانی)
صد سال پیش یک غربی کتابی 3 جلدی در مورد پیامبر نوشت و بابی را در آن کتاب باز کرد به عنوان آیات شیطانی و بعد از 80 سال شد رمانی به نام آیات شیطانی که توسط یک مسلمان نوشته شده بود
4-تحلیل منافقانه:این تحلیل مانند بهانه کسی است که برای فرار از جهاد،تحریک جنسی بر اثر دیدن زنان رومی را بهانه می کرد:" وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لی وَ لا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ." (توبة ،49)
بر طبق منطق شما,اگر کسی داعش را ببیند باید به پیامبر توهین کند؟ اگر یک مسیحی کار اشتباهی کرد باید به حضرت عیسی توهین کرد؟یا همان شخص را باید مورد نقد قرار بدهیم؟
نمونه نهم: آقا میری معتقد است که در جامعه ای که ظاهر دین باشد اما باطن و روح آن نباشد،فساد به مراتب بیشتر از جامعه غیر دینی است؟
جواب: گر منظور شما این است که روح دین،مهم تر از ظاهر آن است،حرف جدیدی نیست.به همین دلیل نفاق و ریا مذموم است.
- اگر منظور،مهم نبودن ظاهر دین و عدم رعایت ظاهر دین است که باید گفت،عدم رعایت ظاهر دینی، به منزله حذف دین است.( مانند تعظیم شعائر الهی،ایام الله، صلوات با صدای رسا برای رفع نفاق،... )
-ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ.(حج : 32 )
- ظاهر رفتار،در همه جا مهم است. چرا در مورد دین چنین نباشد: به عنوان مثال،درست است که بگوییم دل با خدا باشد ولی بر بت سجده شود؟
- حفظ ظاهر گاهی چنان مهم است که گفتن یک کلمه معمولی هم به دلیل سوءاستفاده دشمن،اشکال دارد:"یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ أَلیمٌ. (بقرة , 104).خداوند فرمود چون یهودیان از واژه راعنا سواستفاده می کنند مسلمانان حق گفتن این کلمه را ندارند.
3-نکات قابل توجه
نمونه اول: ترویج ضمنی سکولاریسم:
آقامیری:ما به دنیای دیگران کاری نداریم:موسی به فرعون نگفت می خواهم حکومت کنم بلکه گفت آدم خوبی باش!
جواب نقضی: آیا درگیری فرعون با موسی بر سر خوب شدن بود؟! خوب شدن دعوا دارد؟! آیا اقدام به قتل عیسای نبی برای خوب شدن بود؟
جواب حلی: به دستور الهی موسی به فرعون گفت: "أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ": بنى اسرائیل را با ما بفرست! (شعراء ، 17 )
-وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ. "و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادى ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، مىبخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد براى منصبها) آگاه است. (بقرة ، 247 )
- قرآن ما را از مراجعه به طاغوت نهی میکند:ألَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً
آیا ندیدى کسانى را که گمان مىکنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آوردهاند، ولى مىخواهند براى داورى نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شیطان مىخواهد آنان را گمراه کند، و به بیراههه)اى دور دستى بیفکند. .(نساء ، 60)
نمونه دوم: آقامیری با امر به معروف و نهی از منکر توسط گشت ارشاد,مخالفت می کند:
جواب نقضی: اگر توصیه های اخلاقی کفایت می کند،حدود و تعزیرات را برای چه وضع کرده اند؟
جواب حلی: 1-امر به معروف و نهی از منکر، از جمله دلایل و به منزله فلسفة تشکیل حکومت اسلامی است.
- وظیفه حاکمیت,اقامه حدود الهی است.
الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ.
همان کسانى که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا مىدارند، و زکات مىدهند، و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند، و پایان همه کارها از آن خداست! (حج ، 41 )
وظیفه حکومت اسلامی این است که امر به معروف و نهی از منکر بکند. گشت ارشاد باید نماینده حکومت اسلام باشد برای برخورد با افراد یاغی و طاغی و هنجارشکن . البته شکی نیست که باید این وظیفه را درست انجام بدهد
-قرآن کریم,دستور داده که امر به معروف,بایستی در قالب گروهی و تشکیلات باشد:
"وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند. "( آلعمران ، 104 )
بر طبق آیه بالا,باید گروهی از مردم باشند که به صورت حرفه ای امر به معروف و نهی از منکر بکنند.
2-برخورد قرآن با اراذل و اوباش که مزاحم زنان می شدند بسیار تهدید آمیز است,گروهی از زنان مسلمان هنگامی که به خانه بر می گشتند. اراذل و اوباش به این زنان متلک می گفتند. قرآن می فرماید:
" لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إِلاَّ قَلیلاً. مَلْعُونینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتیلاً. :اگر منافقان و کسانى که در دلهایشان مرضى هست و شایعهافکنان در مدینه [از کارشان] باز نایستند تو را سخت بر آنان مسلط مىکنیم تا جز [مدتى] اندک در همسایگى تو نپایند. (أحزاب ، 60 )
آیا با کسی که حجاب را به ریشخند می گیرد نمی توان برخورد کرد؟ آیا این افراد,از آن دسته از اراذل و اوباش نیستند که در انظار عمومی هنجار های عمومی را می شکنند ؟
تحلیل روانشناختی: مخالفت با امر به معروف, از جمله خصوصیات منافق است:"الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ. مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند! آنها امر به منکر، و نهى از معروف مىکنند؛ و دستهایشان را (از انفاق و بخشش) مىبندند؛ خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد (،و رحمتش را از آنها قطع نمود)؛ به یقین، منافقان همان فاسقانند! (توبة ، 67 )
نمونه سوم: استناد به قصه های مجهول به جای استدلال
یکی از ایرادات اساسی سخنان آقامیری استناد به قصه های مجهول از علمای غیر معصوم آنهم در حال سکرات است؛چرا ایشان به جای استناد به قصه های مجهول به قرآن و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت استناد نمی کنند؟
واضح است که بهترین راه برای اثبات حرف باطل این است که چیزی بگویید که مردم چیزی نفهمند و قابل اثبات یا رد نباشد.
دریافت | اندازه |
---|---|
nqd_qrany_skhnn_syd_hsn_aq_myry-.pdf | 728.63 کیلوبایت |
افزودن دیدگاه جدید